زندگی خوابی بیش نیست الا زمانی که می اندیشیم

به سان خواب می ماند این زندگی، گاهی دردی، یا آشوبِ معرکه گیری، گاهی کتابی، گاهی نظر و یا سخنی، گاهی دردی، و حتی درد ناشی از  بی حرکتی و طول خواب، به بیداریم می انجامد، اما افسوس که زمان همین بیداری نیز بیشتر از پهلویی به پهلویی دیگر شدن نیست. بیداریم تا زمانی ادامه دارد که می اندیشم ولی این اندیشه نیز معمولا چند لحظه ایی بیش نیست و دوباره این خماری ناشی از نیندیشیدن و منگی است که به خوابم فرو می برد. آری زندگی خوابی بیش نیست الا زمانی که می اندیشیم.

You have no rights to post comments

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.