ریزش برگ های نو به نو، تابوت ها از آمدن نمی مانند
  •  

18 دی 1398
Author :  
خانه ها ویران و قبرستان ها آباد

تابوت ها را سوار بر موجی از غم، دست به دست می کنیم، تا بدن ها در خاک سرد گور، موج نشان غم های بی پایان ما باشند، این روزها دل ها در تلاطم مرگ های نو به نو، ریزش برگ های تازه به تازه، و بلاهای بی پایان، خون است، و این پاره پاره های خون دل را، این تابوت هاست، که بدین سو، و آن سو می کشند.

زمانه ی آدمکُش ما را، انگار قصدی بر آتش بس نیست، از این گورستان، به گورستانی دیگر در رفت و آمدیم، انگار ناف این سال های بلاخیز را با گور و گورستان بریده اند، هر دم باید به مشایعت خود تا خاکی سرد، در رفت و آمد باشیم؛ آن یکی را جاده، دیگری را سرما، و این یکی را تحریم، و آنرا دشمن، این را خود، و آن را غم نان و... می کُشد،

در هجوم امواج قتل و غارت جان ها، ما مانده ایم، و پریدن از قبری به قبری دیگر، و این چنین است که خانه ها مان ویران، قبرستان هامان، هر روز آبادتر از دیروز،

و تابوت ها از آمدن نمی اُفتند!

خدایا بس است دیگر! ختمش کن!

هر چند می دانم که این نیز از تصمیم تو نیست، و ختمش نیز با ماست!

اما گویا ما را بر ختمش، هنوز تصمیمی نیست!

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نظرات (7)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
This comment was minimized by the moderator on the site

نامهٔ انجمن اسلامی دانشجویان در پاسخ به نامهٔ حجت‌الاسلام طباطبایی، مسئول نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه شریف
بسم الله الرحمن الرحیم
حجة‌الاسلام والمسلمین جناب آقای طباطبایی،
مسئول محترم نهاد نمایندگی رهبری؛
پس از گذشت یک سال از انهدام هواپیمای اوکراینی توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، رویکرد مسئولان کشور، اندک تفاوتی با رویکرد روزهای ابتدایی آنان پس از انهدام نداشته‌‌است. هم‌چنان فضای خفقان در بیان قصورات و حتیٰ انتقادات نسبت‌به سکوت مسئولان کشور باقی ا‌ست و حتیٰ روزبه‌روز تشدید می‌شود. آیا یک ‌سال صبر و فرصت برای رسیدگی به این جنایت کافی نبود؟ آیا انتظار دارید که مردم در برابر برخی مسئولانِ بریده‌گوش و زبان‌بلند، سر تا پا گوش بنشینند و شرح توهم مردم‌دوستی بشنوند و سکوت کنند؟
