انقلاب و کشور اسیر کسانی که همه چیز را فدایی خود، جایگاه و اندیشه خود می‌دانند
  •  

22 خرداد 1404
Author :  

اینها همیشه صاحب تریبون‌های فراهم آمده از دین و انقلاب بودند، گویا این مردم انقلاب کردند و مسلمانانند که اینان اسب خود را بتازانند، یا این دین را فرستادند تا چنین افرادی، با مصونیت‌های آهنین، در ریاستِ خود مادام العمر شوند، یک ملت و آرمان‌شان، فدای منویات دل آنان گردد، اندیشه و اعتقادشان پایه کار باشد؛ آنان خودی، و غیر از آنان، غیرخودی تلقی شدند، و با سرنوشت نامعلوم مواجه گردیدند؛ موضع آنان حق، و حق را بر مبنای مواضع آنان سنجیدند، زین پس بود که آنان مجسمه حق شدند و هر چه خواستند کردند، هرچه صلاح دیدند گفتند، هرکه نخواستند بیرون کردند، هرچه حق دیدند، همان حق، و هرچه ندیدند، همان انحراف و یا باطل تلقی شد.

 همه را به خط کش خود کشیدند و صافی و کجی دیگران را، به ایده و اندیشه خود سنجیدند و... خود را ملاک درستی و نادرستی دانستند، و درستی و نادرستی را بر پایه افراد قرار دادند، نه ملاک‌هایی که در درازای تاریخِ زندگی آدمی، شناسایی، و معرفی شد، و شاخص و چراغ راهنما برای حرکت آدم‌ها در زندگی گردید؛ کار به جایی رسید که دیگران را به زور به صراط خود کشیدند، و اجبارها آغاز گشت، اجبار در پوشش، سبک زندگی، نوع اندیشه، رفتارهای شخصی و... و یکسان سازی جامعه با قالب‌های ساخته شده، و تدارک دیده شده در پستوی جلسات محفلی، که توسط اهرم‌های شبه قانونی همچون گشت ارشاد، نهادهایی چون ستاد امر به معروف و نهی از منکر (که هر روز که گذشت رفتار و نگرش خود را با ارگان‌هایی از این دست، در نهاد دینی وهابیت سعودی، و طالبان افغان نزدیکتر، و عمل آنانرا کپی‌برداری و...) یکسانتر کردند؛

بروز چنین تفکری است که از حلقه‌های اجبار در سبکِ زندگی آدم‌ها، تجاوز به حریم خصوصی آنان، و زیرپا نهادن نفی تفتیش عقایدشان و.. بیرون تراوید، و به چماقی حاکمیتی تبدیل شد، حال آنکه تا پیش از این انسان‌ها فارغ از دین و اندیشه خود، همواره در حال امر به معروف، و نهی از منکر، به صورت خودکار و طبیعی بودند، مسلمان و غیر مسلمان از کجی‌ها روی بر می‌گرداند و بر خوبی‌ها روی خوش نشان می‌داد، و همین بود که پدران و مادران، بزرگان، طبقات مرجع جامعه، فرهیختگان، نخبگان، دانشمندان جامعه ما، پیش از این، حتی از زبان هم برای امر به معروف و نهی از منکر، کمتر سود می‌جستند، و آنقدر نفوذ شخصیتی داشتند که با تُرش کردن، و روی برگردانی، دیگران را متوجه و مُتنبه کنند و... همه حرمت داشتند، چه اهل منکر و چه اهل معروف، چه رسد به این که «حجاب‌بان» تدارک ببینیم، و میرغضب به خیابان‌ها، مدارس، دانشگاه‌ها، جاده‌ها و... گسیل داریم.

اما امروز با سو استفاده از این اهرم زندگی سالم اجتماعی که پیش از این کارا و طبیعی بود، نه از اهل معروف حرمتی ماند، و نه از اهلِ منکر، حرمتی برای هیچکدام‌شان که هر دو از ما هستند، نمانده است، و حاصل این کجمداری‌ها، تنفر، لج بازی، مبارزه منفی و... است که به جامعه تزریق شده، و اهل امر به معروف، و نهی از منکرِ حکومتی، هرچه می‌گویند به نظر می‌رسد که جامعه، عکس آن‌را عمل می‌کند، چرا که امر و نهی کنندگان را، زورگویانی بی‌منطق، بی‌رحم و... می‌بینند، که باید پوزه‌اشان را به خاک مالید، چراکه تحمیلگر و ناروا ارزیابی می‌شوند و.... و کسانی بر ریاست امر به معروف نهاده میشوند که خود مورد تنفر هستند، مثال آن آقای احمد جنتی، که در شورای نگهبان نخبگان کشور را درو کرد، و اینک کاظم صدیقی که شرح خلاف‌هایش مدتهاست نقل محافل مردمی است.

انقلاب 57 بزرگترین حرکت آزادیبخش مردم ایران، در بیش از یک سده گذشته بود، تا ملت ایران به سطح ملت‌های پیشرو و با شخصیت جهانی، در برخورداری از حق تعیین سرنوشت، آزادی، استقلال و... ارتقا، و دست یابند، و بعد از هزاره‌ها، تک تک آنان صاحب رای و نظر نافذ شده، و بر شئون زندگی خود حاکم شوند، اما به نظر می‌رسد، بعد از سه انقلاب بزرگ در یک سده گذشته، همچنان با چنین استانداردی که دیگران با یک انقلاب از آن برخوردار شدند (مثل مردم هند، افریقای جنوبی و...)، فاصله بسیار زیادی داریم، و متاسفانه چنین موجودیت و فرصت ارزشمندی، بر پای افراد، اندیشه‌های خاص و غلبه یافتگان بر ارکان قدرت و... تقلیل یافت، و خرج شد. چنین انقلاب مترقی، فدای منافع و اندیشه‌ی افراد، جناح‌ها، باندها، جایگاه‌ها، طبقات اجتماعی و... گردید.

نمونه روشن چنین فرایند دهشتباری را در برخورد با پرونده رسوایی انتقال سند «باغ اُزگُل» به نام آیت الله کاظم صدیقی [1] و... می‌توان به روشنی دید، کسی که خود در بالاترین مدارج مسئولیتی قانونی، قضایی و شبه قانونی کار کرده و می‌کند، نقش واعظ رده یک شهر را با خود به یدک می‌کشد، و می‌خواهد از خود مجسمه اخلاق و تقوا در جامعه بسازد، و حوزه علمیه‌ایی به بزرگی نام، و ارزشمندی منطقه استقرارش را مدیریت و بنیانگذاری کرده است و...

اما چنین آدمی، به سان انسان‌های غافل، بیسواد، عامی و... که طعمه کَلّاشان زِبردَستِ غارتگر اموال عمومی شده و می‌شوند، که آنان را اغفال کنند، تا «پدیده مَش قربانعلی» ها را در غارت بیت المال رقم زنند، و به نام آنان پول‌های میلیون دلاری از خزانه کشور، برای واردات اتومبیل گرانقیمت (پورشه و...)، و دیگر کالاهای ارزشمند خارج کنند، پولشویی و یا اختلاس و دزدی کنند، و اموال بیت المال این مردم را به چنگ آورند، مورد سو استفاده (به ادعای خودش) قرار می‌گیرد.

و در یک پدیده خاص، آقای صدیقی، که خود استخوان خوردکرده نظام قانونی و قضایی کشور است، تو گویی در حالِ مستی، ناهوشیاری و... در محضر اسناد رسمی سیستم قضایی تحت امر خودش حاضر می‌شود، و زیر جمله «ثبت با سند برابر است» امضا می‌زند، و زمینی بزرگ و ارزشمند را، به نام خود، خانواده و دیگر شرکای خود در شرکت خصوصی‌شان منتقل می‌کند، زمینی را که پیش از این «شهرداری تهران»، از مال این مردم به نام حوزه علمیه تحت ریاست و بنیانگذاری او منتقل کرد، اما اینان امانتداری «اموال عمومی» را یکسره به فراموشی سپردند، و هزار میلیارد تومان زمینِ اموال عمومی واگذار شده به حوزه علمیه را، محضری به نام خود و تشکیلات شخصی خود سند زدند!

صدیقی تریبون‌دار قهار و پر نفوذی است که بعد از انتخابات 1376 در یک سخنرانی، نیروهای انقلاب را به انزواگزینی و دوری از جامعه انقلابی آن عصر فرا می‌خواند، و آنان را به انتخاب سبکِ زندگی محفلی توصیه می‌کرد که زین پس به گروه‌های چند نفره تقسیم شوند، و از جامعه و عموم مردم دوری گزینند، در جمع‌های محفلی خود روضه بخوانند، دعا بخوانند، و با هم باشند، بین هم حشر و نشر داشته باشند، از جامعه قطع ارتباط کنند و...

او پیروزی رقیب سیاسی را انگار پیروزی دشمنانِ اشغالگر ایران و انقلاب و... می‌دید و می‌دانست، که با پیروزی آنان، جوانان را گروهی به جمع‌های محفلی فرامی‌خواند، که باید نقشِ نیروهای انقلابی را به عهده گیرند و «هسته‌های مقاومت» تشکیل دهند و خود را برای مقابله تازه رسیده‌های در قدرت اجرایی آماده کنند، و با اشغالگران بخشی از قدرت در قوه مجریه، که تنها بخشِ کشور است که از طریق صندوق رای، گاهی نصیب دیگران هم می‌شد، آماده مبارزه کند،

از این طریق، چنین تفکری از جوانان کشور می‌خواست که روحیه افراد «تافته جدابافته» را به خود گیرند و لابد به سان کسانی همچون سعید عسکر [2]، در مغز اندیشورزان جناح سیاسی مقابل خود (که اندیشورزان سرمایه یک ملت هستند) تیرِ ترور شلیک کنند، چنین اعتقادی بود که بعدها میرحسین موسوی، مهدی کروبی، زهرا رهنورد و ده‌ها نیروی سیاسی رقیب را به زنجیر کشید، و بیرحمانه، نیروهای سیاسی یک جناح بزرگ در کشور را، که یک سوی ماجرای یک انتخابات حماسی ملی، و حماسه سازان انتخابات خرداد 1376 و 1388 و... بودند را، بیش از یک دهه در حصر و زندان و محدودیت برد و...

و در همان حال رقیب سیاسی آنانرا که، کشور را به خاک سیاه نشاندند، تا کنون آزادانه می‌گردند، حتی بعد از اثبات اشتباه او در تفکر، منش، رفتار، نتایج مدیریتی‌اش، افراد گرداگردش و..، که پایه‌های کشور، انقلاب، جامعه ایران را سست و ضربه‌پذیر کردند، و به آستانه سقوط بردند، رهایند و در پست‌های مدیریتی، مشاور، نظامی و... و در دستگاه‌های حساس کشور، از جمله مجمع تشخیص مصلحت نظام و... باقی نگه داشته، و پایدارند و...

