رمضان آمد و رفت و باز من در سوالاتم ماندم و گذشتم
  •  

24 خرداد 1397
Author :  

"رمضان، ماه میهمانی خداست"، اما نمی فهمم این چه طرز میهمانیست و  این چه رسم، آیین و اخلاقیست، و از کی تا به حال میزبان، میهمان را در گرسنگی و تشنگی نگه می دارد، شاید در رسم "عاشق کشی و شیوه شهر آشوبی" این چنین روا بوده باشد؛ که حتی در آن صورت نیز نباید، این رسم را بر همگان ساری و جاری ساخت، و تنها بر عاشقان است که این چنین خود را در مهلکه عشق بیفکنند و کشته شوند،

در غیر این صورت باید به همه انسان ها آنقدر معرفت داد که ابتدا عاشق "لیلی" شوند و بعد این چنین "رسم عاشق کشی" و "شیوه شهر آشوبی" در میان شان به راه انداخت، و لیلی وار بر مجانین، کوه کندن چون فرهاد را واجب کرد، و آنگاست که اگر لیلی در بی میلی تمام زد و ظرف دلت را شکست، خواهی گفت "اگر با من نبودش هیچ میلی / چرا ظرف مرا بشکست لیلی؟".

دادن نام میهمانی به گرسنگی و تشنگی در کنار سفره ی کریمی، شاید در همان ردیف سخنانی است که وقتی کسی به سرطان مبتلا می شود، و تلاش ها برای نجاتش به سرانجام نمی رسد، و این عزیزترین از دست می رود، و مردمی بر صاحب عزا، بگویند، "صبر کن، این خواست خدا بود"، گویا باید هر چه سنگین است و توان توجیه اش را نداریم، و در آن می مانیم را  به خداوندگار نسبت دهیم، اگر منطقی داشتیم، که توضیح می دهیم و اگر منطقی نداشتیم، دوش های کوتاه خدا! آماده است که آن را به او نسبت دهیم، انگار دیواری از دیوار خدا کوتاه تر نیست.

من نمی دانم فلسفه واقعی روزه گرفتن چیست، اما از مجموع آنچه اهل دین می گویند، بر سه بعد تکیه می کند، رویکرد اول به نفع بهداشتی روزه برای بدن انسان تاکید دارد، دیگری بُعد تعبد را اساس و دلیل خود قرار داده و از اطاعت بی چون و چرا از احکامی سخن می گوید که در شریعت بر آن تاکید شده است، سومین دلیل بر اخلاق اجتماعی استوار است که به وسیله روزه بتوان درد "ندارها" را درک کرد.

ماه رمضان آمد و رفت و من با سوال هایم ماندم

اما کاش فلسفه واقعی اعمال منتسب به دین روشن بود، که اگر فلسفه وجودی امری ساقط می شد، بتوان به راحتی از آن روی گرداند، و یا لااقل اعمال بر کسانی واجب می شد که فلسفه آن عمل بر آنان صدق می کند. به عنوان مثال اگر در روزه گرفتن بحث، بحث "فهمیدن درد ندارهاست" که چرا در این صورت باید "فقرا" روزه بگیرند، که خود در درد نداری غرقند؛ از سوی دیگر دارندگان مُکنَت و مال هم در این ماه خوراک شان حداقل دو برابر حد معمول می شود، مثلا اگر در روزهای عادی ما یک نوبت غذای مفصل می خوردیم، در این ماه این به دوبار افزایش یافته، و روزه داران به طور معمول در ساعت افطار و سحر، در حد غیر متعارفی می خورند، افطار به علت گرسنگی و حمله ایی که به سفره می کنند؛ و سحر هم باز برای کسب آمادگی برای یک روز نخوردن، که باز خوردن اوج می گیرد، و این در عمل نقض غرض است و فهمیدن درد ندارها در کار نخواهد بود.

یا اگر روزه را خدا قرار داد که شامل پالایش بدن شویم و با نخوردن کمی بدن بان نخوردن استراحت کند، باز نقض غرض است، که اول شب در حد مرگ بخوریم و بخوابیم و یا آخر شب باز در همان حد بخوریم و دو هجوم شدید و پشت هم به سفره های رنگی و نامعمول و..، در این ماه نیز باعث خواهد شد که دیگر پالایشی صورت نگیرد بلکه ورودی غذا به بدن در این ایام افزایش خواهد یافت و بالطبع این امر نیز محقق نمی شود.

مگر این که بگوییم ما اطلاعی از علت قرار دادن این عمل بر دوش انسان نداریم، و خدا هم در این خصوص نگفته و ما بی پرسش موظف به انجامش هستیم، که این نیز به نظر نمی رسد، که خداوند عملی را به دور از عدل، انصاف، سودمندی، خارج از مدار علم و... بر بشر تحمیل کند و آن حکیم بخواهد عملی که شامل ضرر و زیان است را به بدن انسان ها واجب سازد، چرا که این حکم وجود دارد که هر عملی به انسان ضرر برساند، بر او حرام می شود.

در این ماه همواره با این سوال ها می مانم، و روزه را می گیرم و زجر می کشم. یک ماه سخت که حداقل از این دو نفع بهداشتی و اخلاقی در ظاهر خالی است و گویا ما بر اساس تعبد روزه داری می کنیم، و دلیلش را نمی دانیم؛ که در این صورت این بدترین نوع عبادت خواهد بود که بی هیچ معرفت و شناختی "در زمینی بیل می زنیم که نمی دانیم چه می کاریم و چه برداشت خواهیم کرد".

این جاست که ورود به این ماه تبریکی ندارد و خواهیم شنید که "باز ماه رمضان آمد و زجرها شروع شد، نظم زندگی، خورد و خوراک، خواب و کسب و کار تعطیل و معطل روزه"، و در آخرش هم خواهیم شنید که "خدا را شکر که این میهمانی! به اتمام رسید، راحت شدیم"، "شرش کم" و...

امسال هم بر همان مدار سال های گذشته، ماه رمضان آمد و سختی اش را بر دوش هامان گذاشت و رفت، و من نمی توانم این وجوب را به دوش ایزد حکیم و دانا بینذارم یا...

کاش هیچ عبادتی واجب نمی شد و تمام عبادات از سر اختیار به عهده مومنین قرار می گرفت و هر صاحب ایمانی آزادانه حق انتخاب عبادتی را می داشت که بدان عشق می ورزید و منطقی اش می یافت، انگاه بود که دیگر وقتی نمازمان را بجا می آوردیم، نمی گفتیم "آخ جون راحت شدیم" و این نیز انجام شد، و به قول مولانا "ای که در مسجد روی بهر سجود/ سر بجنبد، دل نجنبد، این چه سود".

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
0 Comment 1918 Views
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نظرات (0)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در فرومد، دیار سربداران - رهاوردی...
پایان دوره ١٢٠ ساله مغول ها زوال از یک روستا شروع شد. صدوبیست سال مغول ها هر چه خواستند در ایران ک...
- یک نظز اضافه کرد در سفرنامه کاشان - اردهال به روای...
یکم اردیبهشت سالروز درگذشت سهراب سپهری سهراب سپهری در سال ۱۳۵۸ به بیماری سرطان خون مبتلا شد و به هم...