انحراف در سیاست ها و سیاست گذاری های مناسب اصول اساسی انقلاب و اهداف ملی کشور، که پیش از این وجه جمهوریت در نظام جمهوری اسلامی را زمین گیر و از ارزش های دمکراتیک و مردمی آن تهی کرد، و انتخابات که مظهر حضور مردم در تعیین سرنوشت آنان بود را در ذیل آن سیاست ها و اهداف، بی اثر کرد، و این انقلاب را که انتظار می رفت تبلور جمهوری فرانسه وعده داده شده توسط بنیانگذار ج.ا.ایران، در منطقه استبداد زده خاورمیانه باشد را، از طریق انتخابات های مهندسی شده، منتهی به انتخاب خواص در مجلس و دولت (سیزدهم) فعلی از درون تهی کرد، در بُعد دوست و همیار گزینی ها هم، کاستی های غیر قابل جبرانش را اکنون نشان داده، و می دهد، بعنوان مثال عملا کشور را در کنار گرگ های تروریست طالبانی قرار داده شد، که امروز بوق بلند جنایات آنان در سرزمین های فرهنگ خیز خراسان باستانی، و آنچه بر مردم این دیار اکنون می رود، قلب هر انسان آزاده ایی را در گوشه گوشه دنیا به درد می آورد، از کشتار، ترور، اعدام ها، کوچ دادن های اجباری، بی مسئولیتی ها و سیل مردمی که از ترس توحش و خشونت طالبانیان جنایتکار، خانه و کاشانه و فرزندان و اهل خود را رها کرده، و افغانستانی را که در حال توسعه و پیشرفت بود را، ترک می کنند و برای بدست آوردن لقمه نانی، و حفظ جان و ناموس خود از تعرض هرزه چشم های جهادی این گروه، راهی کشورهای همسایه و غربت نشینی های بی پایان می شوند، و امروز دنیا افغانستان تحت تسلط این خشک مغزان متکبر لجوج و بیرحم مسلمان را، سرزمین و مردم مصیبت زده اعلام می کند، و لذاست سازمان ملل متحد طی چند روز گذشته از کشورهای همسایه افغانستان خواست تا مرزهای خود را به روی پناه جویان مظلوم این کشور، که از ظلم طالبان و طالبانیان و تفکر غیر انسانی آنان، گریزانند، باز نگه دارند.

بله انقلابیون جدید! در کشورمان، مردم اصیل خراسان ما را فراموش، و خود را کنار طالبانیان، و همسوی با آنان دیدند، و آنان را "جنبش اصیل منطقه" خواندند، و امروز این تروریسم خشن و بدون پایه های انسانی و اخلاقی، دامنگیر کشور ما نیز گشت، چرا که سیاست گذاران ما، به توصیه و سفارش و پند دلسوزان به کشور، و دغدغه داران امنیت و منافع ملی مردم ایران و منطقه گوش فرا ندادند، و سیاست های پشت پرده باندهای قدرت، در خلا دولت و مجلسی که نماینده فضایل ملت باشد، و در راس امور قرار گیرد، و نقش واقعی خود را ایفا کند، کشور این چنین به بیراهه برده شده، و اکنون در تازه ترین حرکت، آماج حملات آشکار نظامی تروریست های طالبانی قرار می گیرد،