باید از چنین تفکری پرسید که : آیا این انقلاب را "مال وقفی تصور کرده‌اید" [3] که به سان یک مال وقف، با آن اینگونه بیرحمانه تا می‌کنید، و آنرا ضایع و به مصرف خود و منویات دل خود می‌برید؟!!! این انقلاب که هزاران خون برای آن ریخته شده است، تا آزادی و استقلال این ملت و این کشور بدست آید، این هدیه گرانبهایی که ملت ایران با خون دل کسب کردند، و تحویل شما دادند را، چه فرض کرده‌اید؟! که قطره قطره شیره باقی مانده از تن رنجور و مستهلک آن‎را نیز کشیده، فدای پست‌ها، افراد، طبقات و جایگاه‌های خود می‌کنید!

به این پرونده از عملکرد نیروهای خودی آنان نگاهی بیندازید که چطور روابط خارجی کشور را به بازی جناح‌بندی‌ها و افراد خود گرفتند؛ ذیل ریاست پر حرف و حدیث قاضی سعید مرتضوی، 20 تیر 1382 یک خبرنگار کانادایی (ایرانی الاصل) [4] کشته و... می‌شود، از آن تاریخ تاکنون، 23 سال است که روابط ایران و کانادا قطع، و دچار تنشِ بسیاری گشته است، روابط با کشوریکه مردم ایران شدیدا به روابط دیپلماتیک با آن نیازمندند، چرا که هزاران هزار ایرانی، به آن سرزمین پناه برده، و در آن ساکن و پناهنده‌اند، و هر روزه با ایران و ایرانیان کار دارند، و بلعکس؛ با این وضعی که در یک پرونده ناچیز درست کردند، زندگی، ارتباط و شرایط ایرانیان در کانادا دچار مشکل بسیاری گردید، و هنوز که هنوز است، این مشکل حل نشده است، در حالی که رسوایی‌های سعید مرتضوی رو شد، و پرونده او صد مَن تبریز در خود خلاف دارد.

ضررهای غیرقابل شمارش بسیاری از قطع ارتباط با یک کشور مهم در امریکای شمالی، متوجه ایران و ایرانیان گردید، چرا؟! چون اجازه ندادند در قتل و یا هر اتفاق دیگری که بر این شهروند کانادایی در ایران و در بازداشت قوه قضاییه افتاد، تحقیق و جستجوی مد نظر «اولیای دم» انجام شود، آنان که با این تحقیق مخالفت کردند و این همه هزینه را بار کشور کردند، پاسخ دهند؛ اگر این تحقیق صورت می‌گرفت چه می‌شد؟! نهایت امر مشخص می‌گردید که یکی از دست اندرکاران زندان، یا بازجویان، و یا قاضی پرونده و... با قصد قبلی و یا سهوی دست به جنایتی زده‌اند و...،

آیا این بررسی به غیر از رسیدن حق به حقدار، نتیجه‌ دیگری داشت؟! آیا این همان مدعای عدالت علوی در حکومت شیعه نیست که پیگیر درآوردن «خلخال از پای یک زن یهودی، به ظلم، در حاکمیت و سرزمین اسلام است؟!» این زهرای ایران که به کانادا پناه برد، و در آنجا به شغل خبرنگاری و عکاسی، و یا هر مشغولیت دیگری بکار گمارده شده بود، و از بد حادثه، او را برای کسب خبر به کشور زادگاهش اعزام کردند و...، به اندازه آن زن یهودی، که جواهری از بند پای او به ظلم ربودند، که علی ابن ابیطالب مورد ادعای ما می‌فرماید، اگر از درد این ظلم بمیریم کم است! ارزش این را نداشت که تیم حقیقت یابِ مورد اعتماد اولیای دم، در کار مرگ او تحقیق کنند، که صاحبان خون، اطمینان یابند و به حق خود رسیده‌اند؟! 

اما این نمی‌شود و انقلاب را فدای یک قاتل، یا یک خطاکار، یا یک اهمالکار و... می‌کنید، تا حقیقت روشن نشود و این لکه ننگ بر دامن این انقلاب، سیستم و مردم ایران بماند، که از یک میهمان در کشور خود، اینچنین میزبانی کردند! و این هاله ابهام در مرگ این مسافرِ به کشور ما، که چگونه کشته شده است و...، در تاریخ قضایی ایران و جهان ماندگار ماند!

 زمین بزرگ حوزه علمیه ازگل [5] به نام امام جمعه تهران، و از مقامات مهم قضایی کشور منتقل می‌شود، افشا می‌شود، انکار می‌شود! ثابت می‌شود و... و کل دستگاه عدالت، نظارت، امنیت و اطلاعات کشور را بیحرکت و بدون عکس العمل نگه می‌دارند و آبروی تمام دستگاه‌های نظارتی، قضایی و رسمی کشور را فدای آبروی فردی می‌کنند که این اشتباه بزرگ و روشن را مرتکب شده است و...،

باید از اینها پرسید، برای شما این انقلاب و آبروی کشور چقدر بی ارزش است که باید فدای افرادی مثلِ محمود احمدی نژادها، محسن رفیق دوست ها [6]، قاضی سعید مرتضوی ها [7]، کاظم صدیقی ها [8]، سعید طوسی ها [9]،  رضا ثِقَّتی ها [10] و... شود.

حقیقت این است که این انقلاب و کشور مثل یک یتیم بیکس و کار، دست نااهلان و کسانی افتاده است که به جای اینکه خود را فدای آن کنند، انقلاب و کشور را فدای خود، منافع خود، مقام خود، نیروهای وابسته به خود و... می‌کنند، روزگاری در کنار ما کسانی بودند که به رهبری انقلاب پیشنهاد می‌دادند تو قطعنامه 598 را بپذیر، من مسئولیت آنرا میپذیرم، محاکمه‌ام کنید و اعدامم کنید، تا ... [11]، آری آن اکبر هاشمی رفسنجانی که مرگش در استخر فرح را وسیله مضحکه او قرار داده‌اند، اینچنین بود، حتی از جان و آبرو برای کشور و انقلاب حاضر بود هزینه شود، اما مسخره کنندگان و حذف کنندگان و بی آبرو کنندگان هاشمی رفسنجانی و...، که خود در اموال مصادره ایی زمان شاه و... غرق هستند، و حتی اموال عمومی را به نام خود، و اهل شان سند می‌زنند، برای این انقلاب و آبروی کشور حاضر نیستند پای عمل خود بایستند و...

آری برای پایین آوردن جنازه یک زن ایرانی در خرمشهر، که عراقی‌ها او را کشته و از تیر برق آویختند، تا ناموس کشور را خدشه‌دار کنند، غیرت سربازان وطن را خدشه‌دار کرده و بسنجند، چند تن شهید می‌شوند، [12] برای وجب به وجب این خاک، کل مرزهای ما با عراق، به خون رزمندگان از جان گذشته کشور رنگین است و...، آنان از جان خود دریغ نکردند، اما امروز کسانی بر ایران مسلط شده اند که حاضر نیستند حتی پای خطای خود بایستند، و آبروی کشور را فدای خود میکنند!

امروز تمام آبروی داشته و نداشته کشور فدای یک آخوندی می‌شود که دست طمع بر زمین حوزه علمیه دراز کرده و آنرا به نام خود و خانوادهاش رسما منتقل می‌کند و سند می‌زند، و با وقاحت تمام، فردای افتادن تشت رسوایی‌اش، باز در مصلای جمعه، که روزگاری در آن امثال آیت الله طالقانی، آیت الله منتظری، آیت الله هاشمی رفسنجانی و... با آن سوابق تقوا و از خود گذشتگی نماز جمعه و خطبه می‌خواندند، امامت می‌کند، و مصادر مسئولیتی را همچنان در اشغال خود دارد، و هنوز کسی را جرات نیافته، تا او را از مقامی از مقاماتش برکنار کند!

تازه بعد مدت‌ها که اهل و فرزندانش دستگیر می‌شوند و گویا باید بار این گناه جمعی را آنها، و یا دیگرانی از این دست به تنهایی به دوش کشند، تا فدایی پدر شوند [13] و...  به صورت غیر رسمی و شخصی، که بوی خدعه و نیرنگی از این حرکت استشمام می‌شود، سردار عزت الله ضرغامی باید به محضر مبارک این امام جمعه و مسئول قضایی، واعظ شهر شرفیاب شود، و تنها نیامدن او به نماز جمعه را در لفافه‌ایی از اکراه ایشان برای خواندن خطبه نماز جمعه، پیچیده، و اعلام نماید! [14]

که چی؟! که در نهایت بگویند، ایشان را از امامت برکنار نکرده‌اند، بلکه ایشان خود در صحبت با سردار ضرغامی صلاح دیدند، و متقاعد شدند! و خود تصمیم گرفتند، که دیگر امامت نکنند!؟

این درد را به کجا باید برد که از فاش شدن خلاف بزرگ او باید سال‌ها بگذرد و این چنین با ترس و لرز، با چنین مُتِخَلف آشکاری این چنین برخورد شود، یکی می‌گفت، «کشور به سفره‌ایی تبدیل شده است، که عده‌ایی کنارش بنشینند و بردارند و بخورند»، و باید اضافه کرد که، «و با وقاحت تمام، همچنان واعظ شهر، امام نماز، قاضی القضات قاضی‌ها، ریاست ستاد امر به معروف و نهی از منکر و... هم همچنان بمانند.»

[1] - کاظم صدیقی پست های بیشماری را هم اکنون در اختیار دارد که از جمله می توان به امامت جمعه موقت تهران، مشاور عالی رئیس قوه قضائیه، رئیس ستاد امر به معروف و نهی از منکر، رئیس پیشین دادگاه انتظامی قضات و تولیت حوزه علمیه امام خمینی در ازگل تهران اشاره کرد.

[2] - سعید عسگر کسی است که سعید حجاریان، عضو سابق شورای شهر تهران را در ۲۲ اسفند ۱۳۷۸ با اسلحه ماکاروف و از ناحیه صورت ترور کرد و پس از آن به ۱۵ سال حبس محکوم شد، اما در کمتر از یک سال مورد عفو قرار گرفته و از زندان آزاد شده است. وی همچنین در سال ۱۳۸۲ به جرم رهبری گروهی ۲۵۰ نفره در حمله به خوابگاه دانشجویان دانشگاه علامه طباطبائی و ضرب و شتم دانشجویان و تخریب اموال دانشگاه محاکمه شده بود، که این امر مورد اعتراض وکیل دانشگاه مزبور قرار گرفت

[3] - در قدیم این ضرب المثل موقعی استفاده می شد که از یک مال ارزشمند مثل یک مال بی ارزش استفاده می‌کردند و بدون ملاحظه لازم از آن استفاده کرده، آنرا ضایع کرده، و با بی رحمی با آن برخورد میکردند و از آن مراقبت لازم به عمل نمی آمد، این ضرب المثل در مقابل مال شخصی که روی چشم خود گذاشته و از آن استفاده بهینه می شود به کار می رود.