در تمام این سال‌ها رویکرد نهادهای امنیتی داخلی در برخورد با اعتراضات و انتقادات مردم به‌گونه‌ای بوده‌است که همواره آب در آسیاب رسانه‌های خارجی ریخته و خوراک روزمره‌شان را فراهم کرده‌اند؛ درصورتی‌که این بی‌تدبیری هیچ‌گاه مورد هجمه و حملهٔ مسئولان کشور نبوده‌‌است؛ البته موضع ما در برابر رسانه‌های داخلی و خارجی همیشه مشخص است؛ هرکجا هرکدام صادق و شفاف باشند، خبرشان مورد حمایت و هرکجا رو به دروغ و لجن‌پراکنی بیاورند محکوم هستند، اما امروز بیانیهٔ انجمن از جانب حضرت‌عالی نقل محافل رسانه‌های خارجی تلقی می‌گردد. باید بدانید که سکوت در برابر جنایات داخلی به‌‌سبب سوءاستفادهٔ‌ رسانه‌های خارجی، کلیدواژه‌ای تکراری ا‌ست که منجر به خفه‌کردن صدای اعتراضات و انتقادات می‌شود. پس به‌جای بستن دهان منتقدان، انگشتان مستبدان و خاطیان را بشکنید تا به فرمودهٔ خودتان رسانه‌های خارجی، دیگر نقلی برای خوراک نداشته‌باشند.
ما به‌عنوان یکی از حامیان آزادی بیان و گفت‌وگو امروز به بستن راه گفت‌وگو متهم می‌شویم، درصورتی‌که در سال گذشته‌ بارها آزادی بیان‌مان از جانب نهاد رهبری دانشگاه و فشارهای نهادهای خارج دانشگاه نشانه رفته‌است. این‌که نهاد امنیتی در مورد تمامی اقدامات ریز یا درشت، با تماس، دست به تهدید می‌زند و این‌که شخص‌ حضرت‌عالی، رو به برخورد با آزادی مطبوعات می‌آورید، راه را برای گفت‌وگو، پیش از این مسدود ساخته‌است.
باید توجه داشته‌باشید که انجمن اسلامی دانشجویان در چارچوبی قانونی فعالیت می‌کند و همواره اعتراضات خود را ‌به‌صراحت مطرح کرده و خواهدکرد. پس هیچ‌گاه با هدف انتفاع رسانه‌های داخلی و خارجی و جریانات مختلف اقدامی نداشته‌‌است؛ اما این را صریح و روشن اعلام می‌داریم که با توجه به رویکرد سال‌های اخیر حاکمیت در بی‌توجهی به صدای اعتراضات و برخوردهای امنیتی با مردم و دانشجویان، دیگر از اصلاح روند فعلی ناامید هستیم و به‌همین علت از رفتارهای مسئولان کشور بیزاریم.
صدای آه و نفرت برآمده از دل مردم دیگر بذر نیست، درخت تنومندی شده‌ که بارها در آبان و دی،‌‌ صدای تکان‌خوردن شاخه‌ها و برگ‌هایش بلند شد اما افسوس که شما گوش‌های‌تان را گرفتید و نشنیدید.
سال‌ها و ماه‌ها از ناپدیدشدن سعید زینالی و کشته‌شدن ندا آقاسلطان، محسن محمدپور و محسن روح‌الأمینی می‌گذرد و امروز از ما سؤال می‌شود کدام جنایت؟! خودداری حاکمیت از پاسخ‌گویی به مردم در برابر این کشتارها اگر جنایت نیست، پس چیست؟
تا زمانی که ظلم باقی‌ است، بنا به فرمایش امیر مؤمنان: «کونوا للظّالم خصماً و للمظلوم عوناً»، کم‌ترین وظیفهٔ ما در برابر این جنایات بی‌پاسخ، همراهی با مردم مظلوم است؛ و معتقدیم کسانی ‌که در برابر عدم محاکمهٔ مرتکبان این‌ جنایات، سکوت کرده‌اند، شریک این جنایات هستند.
پس با کمال احترام به‌جای آن‌که انگشت‌تان را به‌سمت مردم بگیرید و ما را سیاه‌اندیش بنامید، خاطیان و مقصران این سیاه‌اندیشی را محاکمه کنید.
والسلام علیکم