صد افسوس که بدین وضع گرفتارمان کردند، چرا که طالبانیان و دست های پشت پرده گرداننده این جنایتکاران تروریست حرفه ایی نیز می دانند که در شرایط خلع ید مردم از مجاری تاثیر گذار بر قدرت، و جدایی حاکمیت از نظر و خواست مردم و...، می تواند شرایطی را مهیا کند که غول های قدرت را نیز یک گروه ترویست بی مقدار مثل طالبان به زیر کشند، آنان پیش از این نیز ما را آزموده بودند، آنگاه که سپاه محمود افغان می دانستند که خشک مغزان صفوی در کاخ های مجلل خود در اصفهان، حتی برای مبارزه با دشمن هم، دست به استخاره، و آویزان شدن به آش های نذری برای سرکوب دشمن هستند، آنان می دانستند که سلطان حسین صفوی دیگر حتی دوست از دشمن را هم تشخیص نمی دهد، و خود او هم همچون اطرافیان متملق و چاپلوسش، و سپاهیان اسیر قدرت و ثروت او، اسیر اوهام و خرافات مذهبی شده، و به دعا نویسان و فالگیران و جادوگران و سجاده نشینان و... آویزانند، تا قدرت تاج و تختش را حفظ کنند، و او را از شر دشمن متجاوز نجات دهند، جدایی سلسله داران تخت نشین صفوی از مردم اصفهان و... و اسارت آنان در بکش بکش باندهای قدرت در دستگاه جوری که صفوی ها در آن روزها بدان گرفتار شده بودند، باعث شد که سپاه محمود افغان مرزهای ایران صفوی را بی شرمانه و آشکارا بشکنند و در مهماندوست، مورچه خورت سپاه مضمحل صفوی را که غرق در عنوان ها، و ثروت و قدرت شده بودند، که خود و ماموریت های شان را گم کرده بودند را، شکست داده و به سوی پایتخت ایران تاخته، و آنچه شد که نباید می شد، و مال و ناموس و تاج و تخت ایران و ایرانیان به غارت متجاوزین رفت.

سیاست گذاران امروز ما در یک انحراف آشکار از اصول ملی فراموش کردند که جنگ طالبان با امریکا، نه بر سر ایده ها و اصالت ها، بلکه بر سر رقابت برای حاکمیت بر خراسانیان بود، مسلمانان جنایتکار طالبانی، اگر روزی با امریکا در نبرد بودند، نه از این نظر بود که آنان امریکا را متجاوز می دانستند، بلکه امریکا رقیب آنان در فتح سنگر قدرت، و سلطه آنان بر افغانستان بود، سیاست گذاران ما فراموش کردند که جنایات روزانه طالبان در افغانستان، پیش از به قدرت رسیدن، بیشتر متوجه مردم این کشور بود، تا امریکا و ایادی آنان، طالبانیان بیشتر مردم افغانستان را در مدارس، دانشگاه ها و اهالی رسانه مورد حمله قرار می دادند، چرا که دشمن طالبانیان "آگاهی" و "علم" است، و نه امریکا، و وسیله تحکیم قدرت شان ناآگاهی، جهل و جمود فکری و خرافات،

از این رو حملات طالبانیان متوجه مردمی بود که می خواستند در صلح، به پیشرفت و آزادی و در نتیجه قله های فرهنگ تمدنی دست یابند، و زندگی کنند، و از این رو حملات طالبان و همیاران شان، کمتر متوجه امریکا و کسانی بود که پایه های دمکراسی نوپای افغانستان را حفظ می کردند، بلکه بیشتر کشتار طالبان از مردم افغانستان بود؛ نبرد ما در کنار طالبان با امریکا در افغانستان، یک اشتباه راهبردی بود، که به دست خود در بر افکندن شرایطی که تضمین کننده حفظ و بهبود ریشه های تمدنی و فرهنگی و مردمی که از ما بودند، تاثیر گذار شدیم و پنبه دست رشته های خود در طی هزاره های حاکمیت فرهنگی ایران بر این سرزیمن را زدیم، و اکنون باید بیش از پیش شاهد کشتار، بی خانمانی، مهاجرت، تنهایی، مظلومیت، کوچ دادن های غاصبانه، سیاست های ضد فرهنگی، ایرانی زدایی، پارسی زدایی، شیعه زدایی و... در این سرزمین پاره تن ایران بزرگ و تمدنی باشیم.