[4] - زهرا (زیبا) کاظمی (۱۹۴۸ (میلادی) – ۱۱ ژوئیه ۲۰۰۳ ) خبرنگار کانادایی - ایرانی تبار بود که در مسافرتی به قصد تهیه گزارش در ایران، هنگام ناآرامی‌ها و اعتراضات دانشجویی، به جرم عکس‌برداری حین تجمع برخی از خانواده‌های زندانیان در مقابل زندان اوین، بازداشت و در زندان درگذشت. او به اصرار سعید مرتضوی دادستان وقت تهران بازداشت شد، این بازداشت برخلاف نظر وزارت اطلاعات که وی را جاسوس نمی‌دانست انجام شده بود

[5] - به گفته یاشار سلطانی، که این فساد را افشا کرده بود،مدرسه علمیه امام خمینی در منطقه ازگل تهران که تحت تولیت کاظم صدیقی اداره می‌شود، باغی به مساحت  ۴۲۰۰ مترمربع داشته ‌است که قیمت روز آن، حدود 1000 میلیارد تومان برآورد می‌شود. اما آبان ۱۴۰۲، شرکتی به نام «مؤسسه غیر تجاری پیروان اندیشه‌های قائم» ثبت می‌شود و بعد از آن، اسناد مالکیت این باغ گران بها به نام این شرکت می‌شود. مالکان این شرکت کاظم صدیقی و چند تن از پسران و دوستان او هستند و عروسش نیز بازرس شرکت است

[6] - محسن رفیق‌دوست (زادهٔ ۱۳۱۹) نظامی ایرانی است که از بنیانگذاران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بوده و از ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۱ رئیس ادارهٔ تدارکات آن بود. وی از ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۷ نخستین وزیر سپاه پاسداران بود و در فاصلهٔ سال‌های ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۸ به‌عنوان رئیس بنیاد مستضعفان و جانبازان فعالیت می‌کرد. وی پیش از وقوع انقلاب ۱۳۵۷ از اعضای جمعیت مؤتلفهٔ اسلامی بود. برادر محسن رفیق‌دوست، مرتضی رفیق‌دوست، در سال ۱۳۷۴ در پروندهٔ اختلاس ۱۲۳ میلیارد تومانی مجرم شناخته شده و به حبس ابد محکوم شد. مرتضی البته پس از حدود ۱۰ سال از زندان آزاد شد. متهم اول این پرونده فاضل خداداد اعدام شد.

[7] - سعید مرتضوی (زادهٔ ۵ آذر ۱۳۴۶ در تفت) قاضی و سیاستمدار ایرانی بود که در زندان به سر می‌برد. او از ۱۳۸۲ تا ۱۳۸۸ دادستان تهران و از ۱۳۸۸ تا ۱۳۸۹ معاون دادستان کل کشور بود. از ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۲ ریاست سازمان تأمین اجتماعی را بر عهده داشت. او به دلیل پرونده‌های تعطیلی مطبوعات و شکنجه معترضان به نتایج اعلام شده انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ و قتل زهرا کاظمی شناخته می‌شود. او سرانجام به علت اتهامات گسترده و متعددش از مقام خود برکنار و راهی زندان شد

[8] - کاظم رجبی صدیقی (زادهٔ ۱ فروردین ۱۳۳۰) روحانی و مدرس شیعه اهل ایران است که از سال ۱۳۹۷ ریاست ستاد امر به معروف و نهی از منکر را بر عهده دارد. او پیش‌تر از ۱۳۸۶ تا ۱۳۹۲ رئیس دادگاه عالی انتظامی قضات بود. صدیقی همچنین بنیان‌گذار و تولیت حوزه علمیه امام خمینی،[۱] و نائب‌رئیس شورای مدیریت حوزه علمیه تهران ست. صدیقی پس از انقلاب ۱۳۵۷ با اصرار علی قدوسی، در قوه قضائیه ایران مشغول به کار شد و در دستگاه قضائی کشور فعالیت می‌کند. وی در سال ۱۳۸۸ از سوی سید علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی ایران به عنوان امام جمعه موقت تهران منصوب شد. صدیقی در اسفند ۱۴۰۲ به زمین‌خواری متهم شد؛ او این اتهامات را تکذیب کرده‌است. در خرداد ۱۴۰۴، دو پسر صدیقی به اتهام فساد مالی توسط مراجع قضایی جمهوری اسلامی ایران دستگیر شدند

[9] - محمد گندم‌نژاد طوسی (زادهٔ ۱۳۴۹)، معروف به سعید طوسی، قاری قرآن، کارشناس شورای عالی قرآن و آموزگار کلاس‌های قرآن با تمرکز بر آموزش نوجوانان است. او همچنین از نزدیکان بیت رهبری است و در میان مؤذن‌های مصوب صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران قرار داشت. طوسی متهم به «ارتکاب به ارتباطات ناسالم با نوجوانان» بوده که بنا بر گفته محسنی اژه‌ای پس از اعتراض، در مورد «مسئلهٔ خلاف عفت» منع تعقیب شده اما برای او قرار مجرمیت برای «تشویق به فساد»  صادر شده که همچنان در جریان است پرونده این اتهام از سال ۱۳۹۰ پس از شکایت چند نفر از قاریان جوان باز شد که در سال ۱۳۹۵ در رسانه‌ها علنی شد.

[10] - رضا ثِقَّتی  زادهٔ ۱۳۵۷  سیاستمدار اهل ایران است که از آذر ۱۴۰۰ تا تیر ۱۴۰۲ مدیرکل اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی استان گیلان بود. او در تیر ۱۴۰۲ به‌علت رسوایی جنسی—افشای ویدیوئی از رابطهٔ جنسی او با یک مرد— از سمت خود برکنار شد. وی چهار سال سابقه ریاست اداره فرهنگ و ارشاد شهر رشت را داشت

[11] - «من پیشنهاد کردم که من‌‎ ‎‌فرمانده جنگ هستم و مسئولیت آتش بس را به عهده می گیرم و اعلام می کنم که موافق‌‎ ‎‌ادامه جنگ نیستم. امام فرمودند که: «من می گویم».‌ ‌‌ما گفتیم که شما در جنگ مسئولیتی نداشتید، فقط سیاست جنگ را می گفتید، جنگ‌‎ ‎‌را ما مدیریت می کردیم؛ ... اصل تصمیم شجاعانه ای که امام در این مقطع، دربارۀ پذیرش قطعنامه شورای امنیت‌‎ ‎‌گرفتند، که ما می دانیم با فطرت، روحیه عظیم، قوی و قاطع ایشان که در گذشته آن را نفی‌‎ ‎‌می فرمودند، چه مقدار منافات داشته و وقتی مصلحت اسلام را تشخیص دادند؛ اینگونه‌‎ ‎‌آگاه و شجاع و بدون یک ذره پرده پوشی فرمود: « من تا چند روز پیش، نظرم غیر از این‌‎ ‎‌بود و امروز نظرم این است و آبروی خودم را اگر داشته باشم با خدا بر سر مصالح‌‎ ‎‌مسلمین معامله کردم.» این حرف از یک پیرمرد سالخورده محبوب، عظیم و عزیزی که‌‎ ‎‌در زندگی سابقه ندارد حرف خودش را به این آسانی پس بگیرد و یک راه جدیدی را‌‎ ‎‌ترسیم بکند که برای بعضی از افکار ساده اندیش سؤال انگیز باشد، بزرگترین نشانه‌‎ ‎‌عظمت روح و سلامت روان است.‌»

[12] - ناخدا «هوشنگ صمدی» فرمانده تکاوران دریایی ارتش در حماسه مقاومت ۳۴ روزه خرمشهر در برنامه «برمودا» شبکه نسیم روایتی را برای اولین بار مطرح کرد و اظهار داشت: من فرمانده گردان تکاوران دریایی بودم و امیر دریادار سیاری به عنوان یک افسر جوان و ورزیده جانشین گروهان و فرمانده دسته یکی از گروهان‌های تکاور دریایی بود. به من خبر دادند که گروهی از گشتی‌های شهر گزارش داده‌اند؛ دشمن یک دختر ایرانی را به تیر آویزان کرده و دسته‌ای از یکی از گروهان‌ها به فرماندهی ناوبانیکم حبیب الله سیاری داوطلب اجرای ماموریت آوردن پیکر این دختر است،  ناوبانیکم سیاری خودش اقدام کننده این ماموریت بود. او پای تیر ایستاده بود و یک نفر روی شانه‌هایش رفته و پیکر دختر را در پتو پیچیده و با برانکارد عقب آورده بودند. وی گفت: سیاری به عنوان فرمانده این ماموریت گفته بود، این یا برای ما یک طعمه است یا می‌خواهند ما را تحریک کنند که ناموس شما را به تیر آویزان کرده‌ایم، پس در هر صورت باید پیکر دختر ایرانی را بیاوریم. بعضی از ما ایراد می‌گرفتند که شما برای آوردن یک جسد دو یا سه شهید داده‌اید؟ گفتم بله، اگر ۱۰ شهید هم لازم بود تقدیم می‌کردیم و اگر لازم بود خودم هم بروم می‌رفتم. چرا که صحبت یک دختر خرمشهری یا آبادانی نبود این ناموس کشور ایران و ملت ایران بود. چگونه به خودم اجازه دهم و قبول کنم پیکر یک دختر ایرانی در محدوده محاصره شده توسط دشمن آویزان باشد و من زنده بمانم.

[13] - در خرداد ۱۴۰۴، دو پسر حجت‌الاسلام کاظم صدیقی، امام جمعه موقت تهران، به اتهام «تخلفات و زد و بندهای مختلف» توسط مراجع قضایی جمهوری اسلامی ایران دستگیر شدند. گزارش‌های رسانه‌ها جزئیات اتهامات را مشخص نکرده‌اند و این که آیا ارتباطی با ماجرای باغ ازگل دارد یا خیر.  یک روز پس از بازداشت فرزندان کاظم صدیقی، وی بازداشت پسر و عروس خود را تأیید کرد و گفت: «در صورت اثبات اتهامات آنها تابع قانون خواهد بود»

[14] - عضو شورای عالی فضای مجازی با انتشار مطلبی در صفحه شخصی خود در شبکه اجتماعی ایکس با اشاره به بازداشت پسر حجت‌الاسلام صدیقی نوشت: امروز مهمان جناب حاج آقای صدیقی بودم. خدمتشان پیشنهاد دادم تا تعیین تکلیف پرونده قضایی فرزندشان امامت جمعه نکنند.

