مقدمه مترجم (سایت یادداشت های بی مخاطب) :

 برای جاری کردن یک روندِ دیکتاتوری، لازم نیست رهبرِ کشوری با سیستمِ دیکتاتوری بود، در مقام راهبری یک کشور دمکراتیک و متکی بر سیستم انتخابات هم می توان، روح دیکتاتوری را بر مردم خود حاکم کرد، می توان با انتخابات و سیستمی دمکرات بر اریکه قدرت نشست، و نمک خورده، نمکدان شکست، و دیکتاتوری را در همین دمکراسی با تهی کردن آن از محتوا، کم کم جا انداخت، و قدم به قدم آنرا از وجوه دمکراسی و دیگر ملزومات یک نظام دمکرات تهی، و از درون آنرا خالی کرد، و به سوی سیستم دیکتاتوری برد.

نشانه های دیکتاتوری بسیارند، که در منش و رفتار این سیستم و راهبرانش می توان آن را دید، یکی از آن نشانه های دیکتاتوری، سرکوب رسانه های آزاد است، نشانه دیگر آن، اقلیت آزاری است و...، دیکتاتورها وقتی در اوضاع داخلی و خارجی خود، شکست احساس می کنند، انتقام این شکست ها را از بخش های ضعیف جامعه خود می گیرند، و چون بر خود نمی بینند که به اکثریت مردم زور بگویند، اقلیت ها را مهمترین طعمه زورگویی های مقتدرانه! خود انتخاب کرده، در حق آنان هر چه خواستند روا می دارند، چرا که احساس می کنند، زورگویی در حق آنان، هزینه ایی برای دیکتاتور و سیستم خسارتبارش در بر ندارد، و ظلم به اقلیت، به کسی نیز بر نمی خورد، لذا در بین جامعه خود دو قطبی ایجاد کرده، اقلیت ها را در قطب دشمنِ کشور تعریف، و به این ترتیب این اقلیت های سیاسی، فرهنگی، اجتماعی اند که به مهمترین طعمه دیکتاتور تبدیل، و شکست های خود را، با تنبیه آنان همواره پوشش می دهند، تا قدرت و اقتدار خود را، در اوج شکست، همچنان نشان دهند.

دیکتاتورها در عین ظلم و جباریت، خود را به خدای متعال هم متصل می کنند، نه این که آنان به خدا عشق می ورزند، یا ارادت خاصی به خدا دارند، خدا وسیله کسب قدرت برای آنان است، چرا که دیکتاتورها به رغم ادعا، در عمل نشان داده اند، بی رحم ترین و خداناشناس ترین انسان هایند، که اگر خدا را می شناختند با خلق او این چنین از در ظلم و خدعه و نیرنگ وارد نمی شدند.

دیکتاتورها مدعی ارتباط و سخن با خداوند می شوند، نه این که قصد پیاده کردن رسم خدایی دارند و...، بلکه با سنگر گرفتن و ایستادن پشت سنگر خداوند، می توانند جباریت، قانون شکنی، زورگویی و... خود را توجیه کنند، چرا که خدا نیز جبار است، خدا نیز می تواند زور بگوید، پس او را به خود، یا خود را به او تعمیم می دهند، که در جایگاه نمایندگی خدا ایستاده اند، پس هم می تواند زور بگوید! و هم قانون بشکنند، و هم جبار باشند و...

ایستادن دیکتاتورها در کنار خدا، زورگویی آنان را توجیه پذیر می کند، خداوند می تواند قوانین خود را بشکند، شفاعت کند، شفا دهد، ببخشد و... پس دیکتاتورِ مدعی خدا نیز می تواند چنین کند! و می کند، بزرگترین مجرمان را می بخشد و عزت می دهد، کوچکترین ها را به شدت تنبیه می کند و...، تا به هدف ایجاد رعب و وحشت خود دست یابد.

نارندرا مودی و حزب و دولت حاکم BJP بر هند، که از مدعیان مذهب هندویی، و به خصوص خدای رام هستند، و پاگیری و قدرت گیری آنان در سنگر این خدا، در میان میلیون ها تجلی خداوند در میان خدایان هندوان، صورت گرفت، این روزها نیاز به یک افتتاح داشتند، آن هم کاری در ارتباط با خدا، تا آن را به رخ مردمِ خدادوست کشورشان بکشد، لذا معبدی را که بر ویرانه های مسجد بابری در حال ساخت بود را، یک سال قبل از آنکه کار ساختش به پایان برسد، در میان هیاهویی عجیب افتتاح کردند،

در مراسم افتتاح این معبد، بر خلاف موازین یک کشور سکولار، با قوانین اساسی معتبر در این رابطه، که هم در سیره سلف بود و هم در قوانین کشور، که مذهب از سیاست جدا باشد، تکثر مذهبی، زبانی، قومی و... امری قانونی، و پذیرفته شده است و...، اما نخست وزیر، در راس هیات حاکمیتی و سیاسی، افتتاح کننده، این مکان مذهبیِ مناقشه برانگیز در تاریخِ درگیری های فرقه ایی در هند می شود، که سال ها بر پای آن خون ها ریخته شد، خانه ها ویران شد، قوانین زیرپا نهاده شد و...،

اما با این حال، نخست وزیر در کنار موهان بهاگوات (رئیس گروه RSS از گروه های مادر در بین هندوهای افراطی)، ادیتیانات (سروزیر ایالت اتارپرداش)، آناندیبن پاتل (فرماندار ایالت اتارپرادش) معبد رام در شهر آیودیا در ایالت مهم اتارپرادش، افتتاح کردند. مودی در این افتتاحیه به همراه موهان بهاگوات و ادیتیانات سخنرانی کردند، مراسمی که در ساعت 12 و 20 دقیقه ظهر روز 22 ژانویه 2024 (2 بهمن 1402) آغاز گردید، ابتدا مراسم نیایش انجام پذیرفت، و سپس از مجسمه خدای رام، در داخل معبد، با 130 سانتیمتر ارتفاع، توسط نخست وزیر رونمایی شد و...

این مراسم را نسل دوم رهبران حزب BJP اجرا کردند، حال آنکه نسل اول، مسجد بابری را ویران کردند، و آنرا می توان یک میتینگ سیاسی – مذهبی دانست که عمده کارکرد آن تبلیغات سیاسی است، از این روست که علاوه بر سه میهمان عمده مذکور، افراد مشهوری از جمله ستاره های صنعت فیلم سازی هند (بالیوود)، مثل آمیتاب باچان، ویکی کوشال، راج کمار هیرانی، کاترینا کیف، الایبات، آیشمن خورانا، راجینیکانات، دهانوش، رام چاران و چیرانجیوی، در کنار خیل زیادی از روحانیون زعفرانی رنگ پوشِ هندو در این مراسم گرداگرد این معبد نشستند، و پذیرایی شدند تا این صفحه از تاریخ ملیگراییِ مذهبی هندوئیسم افراطی را ورق زنند.

سونو نیگام (Sonu Nigam) و... خواننده این مراسم عبادی – سیاسی با آهنگی زیبا و روحانی، به نام "سیارام" (Siya Ram) که به معنی" پیروزی از آن سیتارام (سیتا و رام) است" با تیم بزرگی از هنرمندان که آلات موسیقی خود را ماهرانه می نواختند، فضایی عبادی و روحانی را بر مجلس حکمفرما کردند، اجرای هنرمندانه ایی که با صدای نیایشگونه خود، هر خدایی را متوجه مجلس می کرد، و آنان با خلوص نیت و صدایی جادویی همه را متوجه خود نمودند، و با دم گرفتن ذکر سیاسی - مذهبی "زنده باد رام" هنر خود را به پایان بردند.

