گویا خون، شراب سیراب کننده ی عطش قدوس شده است
  •  

25 اسفند 1402
Author :  
جمجمه های تلنبار شده بر برهوت انسانیت

 

"اینجا مکانی مقدس است، ورود بدون ... ممنوع"

دیوارهایی کشیده شد،

به بلندای قطع دسترسی انسان،

به دور قدس و قدوسی که از آنِ همه بود،

اکنون هر یک او را از آنِ خود می دانند،

و می خواهند،

شرایطی بر انسان بار شد،

باید و نبایدهایی را نوشتند و...

انسان، به بند کشیده شد!

پاکی شرط اول حضور گردید،

اما از چه باید پاک بود؟!

از کدام اعمال؟

به چه چیزهایی انسان ناپاک خواهد شد؟!

تا لیاقت حضور از کف، وا نهد!

یادمان رفت هرچه تَقَدُّس است،

با وجود انسان است که معنی می یابد!

ورنه دیگران (حیوانات و...)، در دنیای خود از هرگونه قُدس، قُدُوس، تَقَدُّس و تَقدیسی رهایند،

آنان همانگونه که زاده می شوند، حق حضور می یابند،

شرط و شروطی بر حضور شان بار نمی شود،

تشریفات حضور، در قاموس شان جایی ندارد،

آزادند به حضور،

همانگونه که هستند، 

اما این انسان بود که با پای نهادن در وادی قدس و تقدس،

شاید هم استشمام بویی از قدوس، و یا نیمچه سخنی با او و...

هر روز گوشه ایی را بر حضورش دیوار کشیدند،

و حضورش را بدانجا محدود کردند،

آزادی حرکت و پرواز را از او ستاندند،

بعدها هماو را بارها به تیغ تَقدیس شده ایی در وادی قُدس، در پای قدوسی که هر یک بر او نامی نهادند، سر بریدند!

کاش انسان بدین حوزه خطر، هرگز پای نمی نهاد!

با راهی شدنش به حریم قدس، سر بریدنش، در پیشگاه قدوسی تقدیس شده نیز، آغاز شد،

هزاره ها گذشت، تا اهل تَقَدُّس، از سربریدن انسان، و قربانی کردنش بر پای راه پله های قدس، صرف نظر کنند،

و ماموریت قربان شدن را زین پس، به حیوانات بسپارند،

اما هنوز که هنوز است،

هزاران نفر را برای سیطره بر قُدس،

قربانی می کنند،

مقابل چشمان همه،

سلاخی می شوند،

از گرسنگی مردار می کنند؛

کلیدداران قدس،

و مشتاقان به داشتن چنین کلیدِ طلایی،

از انسان، هنوز خون طلب می کنند!

تو گویی خون، لازمه ی پای نهادن بر دروازه های ورود به قدس بوده، هست و خواهد بود!

و گویا خون، شراب سیراب کننده ی عطش قدوس شده است!

قدوس را همواره تشنه به خونِ دشمنان معرفی می کنند،

و یا او را مشتاقِ به خونِ قربانیانی از میانِ دوست ترینِ دوستدارانش!

اما دشمنِ قدوس کیست؟

هرکه بر سیطره ما، بر قدس معترض است!

گویا، تسلط بر قدس، اختیارِ طلب خون با خود می آورد!

راهی برای خداگونه شدن!

می توان برای قدس، فرمان به جاری شدن سیلِ خون داد،

و ثواب بر کوهِ ثواب ها افزود!

می توان تا ابد،

برای قدس و قدوس،

کاروانِ خون را راهی،

اسب تیزتکِ خونریز را، راهوار نگه داشت؛

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نظرات (0)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در حجاب، یک عدم تفاهم ملت با قدرت...
ح‌سین ق‌دیانی, [4/26/2024 12:01 PM] از هادی_چوپان درس بگیریم آیینه‌ی توماج_صالحی باشیم ح‌سین ق‌دیانی...
- یک نظز اضافه کرد در بازی با دکمه های آغاز مجدد جنگ...
محکومیت به خواندن کتاب شهید مطهری در کنار مجازات زندان! محمد مطهری یک قاضی محترم، شروین حاجی‌پور ...