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نظرات (18)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
This comment was minimized by the moderator on the site

نصرت الله کریمی (فیلم ساز و مستند ساز ایرانی):
یک مخبری با فلینی (فیلم ساز ایتالیایی) مصاحبه کرد، گفت: شما که در دوران فاشیسم (موسولینی) کار فیلم سازی را شروع کردید، فاشیسم رو خوب می شناسید،
فلینی گفت : بله،
خبرنگار گفت می تونید فاشیسم رو برای ما توصیف کنید، ایدئولوژی فاشیسم چیه؟
فلینی در پاسخ یک جمله خیلی قشنگ دارد، می گوید فاشیسم، ایدئولوژی نیست،
خبرنگار گفت: پس چیه؟
فلینی گفت: فاشیسم یک تکنیک است، که بر هر ایدئولوژی می‌شود این تکنیک را سوار کرد،
خبرنگار گفت خوب این تکنیک چی هست؟
فلینی گفت : در یک جمله، «به زور حق با منه» به زور اسلحه، به زور چوب و چماق، حق با منه و...،
این تکنیک رو می شه روی هر ایدئولوژی سوار کرد، ایدئولوژی کمونیسم، سوسیالیسم، نمی دونم هر ایدئولوژی دیگری این تکنیک را می‌شه پیاده کرد،

علی
This comment was minimized by the moderator on the site

او کجا و این کجا؛
مقایسه رفتار بزرگوارانه دکتر شهیدی و شیخ کذایی

سید احسان، طلبه حوزه علمیه قم و فرزند دکتر شهیدی در جنگ ایران و عراق، شهید «مفقودالاثر» شده بود.
بنیاد شهید برای استاد دکتر شهیدی، از نویسندگان شهیر کشورمان ،یخچالی ارسال کرد.ایشان در واکنش به این اقدام این گونه واکنش نشان داد.

بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای...

پس از عرض سلام، چندی پیش یک دستگاه یخچال از سوی قسمت تدارکات بنیاد، به خانه بنده تحویل شده‌است. در پی آن بودم که فرستنده کیست؟ و سفارش‌دهنده چه کسی؟ سرانجام معلوم شد توصیه‌ کننده جناب‌عالی و دستوردهنده حضرت… هستند.

با عرض تشکر از هر دو بزرگوار، باید بگویم؛ این بنده زندگیِ خود را طوری پی‌ریزی کرده‌است که با حداقلِ مَؤونِه بتواند ساخت.

اگر این یخچال فروشی است، توانایی پرداخت بها را ندارم و اگر اهدایی است، به‌هیچ ‌وجه خود را در گرفتن آن مستحق نمی‌دانم.

به‌هرحال، همان‌طور در صحنِ خانه معطل مانده‌است و می‌ترسم از تابش آفتاب آسیب ببیند. لطفاً دستور فرمایند آن را عودت دهند وگرنه باید هزینه بازگشت را هم خود بپردازم. والسلام علیکم و رحمة‌الله.

ارادتمند: دکتر سیدجعفرشهیدی مؤسسه لغت‌نامه دهخدا

علی
This comment was minimized by the moderator on the site

امیرالمومنین علی (ع)
نهج البلاغه خطبه ۱۲۹
[لَعَنَ اللّهُ الآمِرینَ بِالمُعْرُوفِ التّارِکینَ لَهُ وَ النّاهینَ عَن المُنْکَرِ العامِلینَ به]
خدا لعنت کند کسانى را که «امر به معروف» می‌کنند و خود آن را ترک می‌گویند و «نهى از منکر» مى کنند و خود مرتکب آن مى شوند

This comment was minimized by the moderator on the site

باسلام : هیچ وقت فراموش نمی کنم که پس از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۷۶ و پیروزی آقای خاتمی، ایشان (صدیقی) را برای سخنرانی دعوت کردند. او در فرازی از سخنرانیش گفت آنان که به خاتمی رای داده اند « هَمَجُ رعاع» بوده اند؟!! پرسیدیم هَمَجُ رعاع یعنی چه ؟ گفت پشه ها و حشراتی که روی مزبله می نشینند؟!!!

علی
This comment was minimized by the moderator on the site

در سایه منبر:
کاظم صدیقی و زخم عمیق بر اعتماد عمومی

حسین محرم‌خانی

مقدمه: از اشک‌های منبر تا فریادهای خیابان

تصورش را بکنید: کاظم صدیقی، با چشمان خیس و صدایی لرزان، در خطبه‌های نماز جمعه تهران از عدالت اسلامی و ساده‌زیستی سخن می‌گوید. جمعیتی که به منبرش خیره شده‌اند، او را نماد ایمان و صداقت می‌بینند.

اما ناگهان پرده‌ها کنار می‌رود: باغ ۴۲۰۰ متری ازگل، انتقال باغ به شرکتی خانوادگی با ارزش هزار میلیارد تومان و بازداشت پسر و عروسش در خرداد ۱۴۰۴ به اتهام تخلفات مالی! این داستان، نه فقط یک رسوایی، بلکه زخمی عمیق بر قلب اعتماد عمومی است.

صدیقی، که باید نگهبان ایمان مردم باشد، چگونه به مظنون خیانت به آن تبدیل شد؟ این مقاله، از زاویه‌ای تازه و تکان‌دهنده به این فاجعه می‌نگرد: صدیقی به‌عنوان قرارداد اجتماعی شکسته‌شده‌ای که حقوق عمومی مردم ایران را به گروگان گرفته است.

آیا نظام می‌تواند این زخم را التیام بخشد یا این شکاف برای همیشه باقی خواهد ماند؟

... کاظم صدیقی، روزگاری صدای عدالت از منبر بود، اما امروز نماد شکستی است که قلب مردم را شکافته. ماجرای او، فقط داستان یک روحانی نیست؛ داستان قرارداد اجتماعی‌ای است که در حال فروپاشی است.

نظام حقوقی ایران، اگر می‌خواهد مشروعیت خود را حفظ کند، باید این قرارداد را با شفافیت، عدالت، و پاسخگویی بازنویسی کند. وقتی منبرها از اعتماد خالی شوند و خیابان‌ها فریاد بزنند، نظام چه خواهد کرد؟

این سؤال، نه فقط برای صدیقی، بلکه برای آینده ایران است. آیا نظام می‌تواند این زخم را التیام بخشد، یا باید منتظر خونریزی‌های بیشتری باشیم.

متن کامل (https://telegra.ph/%DA%A9%D8%A7%D8%B8%D9%85-%D8%B5%D8%AF%DB%8C%D9%82%DB%8C-%D9%88-%D8%B2%D8%AE%D9%85-%D8%B9%D9%85%DB%8C%D9%82-%D8%A8%D8%B1-%D8%A7%D8%B9%D8%AA%D9%85%D8%A7%D8%AF-%D8%B9%D9%85%D9%88%D9%85%DB%8C-06-10)

This comment was minimized by the moderator on the site

کنایه عباس عبدی به کاظم صدیقی؛ مگر می‌شود وضع مالی فرزند من به صورت نامتعارف خوب شود، اما نپرسم این پول‌ها از کجا آمده؟
عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت:
نکته دیگر نظرات آقای صدیقی است که سعی کرده‌اند از خود رفع مسئولیت کنند و خود را در برابر قانون خاضع نشان دهند. گویی باید شکرگزار بود که آقای صدیقی پیگیر کار فرزندش نیست.
با همه اینها ابراز همین موارد یک هفته پس از بازداشت آنان و نیز چندین ماه پس از ماجرای باغ ازگل و فقط پس از درز کردن خبر بازداشت، هیچ مزیت اخلاقی محسوب نمی‌شود. این مواضع اقدامی از روی اجبار است و باید خیلی پیش از این خود را از فرزندشان متمایز می‌کردند.
اگر وضع مالی فرزند من به صورت غیرمتعارف خوب شود، حتما از او می‌پرسم که این پول‌ها را از کجا آورده است؟
مگر می‌شود فرزندان مسئولان که اغلب از سطوح تحصیلی و کارآفرینی متوسط یا پایین‌تر از متوسط برخوردارند، به لحاظ مالی در اوج باشند؟ درس‌های اخلاقی ایشان امروز چه معنایی دارد؟ مساله اصلی آقای صدیقی است و نه خانواده او./ اعتماد

همه چیز درباره کاظم صدیقی، پسران و باغ ازگل!
قوه قضائیه روز دوشنبه با تایید خبر دستگیری نزدیکان صدیقی، از ردپای آن‌ها در پرونده‌های اقتصادی خبر داد. خانواده کاظم صدیقی، بهار سال گذشته نیز با ماجرای «باغ ازگل» و تصاحب یک این ملک هزار میلیاردی در شمال شرق تهران، خبرساز شده بودند.
البته شائبه زمین‌خواری صدیقی و پسرانش هیچ‌گاه برطرف نشد و او با وجود نارضایتی مردم، امام جمعه تهران ماند. این بار اما به نظر می‌رسد وضع برای صدیقی تغییر کرده و کار از عذرخواهی کردن گذشته است.


شبکه رانت زیر عبای کاظم صدیقی
نامش کاظم صدیقی‌ست؛ امام جمعه تهران.
اما پشت این عنوان، یک امپراتوری اقتصادی خانوادگی شکل گرفته:
از معدن و هتل‌داری تا زمین‌خواری و زدوبند با نهادهای امنیتی.
شرکت «آریا معدن پرگاس» یکی از حلقه‌های این امپراتوری است.
با مدیریت پسران صدیقی و رفقای آقازاده‌، در حوزه معادن فعال است.
یکی از اعضای هیئت‌مدیره‌اش: حسام‌الدین مهدوی ابهری، پسر نماینده اسبق ابهر و یار گرمابه و گلستان صدیقی.
این همان «ح.م» معروف است که رسانه ها  درباره‌اش نوشتن:
رانت‌خوار اصلی بلیت‌فروشی لیگ فوتبال؛
جایی که درآمد میلیاردی از هر مسابقه به جیب شبکه‌ای خانوادگی و امنیتی می‌رفت.
اما پروژه فقط معدنی نیست؛
در گردشگری هم صدیقی‌ها فعال‌اند.
پسران امام جمعه تهران با پسران فرمانده سابق سپاه قم، شرکت‌های «طلایه‌داران اقلیم پارسه» و «باد و خورشید پارسه» را ساخته‌اند.
@iraninPoetry


سکوت مومنانه تندروها
بررسی واکنش روزنامه‌ها به بازداشت بستگان کاظم صدیقی
با افشای مالکیت باغ ازگل (باغی به مساحت ۴۲۰۰ متر و بیش از ۱۰۰۰ میلیارد تومان) بسیاری معتقد بودند که باید با کاظم صدیقی برخورد شود و او از ایستادن پشت تریبون نمازجمعه محروم شود. اما این اتفاق نیفتاد و در نهایت یکی از روزنامه‌های همسو (همشهری) درخواست برخورد مومنانه را داد.
روزنامه همشهری که تا پیش از این پیگیر «برخورد مومنانه بود» اما با «بازداشت مومنانه» روبه‌رو شده ترجیح داد روز گذشته تیتری را از این اتفاق مهم روی جلد نیاورد. این روزنامه وابسته به شهرداری سیاست خارجی را مقدم بر این خبر سیاسی داخلی دانسته و تیتری روی جلد نیاورد. این روزنامه حتی درباره کله‌پاچه، چت‌جی.پی.دی، رای اعتماد مجلس به وزیر پیشنهادی اقتصاد، سریال وحشی و اطلاعیه شورای عالی امنیت ملی نوشت اما یک کلمه درباره دستگیری فرزند و عروس صدیقی منتشر نکرد.