معبد رام ساخته شده بر ویرانه های مسجد بابری، مراسم افتتاح آن در 22 ژانویه 2024

و اما مهمترین بخش مراسم، حضور نارندرا مودی، و نقشی بود که او ایفا کرد، که بخش تشریفات نخست وزیری هند، به همراه راهبران این مراسم در سازمان روحانیت هندو (VHP) و... برنامه ایی عجیب را برای این لحظات تدارک دیده بودند، تا نخست وزیر، نه یک سیاستمدار کارکشته، که بلکه مومنی معتقد، و اهل ریاضت و ارتباط با خدا، تجلی نموده، مجلس، و بلکه هند، و جهان هندویی را به خود متوجه سازد، از این رو نخست وزیر در حالتی مخلصانه و افتاده، در برابر تجلی خدای رام، تحفه ایی برای پیشکشی به خدای خود در دست، پیاده و با پای برهنه، راه ساختمان صحن اصلی معبد را بر فرشی سرخ، بدون محافظ و همراه، میان خیلی میهمانان حاضر طی کرد.

و بزرگان حاضر در این مجلس را متاثر به خود نمود، و برخی از آنان موبایل به دست، این حرکت نخست وزیر را دنبال، و ثبت و ضبط کردند، او چنان هیبت خداجویی را در دل بینندگان حاضر در این مراسم ایجاد کرد که، بسیاری اشک شوق و پیروزی بر گونه های خود جاری کردند، و یادشان رفت نارندرا مودی روزی به عنوان "قصاب گجرات" مشهور بوده است، [1] و هزاران نفر از اقلیت مسلمان، در زمان سروزیری او بر این ایالت، در سال 2002 با همکاری بخش هایی از دولت ایالتی او، توسط اکثریت هندو سلاخی شدند و... مثلا "گویند دیو گیری" [2] (خزانه‌دار و معتمد انجمن ساخت معبد رام) که مدهوش هیبت نخست وزیرِ در قالب خدا فرو رفته، شده بود، عنوان داشت که ارادت مودی به مناسک نیایش خدای رام، او را به یاد "فقط یک پادشاه دیگر - چاتراپاتی شیواجی ماهاراج"[3] می‌اندازد.

بله نخست وزیری که با رای مردم، و در یک فرایند دمکراتیک به قدرت رسیده است، در دید اطرافیان چاپلوس [4] خود، به عنوان "پادشاه" دیده می شود، و این عنوان را می گیرد، تا در تکرار و تکثر، در آینده به واقعیت تبدیل شود، این چاپلوسی ها، مقدمه احساس و بعدها اعلام پادشاهی توسط افرادی است که بر کرسی های قدرت از طریق رای مردم جای می گیرند، و بعدها جا خوش می کنند و تا لحظات پایان عمر خود ماندگار می شوند، و به خواست و رای مردم دیگر هیچ ارزشی قایل نیستند، این همان شرایطی است که نظامِ سکولار، دمکرات و متکثر ناشی از انقلاب آزادیبخش 1947 گاندیِ بزرگ را تهدید می کند،

 گاندی که خود، بعد از پیروزی انقلاب آزادیبخش خود، از سلطه بریتانیا، به رغم شهرت و جایگاهی که در دل تمام مردم هند و بلکه جهان و حتی بریتانیایی ها داشته و دارد، می توانست حتی شاه باشد، اما هیچ مسئولیتی را بجز راهبری کاریزماتیک، راهنمایی خلق خدا، و کنترل افراد تازه به قدرت رسیده، بعد از پیروزی انقلاب بزرگش و... نپذیرفت، و در روزهای پایان زندگی اش به نیایش و عبادت، دفاع از شهروندان هندی از دست حرکات نو انقلابیون، که دست به انتقام جویی و کشتار و غارت علیه برخی از مردم هند، و به خصوص اقلیت ها، و به ویژه اقلیت مسلمان هند زده بودند، و آنان را که به دنبال جدایی پاکستان و بنگلادش از هند، دچار ظلم مضاعف کرده بودند، مشغول شد.

گاندی بر این دفاع پای فشرد و جان نیز بر این پیمان انسانی خود در برابر ملتی که می خواست آزاد باشند و تعیین کننده و..، نهاد؛ جامعه رادیکال هندو به رهبری گروه فراگیر RSS ، به دلیل دفاع گاندی از اقلیت های دینی بود، که چندماهی بعد از پیروزی انقلابش، او را کمکیار "خائنین به کشور" (اقلیت مسلمان) اعلام، و برای ترور و قتلش از بزرگان خود حکم شرعی و انقلابی گرفتند، آنرا مباح شمردند و آنرا توسط تروریستی وابسته به همین گروه، اجرا کردند. حال امروز بعد از نزدیک به 75 سال که از آن ترور می گذرد، یکی از اعضای RSS نخست وزیر هند شده است و بر خرابه های مسجد بابری مسلمانان، معبد رام را می سازند، و پیروزمندانه افتتاحش می کنند.

گاندیِ بزرگ توسط یکی از نیروهای گروه RSS با شلیک پیاپی تپانچه ایی در هنگام نیایش، و به هنگامی که در فرایند یک روزه اعتراضی علیه کشتار مسلمانان، توسط هندوهای افراطی بود، ترور شد، امروز رهبر RSS میداندار سیاست و مذهب در هندِ آزاد شده توسط گاندی است، انحراف در انقلاب ها اینگونه پیش می آید که ضد انقلاب ها، میداندار گام دوم انقلابی می شوند که قرار بود همه در برابر قانونش مساوی باشند، حال دیگر اثری از آن تساوی دیده نمی شود، انقلابی که باید به انحراف برده شود، و از درون تهی گردد، شکستن استخوان هایش را همه آشکارا می شنوند.

این است که ناظران بر این عقیده اند که نقش فعال نارندرا مودی در یک مراسم مذهبی این چنین مناقشه بر انگیز، می‌تواند به این معنا باشد که "فاصله اصولی" بین سیاست و مذهب - همانطور که در بنیان هند به عنوان یک ملت سکولار مشخص شده است - مبهم است. و اکنون کسی مثل مودی را در قدرت داریم که "مانند پادشاه عمل می‌کند و اعلام کرده است که الوهیت از او می‌گذرد یا از سوی خدا با صدای الهی برای انجام این مراسم انتخاب شده است. این تسلیم کامل دین، توسط سیاست است". راجیو بهارگاوا، دانشمند علوم سیاسی، به وایر گفت: "مرز بین دین و دولت در هند شکسته شده و کاملاً به ابتکار دولتی که دیکته می‌کند، مذهب و مراسم مذهبی برگزار می‌شود".

