چشمم به تاریکی این شب آسوده گشته است
  •  

03 ارديبهشت 1398
Author :  
تنها میان نور ماه

نظم نوشته هایی چند، باز مانده از سروده های فروردین ماه 1398، روزهایی خاطره انگیز و به یاد ماندنی، مملو از غم های بزرگ و شادی های طرب انگیز، در پس نعمتِ بارش های فراوان و باور نکردنی، غم سیل و... که عده ایی از ما را با خود برد و... :

 

این قصه را به غصه نوشتند    

ای تند باد خزان عشق     بتاز بر تن رنجور ما کنون

این قصه را به غصه نوشتند     دوباره نویس تو شرح عشق کنون

من پاکنویس ز تو خواهم، زین چرک نویس ها،     دگر بار نویس شرح این فراق، تو کنون

خواهم که پاک کنی چهره ها ز زخم،    بر تاختنی تند، به تندباد غم کنون

سروده شده در تاریخ 29  فروردین 1398

 

چشمم به تاریکی این شب آسوده گشته است    
خفاش شدیم و ز نور هم گریزانیم     از هر پنجره و روزنه ایی هم در آزاریم

فرارییم ز نور و روشنی و دیدن،      ز دیدن و فهمیدن و عقل، هم بیزاریم‎

چشمم به تاریکی این شب آسوده گشته است     از نور هم، و روشنی اش هم گریزان و بیزاریم‎

ترسم که این عادت بد، خُلق من شود    کین گونه که از هر چه نور و روشنی است، بیزاریم

گر آفتاب بتابد به روی زرد و سیاه من    گویم نتاب کز سپیدی رخ تو هم بیزاریم‎

این است عاقبت گود نشینی به غارها   ماندیم و خوشیم چونکه زیر هزار خرواریم

بیزار گشته ایم ز نور و ز انوار روشنش    از بس که در دل تاریکی، شب بیداریم

در ازدحام این همه تاریکیِ شبگون   ما هم شدیم همگام شب، ز خود هم بیزاریم

ما خفتگان بدین شب تاریک و ظلمتیم      انداخته ایم خود را به تاریکی، و باز رهواریم

سروده شده در دو شنبه, 19 فروردین ۱۳۹۸

 

دم نیست این، داروی دلست که در دم اوست

شاید شود نصیب از انبان لایزال      لب گونه ایی که نشانی ز عشق، در اوست

مُهری زند ز عشق، باز بر لبان من    مهری کز عشق تو، موج ها در اوست

خاموش کند آتشفشان دردهایم، به دمی     دم نیست این، داروی دلست که در دم اوست

سروده شده در یکشنبه, ۱۸ فروردین 1398

 

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
0 Comment 1670 Views
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نظرات (0)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در فرومد، دیار سربداران - رهاوردی...
پایان دوره ١٢٠ ساله مغول ها زوال از یک روستا شروع شد. صدوبیست سال مغول ها هر چه خواستند در ایران ک...
- یک نظز اضافه کرد در سفرنامه کاشان - اردهال به روای...
یکم اردیبهشت سالروز درگذشت سهراب سپهری سهراب سپهری در سال ۱۳۵۸ به بیماری سرطان خون مبتلا شد و به هم...