درس‌های پرونده کاظم صدیقی
رضا علیجانی
حدود یک‌سال پیش بود که پرونده مالی کاظم صدیقی و خانواده‌اش از سوی آقای یاشار سلطانی افشاء شد. هر چند جزئیات پرونده و علت بازداشت کنونی پسر و عروس صدیقی اعلام نشده است اما اعلام کلی «تخلف و زد و بند»، نزدیک به همان افشاءگری یک‌سال پیش است. در آن زمان نه تنها با صدیقی (و خانواده‌اش)، برخوردی نشد بلکه او به سخنرانی نوروزی علی خامنه‌ای نیز دعوت شد و لجبازانه هم‌چنان بر منبر نماز جمعه و کرسی ریاست سازمان امر به معروف و نهی از منکر هم باقی ماند.
نظام ولایی معتقد است در برخورد با خودی‌ها باید «برخورد مومنانه» کرد! برخورد سرکوب‌گرانه و ظالمانه مخصوص مردمان غیرخودی است. برخورد مومنانه با خودی‌ها در حالی است که در نظام ولایی برای پدری به خاطر سرقت سه بسته بادام زمینی برای فرزندش حکم زندان صادر شد و یا انگشتان دست فردی را به خاطر سرقت پنج گوسفند قطع کردند!
کاظم صدیقی در ابتدای انقلاب و دهه شصت احکام اعدام فراوان و بی‌رحمانه‌ای صادر کرده است؛ اما وقتی در این باره از او سئوال کرده‌اند گفته است اگر برای آخرت توشه‌ای داشته باشم همین احکامی است که صادر کرده‌ام! از خویشان نزدیکش شنیده‌ام که او حتی در روزهای جنبش سبز نیز همچنان معتقد به همین خشونت بی حد و حصر بوده و گفته است همه این‌هایی که به خیابان آمده‌اند باید اعدام شوند! اگر برخی از روحانیون در تاریخ، قسمتی از نظام «زر و زور و تزویر» حاکم بوده‌اند، اما اینک آنان نقش سه گانه‌ی شوم در تسلط بر مردم و کشور را به تنهایی برعهده دارند.
یک درس تاریخی این وقایع برای ما این است که هر گاه قدرت مطلقه و مادام العمری شکل بگیرد، این نوع فسادهای هزار فامیل را هم به دنبال خواهد داشت؛ فرق نمی‌کند که ظاهر حکومت چگونه باشد. درس دیگرش اما این است که ما مخالفان و اپوزیسیون هم نباید همانند نظام ولایی باشیم و چشم بر هر عمل خلاف فردی که منتسب به جریان و خط و خطوط خودمان باشد و یا سوابق او در هر نوع فساد و ظلم و سرکوب، فرو بندیم.
گزیده گفت‌وگو | کانال نویسنده
@kaleme

This comment was minimized by the moderator on the site

با توجه به محکومیت وزیران دولت قبل در فساد چای دبش و دستگیری فرزندان کاظم صدیقی، به ‌نظر شما مهم‌ترین عامل بروز این فسادها چیست؟


کاظم صدیقی بعد از برملا شدن ماجرای باغ ازگل چنین گفته بود: می خواهند اعتقادات جوانان را بزنند! محمد حسین مهدیخانی : حضرت آیت الله کاظم صدیقی دامت حفاظاته ، در ماجرای باغ ازگل می خواستند اعتقادات جوانان را بزنند این سری اعتقادات چه کسانی مورد هدف بود !؟ ای شیخ ، یادت هست در دهه شصت با غرور و تبختر کیلویی برای جوانان منتقد و مخالف حکم سینه قبرستان صادر میکردی ! خیلی از آنها حتی یک لقمه حرام از گلویشان پایین نرفته بود ، اما پسرانت بواسطه شما به نام ائمه اختلاس مینمایند!! آنوقت در نماز جمعه مردم را به تقوا دعوت میکنی!!


میخ قدرت!
آفتابه دزدها همیشه هم چوب را می‌خورند هم پیاز را!
پشت کسی که گرم نباشد، در نظام‌های رانتی/رفاقتی/ایدئولوژیک و... توان و حس برایش نمی‌ماند اما در عوض  قدرتمند و سفله‌گان مجیزگویی اما چهره شده، به هم نان قرض می‌دهند. اینجاست که هر دو خطاهای یکدیگر را همپوشانی/ لاپوشانی می‌کنند. هر دو به هم باج می‌دهند و هر دو هوای هم را دارند. البته قدرت تا زمانی  به مطیعان فرصت می‌دهد و پس از آن و با انقضای مصرف، کات می‌دهد!

ماجرای امثال شیخ کاظم صدیقی بدون توسل به میخ قدرت قابل تحلیل نیست. میخ قدرت تکیه‌گاهی است به درازای تاریخ.
امثال صدیقی به کدام میخ قدرت تکیه زدند؟!

《در زمان خلیفه دوم استاندار مصر عمروعاص بود و پسر عمروعاص در یک ماجرایی، در یک گفتگویی با یک جوان دهاتی حرفشان شد، یک سیلی بر آن جوان روستایی مصری زد. پسر به پدرش شکایت کرد. پدرش آمد پیش عمروعاص، گفت باید قصاص کنی؛ پسر من کتک خورده و پسر تو هم کتک بخورد. او بی اعتنایی کرد و اینها را بیرون کرد. بلند شدند آمدند مدینه در زمان خلیفه دوم و توی مسجد ماجرا را مطرح کردند. خلیفه فورا نوشت تا آن حاکم یعنی عمروعاص و پسرش هر دو بیایند. گفتش که این پسر دهاتی آن پسر استاندار را قصاص کند، خود استاندار هم تعزیر بشود. گفت چرا خود من تعزیر بشوم؟!

گفت: برای اینکه به میخ قدرت تو، پسرت این کار را کرد، تو رو دادی به او.

بعد یک جمله ای از قول خلیفه نقل شده که خطاب می کند به عمرو عاص و می گوید: "متی استعبدتم الناس و قد ولدتهم امهاتهم احرارا؟"، از کی شما این مردم را بنده خودتان و برده خودتان قرار دادید، در حالی که مادرهایشان اینها را آزاد آفریدند؟
این منطق اسلام است... انسان‌ها دارای حق آزادی هستند و از مادرها آزاد متولد شدند و کسی حق ندارد انسانها را برده و اسیر و بنده خودش کند.》
(علی خامنه‌ای، خطبه نماز جمعه،۲ آذر ۶۵)
مجتبی لطفی

This comment was minimized by the moderator on the site

صابرین نیوز:
یک منبع آگاه خبر داد که با دستور رهبر معظم انقلاب، تحقیق و تفحص در مسائل مالی شیخ کاظم صدیقی و خانواده ایشان افزایش پیدا کرده و نهادهای اطلاعاتی درحال رصد هستند


این جماعت (کاظم صدیقی) نه به اموال ملت رحم می کند نه به اعتقادات مردم!!
فلاحت پیشه:
پخش فیلم جدید با استفاده ناجوانمردانه از مفهوم ‌ کربلا ⁩،مصداقی دیگر از ذات مافیایی فساد است!!
یک سال مقاومت در مقابل پیگرد اتهام فساد ‌ ازگل ⁩ کافی نبود؟ این جماعت رسوا نه به اموال ملت رحم می کند نه به اعتقادات آنها!!


جسارت به ساحت مقدس امام حسین(ع) و سوءاستفاده از نام و عنوان رهبری در معرکه جدید کاظم صدیقی! (https://x.com/bigdeli1343/status/1932845059915067626?t=KGIIevzYV9Pwf98h42SxTw&s=19)
توییت: رحمت‌‌اله بیگدلی
1- کاظم صدیقی در معرکه‌ای جدید، خانمی را مقابل دوربین آورده که او را امید و دل‌بندِ رهبری بخواند و صدیقی هم به آن خانم بگوید: ای کاش شما در کربلا بودید!
برای اقناع افکار عمومی، فرزند و عروس صدیقی را علنی محاکمه کنید!

2- آقای صدیقی، تو در ماجرای سند زدن باغ ۱۰۰۰ میلیاردی اُزگُل به‌نام خودت، فرزندت و عروست به جواد عزیزی گفته بودی که تو موضوع را گردن بگیر و بگو که خودسرانه باغ را به‌نام من سند زده‌ای!
و جواد عزیزی به‌تو گفته بود: آقای صدیقی، اولا در این گردن‌گیری اعتبار من نابود می‌شود. ثانیا با گردن‌گیری من اوضاع بدتر می‌شود؛ چون فیلم حضور شما در دفترخانه و امضای شما در دفترخانه موجود است و این‌که من به‌سرم می‌زدم و می‌گفتم: حاج آقا، امضا نکنید؛ چون برای شما دردسر خواهد شد!
بازبینی فیلم توسط مقامات هم ادعای جواد عزیزی را ثابت کرده است!
3- آقای صدیقی، به‌جای این معرکه‌گیری‌ها و جسارت به شهدای کربلا و توهین به رهبری از مقامات مسؤول بخواهید که فیلم لحظات امضای سند باغ اُزگُل را منتشر کنند تا عیار صداقت شما معلوم شود!
4- برخی دوستان بنا به‌دلایلی از من می‌خواستند که این توییت را منتشر نکنم، اما جسارت کاظم صدیقی به امام حسین(ع) و شهدای کربلا و سوءاستفاده او از نام و عنوان رهبری در این کلیپ عامل اصلی انتشار این توییت بود.