اما نخست وزیر هند، که مرزهای قانون اساسی سکولار هند را شکسته، و رسما راهبری مراسم افتتاح یک معبد مناقشه برانگیز را با همکاری رهبر RSS دنبال می کند، این در حالیست که یک طرف مغلوبِ اجرای این پروژه، فقط در داخل هند، بیش از دویست میلیون مسلمانی اند، که با دل هایی خونین، پا گرفتن معبدی را بر زمین مسجد تاریخی خود مشاهده گر و نظاره گرند، در اوج این پیروزی تاریخی هندوهای افراطی بر مسلمانان، نارندرا مودی، نخست وزیر هند، به حاضرین و میلیون ها دنبال کننده این مراسم تاریخ ساز، در مقابل تلویزیون ها، چه گفت؟ این ترجمه متن سخنرانی نارندرا مودی در این مراسم افتتاحیه است، که ترجمه می شود، تا ببینیم یک سیاستمدار کارکشته و قدرت طلب، چطور در نقش یک رهبر مذهبی، مردم و ملت خود را سیاسی کرده، و انقلاب شان را بعد از پیروزی، به انحراف می برد :

پیروز باد رام، همسر سیتا!

پیروز باد رام، همسر سیتا!

درودهایم نثار مردان مقدس و حکیمِ محترم (برهمنان زعفرانی پوش روحانیت هندو) حاضر در این صحنه، همه ارادتمندان رام که در اینجا حضور دارند و از هر گوشه جهان به هم متصلند. "رام رام" [5] به همه!

امروز، رام ما از راه رسید! رام ما پس از قرن ها انتظار و آرزو از راه رسید. خداوند ما رام پس از صبری بی ‌سابقه، قربانیان بی‌ شمار، چشم پوشی‌ها و توبه ‌ها وارد شده است. این لحظه ی فرخنده را به همه ی شما و همه ی همّیهنان در کشور، تبریک می گویم.

من پس از شهادت به خودآگاهی الهی در این حرم مطهر، در محضر شما حضور یافتم. خیلی حرف برای گفتن هست، اما گلویم از گفتن ناتوان. بدنم همچنان می لرزد، و ذهنم همچنان در آن لحظه روحانیِ (حضور در پای مجسمه رام در داخل معبد) غوطه ور است. رام لالای ما دیگر در چادر نمی ماند. [6] رام لالای ما اکنون در این معبد الهی اقامت خواهد داشت. اعتقاد راسخ و ایمان بی حد و حصر دارم که تجربه آنچه اکنون رخ داده است توسط پیروان رام در سراسر کشور و سراسر جهان احساس خواهد شد. این لحظه ماورایی است. این مقدس ترین لحظه هاست. این فضا، این محیط، این انرژی، این زمان ... نعمت حضرت خدای رام بر ماست. طلوع خورشید هاله ای از نور قابل توجهی را به 22 ژانویه 2024 آورده است. 22 ژانویه 2024 دیگر فقط یک تاریخ در تقویم ما نیست. این نشان دهنده آغاز یک دوره جدید است. از زمان برگزاری مراسم "نیایش زمین" [7] برای معبد رام، شور و هیجان هر روز در سراسر کشور افزایش یافته است.

با دیدن این ساخت و ساز، یک احساس نو از اعتماد به نفس در بین شهروندان این کشور متولد می شود. ما امروز وارث ره آورد قرن ها انتظاریم؛ امروز، ما صاحب معبدِ خدای رام هستیم. ملتی که بر فراز ذهنیت بردگی، و چالش های گذشته روییده است، و از هر چالش گذشته، شجاعت می گیرد، و پیدایش تاریخ جدیدی را می آفریند. حتی هزار سال بعد نیز، مردم از امروز و این لحظه سخن خواهند گفت، این از برکات بزرگ الهی خداوند رام است که ما در این لحظه زندگی می کنیم و شاهد این اتفاق هستیم. امروز، این روزها، جهت ها، و تمام گوشه و کنار جهان... همه چیز پر از الوهیت و روحانیت است. این یک دوره معمولی نیست. اینها خطوط خاطره ایی پاک نشدنی هستند، که با جوهر جاودانه بر چرخ زمان حک شده اند.

دوستان!

شما می دانید که "فرزند باد" جناب هانومان [8] هرجایی که امری مربوط به خداوند رام در میان باشد، حاضر و ناظری فعال است. از این رو در مقابل خادم و پیرو خدای رام جناب هانومان و معبد او در آیودیا [9] سر تعظیم فرود می آورم. مراتب احترامات خود را تقدیم مادر جانکی (Janaki)، حضرت لکشمن (Lakshman)، بهارات شاتروگانا (Bharat-Shatrughna) [10]، سرزمین مقدس آیودیا و رود مقدس "سرایو" تقدیم می کنم. در این لحظات تجربه الهی، حس ملاقات با حضرت حق به من دست داد که این به برکت انجام این کار بزرگ است که انجام شده است... آن ارواح الهی، آن مظاهر آسمانی نیز در این زمان در اطراف ما حضور دارند. من از این همه خودآگاهی الهی که نصیب مان شد، از آنان تشکر می کنم. من از حضرت خداوندگار رام به خاطر کاستی ها در تلاش، فداکاری ها، توبه ها و اظهار پشیمانی های که باید صورت می پذیرفت تا تحقق این پروژه، قرن ها طول نکشد، عذرخواهم. امروز، آن کاستی برطرف شده است. من اعتقاد دارم که قطعا خداوند رام امروز ما را خواهد بخشید.

هموطنان عزیز من!

وقتی خدای رام در ترتا یوگا [11] بازگشت، جناب تولسی داس [12] نوشت : "تمام ساکنان منطقه آیودیا و بقیه کشور با ورود خداوندِ رام پر از شادی شدند". بحرانی که به دلیل طولانی شدن جدایی بین خدای رام و مردم بوجود آمده بود، به پایان رسید. در آن دوره، جدایی خدای رام از مردم فقط 14 سال طول کشید، که حتی چنین جدایی هم غیر قابل تحمل بود. [13] در دوره ما، ساکنان آیودیا و کشور، دوره جدایی به طول قرن ها را تحمل کردند. نسل ها از ما این جدایی و دوری را درک کرده، و تحمل کرده، و رفتند. حتی در صفحه اول قانون اساسی ما، از خداوندگار رام ذکر به میان آمده است. و به رغم وجود او در قانون اساسی، یک چالش چند دهه ایی قانونی را بر وجود خدای رام داشتیم. من قدردانی خود را از قوه قضاییه هند ابراز می کنم که شأن عدالت را حفظ کرد. معبد خدای رام نیز به شیوه و منشی عادلانه و قانونمند ساخته شده است.

نخست وزیر هند، نارندرا مودی به همراه رهبر راستگرایان افراطی RSS در حال تقدیم نذورات خود بر مجسمه خدای رام در داخل معبد رام در آیودیا

دوستان!