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

حجت ‌الاسلام سید فخرالدین طباطبایی مسئول نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه صنعتی شریف :
به نام خدا
برادران و خواهران عزیزم؛ اعضای انجمن اسلامی دانشجویان
بیش از یک سال است که خانوادۀ دانشگاه صنعتی شریف، داغدار از دست دادن فرزندان خود در سانحۀ تلخ سقوط هواپیمای اوکراینی است. سالی که گذشت، سالی بسیار سخت و مالامال از دردی جانکاه بود. در این یک سال، برخی دانشگاهیان، چه مسئولین و اساتید و چه دانشجویان، از طرق رسمی و غیررسمی پیگیر تحقق مطالبۀ به‌حق «برخورد با مقصران این سانحه‌ تلخ» بودند. اما آنچه هفتۀ گذشته در قالب بیانیۀ انجمن اسلامی دانشجویان منتشر گردید، با وجود اینکه برخی نکات درست هم در آن یافت می‌شد، حاوی عباراتی بود که با رویکرد حق‌طلب و آرمان‌خواه یک تشکل اسلامی و وطن‌پرست هیچ سنخیتی نداشت.
دوستان گرامی
حتماً بهتر و بیشتر از من بر نتایج و اثرات بیانیه‌ خود واقفید. در روزهای گذشته، بیانیه‌ انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف نقل محافل رسانه‌هایی بود که ماموریتی جز ویرانی برای ایران ندارند. بیانیه‌ شما روی میز ایران‌اینترنشنال و رادیوفردایی قرار گرفت که مستقیماً از دولت‌های متخاصم عربستان سعودی و ایالات متحده ارتزاق می‌کنند. بیانیه‌ شما، بساط سوروسات کسانی را فراهم کرد که در خارج از مرزهای این سرزمین، برای تجزیه‌ ایران و بروز جنگ داخلی میان ایرانیان، لحظه‌شماری می‌کنند.
عزیزان من
اندوه و خشم شما از سانحه‌ تلخ سقوط هواپیمای اوکراینی را درک می‌کنم. «حادثه سقوط هواپیما حادثه تلخی بود و دل ما را به معنای حقیقی کلمه سوزاند». شما داغدار دوستان و عزیزانتان هستید. دوستان و عزیزانی که بر اثر یک اشتباه بزرگ و ویرانگر جان سپردند. اما این اندوه و خشم، چرا به این همه نفرت بدل شده که در بیانیه‌ی شما موج می‌زند؟ چه چیزی شما را تا این حد سیاه‌اندیش کرده و چه اتفاقی باعث شده شما فرزندان این سرزمین، سفره‌ی دشمنان ایران را رنگین کنید؟ عجیب است شما که دم از عدالت می‌زنید چگونه بدون تحقیق و بررسی دادگاه تشکیل داده و حکم «جنایت» می‌دهید و بذر بیزاری و نفرت می‌پاشید؟ من نیز مانند بسیاری از دانشجویان، روند رسیدگی به این پرونده را کند و نیازمند شفافیت بیشتری می‌دانم؛ اما آیا مطالبه‌ تسریع و شفافیت بیشتر در رسیدگی به پرونده، نسبتی با شاد کردن دل دشمنان ایران دارد؟ آیا خوشحال کردن کسانی که به خون این ملت تشنه‌اند، آن هم در سالگرد پرپر شدن دوستان‌تان، شایسته‌ی دانشجویان نخبه‌ای چون شماست؟
دانشجویان عزیز
صادقانه و برادرانه می‌گویم؛ بیانیه‌ شما، هیچ کمکی به فرآیند پیگیری پرونده و برخورد با مقصران سانحه‌ سقوط هواپیمای اوکراینی نمی‌کند. این بیانیه با کاشتن تخم کینه و نفرت، باب گفت‌وگو را مسدود می کند و میان شما و منتقدان شما، مرزی محکم خواهد کشید.
در این روزها که جامعه‌ ما به تفاهم و همیاری برای عبور از مشکلات متعدد اقتصادی و اجتماعی نیاز دارد، ساختن دیوارهایی بلند از نفرت و کینه، هیچ کمکی نخواهد کرد. صراحتاً عرض می‌کنم بیانیه‌ی اخیر شما، با شاد کردن دل دشمنان و متحیر کردن دوستان، نقطه تاریکی در کارنامه‌ی انجمن‌های اسلامی بود که شاید اثرات سوءِ آن، تا مدت‌ها در روند فعالیت‌های این انجمن اسلامی دیده شود.
در آخر خیرخواهانه از شما درخواست می‌کنم در پی جبران این بیانیه برآیید و در مسیری تاریک گام نگذارید.
«پروردگار عزیز و کریم به درگذشتگان این سانحه لطف و رحمت و به دغداران صبر و اجر عنایت فرماید»
سید فخر الدین طباطبایی.

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

بیانیه انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه شریف به مناسبت سالگرد فاجعه انهدام هواپیمای اوکراینی
یک سال پیش، درست در حوالی همین روزها بود که کم‌کم قادر بودیم نگاه‌مان را از ردّ خون‌های برجای‌مانده در خیابان بگیریم، که آسمان گلگون شد؛ سرهامان پر از هیاهوی هزاران سؤال بی‌جواب بود، هنوز نمی‌توانستیم بفهمیم که چرا به سر شلیک کردید، که بهت‌زده و حیران، نگاه‌مان به آسمان خشکید، لحظه‌ای سکوت و هیاهوی جدیدی در سرمان با جریان اولین قطرهٔ اشک، غوغا کرد؛ «چرا زدید؟».