کاظم صدیقی در بهمن سال ۱۳۹۵: خانواده ها باید فرزندان خود را از فساد حفظ کرده و از ارتباط آنها با افراد آلوده و شبکه های جهنمی جلوگیری کنند چرا که این رسالت از مسؤولیت هایی است که قرآن بر والدین الزامی کرده است.
دو فرزند و عروس کاظم_صدیقی به اتهام فساد مالی و تصاحب اموال موقوفی هم اکنون در بازداشت هستند


از بساط ریا تا صحنه‌ی کربلا؛ تحریفی به وسعت یک عمامه!
اکبر اعلمی
در روزگاری که افشاگری درباره‌ی اتهامات تازه‌ی فرزند و عروس حضرت صدیقی، نه از زبان رسانه‌های معاند، بلکه از سوی نهادهای رسمی نظام و تریبون‌های قضایی منتشر می‌شود؛ و در زمانی که خودِ آقای صدیقی نیز، ضمن عذرخواهی، به انتقال زمین‌ها به نام خود و فرزندانش اذعان کرده؛ هنوز کسانی پیدا می‌شوند که برای دفاع از او، از مرز وقاحت عبور می‌کنند و حقیقت را "توطئه" می‌خوانند—آن‌هم با لحنی چنان طلبکارانه که گویی جرم، نه زمین‌خواری، بلکه افشای آن است!
در همین ویدئو، بانویی مجاهده—که احتمالا از مریدان یا عوامل حلقه‌ی صدیقی‌ست—در سناریویی ظاهراً از پیش‌طراحی‌شده، مدعی می‌شود اگر هم فرزند آقای صدیقی مجرم شناخته شود، «به پدرش ربطی ندارد» و «مسئله شخصی است»؛ و چنان در مدح و تملق می‌غلتد که گویی منصب دینی، مترادف با مصونیت خانوادگی است.
اما نکته‌ی تکان‌دهنده‌تر نه اظهارات آن زن، بلکه واکنش صدیقی به این پاچه‌خواری علنی است؛ آنجا که با لحنی مشحون از تحسین می‌گوید:
«ای کاش در کربلا بودی!»
بله... کربلا!
صدیقی این عضو حلقه‌ی خود را، که حقیقت روشن را انکار می‌کند و اتهامات منتسبه را توطئه می‌نامد، در حد و اندازه‌ی یاران باوفای امام حسین می‌نشاند! تملق او را "وفاداری عاشورایی" می‌خواند و در یک چشم‌برهم‌زدن، صحنه‌ی کربلا را از خون مطهر به عطر ریا و تزویر آلوده می‌کند.
این جمله نه‌فقط یک اغراق کلامی، که تحریفی ویرانگر از عاشورا و تهی‌سازی آن از معناست؛ آن‌هم از زبان کسی که تریبون نمازجمعه، سال‌هاست گویا ملک طِلق امثال او شده، و به جای آنکه کربلا را معیار تشخیص حق و باطل بداند، با کربلا بازی می‌کند تا باطل را بزک کند.
چه می‌توان گفت؟
زمانه‌ای شده که وفاداری به اهل‌بیت، معادل وفاداری به قدرت معنا می‌شود و مدافعان متهمین به فساد، به یاران حسین تشبیه می‌شوند!

This comment was minimized by the moderator on the site

تفاوت غلامحسین کرباسچی و کاظم صدیقی و نحوهٔ برخورد با آنان...


کرباسچی و صدیقی هر دو طلبهٔ مدرسهٔ حقانی قم بودند.
کرباسچی فرزند آیت‌الله محمدصادق کرباسچی وکیل امام خمینی، انقلابی و حامی امام خمینی بود و عکس او‌ را در مدرسه نصب می‌کرد.
صدیقی مخالف انقلاب و امام خمینی بود و عکس او را پاره می‌کرد!
کرباسچی دروس سطح را تمام کرده، سه سال درس خارج فقه خوانده و دانشجوی رشته ریاضی کاربردی دانشگاه تهران بود که انقلاب شد.

کرباسچی قبل از انقلاب سه بار از سوی کمیتهٔ مشترک ضد خرابکاری ساواک دستگیر و به زندان محکوم شد. اما صدیقی علاوه بر سوابق مخالفت با انقلاب و امام خمینی به تصریح مرحوم آیت‌الله سیدمحمد موسوی بجنوردی عضو دفتر استفتائات امام خمینی که از او امتحان گرفته است دروس ابتدایی‌ طلبگی در حد شرح لمعه و اصول فقه مظفر را هم خوب نخوانده است!

کرباسچی پس از پیروزی انقلاب اسلامی با حکم امام‌خمینی نماینده ایشان در ژاندارمری و در سال ۱۳۶۱ با اصرار امام خمینی استاندار اصفهان شد و از سال ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۷ هم شهردار تهران بود. کرباسچی در این مدت تهران را از یک‌ ویرانه تبدیل به پایتخت ام‌القرای جهان اسلام‌ کرد و قبل از این‌که دوم خردادی بیاید و کرباسچیِ بخت‌برگشته از خاتمی حمایت کند و مغضوب شود، کل نظام به‌خدمات او افتخار می‌کرد!

ولی کرباسچی را پس از تجلیل‌های فراوان از خدمات وی بعد از حماسه دوم خرداد ۱۳۷۶ محاکمه و روانهٔ زندان کردند!
از سوی دیگر کاظم صدیقی با آن سوابق همراه با عده‌ای وارد دستگاه قضا شد و با مداحی و ترویج خرافات روز به‌روز پله‌های ترقی را طی کرد و رئیس دادگاه انتظامی قضات و امام جمعه موقت تهران و رئیس ستاد امر به معروف و نهی از منکر و رئیس مدرسه علمیه امام خمینیِ اُزگُل تهران و ... شد!

پس از دوم خرداد کرباسچی و تعدادی از شهرداران او را بازداشت کردند و برای پیدا کردن ادله لازم، آبدارچی دفتر او را استنطاق کردند تا بگوید کرباسچی در دفتر خود در شهرداری چه نوع غذایی می‌خورده و چند پُرس غذا به دفتر او می‌رفته است؟!
اما امروز که تشت رسوایی کاظم صدیقی از بام آسمان تهران، ایران و جهان افتاده و اسناد تخلفات و دروغ‌های شاخدار او در ماجرای زمین‌خواری هزار میلیارد تومانی از مدرسه علمیه امام خمینی اُزگُل منتشر شده است، نه تنها شاهد هیچ‌گونه برخوردی با او نیستیم، بلکه شاهد حمایت‌های انتحاری صداوسیما، رسانه‌های مرتزق از بیت‌المال، لشکر سایبری و محافل قدرت و ثروت از او هستیم که خواهان مواجهه مؤمنانه با تخلفات، فساد و دروغ‌های تکان‌دهنده او هستند!

فیلم محاکمه کرباسچی توسط آقای غلامحسین محسنی اژه‌ای را ببینید تا تفاوت برخورد با این دو طلبه مدرسه حقانی را با آن سوابق انقلابی و ضدانقلابی دریابید!
تفاوت برخورد با این دو نفر با آن سوابق موجب طرح این سؤال در ذهن می‌شود:
آیا انقلاب فرزندان خود را می‌خورد یا این‌که ضدانقلاب با نفوذ در نظام برآمده از انقلاب فرزندان انقلاب را منزوی می‌کند؟!
بدون تردید، کسانی که برای پیروزی انقلاب زحمت کشیده، زندان رفته و شکنجه شده‌اند برای نظام برآمده از انقلاب دل‌سوزتر از کسانی هستند که مخالف انقلاب بوده‌اند!

رحمت‌الله بیگدلی

This comment was minimized by the moderator on the site

تبعیت آقای صدیقی از قانون تحسین ندارد

کامبیز نوروزی

دوستان و همفکران و حامیان کاظم صديقی  به تعریف و تمجید از وی پرداخته‌اند که بعد از بازداشت فرزند و عروسش گفته است " اگر قانون درباره فرزندانم تصمیمی بگیرد، تابع قانون هستم."

تبعیت از قانون امری اختیاری و از مستحبات نیست که اگر کسی آن را انجام داد شایسته تمجید و تحسین باشد.

قانون موجب تکلیف است. رعایت قانون یک تکلیف است. کسی که مثلا مقررات راهنمایی را رعایت می‌کند وظیفه‌اش را انجام داده و جای تحسین ندارد.. کسی قابل تحسین است که وقتی چراغ سبز است و قانونا می‌تواند عبور کند پشت چهارراه توقف می‌کند تا یک عابر پیاده کم توان به راحتی از چهارراه بگذرد.

حالا آقای صدیقی مکلف به تبعیت از قانون است. تحسین ندارد.

آیا انتظار داشتید ایشان بیاید و بگوید تابع قانون نیست و برای خلاصی فرزند و عروسش اعمال نفوذ می‌کند؟ معلوم است که اولش می‌گوید تابع قانون است.

باید از آقای صدیقی بپرسند از آن امر به معروف و نهی از منکر در خانه‌اش‌چه خبر بوده که آن ماجرای اراضی ازگل پیش می‌آید و حالا ماجرای فرزند و عروسش.

هنوز هم اول پرونده فرزند آقای صدیقی است. بمانیم تحقیقات مقدماتی و کیفرخواست تا دادگاه و رأی قطعی و اجرای کیفر تا میزان تبعیت از قانون خم آشکار شود.

علاوه بر این حامیان آقای صدیقی برای نشان دادن اهمیت حرف آقای صدیقی که از قانون تبعیت می‌کند به بعضی پرونده‌های پیشین اشاره می‌کنند که جریان‌های سیاسی دیگر در دفاع از برخی از متهمان گفته‌اند.

این روش از بیخ غلط است. وقتی همه چیز در قاب سیاست فرقه‌ای دیده شود، حقیقت پنهان می‌ماند. فارغ از صحت و سقم ادعاهای ایشان علیه مخالفان سیاسی،  خوب است بگویند بالاخره تکلیف پرونده اراضی ارزشمند ازگل چه شد؟
پرونده چای دبش به کجا رسید.
محکومانش کجا هستند؟ وزیر دولت مرحوم آقای رئیسی که در همین پرونده محکوم به زندان شد چرا هنوز آزاد است؟
موضوع فرزند نایب‌رئیس رئیس مجلس به کجا رسید که در رانندگی غیرقانونی یک سرهنگ راهور را زیر گرفت و....

کسانی که به مبارزه با فساد باور دارند آن را حزبی و فرقه‌ای نمی‌کنند تا خود را مبرا و حریف را منکوب نمایند. این روش خود موجب توسعه بیشتر فساد است.

This comment was minimized by the moderator on the site

تجمعی دیگر در حمایت از کاظم صدیقی
نیرو حزب اللهی :
دشمن میخواد یگانه پرچمدار اسلامو بزنه
سوال اینجاست که آیا اکنون منظور از دشمن قوه قضائیه خودشان است؟


تجمعی دیگر از دلواپسان در حمایت از کاظم صدیقی: دشمن میخواد یگانه پرچم‌دار حجاب و عمار انقلاب را بزنه ولی کور خونده
ما به نمایندگی از همه مؤمنین از شما درخواست داریم، قوی‌تر از قبل، در نماز جمعه تهران حضور پیدا کنید، و با بیانات روشنگر، پربرکت و انقلابی خودتان، محکم‌تر از قبل مشت محکمی بر دهان استکبار بزنید


«قوه قضائیه» پسر و عروس کاظم رو‌ دستگیر کرده، این معلوم‌الحال میگه توطئه دشمنان و استکبار جهانیه!!!