 امروز جماعات بسیاری متشکل از پیروان رام در روستاها می خوانند و به ذکر مشغولند. بزرگداشت ها در معابد جاری است، و کمپین های پاکیزگی در حال اجراست. تمام کشور امروز را چنان جشن می گیرند که انگار جشن دیوالی [14] آمده است. آماده‌سازی برای روشن کردن "رام جیوتی" (چراغ الهی) خداوندگار رام در عصر این روز که هر خانواده در حال انجام آن است. به لطف خداوند رام، دیروز در نقطه مقدس آریچال مونایی (Arichal Munai) [15] در دهانوشکودی (DhanushKodi) بودم، در نقطه شروع رام ستو  (Ram Setu)، در لحظه ایی که خدای رام قصد عبور از اقیانوسِ (هند) را داشت، این همان لحظه ایی بود که مسیر زمان را تغییر داد. و این تلاش فروتنانه من برای احساس آن لحظه انگیزشی و احساسی بود. به آن نقطه گُلی هدیه کردم، اعتقادی را در آن لحظه تجربه کردم که همانطور که با این حرکت خدای رام، در آن لحظه چرخش زمانه را تغییر داد، امروز نیز با حرکت ما در ساخت معبد رام، این چرخ به سمت مثبت، دوباره تغییر جهت خواهد کرد. [16] در یازده روز تلاش و مراقبه، سعی کردم که رد پای عبور خدای رام را در آنجا لمس کنم، چه در معبد پانچاواتی (Panchavati) در ناشیک، معبد مقدس تریپریار (Triprayar) در کرالا، لپاکشی (Lepakshi) در آندرا پرادش، معبد رانگاناتاسوامی (Ranganathaswamy) در سریرانگام، معبد راماناتاسوامی (Ramanathaswamy) در رامسوارام، یا دانوشکودی (Dhanushkodi) ...، خوشبختم که با این احساس خالص پاک و مقدس این فرصت را داشتم که از اقیانوس تا رودخانه سرایو از این معابد زیارت کنم. از اقیانوس گرفته تا سرایو، همه جا روحِ جشنِ نامِ رام فراگیر شده است. خداوندگار رام به تمام ذرات روح بهارات (هند) متصل است. رام در درون خود مردم بهارات (هند) ساکن است. اگر روح درونی هر کسی را در بهارات لمس کنیم، این وحدت را تجربه خواهیم کرد، و این احساس در همه جا پیدا خواهد شد. چه چیز دیگری می تواند یک اصل عالی و سازماندهی کننده تر از خدای رام برای کشور باشد؟

هموطنان عزیز!

من این فرصت را داشته ام که به رامایانا (کتابی در تاریخ زندگی رام) به زبان های مختلف، در گوشه و کنار کشور در 11 روز گذشته گوش فرا دهم. حکیمان در توصیف خداوندگار رام گفته اند که "کسی که در او غرق می شوند، رام است". [17] رام وجود مطلق است و در همه جا، در خاطرات حضور دارد، از جشنواره ها گرفته، تا سنت ها. مردم در تمام دوره ها با رام زندگی کردند. در هر دوره ایی مردم آن دوره، رام را به زبان خود، و به روش خود توصیف نموده اند، و این جوهره وجودی رام است که مانند روند زندگی، به جریان خود ادامه می دهد. از دوره های باستانی، مردم در گوشه و کنار بهارات با جوهره وجودی رام لذت برده اند. رامکاتا (هفدهمین حلول خدای ویشنو از 24 حلول و تناسخ او) نامتناهی است و رام ابدی و لایزال است. آرمان ها، ارزش ها و آموزه های رام در همه جا یکسان است.

هموطنان عزیز!

در این لحظه ی تاریخی، همچنین ملت یاد می آورند افرادی که عمل و فداکاری آنان ما را به این روز فرخنده هدایت و دلالت نمود. بسیاری از مردم اوج فداکاری و ایثار را در خدمت به آرمان رام از خود نشان داده اند. همه ما مدیون فداکاران بی‌شمار رام هستیم، داوطلبان بیشمار و مردان مقدس و رهبران معنوی که در این راه تلاش کردند. [18]

دوستان!

مناسبت امروز تنها یک بزرگداشت نیست، امروز لحظه به واقعیت پیوستن بلوغ جامعه هند است. این بزرگداشت تنها در مورد پیروزی نیست، این مناسبت نه تنها برای پیروزی، بلکه در مورد تواضع برای ماست. تاریخ گواهی می دهد که بسیاری از ملت ها درگیر تاریخ خود بوده اند. این ملت‌ها هر گاه تلاش کردند تا گره‌های در هم ‌پیچیده از تاریخ خود را بگشایند، با دشواری‌ های عظیمی رو به ‌رو می ‌شدند و اغلب اوضاع از قبل هم پیچیده‌تر می ‌شد. با این حال، شیوه ای که کشور ما این فصل از تاریخ را با جدیت و شور احساس باز کرده است، نشان می دهد که آینده ما از گذشته ما به شدت زیباتر می شود. زمانی بود که کسانی می گفتند که اگر معبد رام ساخته شود، ما را به سمت هرج و مرج خواهد برد.

چنین افرادی قادر به درک قداست احساسات اجتماعی مردم بهارات نبودند. [19] ساخت این معبد برای خداوندگار رام، نشان از صلح، صبر، هماهنگی دو سویه و همکاری جامعه هند است. ما شاهدیم که ساخت این معبد، به آتش افروزی منجر نشد، و در واقع، تولد انرژی اجتماعی بود. ساخت معبد رام همچنین نماد الهام بخشی برای هر بخش از جامعه برای پیشرفت در مسیر آینده روشن است. من از چنان افرادی دعوت می کنم ... لطفا این را تجربه کنید، در مورد قضاوت و دیدگاه خود تجدید نظر کنید. رام آتش نیست، رام انرژی است. رام تنازع نیست، رام راه حل است. رام تنها به ما تعلق ندارد، رام متعلق به همه است. رام تنها حال و اکنون نیست، رام ابدی و لایزال است. [20]

دوستان!

به گونه ای که جهان، امروز در مراسم ساخت (Pran Pratistha) معبد رام گرد هم آمده است، ما شاهد جهانی بودن خداوندگار رام هستیم. درست در زمانی که این بزرگداشت در بهارات (هندوستان) در حال رخت دادن است، بزرگداشت هایی شبیه به آن در بسیاری از کشورها نیز در حال برگزاری است. امروز آنچه در فستیوال آیودیا در حال رخ دادن است، به عنوان بزرگداشتِ جهانی از سنت های رامایانا تبدیل شده است. ساخت معبد رام، قبول و صحه نهادن بر این مفهوم است که "جهان متشکل از یک خانواده است". [21]

دوستان!

امروز تنها روز تقدیس بت خدای رام در آیودیا نیست، بلکه تقدیس ایمان تزلزل ناپذیر به فرهنگ هندی، در قالب خدای رام است. این همچنین تقدیس ارزش های انسانی، ایده های نهایی است. امروز نیاز به این ارزش ها و ایده ها امری جهانی است. حل جهانی این مساله که " باشد که همه (و همه چیز) شاد باشند" قرن ها تکرار و دنبال شده است و امروزه این عزم در قالب و مانیفست معبد رام تجلی یافته است. این معبد فقط یک زیارتگاه صرف نیست. این تجلی مانیفست، فلسفه و بینش بهارات است. [22] این معبد تجلی آگاهی ملی در قالب خدای رام است. رام دین و ایمان هند، اساس هند، اندیشه و تفکر هند، قانون اساسی هند، شعور و آگاهی هند، غرور هند، جلال هند است. رام یک جریان پیوسته و ادامه دار است؛ رام یک ایده است؛ رام همچنین یک سیاست است. رام ابدی است. رام همیشگی است. رام فراگیر است. رام جهانی است. رام روح جهان است. و بنا بر این وقتی تقدیس رام صورت می گیرد، تاثیر آن فقط برای سال ها، یا قرن ها نیست، تاثیر آن هزاران سال ادامه دارد.

