مطالب نویسنده

هرکس در دنیایی خود زندگی می کند

مصطفوی 30 شهریور 1395 2640 کلیک ها

 یکی گفت: زین دنیا و اهلش خسته و بیزارم، دیگر نمی خواهم بین شان باشم و...

اما باید گفت فارغ از دنیا و اهلش، هرکس در دنیایی خود زندگی می کند، و این دنیایی که از آن سخن می گوییم، که از آن خسته و بیزار هم شده ایم، دنیای ذهنیت خودماست و برای راحتی از این دنیا نیز لازم نیست که از این دنیا رخت بر بست و آن را ترک کرد، بلکه تنها باید محیط دنیای ذهن خود را عوض کنیم، زیراکه اگر با همین روح و ذهنیت به دنیایی دیگر هم برویم، آنجا نیز آسمان همین رنگ خواهد بود، و آن دیار نیز هر کس با آنچه زندگی خواهد کرد که با خود برده است و بردن چنین ذهنیتی به آن دیار نیز، ساختن همین دنیا در آنجاست.

داعشی همان مسلمان و داعش مسلکی همان اسلام است

مصطفوی 04 مهر 1395 5570 کلیک ها

"داعشی همان مسلمان و داعش مسلکی همان اسلام است؟!"

این جمله بسیار تاثر برانگیزی است که هر از چندگاهی از زبان برخی از مردم جاری می شود و لذا طبق این نظر داعشی ها همان مسلمانان واقعی و عملکردشان همان اجرای واقعی فقه اسلامی تلقی می شود. برای تصحیح چنین دیدگاهی نمی توان داعش و داعش مسلک ها را با معیارهای حقوق بشری، اخلاق، نُرم های انسانی و... مورد نقد و حمله قرار داد که بدین لحاظ به صورت آشکاری محکومند، تنها راهی که برای رفع اتهام از اسلام و مسلمانی وجود دارد، نقد فقهی و تاریخی اعمال داعش است تا روشن گردد این روند فکری و عملی آنان چقدر با فقه و تاریخ اسلام منطبق هست و چقدر نیست.

ظاهرا کسانی که به چنین اعتقادی رسیده اند اعمال داعشی ها را با اعمال مسلمانان در تاریخ و دستورات فقهی موجود در اسلام، مقایسه می کنند و به این نتیجه دردناک رسیده اند و لذا باید به نقد تاریخی و فقهی داعش دست زد و ثابت کرد که اعمال و تفکر داعش مطابق با فقه و تاریخ (روش) اسلام نیست و چنین حرکتی تنها از کسانی شایسته است که به فقه و تاریخ اسلام آشنایند و مدعی پاسداری از آنند (علما و حوزه های علمیه)، تا داعش را از این لحاظ به نقد کشید و تطابق و عدم تطابق آنان را با اسلام و مسلمانی روشن نمود و اسلام و مسلمانی را از چنین وصله ناجوری مبرا و تطهیر کرد.

خلایی که احساس می شود از ناحیه ایدئولوک های اسلامی است که حمله نقادانه و علمی موثری به عملکرد و تفکر داعش صورت نمی گیرد و بیشتر نقدها ناشی از معیارهای انسانی و حقوق بشری است. حال آنکه پادزهر این سم مهلک، نشان دادن فاصله تفکر و سیره اسلامی از تفکر و سیره داعشی است. این است کیمیای مورد نیاز حال اسلام و مسلمانی که به تبرعه اسلام و مسلمانی خواهد انجامید وگرنه محکومیت اخلاقی و حقوق بشری داعش اثر آنچنانی نخواهد داشت و به حساب دعوای رقبا گذاشته خواهد شد.

اسلام باید از فقه داعشی تبری بجوید و دوری خود را از چنین اعمال و افکاری به اثبات برساند وگرنه تاریخ اسلام را مسلمانان ناپاکی مثل امویان و عباسیان و... ساختند و شاید تاریخ اسلام قابل دفاع نباشد، ولی فقه را قاعدتا انسان های عالم از متون شریف اسلامی استخراج کرده اند و... اگر به لحاظ فقهی بین اسلام داعشی و اسلام ما همپوشی و همسانی وجود داشته باشد، باید در فقه اسلامی با رویکردی انسانی و اخلاقی و... تجدید نظر و آنرا اصلاح کرد وگرنه اتهاماتی منجمله این که داعش وابسته به این و آن است اتهام مناسبی برای از میدان به در کردنش نمی تواند باشد.

زندگی خوابی بیش نیست الا زمانی که می اندیشیم

مصطفوی 09 مهر 1395 5361 کلیک ها

به سان خواب می ماند این زندگی، گاهی دردی، یا آشوبِ معرکه گیری، گاهی کتابی، گاهی نظر و یا سخنی، گاهی دردی، و حتی درد ناشی از  بی حرکتی و طول خواب، به بیداریم می انجامد، اما افسوس که زمان همین بیداری نیز بیشتر از پهلویی به پهلویی دیگر شدن نیست. بیداریم تا زمانی ادامه دارد که می اندیشم ولی این اندیشه نیز معمولا چند لحظه ایی بیش نیست و دوباره این خماری ناشی از نیندیشیدن و منگی است که به خوابم فرو می برد. آری زندگی خوابی بیش نیست الا زمانی که می اندیشیم.

