مطالب نویسنده

میرزا تقی خان امیرکبیر شهید راه پاکی و مبارزه با رشوه و اختلاس

مصطفوی 22 خرداد 1395 6939 کلیک ها

 چندسالی است که پرونده های فسادِ کلان و اختلاس و سو استفاده های رکورد شکنِ تاریخی از اموال عمومی توسط دست اندرکاران امور و اعوان و انصار مرتبطین شان، دل هر زحمت کشیده برای این انقلاب و کشور (هر مسلمان و عنصر ملی) را سخت می آزارد و این موضوعی است که به مردم، کشور و انقلاب در این برهه حساس جنگ اقتصادیِ رقبا ضربه وارد کرد و می کند، ولی علیرغم بسیاری از مسایل که همواره به دست های خارجی منتسب می شود، متهمین این پرونده به این صفت متهم نشدند، اما شاید این تنها موضوعی بود که می توانست به راحتی به دست های خارجی منتسب شود که در جریان این فساد هم نفع فاسدین را در پی داشت و هم نفع شرکای خارجی اشان را، و ارتباط اختلاسگران با عناصر بیگانه بهتر از هر موضوعی دیگر می توانست به آنان بچسبد، چون بسیاری از این پول ها و اموالِ این مردم مظلوم، توسط اختلاس گران در خارج از کشور سرمایه گذاری و یا قرار دارد و لذا مهره های درشت این جریان حتما باید با طرف های خارجی مستقیم و یا غیر مستقیم در ارتباط بودند، که توانسته اند در کشورهای دیگر به اعمال اقتصادی دست زنند؛

و جدای از آن تاریخ این کشور نشان می دهد دست هایی در به انحراف کشیدن این کشور از مسیرهای پاکی همیشه فعال بودند. به نوشته ی ذیل (http://www.mehremihan.ir/history/621-amirkabir-shahadat.html) توجه بفرمایید که در سالروز شهادت مظلومانه ی امیرِ کبیرِ ایران برای ما قابل تعمق است و این نشان دهنده فرمول نشو و نمای فساد در تاریخ این کشور و نقش ترمز گونه رهبران پاکدست همچون میرزا تقی خان امیرکبیر است که خود نیز نهایتا شهید راه پاکی و مبارزه با فساد می شوند :  

فقدان هاشمی رفسنجانی ضربه ایی بزرگ به پروژه ناتمام انقلاب اسلامی

مصطفوی 20 دی 1395 5179 کلیک ها
در آستانه بیستم دیماه و سالروز شهادت مظلومانه میرزا تقی خان امیرکبیر (ره) قرار داریم که بدست عمال مستبد و رسوای دیکتاتور قاجاری و به تحریک لانه های فساد و توطئه در اطراف آن حاکم مستبد قجری، ابتدا از مناصب خود برکنار و نهایتا هم در حمام فین کاشان (1) به دست چند عامل بی مقدار و عمله ظلم رگ زده شد، تا بمیرد و کار این مردم و این کشور به سامان نرسد، و آرزوهای سردار بزرگ سازندگی ایران بر باد رفته، و عرصه سیاست و اقتصاد این کشور و ملت مظلومش در دست کسانی بماند که جز توطئه، خیانت، دروغ، خرابکاری، منفعت طلبی، باندبازی و... کاری بلند نبودند، و بدین ترتیب توسعه و پیشرفت ایران به محاق رفت، تا سال ها بر ما بگذرد و در فراق او بسوزیم و حسرت عدم حضورش را خورده و فقدان و جای خالی اش را با پوست و خون خود حس کنیم.
در حال پایانم و هیچ برای گفتن ندارم

در حال پایانم و هیچ برای گفتن ندارم

مصطفوی 05 اسفند 1396 4765 کلیک ها

ایزدا!

ای زندگی دهنده به آب!

به نرمی باران لطف بی منتهایت قسم،

روزگارمان به جایی رسید،

سر صفی ها را با ته صفی ها، انگار فرقی نیست،

گرچه سر صفی ها را امروز، روز پایان است،

اما برای ته صفی ها هم، چند روزی بیش نمانده است،

چون آینده است، و آینده چه نزدیک است؟!!

چه زود فصل مستی و عشق گذشت،

در حالی که هرگز آمدن و حضورش را نفهمیدم،

اما چه خوب، که زود می گذرد،

و بر این گذشتش، شعفناکم،

چنانکه که رهی معیری [1] گفت :

"رهی! تا چند سوزم در دل شب ها چو کوکب ها       باقبال شرر نازم، که دارد عمر کوتاهی"

خوش به حال شرری که از آتشی خیزد،

شرری زند، شکوهی آفریند، چشم هایی بِرُباید، و در اوج، زود تمام،

نوید مرگ می دهد جغد پیر بدترکیب گورستان

مصطفوی 15 آبان 1395 4318 کلیک ها

آسمان در این فصل زرد، صاف و بی ابر است

ابری هم که گه گاه از راه می رسد،

باز از بارش اشکی دریغ می کند،

تا بر گونه های خشک در غلتد و تر کند روزگارِ خشکی را

شمشادها هم زیر سایه ی با دوام درختِ سنجدِ کجی پژمردند

در فضای دود گرفته شهر، سینه قناری ها هم به سرفه افتاده،

حس و حال خواندنی در خود نمی بینند

تا چهچهی زنند و به وجد آورند خستگان این راه را،

جمعه ها هم که کوچه خالیست از صدای دوره گردان بدصدا

واق واق سگان، خواب از تشنگان آرامش می رباید

تا همین یک روزِ غنیمت همه از کف رفته،

خستگی در جان و تنِ نیمه مردگان این صحنه ی دود و آتش بماند.

روزگار بی آبی،

روزگار بی شادی،

روزگار غم است که مستولی شده است، بر این دشت بی صدا،

این است پاییزی که به زمستانی سپید نمی انجامد،

تا در پس آن، به بهاری سبز اندیشید،

انگار سبزی و سپیدی از این دشت رَخت بر بسته،

که بازار آواز وقت و بی وقت جغدانِ گورستان

مدام می آید و باز نوید دود و آتشی هولناکتر می دهد،

چمن زارِ بوستان این شهرِ دود را،

دم نفسِ گندآلود جغدهای شوم بدصدا،

که نوید آتش شعله ور می دهد و دود،

و باز خستگی ناپذیر در این دودکش می دمد،

جغد پیرِ بد ترکیب گورستان

چنان در این آواز شوم تداوم دارد

که مردگان هم به قصد ترک گورستان نیم خیز شده اند

آسمان و زمین باید گریست،

بر این شرح شراره دودناکِ آتش زا

اما دریغ از گریستن حتی،

صامت و ساکت و افسرده

به مرگ دعوت می شوند

مرغان خوش الحان چمن زار،

مرگی دردناک،

در کشاکش هیاهوی جشن طربناک جغدهای شوم و بدترکیب گورستان

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در نظام برخاسته از قیام های اعترا...
چرا با دوگانه سازی درباره حجاب مخالفم؟! عليرضا کمیلی کارشناس این مسأله نیستم و اتفاقا آن را امری پی...
- یک نظز اضافه کرد در انتخابات، شرایط کشور، و تحقق ن...
متن کامل نامه حسن روحانی خطاب به ملت ایران در رابطه با ردّصلاحیت توسط شورای نگهبان به این شرح است: ...