یک روحانی هندو در حال خوراندن نذر مقدس به نخست وزیر هند در مراسم افتتاح معبد رام در کنار رهبر RSS

مهاریشی والمیکی عنوان داشت: "پادشاهی رام برای هزاران سال بنیان نهاده شده و..." پادشاهی رام برای هزاران سال ساخته شد. هنگامی که رام وارد دوره "ترتا یوگا" (Treta Yuga) شد، تأسیس حاکمیت رام برای هزاران سال اتفاق افتاد. رام برای هزاران سال به هدایت جهان ادامه داد. لذا هموطنان همراه و عزیزم، امروز، سرزمین مقدس آیودیا برای همه ما، هر پیرو خدای رام، و هر شهروند سوالی را مطرح می کند. معبد بزرگ خدای رام ساخته شده است، خوب قدم بعدی چیست؟

انتظاری به طول قرن ها به پایان رسیده است. حال، چه چیزی در پیش است؟ در این مناسبت، ارواح الهی که برای برکت ما حضور دارند، شاهد و ناظر بر ما هستند. چگونه با آنها وداع کنیم؟ نه، قطعا نه. امروز با قلبی پاک احساس می کنم که چرخ زمان در حال چرخیدن است. این اتفاق مبارکی است که نسل ما به عنوان معمار یک مسیر بی پایان انتخاب شده است. نسل ها، بعد از هزاران سال، تلاش های ملت سازی ما را در این روزها به یاد خواهند آورد. بنابراین، من می خواهم بگویم - این زمان، زمان مناسب است. از امروز، از این لحظه مقدس، باید شالوده و بنیان هزار سال، آینده بهارات را بگذاریم. فراتر از ساخت معبد، ما، به عنوان یک ملت، باید متعهد شویم که از همین لحظه یک بهارات توانا و باشکوه بسازیم. افکار رام باید هم در ذهن، و هم در ذهن مردم باشد، این گامی است در مسیر ملت سازی. [23]

دوستان!

خواسته عصر حاضر این است که ما باید و نیازمندیم که آگاهی خود را گسترش دهیم. [24] آگاهی ما باید از الوهیت به ملت گسترش یابد، از رام به کل ملت. فداکاری الهه هانومان، خدمت هانومان، ایثار هانومان - اینها ویژگی هایی هستند که ما نباید آنها را در بیرون از کشور خود جستجو کنیم. احساس فداکاری، خدمت و تعهد  در وجود هر هندی، پایه و اساس یک بهارات (هند) توانا و باشکوه را تشکیل می دهند. و این گسترش آگاهی است - از الوهیت به ملت، و از رام به کل ملت! به محض اینکه به مادر قبیله ام "شباری" [25] فکر می کنم که زندگی خود را در کلبه ای دور افتاده در جنگل های دور گذرانده است، و ایمانی باور نکردنی در او بیدار می شود. مادر شباری مدت ها بود می گفت "رام خواهد آمد". این ایمان، احساس فداکاری، خدمت و تعهد در وجود هر هندی، پایه و اساس یک بهارات توانا، باشکوه و الهی را تشکیل خواهد داد. و این گسترش آگاهی است - از الوهیت به ملت، و از رام به کل ملت! همه ما می دانیم که دوستی نیشادراج (Nishadraj) به رام فراتر از هر حد و مرزی است. جاذبه نیشادراج به سمت رام و حس تعلقِ خدای رام به نیشادراج چقدر اساسی است! همه مال ما هستند، همه برابرند. احساس تعلق و برادری در هر هندی پایه و اساس یک بهارات توانا، باشکوه و الهی را تشکیل خواهد داد. و این گسترش آگاهی است - از الوهیت به ملت، و از رام به کل ملت! [26]

دوستان!

امروز، جای ناامیدی در کشور نیست، حتی اندکی. من فردی بسیار معمولی هستم، من فردی بسیار کوچک هستم. [27] اگر کسی اینچنین فکر می کند، باید "سهم سنجاب" (کنایه از سهم ناچیز) را به خاطر بسپارد. به یاد آوردنِ سهمِ سنجاب، تردید ما را بر طرف می کند و به ما می آموزد که هر تلاش کوچک یا بزرگ، قدرت و سهم خود را دارد. روح "تلاش همه" پایه و اساس یک بهارات توانا، باشکوه و الهی خواهد شد. و این گسترش آگاهی است - از الوهیت به ملت، و از رام به کل ملت!

دوستان!

راوان (Ravan) [28] شاه لانکا (Lanka) بسیار آگاه و دارای قدرت گسترده ایی بود. با این حال، به فداکاری تزلزل ناپذیر جاتایو (Jatayu) نگاه کنید. با راوان توانا مقابله کرد. با اینکه می دانست نمی تواند راوان را شکست دهد، باز هم او را به چالش می کشید. این تعهد به وظیفه پایه و اساس یک بهارات توانا، باشکوه و الهی است. این تعهد به وظیفه، پایه و اساس یک بهارات توانا، باشکوه و الهی است. این گسترش آگاهی است - از الوهیت به ملت و از رام به کل ملت! بیایید تصمیم بگیریم هر لحظه از زندگی خود را وقف ساختن کشور کنیم. بگذار کار برای ملت، ارادت ما به رام باشد و هر لحظه از زمان، ذره ای از بدنمان با هدف خدمت به ملت وقف خدمت به رام شود.

هموطنان!

عبادت خداوندگار حضرت رام باید برای ما خاص باشد. این عبادت باید فراتر تر از نفس خود، و برای جمع باشد. این عبادت باید فراتر از نفس، و برای ما به عنوان یک جامعه باشد. هدایایی که به خداوند تقدیم می‌شود، پاداش فداکاری ما برای توسعه "بهارات پیشرفته" خواهد بود. ما نیاز داریم که به خداوندگار رام شجاعت، تلاش و فداکاری مداوم عرضه داریم. با پرستش مداوم خداوندگار رام به این شیوه، ما قادر خواهیم بود بهارات را مرفه و توسعه دهیم.

هموطنان عزیز!

این "آینده پایدار" [29] توسعه بهارات است. امروز، بهارات مملو از نیروی جوانانی است، که سرشار از انرژی هستند. چنین شرایط مثبتی پس از چه مدت زمانی به وجود خواهد آمد. ما نباید این فرصت را از دست بدهیم. ما نباید بیکار بنشینیم. من می خواهم به جوانان کشورم بگویم - در مقابل شما الهام از سنت هزاران ساله نهفته است. شما نماینده آن نسل بهارات هستید که پرچم سه رنگ را بر روی ماه به اهتزاز در می آورد، که ماموریت "آدیتیا" را با پیمودن 15 لک کیلومتر، نزدیک شدن به خورشید، که پرچم تجاس را در آسمان به اهتزاز در می آورد ... پرچم ویکرانت را در اقیانوس. به میراث خود افتخار کنید و در مورد طلوع جدید بهارات بنویسید. بهارات با استقبال از قداست سنت و امکانات بی پایان مدرنیته، با پیمودن هر دو مسیر به اهداف سعادت خواهد رسید.

دوستان من!

آنچه در آینده خواهد آمد، اکنون است زمان موفقیت. آنچه در آینده خواهد آمد، اکنون است زمان تحقق. این معبد باشکوه رام شاهد ظهور بهارات، طلوع بهارات خواهد بود. این معبد بزرگ رام شاهد شکوفایی بهارات، توسعه بهارات خواهد بود! این معبد به ما می آموزد که اگر هدف با حقیقت تأیید شود، اگر هدف از جمع و نیرویی سازمان یافته زاده شده باشد، دستیابی به آن هدف غیر ممکن نیست. اکنون نوبت بهارات است و بهارات اکنون به جلو می رود. پس از قرن ها انتظار به اینجا رسیدیم. همه ما منتظر این دوران، و این دوره بوده ایم. اکنون، ما متوقف نخواهیم شد. ما همچنان به قله های توسعه صعود خواهیم کرد. با این روحیه با تعظیم در مقابل رام لالا به همه شما سلام صمیمانه می رسانم. با احترام به همه ی مردان مقدس!