آقایان اصولگرا! از کدامین فرقه اید، حقمدارید و یا حقوقمدار؟

مصطفوی 11 مهر 1395 5080 کلیک ها

  اصولگرایان و علی الخصوص دلواپسان بیشتر از آنکه خود را بدهکار این کشور، انقلاب و مردم بدانند و از تکالیف و مسولیت خود بگویند، خود را طلبکار دانسته و حقوق و جایگاهی بیش از دیگر گروه های موجود در کشور را برای خود قایل و طلب می کنند، حضور در مسولیت های مادام العمر برای خود می خواهند، این در حالی است که میراث گرفتاری هایی که آنها از هنگام تصدی مصادر امور، برای کشور و انقلاب به وجود آورده اند تا سال ها گریبانگیر هر ایرانی (چه حاکم و چه مردم عادی) خواهد بود. فرصت های طلایی که از انقلاب و کشور گرفتند و درآمد های کلان تاریخی هفتصد – هشتصد میلیارد دلاری که به باد دادند، فرصت رشد اقتصادی نزدیک به شش درصدی که تبدیل رشد منفی شش درصد کردند، بیکاری، صنعت ویران و چرخ رو به توقف آن، رقم واردات تاریخی، اختلاس های میلیاردی و رکوردهای بی سابقه در آن و... تنها بخشی از میراثی است که به این جامعه امیدوار هدیه کردند و حال همین ها خود را طلبکار می دانند و به عنوان مدعی از پس تریبون هایی که از آن خود کرده اند، دائم تقاضاهای خود را جار می زنند.

جامعه بر دستان همه است که استوار خواهد ماند

جریان دلواپسان و اصولگرایان در حالی که سخت خود را منتقد و ضد نظام لیبرالی و در نتیجه فلسفه نظام حقوقمدارِ لیبرالی معرفی می کنند، اما وقتی در مقام طلب حقوق خود از انقلاب و کشور سخن می گویند به سان یک عضو جامعه لیبرالِ حقوقمدار می شوند و از حقوق خود بر گردن نظام و انقلاب سخن می گویند، حال آنکه آنها با نوع تفکر خود به نظام جامعه تکلیفمدار و حقمدار تعلق دارند و باید قاعدتا از مسولیت های خود نسبت به کشور و انقلاب بیشتر خود سخن گویند تا از حقوق، همانگونه که امام خمینی خود را خادم ملت می دانست، تا رهبر و مردم را ولی نعمت خود تلقی می کرد.

ولی امروزه آنها مسولیت ها و تکالیف خود را فراموش کرده سخت به دنبال گرفتن حقوق خود (که همانا قبضه تمام مصادر کشورند، مصادر انتصابی را که داشتند و انتخابی) هستند و این را حقی مسلم برای خود می دانند حال آنکه در جامعه حقوقمدار که همان جامعه قانونمدار نیز است، حق برای همه مردم مساوی است تنها برای عده ایی خاص نیست و انقلاب و کشور متعلق به همه مردم است.

دلواپسان در حالی که در زمان حاکمیت هشت ساله خود بر قوه مجریه حقوق بسیاری را نادیده گرفتند و غیر خود را خس و خاشاک، فتنه، ساکت فتنه و... معرفی و از مصادر و مسولیت ها اخراج کردند، و فقط خود را انقلابی و جناح مقابل را نفوذی، عُمال دشمن و... قلمداد کردند، و جنگ، انقلاب و کشور را متعلق به خود دانسته و خدمات دیگران را یا نادیده و یا هیچ شمردند، ولی همین ها در کسوت یک فرد حقوقمدار ظاهر شده و حقوق انقلاب و انقلابیونی همچون خود را با صدای بلند و بی لکنت درخواست می کنند، این در حالی است که "طلب حق" و قایل بودند به حق و از جمله "حق آزادی" و... شاه بیت تفکر جامعه مدرن بوده و در جامعه مدرن است که چنین حقی قائلند و البته برای همه نه فقط برای یک جناح.

 این چیزی است که آنان هرگز به آن تن نمی دهند و از یک جامعه قانونمدار و حقوقمدار گریزانند و لذا اگر وقتی کسی بگوید تریبون های این کشور را بر اساس چه معیاری تقسیم کردید که همه تریبون های ملی و رسمی از جمله تریبون هایی که از بیت المال تغذیه می شوند، نصیب جناح اصولگرا شده؟! در یک قانونگریزی شدید آن را ناشی از انقلابی گری و اصولگرا بودن خود به عنوان یک اصل اساسی اشاره می کنند و آنرا حق کسانی می دانند که آن را در تیول خود دارند و اصولا معتقدند هیچ کرسی در کشور نباید به افراد غیر انقلابی (غیر اصولگرا که البته با تعاریف بسته آنها) تعلق گیرد.