حمله طالبان به پاسگاه های مرزی ایران در شرق کشور، جدیدترین شکل بروز حاصل همنشینی با کسانی است که نه به لحاظ فکری، نه به لحاظ اخلاق انسانی، نه به لحاظ فرهنگی، نه به لحاظ سیاسی، نه به لحاظ مذهب و مرام، هیچ گونه سنخیتی با انقلاب و ایران و ایرانیان و حتی مردم افغانستان نداشته و ندارند. همنشنی با گرگ های طالبانی، دریده شدن توسط آنان را در پی دارد، این همنشنی و همنظری خسارت عمده ایی به شخصیت ایرانیان، انقلابیون که در مبارزه با داعش و داعش مسلکان پیشرو ظاهر شده بودند، بود؛ و آبرو و عزت کشور و انقلاب را به باد داد.  

همنشینی، همراستا بودن، همتفکری، همنظری و... با حاملان تفکرات اسارت بار مذهبی که مردم را در ابعاد ملت ها، در زندان های تفکر و اعتقاد خود، به بند می کشند در شان آزادیخواهان، جمهوریخواهان، انقلابیون، ایرانیانیان و هر که بویی از انصاف و انسانیت برده است، نیست، و این خود انحراف بزرگی در تفکر و سیاست کشور است.  

ما را چه فرض کرده اند، که هر از چند گاهی، خشک مغزی منحرف، که خود در باتلاق فلاکت و بی خبری غرق است، جماعتی از بیخبران همچون خود را گرد آورده، به نیت هدایت ما به سوی خداوند! هوس تاخت و تاز بر ما می کند، و جان و مال و ناموس ما را در معرض غارت و چپاول خود، و غازیان جنایتکار خود قرار می دهد، او که بر کرسی فتوا نشسته، خود را به باطل، "میزان حق" پنداشته، غیر خود را به میزان افکار پوسیده خود کشیده و کافر، و لایق مرگ انگاشته، حکم به خلع ید از جان و مال و ناموس دیگران می دهد؟!!

باید دید ما را چه شده است که این طاغیان، و خیانتکاران به انسانیت و مهر، که خود در سیاهی کامل، از انسانیت، اخلاق و مهر بویی نبرده اند، خود را نماینده تام و تمام "حضرت حق" پنداشته، سلاح آتشین بر کمر زده، آتش بر خرمن انسانیت، اخلاق و مهر زده، حکم به کفر این و آن داده، مثل مور و ملخ بر سرزمین سبز از انسانیت، اخلاق، عرفان، معرفت، حکمت، مهر، بلوغ، شرف، غیرت، علم و... تاختن آغاز می کنند، و هر بار طعمه حرکات این حرامیان می شویم، و این تاریخ ننگ و خسارت، همواره بر ما مکرر تکرار می شود.

باید به خود بازگشت، باید خویشتن را یافت، اعتماد به نفس خود را باز گرداند، تا در هیاهوی غارت و جنایت و وحشت از خشونتِ چنین جماعت در سیاهی فرو رفته ایی، دچار تردید، دو دلی و بعد سرزنش بی پایان خود نگردیم. و آنگاه که سیاهی سپاه جورِ طالبانِ اسارت و بردگی، روستا به روستا، شهر به شهر پیش می آمد، عده ایی از ما دچار تردید و بلاتکلیفی شدند، گمان کردند که این گرگ های بدین گله آشنا، برای نجات از نا امنی و ویرانی ما می آیند،

حال آنکه یادمان رفته بود، آنها خود منشا و باعث تمام ناامنی، کشتار، جنایت، خونریزی، بی رحمی، قساوت، جور، ظلم و... بوده اند، که پیش از این دامنگیر تمام سرزمین خراسان و خراسانیان شده بود، آنان همان هایی هستند که با بمب گذاری ها، عملیات انتحاری توسط فریب خوردگان خود، راه بندان ها، حمله ها، ترورها، گلوله باران ها و... شرایطی ایجاد کردند، که برای هیچ انسانی قابل تحمل نباشد، تا از خود و شرایط خود، خسته شویم، و ناگزیر به دامن خصم خود پناه بریم.