پیروز باد رام، همسر سیتا!

پیروز باد رام، همسر سیتا!

پیروز باد رام، همسر سیتا!

نارندرا مودی در حال پاشیدن گل بر زایران معبد خدای رام در روز افتتاح این معبد در 22 ژانویه 2024 در آیودیا ایالت اتارپرادش

[1] - فاجعه گودرا به دنبال تجاوز زوار معبد رام که از زیارت این معبد به گجرات باز می گشتند، به یک دختر از اقلیت مسلمان در ایستگاه راه آهن گودرا در ایالت گجرات به وقوع پیوست، که بستگان این دختر مسلمان در اعتراض به این عمل زوار رام، واگن را با زوارش به آتش کشیدند، بعد از این جریان، هندوهای افراطی با حمله وسیعی به اقلیت مسلمان در سطح ایالت، تمام اماکن و مغازه ها و... آنان را ویران، هزاران نفر را به طرز وحشیانه ایی سلاخی کردند، در آن زمان دولت نارندرا مودی بر گجرات حاکم بود و حتی هندوهایی افراطی آدرس منازل و اماکن مسلمانان را با کمک دستگاه های دولتی او، از اسناد دولتی بیرون کشیده و بدست می آوردند و یکی یکی به سراغ شان می رفتند، پرونده ایی در این رابطه علیه نارندرا مودی در سیستم قضایی هند ایجاد شد، که به سرنوشت پرونده هایی مبتلا گردید که معمولا در سیستم هایی با فساد گسترده و سیستمی، برای افراد وابسته به مافیای قدرت ایجاد می شود، و در مرور زمان، و کشتار شاهدین آن و... فراموش می شود. از آن زمان نارندرا مودی به قصاب کجرات مشهور شد، که این نام به واسطه وسعت کشتاری بود که از مسلمانان در این ارتباط در دولت او صورت پذیرفت و او هیچ اقدامی علیه این کشتار نکرد، و بلکه به کشتار کنندگان کمک هم کرد.

[2] Govind Dev Giri Ji Maharaj

[3] - از مشهورترین شاهان هندو که در بین ملیگرایان هندو، دارای جایگاه نجات بخشی است. شیواجی بوسله، یا چاتراپاتی شیواجی (زادروز: ۱۹ فوریه ۱۶۲۷ - مرگ: ۳ آوریل ۱۶۸۰) بنیان‌گذار امپراتوری مراتا در سال ۱۶۷۴ در غرب هند بود. به عنوان قهرمان بزرگ هندوستان شناخته می‌شود، به‌ویژه در ایالت امروزی مهاراشترا که با بهره از جنگ ‌فن جنگ پارتیزانی که متناسب کوهستان‌های ناهموار و دره‌های منطقه بود، توانست سرزمین‌هایی را تسخیر کند که بعدها بخشی از آن به دست امپراتوری مغولی هند یا پادشاهان گورکانی و شاه بیجاپور اشغال شد.

[4] - ویکتور شبشتین در کتاب "انقلاب‌های هزار و نهصد و هشتاد و نه" می‌نویسد: "چاپلوسی عنصری حیاتی برای موفقیت در همه رژیم‌های دیکتاتوری است،". اینجا در هند هم گام دوم انقلاب را هندوهای افراطی دنبال می کنند، و بعد از بزرگمردانی مثل مهاتما گاندی و جواهر لعل نهرو و...، امروزه مخالفان ایده این بزرگان، سکاندار ادامه راه انقلاب هند شده اند، افرادی مثل نارندرا مودی و موهان بهاگوات و... این روزها گام دوم را درست عکس شعارها و اهداف انقلاب آزادیبخش 1947 گاندی پیش می برند، همان بلایی که در گام دوم انقلاب بر انقلاب 1357 رفت، و مخالفین ایده خمینی، ایدئولوگ انقلاب آزادیبخش 57 شدند درست عکس شعارها و اهداف آن در حرکتند.

[5] - ذکر مذهبی "رام رام"، هم بعنوان جایگزین همان درودی است که ما موقع رسیدن به همدیگر می گوییم، رام رام بجای خداحافظ در انتهای دیدارها هم توسط مومنین به این خدا، گفته می شود، و در مراسم تشییع جنازه ها هم این ذکر "دم" گرفته و جنازه ها را تا ابدیت با این ذکر در برخی نقاط هند بدرقه می کنند.

[6] - اشاره به قرار گرفتن مجسمه خدای را در محوطه حیاط مسجد بابری از سال 1949 است که تا ویرانی این مسجد در سال 1992 ادامه یافت و تا کنون که با ساخت معبد جدیدی برای خدای رام، به صحن این معبد منتقل و در آن قرار داده شد.

[7] - مردم هند پیش از رفتن به یک منزل نوساز، مراسم دعا و نیایشی اجرا می کنند که به آن "بهومی پوجان" (Bhumi pujan) می گویند و بر این باورند که اجرای این آیین، رفاه و آرامش را به خانه نو ساخته به ارمغان خواهد آورد

[8] - Pavan Putra یا همان فرشته ایی که در سرعت حرکت به سان باد حرکت می کند یعنی هانومان فرشته ایی نجات بخش با صورت میمون وار به تصویر کشیده و بزرگ داشته می شود، او که برای خاندان رام، قهرمانی نجات بخش، و پر قدرت است، لذا وقتی سیتا همسر دلخواه خدای رام توسط دیوان ربوده شد، هانومان به نجاتش رفت، و قهرمانی ها کرد، برای این خدمتگزاری به خدای رام است که هانومان نزد معتقدین به این خدای هندوها، خیلی واجد احترام است بلاتشبیه همان نقش حضرت عباس را در زندگی امام سوم شیعیان دارد، که البته امام نیست اما نزد معتقدین به امامت، جایگاهی والا در شان امام دارد، و در ساخت اماکن مذهبی، نذر و نیاز و... شاید گاهی بر امام هم پیشی می گیرد، و گاه تنه به تنه امام، نزد پیروانش، صاحب قرب و احترام می باشد.

[9] - منطقه ایی که در آن معبد رام ساخته شده، مجموعه ایی از معابد است که یکی از آنها هانومانگیری، یعنی همان معبد هانومان است که ساخت آن به قرن دهم میلادی باز می گردد. 

[10] - برادر خدای رام، شاهزاده مادیوپورا در افسانه رامایانا، که او را ناشی از حلول و تناسخ ویشنو خدای خالق در مکتب هندو می دانند.

[11] - یکی از دوره های چندگانه در چرخه زندگی مذهبی در فلسفه تناسخ در فرهنگ هندوئیسم که این چرخه خلقت میلیاردها سال است که ادامه دارد.

[12] - تولسی داس، نویسنده حماسه رامایانا است که داستان زندگی این تناسخ و حلول را در بین خدایان هندو نوشته است.

[13] -  نخست وزیر هند به دوره ایی 14 ساله اشاره دارد که طبق افسانه رمایانا خدای رام برای باز پس گرفتن همسرش سیتا، آیودیا را ترک کرد، و همه را در غم دوری خود غرق نمود، که با بازگشتش همه شاد شدند.