سیل غم که از آسمان بارید و اشک‌هایمان که دستان آسمان را گرفت، جوی خون در خیابان‌ها که با باران خون از آسمان پیوند خورد و خون‌مان را در رگ‌هایمان به جوش آورد، صدای مهیب انفجار که سکوت شب را شکست و حنجره‌هایمان را به جوش‌وخروش انداخت، فریاد زدیم؛ فریادی از اعماق وجود خشمگین‌مان، برآمده از اعماق قلبی داغ‌دار، مشت‌های گره‌کرده‌ای در انتظار پاسخ، چهره‌هایی برافروخته‌ در انتظار عذرخواهی و قلوب دردمندی در انتظار اجرای عدالت، فریاد زدیم و پاسخ خواستیم. اما دریغ از ته‌مانده‌ای وجدان و کورسویی آبرو. سه روز دروغ دیدیم و یک سال پنهان کاری نوشیدیم و عمری است وقاحت را استشمام می‌کنیم. اگر خوب دقت کنید، هنوز از پس خروارها موج خروشان فریادهای عدالت‌خواهانه، صدای مادری از کوچه‌پس‌کوچه‌های شهر به گوش می‌رسد؛ صدایی که اگر با دقت بیش‌تری گوش فرادهیم، سیل غم بر گونه‌هایمان جاری کرده، روح و روان‌مان را می‌فرساید؛ صدایی که هنوز پس از سال‌های سال انتظار می‌پرسد: سعید من کجاست؟ از انتهای تاریک‌خانهٔ کدام نهاد حکومتی به این مادر پاسخ دادید؟ «سعید زینالی» کجاست؟ تقاص خون «ندا آقاسلطان» را کدام خودکامهٔ بی‌پروا داد؟ قاضی‌القضاتی که در دادگاه‌ها خون مردم را در شیشه کرد، اکنون کجاست و آن جوانان اکنون کجایند؟ بر سر «محسن روح‌الامینی» چه آمد؟ از دستان پینه‌بستهٔ «محسن محمدپور» ترسیدید یا از عرق خشک‌نشدهٔ جاری بر صورتش، که جانش با طنین صدای گلوله‌ها پیوند خورد؟ روزگاری لازم بود تا فریادی رسا باشی، مشتی گره‌کرده به آسمان بلند کنی، تجمعی به پا کرده یا مقاله‌ای بنویسی تا سر از دالان‌های بی‌سروته بی‌عدالت‌خانه‌هایشان درآوری؛ اکنون اما کافی است ایرانی باشی تا بتوان خونت را ریخت و از پاسخ‌گفتن ابا کرد. از اعماق کدامین دالان تارعنکبوت‌بسته‌ای، انتظار پاسخ داریم که اکنون می‌پرسیم چرا زدید؟ همین کسانی‌که امروزه بی هیچ محاکمه و بازخواستی راه می‌روند، یک عمر دروغ و نیرنگ و پنهان‌کاری و وقاحت پروارشان کرده که اکنون از عمق آن فاجعه، حتی خمی هم به ابرو نمی‌آورند.

جایی که جان مردمانش، گوی چوگان زمین بازی آقایان است، مدت‌هاست می‌میریم و داغ می‌بینیم و احدی دم برنمی‌آورد. در چنین شرایطی، چه‌کسی را مخاطب قرار دهیم؟ اصلاً مگر ارزش‌ها و آرمان‌های بزرگ بشری، مدت‌ها نیست که تنها لققله‌ای است بر زبان‌هایشان؟ تازه آن هم پوستینی ظاهری و بی‌جان از این ارزش‌ها؟ عدالت نیز از این قاعده مستثنی نیست و این، خود، توهینی بزرگ‌تر است.

اکنون و در سالگرد انهدام هواپیمای اوکراینی، واضح و شفاف اعلام می‌داریم که ما از شما بیزاریم؛ از عدم صداقت و دروغ‌گویی‌تان، از بی‌مسئولیتی و بی‌تدبیری‌تان، از تلّی از جنایات بی‌پاسخ، که احدی حاضر به پذیرش مسئولیت‌شان نشده‌است؛ و امروزه می‌بینیم همان کسانی‌که هرگز به آن مادر نگفتند سعید کجاست، اکنون ۱۷۶ تن را کشته و از پاسخ، طفره می‌روند. اکنون و از پسِ سال‌های سال تلاش در جهت ایستادگی مقابل چنین جنایات آشکاری، از پیشگاه مردم ایران عذرخواهی می‌کنیم که ما نتوانستیم... ما به‌عنوان بخشی از جامعهٔ مدنی، وظیفه‌مان بوده تا در مقابل این گردن‌کشی‌ها و قلدری‌ها و خودکامگی‌ها، به‌اندازهٔ ظرفیت و توان خود ایستادگی کنیم و حاکمیت را به پاسخ‌گویی واداریم. هرچند که در تمام این سال‌ها چکمه‌‌های نهادهای امنیتی مختلف و تیغ برّان استبداد، شاهرگ‌مان را نشانه رفته و راه را بر تنفس ما بسته‌است و خیل بازداشت‌ها و تهدیدها و ارعاب و بازجویی‌های مختلف، قلب جنبش دانشجویی را نشانه رفته‌است، ما باز هم تا جایی که از قوت و قدرت ما برآمده ایستادگی کردیم و باز خواهیم‌کرد، تا روزی که خندهٔ آزادی و عدالت و رفاه، در جای‌جای کشور شکوفه زند؛ اما با وجود این، ما نتوانستیم حاکمیت را در تمام این سال‌ها پاسخ‌گو کنیم و از این بابت، عذرخواهی می‌کنیم.