به سوژه های ترور روزانه آنان اگر توجه می کردیم، آنها آگاهی، دانش و هدایت را نشانه رفته بودند، هدف آنان از سوژه های ترورشان روشن بود و به راحتی می توانستیم متوجه شویم که آرزوی آنان انتشار تاریکی و جهل و بی خبری است، سوژه های ترور آنان در بین دانش آموزان، دانشگاهیان، اصحاب رسانه و... بود، آنان مدارس، دانشگاه ها، رسانه های جمعی را هدف قرار داده بودند، کسانی در این مراکز مشغول بودند که خود را از سیل مشکلات جامعه خود بیرون کشیده، و رسالت اگاه شدن و آگاهی بخشی را بر خود واجب کرده بودند، و طالب و داعش و داعش صفتان درست همان ها را هدف گرفته بودند.

ترور بی امان روزنامه نگاران، خبرنگاران، دانشجویان، فعالین اجتماعی، فعالین حقوق بشری و... نشانگر اوج کینه آنان از آگاهی انسان هایی بود، که در صورت دانستن، به زیر بار اسارت تاریکی نمی رفتند؛ حمله به دانشگاه کابل، حمله به مدارس دخترانه و... بستن راه ارتباط مردم با اگاهی، و اگاهی بخشی بود، چرا که در هجوم سیاهی و تاریکی طالبانی، این نور است که چشمان طالبان اسارت و بردگی انسان را آزار می دهد، و به همین دلیل است که در بین سپاه نور، شهید راه قلم و آزادی بیان، جناب "فهیم دشتی" مهمترین سوژه ترور و کشتار طالبان، حتی در مهمترین صحنه های جنگ و در بین جنگجویان خراسان است، تا با کمک سرویس های اطلاعاتی خارجی، که طالبان سیاهی، دست پروردگان آنانند، چشم نور و اطلاع رسانی را کور کنند.

اما کور خوانده اند،

آن فرماندهی که شیر دره پنجشیر بود و آگاه به زمانه و دشمن خود، و روزگاری نگذاشت تا آخرین حلقه زنجیرهای اسارت اسلام طالبانی را در افغانستان، به هم آورند، و یک کشور، و یک ملت را به اسارتی طولانی برند، تخم آزادی و آزدایخواهی را با خون مظلومانه خود، در سرزمین خراسان کاشت؛ امروز هم سرزمین او، فرزندانش، همکاران و همرزمانش، مردمش، و در کل آزادیخواهان از این ملت، نخواهند گذاشت، تا آخرین خشت لحد، مردمی در قبر نهاده شده، توسط سیاهی طالبانی، گذاشته شود، و ندای آزادی و آزادیخواهی از اسارت و بردگی طالبان وابسته به تروریسم بین الملل، از پنجشیر، اندارب و... برخواست، و در میان تردید و آشفتگی تمام رزم آوران، نقشه ی، ابلیس های زمانه را نقش بر آب کرد، تا نتوانند امارتی دیگر، که بر اساس ظلم، اسارت و بردگی انسان ها طراحی شده است را، بر گرده مظلومان افغانستان بگذارند.

آنان که خون خود را، فدیه آزادی ملت خود کردند، شهادت را راه رهایی خود دیدند، جهاد شان نور امید را بر چشم امیدواران به آزادی و رهایی تابانید، تا یک ملت، مقهور سیاهی شبگونه مستبدین وابسته به دست های خارجی نشوند، باندهای تروریسم بین الملل که متاع شان، در هر کشوری کشتار، اسارت، غارت، تجاوز، بردگی، فلاکت، غم، بیچارگی و... است، در این حرکت خود ناکام شدند، تا مردمی به خود آیند و زورگویی، "خود حق مطلق انگاری" طالبانِ سیاهی و اسارت را ببینند، و به یاد آورند که اینان همان هایی هستند که هرکه به غیر خود را هدایت نایافته، لایق بندگی و اسارت و کنیزی خود می بینند.