[14] - جشن دیوالی یکی از جشن های بزرگ در شمال هند، و در بین هندوهای معتقد به خدای رام است که به مناسبت بازگشت سیتا همسر خدای رام به منزلش بعد از رهایی از راوان، انجام می گیرد، مردم چراغ بر می افروزند، این جشن نشانه ایی از پایان فصل سرما نیز می باشد. سمبل این جنش، افروختن چراغ و چراغانی است. آنرا جشن نور هم می توان گفت.

[15] - نقطه ایی در ساحل ایالت تامیل نادو در خلیج بنگال که با "رام ستو" وصل است، جایی که طبق افسانه خدای رام، گفته می شود پلی زیردریایی وجود دارد که از ساحل تامیل نادو به جزیره سریلانکا وصل می شود، همانجا که دیوان، همسر رام را بعد از ربایش از آیودیا، به آنجا بردند، و هانومان برای نجاتش از این پل عبور کرد، و رفت و او را نجات داد.

[16] - دقیقا نخست وزیر هند با بازسازی یک اقدام افسانه ایی در تاریخ زندگی خدای رام، حرکت خود را با آن مساوی دیده، و آن را نقطه عطف در تاریخ هندوییسم اعلام می دارد، او از تجربه اشراقی خود در ارتباط ماورایی با خدای رام می گوید و این افتتاح را این گونه خدایی جلوه می دهد. در حالی که این حرکت تنها یک مانور سیاسی برای کسب قدرت است، که دل های مومنان به خدای رام را با سیاستمداران همراه می کند، تا او را در مسیر کسب قدرت کمک کنند. مسجدی را ویران کرده، جایش معبدی ساختند، و این کار خود را یک نقطه عطف در کائنات تلقی کرده و می کنند. و آن را با آیات مقدس رامایانا همراه و هم جهت جلوه می دهند.

[17] - نخست وزیر هند در فضای مذهبی هند که دارای میلیون ها خداست، که از تناسخ و حلول های متعدد ایجاد شده، و اعتقاد به هر کدام آنها در منطقه ایی رواج کامل دارد، مثلا هانومان در منطقه مهاراشترا، یا رام در اتارپرادش، یا لکشمن در جنوب و... طرفداران غالب دارند اما مودی سعی دارد خدای رام که خدایان مهمتری همچون "ویشنو" یا "برهما" که پیش از او وجود دارند، به عنوان یک خدای ملی تعریف کرده، و این ملیت را رواج دهد، نوعی رگه های اعلام رام به عنوان یک خدای ملی را در سخنان این مرد سیاست می توان دید، که هند مدرن را با همراه کردن مردم هند با خدای رام تعریف می کند، می خواهد رام را یک خدای ملی بدانند، این همان تحقق شعار ملی گرایی هندوی است که به دنبال "یک ملت با یک ایدئولوژی، یک مذهب و یک زبان" خواهد بود، کاری که در جامعه متکثر هند، تقریبا غیر ممکن و بلکه باعث فروپاشی آن خواهد شد.

[18] - نخست وزیر هند، نارندرا مودی در حالی از کسانی سخن گفت که در ایجاد این لحظه سیاسی – مذهبی نقش اساسی داشتند، و از آنان تجلیل کرد، که سیاست و ملاحظات قدرت اجازه نداد کسانی را که در ساخت این معبد و خرابی مسجد بابری نقش اساسی داشتند، در این مراسم باشند، چرا که صحنه پردازان این اقدام سیاسی، حضور آنان را تحت الشعاع قرار دهنده مردان روز سیاست می دانستند، و از این رو حضور لعل کریشنا ادوانی، مورلی منوهر جوشی و... که راهبران اساسی و بی نظیر پروژه ویرانی مسجد بابری در دهه 80 و 90 میلادی بودند، را مضر به خود تشخیص دادند، و امروز مودی بدون آنان، بر سفره ایی نشسته و خوشه بر می چینند که آنان روزی آن را گستراندند، اما سیاست آنقدر خشن و بی رحم است که مردان سیاست جدید، در حزب BJP مثل نارندرا مودی، ادیتیانات، موهان بهاگوات و... حضور آنرا برای وجهه سیاسی خود مضر دیدند و آنان را از آمدن به این مراسم مهم باز داشتند. غیبت شخصی مثل ادوانی در این مراسم کاملا محسوس و رسوا بود، مثل این که صاحب خانه ایی را از مراسم افتتاح خانه اش محروم کنیم.

[19] - مودی به عینه اعتراف می کند که چه حرکت خطرناکی را در تاریخ هندِ متکثر صورت داده اند، که دیگران در این حرکت له شدند، و عده ایی شاد و پیروز بر ویرانه های دیگران جولان می دهند، حال باید دید این کینه تاریخی که از آن زخم پانسمان برداشتند و بر آن نمک زدند، آیا به بهبود این زخم منجر می شود یا به چرک آلود شدن بیشتر آن. تاریخ به این سوال پاسخ خواهد داد، 550 سال طول کشید تا معبد رام بر جای مسجدی ساخته شود، چند سال خواهد گذشت تا معبد و یا مسجدی دیگر، بر خرابه های معبد رام ساخته شود، یا نه، ملت هند به نقطه ایی برسند که این معبد، و معبد سازی ها را به تاریخ بسپارند و مردم از بازی خدا و خدایانش خارج شوند، و برای بازدید از این صحنه های نفرت و شوق بیایند، و عبرتگاه ها را مشاهده کنند.

[20] - همسان سازی رام با هندوئیسم افراطی که در فرهنگ هندوتوا در جامعه سیاسی هند امروز توسط BJP و RSS در هند جاری شده است، نوعی جهانی سازی و ملی سازی آن را در هند و بلکه در جهان است، که در سخنان نخست وزیر هند می توان رگه هایی از آن هدف را مشاهده کرد، که با کیاست خاص مردان زیرک سیاسی، مودی خود و فرهنگ سیاسی خود را ملی و بلکه جهانی و ابدی جلوه می دهد، مودی خود و رام را از تغییر دهندگان روند تاریخ تعریف کرده، و آنرا ابدی و لایزال می نامد! آیا به واقع نحله های فکری در سیاست، این گونه اند، هرگز این چنین نیست؛ نحله های سیاسی می آیند و می روند، چنین لایزال خواندن خود و حرکت سیاسی خود، حرف های گزافی بیش نیست، کسانی که خود را در عرصه سیاست ابدی و لایزال می دیدند، امروز عبرت تاریخند، و جهانیان به اعمال و کردار آنان نگاه می کنند، و می خندند که اینان چطور و چقدر در توهم فرو رفته بودند، که خود را ابدی و جهانی می دیدند.