حسین انصاری‌راد در گفت‌وگو با «آرمان ملی»:
باید به دنبال ریشه ها و دلایل فساد باشیم
در لينک زير بخوانيد:
https://www.armanmeli.ir/fa/tiny/news-1171454
خبر بازداشت فرزندان حجت‌الاسلام کاظم صدیقی امام جمعه موقت تهران بازتاب گسترده‌ای در افکار عمومی جامعه داشته است. بر اساس اطلاعات منتشر شده فرزندان مشاور عالی رئیس قوه قضائیه با همکاری مقام قضائی و سازمان اطلاعات سپاه بازداشت شدند.


آقای کاظم صدیقی!
نماز جمعه ممنوع، حداقل فعلا!
در پی بازداشت پسر و عروس شیخ کاظم صدیقی معلم اخلاق و رییس عالی ستاد امر به معروف و نهی از منکر به اتهام زد و بند و احتمالا مرتبط با پرونده باغ ازگل یا حوزه علمیه تحت تولیت و مدیریت  او عزت‌الله ضرغامی رییس پیشین سازمان صدا و  سیما و وزیر دولتی که رییس آن صدیقی را حسب ادعای او نوازش کرده بود به دیدار شیخ رفت و از او خواست از او خواست به نماز جمعه نرود؛ حداقل فعلا.
مشخص نیست آقای ضرغامی حامل پیامی بوده یا نظر شخصی خود را منتقل کرده ولی آقای صدیقی هم گفته خودم هم چنین نظری دارم.
برخی از دلواپسان اما از این تصمیم خرسند نیستند و در ویدیویی که منتشر شده خانمی قضیه را به مخالفت مهندس ضرغامی با ستاد امر به معروف ربط داده و از صدیقی خواسته نه یک قدم که یک شست‌ پا هم عقب‌نشینی نکند! آقای صدیقی هم تحت تاثیر قرار گرفته و با لحن گریان همیشگی گفته کاش شما در کربلا بودید./عصر ایران


صدیقی: کسی که فساد می کند خیانتش خیانت جنگی است
طبق قانون با خائنان اقتصادی کشور برخورد قاطع صورت گیرد و در فرصت مناسب مجازات‌های عبرت‌آمیز برای متخلفان اعمال شود....
کسی که فساد می‌کند و امید را به ناامیدی تبدیل می‌کند خیانتش خیانت جنگی است و مجازاتش مطابق جنایات جنگی است.
کاظم صدیقی خطبه‌های نمازجمعه ۱۲مرداد سال۹۷

This comment was minimized by the moderator on the site

سمت‌های کاظم صدیقی به‌شرح زیر بوده است:
‏۱. رئیس دادگاه عالی انتظامی قضات
‏۲. مشاورت عالی رئیس قوه قضاییه
‏۳. ریاست ستاد امر به معروف و نهی از منکر کشور
‏۴. امامت جمعه موقت تهران
‏۵. مؤسس و تولیت حوزه علمیه امام خمینی
‏۶. نایب‌رئیسی شورای مدیریت حوزه علمیه تهران
‏۷. دبیری‌کل بنیاد بین‌المللی غدیر
‏۸. عضویت در هیأت امنای دانشگاه آزاد اسلامی

This comment was minimized by the moderator on the site

کاظم صدیقی امام جمعه تهران: خواب حاج قاسمو دیدم که از خوشحالی آروم و قرار نداشت
بهش گفتم حاجی جان جریان چیه؟ ایشون گفتن از مذاکره با آمریکا به قدری خوشحالم که نمیتونم لحظه ای آروم بشینم
ما هم خواب حاج قاسم را دیشب دیدیم گفت حاجی به اقای صدیقی زمین خوار فاسد بگو شما که دم از خداوپیغمبر میزنی زمین بیت المال را برگردن ما ها جانمون برای مردم دادیدم که شما اختلاس نکنید خیلی هم ناراحت بود حقیقتاا گفت به صدیقی بگید خیلی کثیف ودزدی ازت خیلی ناراحتم.....آره حاجی

اولین اظهارنظر محسنی_اژه‌ای بعد از بازداشت پسران صدیقی
رئیس قوه‌قضائیه:
اگر برای افراد خانواده وقت نگذاریم بعدها باید وقت بیشتری بگذاریم و جبران کنیم
در این ویدئو صندلی کاظم صدیقی خالیست


صدیقی همان موقع که پرونده باغ ازگل افشا شد، بی‌صداقتی به خرج داد و آن را توجیه کرد
مسیح مهاجری در روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: کاظم صدیقی، از همان زمان که ماجرای باغ ازگل افشا شد، انتظار مردم این بود که خود ایشان پیشقدم شود و از مسئولیت‌هایش در قوه قضائیه، نمازجمعه، ستاد امر بمعروف و نهی از منکر، امامت جماعت، حوزه علمیه و هر جای دیگری که با افکار عمومی سروکار دارد کنار برود. حال که او خود داوطلبانه کنار نرفت و حتی به شکل‌های مختلف تلاش کرد کارنامه غیرقابل قبول خود را توجیه کند، انتظار این بود که از این مسئولیت‌ها کنار گذاشته شود.
صیانت از قوه قضائیه با کنار رفتن یا کنار گذاشتن افرادی که از آنها سوء‌استفاده می‌شود، تحقق پیدا خواهد کرد نه با ادامه حضور آنها در این قوه و تلاش برای تبرئه کردن آنها و محدود ساختن تقصیرها به دیگران. در مورد جایگاه‌های مهمی مانند امامت جمعه و جماعت و ستاد امر بمعروف و نهی از منکر، مدیریت حوزه علمیه و.... نیز همین قاعده باید رعایت شود. افکار عمومی به روشنی دریافته است که خود آقای صدیقی نیز در ماجرای باغ ازگل بی‌صداقتی کرده است.

This comment was minimized by the moderator on the site

«شرق» گزارش می‌دهد:
فرزند در بازداشت، پدر بر منبر؛ آیا وقت استعفای کاظم صدیقی نیست؟

در حالی‌ که حجت‌الاسلام کاظم صدیقی سال‌هاست بر مسند ریاست ستاد امر به معروف و نهی از منکر تکیه زده و از تریبون نماز جمعه مردم را به پرهیز از فساد و رعایت تقوا فرامی‌خواند، حالا بازداشت قضایی پسر و عروسش و پیشینه‌ پرحاشیه‌ای چون پرونده «باغ ازگل» این پرسش را پیش روی افکار عمومی گذاشته است: آیا کسی که خانواده‌اش در مظان اتهام جدی اقتصادی است، می‌تواند همچنان در جایگاه ناظر بر اخلاق عمومی باقی بماند؟

عده‌ای دیروز جمع شدن رفتن پیش شیخ کاظم صدیقی و به خاطر پسرش و عروسش دلداریش میدن و میگن بازداشت پسرش بخاطر دشمنی با شماست و هنوز چیزی اثبات نشده و اگه هم اثبات بشه به شما ربطی نداره...
صدیقی : کاش شما در کربلا بودید!!


واکنش احمد #زیدآبادی به دیدار دلواپسانِ مدعی جبهه انقلاب، با کاظم #صدیقی!
بی‌نهایت ساده یا بی‌نهایت زرنگ؟
ویدئویی که از صحبت یک خانم مدعی "جبهۀ انقلاب" با شیخ کاظم صدیقی و پاسخ شیخ به او منتشر شده است، دل ارادتمندان به امام حسین بن علی را به سختی به درد می‌آورد.
به نظرم آقای صدیقی یا آدم بی‌نهایت ساده‌ای است و یا اینکه از نهایتِ زرنگی برخوردار است!
اگر بی‌نهایت ساده است، تصدی هر پست و مقامی از سوی او زمینه‌ساز تحرک انواع سودجویان و بدنهادان در اطرافش می‌شود و اگر در نهایت زرنگی است که دیگر نیازی به هیچ نوع سخن‌پردازی ندارد!
احمد زیدآبادی


دلواپسی جدید دلواپسان، این‌بار برای صدیقی!
درخواست دلواپسان و آمران به معروف و انقلابی نماها ! از کاظم صدیقی/ بمانید و امید جبهه انقلاب را ناامید نکنید!
هنوز اثبات نشده آقازاده شما مقصر است، اگر اثبات شد هم به شما ارتباطی ندارد، مسئله شخصی است!
مثل شهید رئیسی پای کار باشید و محکم و پابرجا بایستید!
اگر یک انگشت شست پا عقب بکشید، جبهه مقابل انقلاب را خوشحال کرده‌اید ...!
آیا این تلاش برای سفیدشویی فساد فرزندان صدیقی است؟

This comment was minimized by the moderator on the site

زن باهوش ، شیخ حسن بصری و شیخ کاظم صدیقی

شیخ کاظم صدیقی نیز در تاریخ بی همتاست ، نمونه نزدیکش شیخ حسن بصری هست، که به چند نمونه از کرامات وی اشاره می‌شود.