طالبانِ اسارت، که مادر تروریسم بین الملل اند، دست نشاندگان سیستم فکری ایی اند، که غازیان آن به طمع غارت و تجاوز به حریم این و آن، کسیل داشته شده، و می شوند؛ این جنایت پیشگان، خون ها را حلال کرده، جان ها را ستانده، و تاریخ جنایات آنان، در دوره سلاطین و خلفای جور، هزاره ایی است که تمدید شده، و هرجا پا نهاده اند، زنجیرهای بندگی را بر پای و دست و مغر انسان های پاک، و مملو از مهر نهاده، جامعه ایی عقب مانده، در ریا، خودنمایی، پوچی و بی حیایی فرو برده شده و... بر جای می گذارند، و آنرا مملو از افکار پلید تجاوز و غارت و... کرده، نه دنیای انسان ها را تامین، و نه آخرتی برای انسان سقوط داده شده در سیستم جور آنان متصور خواهد بود.

این خشک مغزان مغرور، و مملو از تکبر ناشی از جهل، دل های پاک جوامع به سلطه در آمده خود را، که هزاره هاست متوجه خداوند و خالق یکتا بوده است را، متوجه خود و خلفای زورگوی خود نمودند، خود را جایگزین خداوند، و خوبی ها کرده، هرچه از خوبی و مهر است را زیر پای افکار متعفن خود دفن می کنند.

امروز پنجشیر، اندراب و... و در کل خراسان بزرگ و غیرتمند، پرچمدار انسانیت و مهر، برای مبارزه با یک دنیا تاریکی و جهل است، که اسارت و بردگی طالبانی را به دنبال دارد. باندهای جنایتکار بین المللی که در وجود طالبان و حمایت گران او گرد آمده اند، وارد هر کشور و سرزمینی شوند، ویرانی و اسارت را به ارمغان آورده، مردم آن کشور را طعمه دست های پلید خارجی کرده اند، تا مردم آن کشور، سال ها سوژه غارت و تجاوز باندهای بین الملل تجارت خون و جان و مال شوند.

پرچم "نه بزرگ" را امروز خراسانیان بر دوش می کشند، نه به سلطه، نه به غارت و تجاوز، نه به زورگویی و اسارت، نه بردگی انسان در مقابل انسان دیگر، نه به عقب ماندگی و تحمیل، نه به غلامی و سیستم غلام پرور طالبانی، نه به سیاهی و غلبه حیوانیت بر انسان ها، نه به قساوت و بی رحمی، نه به تروریسم، نه به نظام مریدی و مرادی، نه به بندگی انسان در مقابل خشک مغزان منحرف و خود حق مطلق بین، نه به خلافت جور و... و هزار نه دیگر به آنچه انسان را از انسان بودن خود جدا می کند.

امروز شعله های آتش مقدس توسط خراسانیان در خراسان بزرگ بر پا شده است، دل های آزادگان جهان بدین شعله ی سوزان از مهر و انسانیت گرم شده، نقشه ی مکاران و اصحاب زر و زور تزویر که خدعه را به تمام، برای به اسارت و بردگی کشیدن انسان، به کار برده اند، نقش بر آب است، و آزادگان خراسانی، پرچم رهایی انسان از قیدِ بند کنندگان را برداشته، راه مبارزه و شهادت را، در راه رهایی انسان برگزیده، تا جهادشان در راه آزادی و رهایی باشد، نه آن نوع جهادی که به اسارت، و رکوع و سجود انسان در مقابل خلفای خودخوانده خداوند منجر می شود، خلفا و امیرانی که نه تنها امیر مومنان نیستند، بلکه امیر منحرفان زورگو و جنایتکاری اند، که از مهر و رحمت خداوند، ذره ایی در وجودشان یافت نمی شود. سراسر خباثت اند و جنایت.

درود خداوند بر مبارزین راه آزادی انسان،

روح و روان شهدای شان شاد باد.

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در بازی با دکمه های آغاز مجدد جنگ...
بالاخره فشارهای لابی صهیونیستی به آمریکا جواب داد و بایدن به اسرائیل برای پاسخ به ج. اسلامی چراغ سبز...
- یک نظز اضافه کرد در بازی با دکمه های آغاز مجدد جنگ...
شروع شد مجلس نمایندگان آمریکا شدیدترین لوایح را علیه ایران تصویب کرد مجلس نمایندگان آمریکا در پی ...