اینجا یک پارادوکس به وجود می آید که اینان موقع طلب حقوقِ وسیعی که برای خود قائلند، مرید نظام لیبرالی و حقوقگرا و قانونگرا می شوند؛ در حالی که سخت مخالف تحول خواهی، اعطای آزادی وسیع از جمله آزادی بیان، توسعه سیاسی، شمولیت دیگران و... طبق مکتب حقگرایی و تکلیفگرایی خود هستند؛ و موقع دادن حقوق دیگران که می شود، باز می گردند به اصول جامعه تکلیفمدار و از حفظ سنگرها (مناصب) توسط خود و طرفداران شان به هر وسیله ایی سخن گفته و آشکار و به جد و بی پرده سخن از حق اصولگرایان برای داشتن این مناسب سخن می گویند و در این راه حتی به حذف رهبران انقلاب و کشور مثل هاشمی رفسنجانی، سید محمد خاتمی، سید حسن خمینی، مهدی کروبی، میرحسین موسوی و... به راحتی و بی دغدغه دست می زنند.

این نوع حق طلبی آنان اخلاق و قوانین روشن و نوشته شده اساسی و غیر اساسی را کاملا روشن را زیر پا گذاشته و یا به نفع خود تفسیر می کند و در نتیجه این تفاسیر است که رییس جمهور به عنوان شخص اول رسمی کشور و مجری قانون اساسی که برای آن قسم یاد کرده است و... تبدیل به یک مسول اجرایی صرف در حد روسای قوای دیگر می شود و عملا هیچ توان و وسیله ایی برای اعمال حقوق قانونی خود ندارد. و اگر هم از آنان بپرسی این قانون شکنی ها چیست می گویند برای مصلحت کشور و انقلاب است و در حالی که این انقلاب در مقابل وضعیت بی قانونی های رژیم گذشته صورت گرفت که ساختار و عملکردش کرامت مردم و قانون را هدف گرفته بود و این نقض غرض خواهد بود اگر بخواهیم به همان شیوه عمل کنیم که بر علیه آن انقلاب کردیم.

آقایان اصولگرا و دلواپس در یک نظام حقمدار و تکلیف گرا عمل می کنند و لذا از حربه "مصلحت" برای دنبال کردن حق مورد نظر خود استفاده می کنند، ولی موقع مبارزه برای کسب قدرت برای خود، در یک نظام حقوقمدار حقوق خود را طلب می کنند. در همین نظام فکری تکلیفگرا و حقمدار است که واژه "بسیجی بی ترمز" و... مطرح می شود، حال آنکه اسلام، انقلاب، وجدان، تقوا، انسانیت و هزار ارزش دیگر برای ایجاد ترمز برای انسان آمدند تا او را کنترل کرده، تا در مواقع تصدی قدرت، دست به هر عملی نزنیم و ترمز کارمان باشد.

در حالی خود را علوی و حسینی (ع) می دانیم که سیره آنان را به کناری نهاده به حقوق دیگران اهمیتی نمی دهیم حال آنکه آنان به حقوق حتی دشمنان خود بسیار اهمیت می دادند و در استیفای حقوق خود نیز از مجاری قانونی و عرفی دست به عمل می زدند، و جناب خلیفه دوم (که در حالت عادی به عنوان یک رقیب سیاسی و طبق فرهنگ شیعه یک دشمن اهل بیت ع است) هرگز از مشاوره های امینانه و برادرانه رقیب سیاسی خود یعنی علی (ع) محروم نبود؟! و.... همین علیِ (ع) حقمدار، حقوق طلحه و زبیر را رعایت می کرد و اخلاق حقمداری او هیچگاه به او اجازه نمی داد حقوقی از خوارج معترض سیاسی را قطع کند و تمامیت خواهی هیچگاه در اردوگاه حقمداران واقعی مثل علی (ع) جایی نداشت.

این راه که شما می روید بیراهه اید که دیگران هم رفتند و به نابودی آتان ختم شد و نابودی یک رویکرد سیاسی اصلا نگرانی ندارد، آنچه باعث نگرانی است این که شما اسلام، انقلاب، کشور و حق و حقیقت و هر آنچه ارزش است را در خود ممزوج کرده اید و می ترسم به هنگام سقوط دیگر نه از کشور چیزی بماند و نه از انقلاب و نه اسلام.

(تهران)  

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در گردن هایی برای دارهایشان، تن ه...
نقطه پیوند جمهوری‌اسلامی با سلفی‌گریِ جهادگرا زمانیکه در برخی رویکردها و برخی مبانی فکری جمهوری‌اسل...
- یک نظز اضافه کرد در نظام برخاسته از قیام های اعترا...
چرا با دوگانه سازی درباره حجاب مخالفم؟! عليرضا کمیلی کارشناس این مسأله نیستم و اتفاقا آن را امری پی...