شیخ حسن بصری یکی از زهاد و عباد زمانه خویش بود.
این مرد روزی بالای منبر گفت: هر کس می‏ خواهد بهشت بخرد بیاید مردم ازدحام کرده و شروع به خرید کردند، شیخ تمام بهشت را فروخت و تمام شد شخصی آمده گفت: من دیر رسیده ‏ام اموال زیادی هم دارم باید به من هم جائی از بهشت را بفروشید، شیخ گفت: جاها تمام شده مگر جای خودش و جای الاغش، که مانده است.
بالخره شیخ کَرَم کرد و با فروش محل الاغش موافقت کرد.
و این عمل شیخ هم به سایر کراماتش افزوده گردید.
روزی دیگر شیخ مجددا به فروش بهشت مشغول بود. یکی‌از مریدان پرسید: یا شیخ مگر در مرحله قبلی، کل بهشت به فروش نرفته بود؟!
شیخ لبخند میلحی زد و با نگاه عاقل اندر سفيه فرمود: بهشت را طبقاتی هست. در مرحله اول فقط یکی از طبقات بفروش رفت!!
روزی بین نماز گفت: «چخ چخ» (صدای راندن سگ ها ) پس از نماز پرسیدند: چرا، چخ چخ کردی؟ گفت هم اکنون که در بصره هستم مکه را مشاهده کردم که سگی می‏ خواهد داخل مسجدالحرام شود باین وسیله آن سگ را از مسجدالحرام دور کردم!
مردم از این کلام شیخ در شگفت شده، ایمان ارادتشان نسبت به شیخ افزونتر شد.
روزی دیگر در حال سجده شیخ را بول بگرفتی و نتوانست کنترل کند پس شلوار خیس شده و سجدهٔ آخر برای یافتن تدبیر طولانی.
جماعت پشت سر هم در حالت سجده ماندندی. بعد از مدتی شیخ از سجده بلند شد و سلام داد و نماز به اتمام برد جماعت پشت سر علت این سجده طولانی را جویا شدند. شیخ معجزه ای دیگر را باز گفت :
در حال سجده، دیدم زن و شوهر جوانی در دریای سرخ در حال غرق شدن هستند پس به کمک آنها رفتم و علت طولانی شدن این بود که آنجا رفته و در حال نجات آنان بودم.
جماعت به شیخ مرحبا گفتند و از آب دریای سرخ بر سر و صورت برای تبرک بمالیدندی !!
در بین آنها یکی خوش باورتر از همه بود به منزل رفت و قضیه نجات آن زن و مرد جوان توسط شیخ در حال سجده را به همسرش گفت.زن که بسیار با هوش و عاقل بود،
گفت : باید شیخ با چنین کراماتی را برای صرف غذا به خانه دعوت کنیم تا خیر و برکت به خانه بیاید. مرد را این فکر خوش آمد و زن گفت تنی چند از یاران شیخ را نیز دعوت کن.
القصه زن غذایی درست کرد و شیخ و یاران از در درآمدند.
زن غذا را در آشپزخانه منزل کشید و مرغهای پخته شده را بر روی برنجها گذاشت و مرغ شیخ را زیر برنج پنهان کرد.غذای هر یک از میهمانان را دادند و شیخ نگاهی به غذای خود انداخت به مرد میزبان گفت غذای من مرغ ندارد مرد شرمنده شده بانوی خانه را خواست.
زن که منتظر چنین فرصت ذی قیمتی بود، گفت: یا شیخ تو که در بصره، مکه را با این همه دوری و بعد مسافت مشاهده می ‏کنی و سگ را از مسجدالحرام میرانی ، در نماز آدم ها را از دریای سرخ نجات می‌دهی، پس چرا در اینجا مرغ را زیر برنجها با این فاصله اندک نمی‏ بینی.

اکنون چند مورد از کرامات بیان شده توسط شیخ کاظم صدیقی توجه کنید.
"امام زمان زیرتابوت آیت‌الله خزعلی بود!"
"یکی از صلحا ۳۰ سال قبل از وفات آقای بروجردی در عالم رؤیا دیده بود که نبی مکرم اسلام، شمشیری را به امام خمینی داد و او هم سر شاه را برید و امعاء و احشای او را بیرون ریخت!"
"آیت‌الله مصباح یزدی زمان دقیق فوت خود را پیش‌بینی کرد و موقعِ غسلِ جنازه‌اش چشمان خود را باز کرد و به غسال لبخند زد!"
"چرا صبر نکردیم تا موریانه بیاید و عهدنامه آنها [تحریم های هسته‌ای] را بخورد؟"(۹۴)
"فردی که از شب تا صبح کنار پیکر شیخ فضل‌الله نوری مانده بود… پس از مدتی متوجه می‌شود که صدای تلاوت قرآن از پیکر شیخ فضل‌الله نوری شنیده می‌شود."(۹۳)
"اگر درِ آمریکا به روی ما بسته شود… خود آنها [آمریکایی ها] از گرسنگی می میرند."(۹۳)
"اگر حضرت آقا همسر آقای رییس‌جمهور [احمدی‌نژاد] را طلاق دهد، همسر رییس‌جمهور برایش حرام می‌‌شود و رییس‌جمهور نمی‌تواند به او دست بزند."(۹۰)
"امام زمان فرمودند امامزاده‌ها نامه‌های مردم را برای من حواله می‌کنند و من آنها را پاراف و امضاء می‌کنم" (۹۸)

یاشار سلطانی فسادستیز شجاع نیز می پرسد:
یا شیخ‼
با این همه کرامات و بصیرت و ارتباط با عوالم غیب و شهود ،ارتباط با عالم ارواح و خبر از حال و احوال آنلاین امان زمان عج چگونه‌ مطالب اسناد زمین را امضا کردی ولی از محتوای آن اطلاع حاصل نکردی⁉
علی مرادی

This comment was minimized by the moderator on the site

یک فعال سیاسی اصلاح‌طلب: فرزند و عروس صدیقی را علنی محاکمه کنید!

صدیقی به عزیزی گفته بود تو بگو خودسرانه باغ ازگل را به نام صدیقی زدم

رحمت الله بیگدلی، فعال سیاسی اصلاح‌طلب در واکنش به آنچه که معرکه جدید صدیقی نامیده، نوشت:

صدیقی در معرکه‌ای جدید، خانمی را مقابل دوربین آورده که او را امید و دل‌بندِ رهبری بخواند و صدیقی هم به آن خانم بگوید: ای کاش شما در کربلا بودید!

بیگدلی نوشت: ‏برای اقناع افکار عمومی، فرزند و عروس صدیقی را علنی محاکمه کنید!

او در ادامه خطاب به امام جمعه موقت تهران نوشت: آقای صدیقی، تو در ماجرای سند زدن باغ ۱۰۰۰ میلیاردی اُزگُل به‌نام خودت، فرزندت و عروست به جواد عزیزی گفته بودی که تو موضوع را گردن بگیر و بگو که خودسرانه باغ را به‌نام من سند زده‌ای!

‏و جواد عزیزی به‌تو گفته بود: آقای صدیقی، اولا در این گردن‌گیری اعتبار من نابود می‌شود. ثانیا با گردن‌گیری من اوضاع بدتر می‌شود؛ چون فیلم حضور شما در دفترخانه و امضای شما در دفترخانه موجود است و این‌که من به‌سرم می‌زدم و می‌گفتم: حاج آقا، امضا نکنید؛ چون برای شما دردسر خواهد شد!

‏بازبینی فیلم توسط مقامات هم ادعای جواد عزیزی را ثابت کرده است!

آقای صدیقی، به‌جای این معرکه‌گیری‌ها و جسارت به شهدای کربلا و توهین به رهبری از مقامات مسؤول بخواهید که فیلم لحظات امضای سند باغ اُزگُل را منتشر کنند تا عیار صداقت شما معلوم شود!

‏برخی دوستان بنا به‌دلایلی از من می‌خواستند که این توییت را منتشر نکنم، اما جسارت کاظم صدیقی به امام حسین(ع) و شهدای کربلا و سوءاستفاده او از نام و عنوان رهبری در این کلیپ عامل اصلی انتشار این توییت بود.

This comment was minimized by the moderator on the site

امام‌جمعه‌ی طاغوتی یا امام‌جمعه‌ی یاقوتی؟!
اکبر اعلمی
سیدحسن امامی از سال ۱۳۲۴ تا انقلاب ۱۳۵۷ امام‌جمعه تهران بود.
بخشی از سوابق: مؤلف شش جلد کتاب «حقوق مدنی» که همچنان از مراجع اصلی تدریس است؛ استاد دروس «حقوق ثبت»، «محاکمات حقوقی» و «مدنی» در دانشگاه تهران؛ هم‌سنگ بزرگانی چون جعفری لنگرودی، ناصر کاتوزیان، حسین صفایی و مهدی شهیدی.

آشیخ کاظم صدیقی از سال ۱۳۸۸ تاکنون، امام‌جمعه موقت تهران است.
بخشی از سوابق: فارغ از انتقال زمین‌های ازگل به نام خود و فرزندانش: مؤسس حوزه علمیه لاکچری ازگل؛ نویسنده‌ی «سیمای عرشیان در کلام ابن‌الرضا»؛ مروّج اشک‌درمانی، روضه‌درمانی، و نسخه‌پیچ دعا برای رفع بحران آب و تورم؛ راوی بی‌پروا و بی‌سند از عالم اموات؛ و غالیِ خستگی‌ناپذیر در ستایش مقامات.
نتیجه: اگرچه امامی نیز شاه را می‌ستود و گاه در خطبه‌ها، با لحن یک روحانی مصلحت‌سنج درباری، او را "سایه خدا" می‌خواند، اما صدیقی چنان رهبر را وصف می‌کند که مرز میان توحید و تشیع و تملق را درمی‌نوردد.
طرفه آن‌که: امامی با خصال خویش بر طاغوت، شکوه می‌افزود؛ صدیقی اما، ظاهراً اسباب سرافکندگی حکومت یاغوت شده است!

This comment was minimized by the moderator on the site

فایل صوتی
رونمایی دکتر محسن خزعلی، فرزند ارشد و وصی آیت‌الله خزعلی از دروغ‌ها و کرامت‌سازی‌های کاظم صدیقی

آقای صدیقی به‌قدری دروغ به امام زمان بسته که دیگر مراجع ایشان را راه نمی‌دهند!

من بارها مچ ایشان را گرفته‌ام و ایشان جلو جمع عذرخواهی کرده. یک مورد ایشان روی منبر به دروغ گفت: مرجع عالی‌قدر اعلم گفتند امام زمان خودشان زیر تابوت آیت‌الله خزعلی بودند!

من در جلسه‌ای که اعضای بنیاد غدیر و مسوولان آستان قدس آقای رئیسی بودند برای این‌که مچ ایشان را باز کنم گفتم: آن مرجع اعلم کیست؟
گفت: آیت‌الله وحید خراسانی!
گفتم: اتفاقا ایشان برای تسلیت زنگ زدند، من پرسیدم: حضرت‌عالی چنین چیزی به آقای صدیقی گفتید؟
گفتند اصلا. من از کجا بفهمم امام زمان کجا هستند؟!
ایشان سرش را پایین انداخت و دیگران هم نگاه تمسخرآمیزی به او انداختند!

آقای صدیقی، شما متهم به کارچاق‌کنی و نجات قاچاقچی بزرگ چای و حامی فریدون احمدی و محمد عزیزی نماینده و پسرخاله‌ات هستی که ۶۰۰۰ پراید را دولتی گرفتند و آزاد فروختند!
چرا‌ به دروغ می‌گویی من در جایی که خون صدیقه طاهره ریخته بود قسم دادم همان زمان امام زمان رفت بیت رهبری؟!

هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظر اضافه کرد در ایران چگونه و توسط چه کسانی بس...
تمام روش حکومت در موضوع مذاکره سالها این بود که ۱.چوب ‎غنی‌سازی و موشکی رو در برابر چماق تحریم ببریم...
- یک نظر اضافه کرد در ایران چگونه و توسط چه کسانی بس...
یکدست کردن دستوری حاکمیت در دوره ریسی واشتباهات #فاحشی که انجام شد وباعث خسارت وسیع به ایران.مردم و ...