در مقابل پدری که اشک در چشمانش خشکید، مادری که از لبخند فرزندانش محروم ماند و همسری که گرمای آغوشش سرد گشت، غم ما کاهی است در برابر کوه؛ اما باز هم با دردی از اعماق قلب‌هایمان و قطرهٔ اشک‌هایی که روانهٔ گونه‌هایمان می‌کنیم، تلاش می‌کنیم هرچند اندک، ما نیز شریک این درد بی‌درمان باشیم.
دیماه 1399

This comment was minimized by the moderator on the site

درخت می‌گوید: شاخه‌هایم را خواهم شکست
امشب آتش خواهم گرفت
برخواهم خواست!
چراغ‌های خانه دیوانه‌‌اند
بی هیچ دلیلی خاموش می‌شوند،
روشن می‌شوند.

کودک می‌گوید: زمستان است
دریا و قایق دورند و
مردم زمین را حفر می‌کنند
عمیق می‌کَنند و
همیشه دفن می‌کُنند.

خورشید می‌گوید: خوابم برد و
در خواب دیدم که یک قمری هستم
با شکمی دریده و خونین.

و قایق می‌گوید: خسته‌ام
می‌خواهم بخوابم
ولی شب ژرف است
ولی شب تاریک است
و ماهی ندارد.

سخن
This comment was minimized by the moderator on the site

ما مردمان خاورمیانه ایم
بعضی هایمان درجنگ
کشته میشویم
بعضی در زندان
بعضی در جاده می میریم
و بعضی در دریا
حتی بلندترین کوه ها هم
از ما انتقام می گیرند
چرا که ما شغلمان مردن است!

دایره مینا
This comment was minimized by the moderator on the site

جمهوری توسعه نامتوازن محمد فاضلی
مرور رخدادهای دو سه روز گذشته نکته بسیار مهمی را آشکار می‌سازد:
واقعه اول، ایران به نوعی از بازدارندگی (نظامی – سیاسی) در مقابل بزرگ‌ترین قدرت سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی جهان می‌رسد و به هر دلیل، آمریکا از تداوم حمله به ایران خودداری می‌کند.
واقعه دوم، پنجاه و نه نفر در مراسم خاکسپاری سردار شهید قاسم سلیمانی به علت ازدحام جمعیت خود را از دست می‌دهند.
واقعه سوم، هواپیمای اوکراینی سقوط می‌کند و ده‌ها ایرانی در آن کشته می‌شوند و تأسف‌بارتر آن‌که مشخص می‌شود شمار زیادی از آن‌ها دانشجویان نخبه ایرانی شاغل به تحصیل در دانشگاه‌های کانادا بوده‌اند.

هر قدر واقعه اول می‌تواند موفقیت حکمرانی نظامی، امنیتی و سیاسی در بعد خارجی و مقابله با یک کشور خارجی را به جهاتی نشان دهد و موفقیت به حساب آید، دو واقعه دیگر وجوهی تلخ از حکمرانی در جمهوری اسلامی ایران را نشان می‌دهد. سؤالات مهمی مطرح است:

آیا ما سازمان اداری و عقلانیت بوروکراتیکی داریم که پس از مشاهده تجمعات میلیونی در اهواز، مشهد و تهران برای تشییع سردار سلیمانی، قادر نیست ازدحام جمعیت در زادگاهش را پیش‌بینی کرده و مانع بروز فاجعه شود؟

آیا نظام اداری ما هنوز به «سندروم برگزاری مراسم» مبتلاست و از برگزاری مراسم جشن قهرمانی تیم‌های ورزشی تا بزرگ‌ترین تشییع جنازه یک نظامی در ایران برایش فرقی نمی‌کند و همه را به نحوی به یک فاجعه اداری، رسانه‌ای و انسانی تبدیل می‌کند؟

آیا همه پروازهایی که به مقصد کانادا، آمریکا یا اروپا می‌روند، این تعداد فارغ‌التحصیل دانشگاه‌های برتر را در خود جای می‌دهند؟ این جوانان عزیز برای چه می‌روند؟ آیا ناخرسندی‌ها و ناامیدی‌های جامعه ایرانی، منبع تأمین نیروی انسانی کارآمد برای غرب نشده است؟

این سه رخداد در کنار یکدیگر، خصیصه بسیار مهمی از جمهوری اسلامی ایران را آشکار می‌سازند: عدم توازن توسعه؛ جمهوری توسعه نامتوازن.

