سرزمین موعود، منجی موعود، ساعت موعود و...
  •  

06 آذر 1399
Author :  
عکس روی جلد کتاب سرزمین موعود باراک حسین اوباما

کتاب جدید رئیس جمهوری که در بین دیگر همسلکان خود بیشتر از هر کدام شان وابسته به طبقه ایی از اقشار این دنیاست، که ما ساکنان غرب آسیا بدان تعلق داریم، هم بیرون آمد؛ چرا نامش را "سرزمین موعود" [1] نهاده، برای من مشخص نیست، در آن ینگه دنیا نمی دانم، ولی ما با این کلمه سال هاست که در این سوی جهان سروکار داریم، سرزمین موعود، منجی موعود، ساعت موعود و...، سرم سوت می کشد از این همه انتظار، و تحقق نیافتن وعده هایی که نسل ها بر ما گذشت و تحققی از آن را ندیدیم، و برایش دورنمایی هم نیست، چرا که صحنه های ناامیدی ها را چنان دوباره چینی می کنند، تا تو را از تحقق هر وعده ایی در آینده نیز ناامید کنند؛

 آنان هم که به قول خودشان به سرزمین موعود رسیدند، و با چنگ و دندان و دوپینگ همه قدرت های جهانی به حفظ آن مشغولند نیز، این روزها شاهد صفحات روزشماری اند که سقوط شان را کسان دیگری، ثانیه شماری می کنند، تا این رویا هم به سرنوشت نرسیدن های دیگر در این منطقه تبدیل شود.

انگار انسان گرفتار، دائم به خود وعده می دهد، در این تنگناهایی که گرفتار است، هی فکر می کند، و هی روزنه هایی را جستجو می کند، تا بلکه نوری به داخل همه تاریکی های که در آن غرق است، بتاباند، وعده دنیایی خالی از وحشت، خالی از جنایت، خالی از ظلم، خالی از غارت، خالی از زورگویی، خالی از دروغ، خالی از تجاوز و جنگ، خالی از تعدی در حق دیگران، خالی عدم تحمل عقاید دیگران، خالی از تزویر، خالی از حاکمیت طبقه ایی بر طبقات دیگر و... اما این ها دیگر به مثال رویایی هایی دست نا یافتنی تبدیل شده اند.

او که فلسفه خیزش بزرگش، "عدم خشونت" بود، اکنون تروریست هایی که او را کشتند، بر ویرانه های خانه ایی که چرخ نخ ریسی ساده اما قدرتمندش قرار داشت، نقاره خون می کشند، بر سریر ساده و اما شکوهمند او تکیه زده، این روزها آنقدر که بر گاوهای خیابان هایی که او در آن نفس کشیده بود، حساسند، به جان هیچکدام از انسان هایی که در سرگین این گاوها می میرند، دل سوزی از سوی آنها نمی بینی.

 چرا که این روزها فلسفه خودخواهی، از دگرخواهی پیشی گرفته است، هر یک از ما خود را محور و مصداق حق دیده، و دیگران را از هر حقی تهی می بینیم.

دیگر خسته ام از شنیدن کلمه وعده، موعود و... 

[1] - Promised land

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
1102 Views
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.