کشوری شده‌ایم که مردم‌اش با غرور و سوگوارانه سردارشان را به خاک می‌سپارند و اکثریت‌شان از بازدارندگی نظامی-امنیتی و کارآمدی دیپلماتیک برای ممانعت از جنگی ویران‌گر خوشحال‌ هستند.

این مردم اما زیر دست و پای یکدیگر در مراسمی که می‌توانست فاجعه به بار نیاورد، می‌میرند و کسی مسئولیت نمی‌پذیرد. این مردم هر روز ده‌ها نفر از یکدیگر را در جاده‌ها با تصادفات می‌کشند. شمار زیادی از این مردم به بالندگی فرزندان‌شان در جغرافیای ایران ناامید شده‌اند و با یک چشم اشک و یک چشم خون، خوشبختی فرزندان‌شان را در سرزمین‌هایی می‌جویند که با وطن‌شان سر جنگ دارند.

شماری از مردمان جمهوری توسعه نامتوازن، در حالی خرسند و سرشار از غرور بازدارندگی نظامی و امنیتی سر بر بالین می‌گذارند که بیکارند، گاه نان شب ندارند و برای هزینه درمان‌ درمانده‌اند.

قصدم برشمردن عدم توازن‌های توسعه در ایران امروز نیست والا بسیار می‌توان برشمرد از ناخرسندی‌های مردمان مغرور از بازدارندگی نظامی و امنیتی. قصدم فقط طرح این پرسش است که «حکمرانان جمهوری توسعه نامتوازن، چه زمانی و در فردای کدام رخدادی، تصمیم می‌گیرند در فرایندهای منجر به این عدم توازن خسارت‌بار و فرساینده بازنگری کنند؟»

سؤال دیگر آن است که «آیا می‌شود در حالی که روندهای اقتصادی، محیط‌زیستی، اجتماعی و فرهنگی هر روز بر عدم توازن‌ها می‌افزایند، تا ابد بازدارندگی نظامی-امنیتی را ادامه داد؟» سرداران شهید تا چه زمانی مثل فرشته نجات باید از راه برسند و زخم‌های وارد آمده بر انسجام اجتماعی ناشی از ناکارآمدی و کم‌خردی را مرهم بنهند؟

ذخیره سرمایه اجتماعی ناشی از شهادت «سردار شهید، سرباز وطن، قاسم سلیمانی» برای مدارا و مهربانی با تشییع‌کنندگان متکثر و پرشمارش برای زمینه‌سازی توسعه متوازن به‌کار گرفته می‌شود یا برای بازسازی تراژیک-کمیکی از دهه شصت، برای نمک‌پاشیدن بر زخم‌ها و افزودن بر عدم توازن‌ها، تا مسافران پروازهای تهران-کیف پرشمارتر شوند؟

آمریکا و بالاخص آمریکای دونالد ترامپ همواره سرشار از خطر تمدنی برای ایران ماست و من یک سخنرانی او را پایان خطر نمی‌بینم، اما مهم‌تر این است که در سایه همین مقدار بازدارندگی سیاسی، نظامی و امنیتی، برای بهبود حکمرانی و برقراری توازن توسعه چه کاری می‌شود.

امام علی (ع) فرموده‌اند «الفُرصَه تمُّر مرِّ السَحاب فانتَهِزوا فُرَصَ الخَیّر» (فرصت مانند ابر از افق زندگی می‌گذرد، مواقعی که فرصت‌های خیری پیش می‌آید غنیمت بشمارید و از آن‌ها استفاده کنید.) فرصت را برای بهبود حکمرانی در جمهوری توسعه نامتوازن غنیمت بشمارید. #شبکه_توسعه @I_D_Network http://vrgl.ir/sa3ju

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

اهورا
هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در بازی با دکمه های آغاز مجدد جنگ...
بالاخره فشارهای لابی صهیونیستی به آمریکا جواب داد و بایدن به اسرائیل برای پاسخ به ج. اسلامی چراغ سبز...
- یک نظز اضافه کرد در بازی با دکمه های آغاز مجدد جنگ...
شروع شد مجلس نمایندگان آمریکا شدیدترین لوایح را علیه ایران تصویب کرد مجلس نمایندگان آمریکا در پی ...