[21] - Vasudhaiva Kutumbakam

[22] - با همه کیاست و زیرکی که برای آقای مودی قایل هستم، اما اینجا او گاف بزرگی داد، خرابی مسجد بابری و ساخت معبد رام بر جای آن، یک نقطه روشن در فرهنگ و سیاست هند نیست، بلکه یک نقطه تاریک در این تاریخ است، این متناقض با فرهنگ ملی و رایج در هند است، نامیدن آن به عنوان یک الگو برای هند مدرن، اعلام آن بعنوان یک نقطه عطف، اشتباه آقای مودی و همکاران او در صحنه سیاست هند بود، فرهنگ هند و هندوئیسم با تسامح و تساهل، مدارا و تحمل همدیگر، تنوع و تکثر در فرهنگ، دین، زبان، آیین و... شناخته می شود، هند به سرزمین هفتاد و دو ملت، با میلیون ها خدا شناخته و مشهور است، که همه با تحمل و مدارا در کنار هم زندگی می کنند، حال این اوج عدم مدارا را به عنوان نقطه عطف برای هند مدرن نامیدن، اشتباه بزرگ رهبران حزب BJP و RSS بود، و ناشی از تسلط افراط گرایان بر این دو گروه سیاسی – مذهبی عمده می باشد، اگر آنان عاقل بودند بر این حرکت زشت خود مانور نمی رفتند، بلکه از وسیله زشتی که برای کسب قدرت از آن سود جسته اند و در قدرت قرار گرفتند، با سکوت می گذشتند، نه این که مغرور شده، آن را بولد کنند و هایلایت بر آن بکشند و...

[23] - سیاسی کردن موضوع تاریخی که ناشی از یک موضوع مذهبی ناشی از تنازع در یک جامعه است، برای ملت سازی، در جامعه ایی متکثر، خود اشتباه هندوئیسم افراطی است، هندی ها در شعار اساسی "وحدت در عین کثرت" بهتر می توانند جامعه خود را وحدت دهند، و ملت سازی کنند، تا این که یک جامعه متکثر را نزول داده، و به وحدت در یک دین (هندو)، یک ایدئولوژی (هندتوا) و یک زبان (هندی) و یک خدا (رام) مجبور کرد، این وحدت هرگز پای نخواهد گرفت.

[24] - آگاهی و آگاهی بخشی برای ایدئولوژی هایی که به سوی نادیده گرفتن دیگران پیش می روند، مضر است، دیکتاتورها اگرچه از آگاهی می گویند، اما در عمل آگاهی را مضر به حرکت و هدف خود می یابند، مودی اگرچه از آگاهی مردم سخن می گوید، اما در زمان او محدود شدن رسانه ها، انحصاری شدن آن، کثرت اهالی مطبوعات و رسانه ها که دچار مشکلات عدیده قضایی و .... شده اند امری روشن است، دوره حاکمیت او مملو از تعدی به رکن چهارم دمکراسی، یعنی رسانه های آزاد است.

[25] - زن پیری که از کرامت خدای رام برخوردار شد، از او در داستان رامایانا ذکر شده است.

[26] - بله از دید ناندرا مودی تعریف "آگاهی و بصیرت" همان انقیاد و محو شدن در اعتقادی است که او دارد، و بسیاری از مردم نه به خدای رام اعتقاد دارند و نه به "رامایانا" که داستان این خدا را در بر دارد، آنان که اعتقاد دارند نیز تعریف و قرائتی دیگر از این روند برای خود دارند، گاندی بزرگ نیز بسیاری از مبانی سیاسی حرکت اعتراضی خود را علیه استثمار هند توسط بریتانیا، و داستان مبارزات خدایان که در بهاگوان گیتا از رامایانا آمده است، گرفت، اما او با قرائتی از این داستان پیش رفت، که در نتیجه آن، قانون نویسی مثل دکتر اِمبادکار، قانون اساسی را نوشت که به برداشتن نظام طبقاتی ظالمانه هندو ، آزادی مردم و برابری آنان نزد قانون، و حق تعیین سرنوشت، و دفاع حداکثری از اقلیت ها را در پیش روی خود داشت و...، اما از همین رامایانا اینان به یکسان سازی و خالص سازی جامعه ی متکثر هندی فکر می کنند، به احیا طبقات ظالمانه باستان، و حاکمیت طبقه برهمنان (روحانیت هندو) و محدودیت طبقات دیگر، طبق سنت مذهبی هندو، و محو اقلیت ها و...

[27] - تمامیت خواهان و زورگویان عرصه سیاست، اگرچه گاه شکسته نفسی می کنند و خود را ناچیز می شمارند، اما پرونده عمل و تفکر آنان مملو تکبر و غرور است، و ظلمی که در مقابل ملتی روا داشته می شود که زیر چرخ های سیاست و تفکر آنان له می شوند و فریاد مظلومیت آنان را همه دنیا شنیده، و صدای خرد شدن استخوان آنان، گوش دنیا را متاثر کرده، اما آنان در راس هرم قدرت، خود را به نشنیدن می زنند، و هرگز به روی مبارک هم نمی آورند.

[28] - راوان پادشاه لانکا است که سیتا همسر رام را ربود و به لانکا برد

[29] - Amrit Kaal امریت کال، به معنی "آینده پایدار" است که در زبان مذهب، پایدار شدن، با خوردن اکسیر بدست می آید، اینجا طرحی از سوی نخست وزیر هند برای توسعه هند در سال 2024 منظور است.

کاریکاتوری که خدای رام را خوابیده بر زانوان سیتا همسر خود نشان می دهد که هانومان در حال مالش پاهای اوست، و می گوید خانه ی من کجاست؟!

اینجا شیراز است، مرکز اندیشه، مرکز معنا و ظهورهای مختلف معنوی و تفکری؛ اینجا مرکز پرورش تفکر آزاد، و بروز و تحمل تکثر و تنوع فرهنگی و معنوی است، گرچه حکیم صدرای شیرازی در این شهر پرورش یافت، و حکیم شد، اما وقتی به اصفهان رفت، و در محیط سلطه استبداد دینی، و تک صدایی های حاکم فقهیِ در اصفهان قرار گرفت، تحمل نشد، به جرم نظریات فلسفی و علمی اش، حکم به خروج از دین گرفت و قصد جانش کردند، و این فیلسوف بزرگ ایرانی، بدین وسیله آواره دهات، و پناهگاه هایی دور افتاده، و خارج از دیدرس فقها و گزمگان شان شد، تا از گزند قشریون و اهل ظاهر نجات یابد، و جان سالم به در برد؛ 

و اما شیراز، از آنجاییکه عارفان صاحب سبکی، همچون حافظ، سعدی و... که در چنین محیط فرهنگی پرورش و ظهور یافته اند، نگاهشان به دین، مذاهب و تفکر و در نتیجه پیروان آنان، نگاهی باطنی، غرفانی و با تسامح و تساهل است، از این رو در تحمل دیگران خدشه ایی در کارشان نیست، و خود مثال و سمبلی بودند، تا تفکر و مذهب مختلف دیگران را جلوه ایی متفاوت، از نام ها و صفات مختلف خداوند دیده آن را حق حیات و بروز دهند،

لذا از درگیری های فرقه ایی، تنش های فیزیکی با دیگران، به دور بودند و نوعی کثرتگرایی را در اندیشه و عمل بشر، قایل بودند، خدای دیگران را با خدای خود تفاوتی نمی دیدند، و آنرا تنها جلوه ایی دیگر از خدای خود می دیدند، از این رو شیراز می تواند سمبل و مرکز تحمل مذهبی، پلورالیسم و تکثرگرایی، و تحمل دیگران در کشور باشد، چرا که اصفهان با این پیشنه تحمل ویران، همدان با چنان وضعی و... این شیراز است که می تواند به محل تحمل و تسامح و تساهل تبدیل شود،

تا شاید دوباره چشمه های اندیشه از جامعه در سکوت فرو رفته ایرانی، جوششی دوباره آغاز کند، و به تعفن مردابی عدم تحمل در کشور پایان دهد، و بلیه ی ضد بشری و ضد انسانی عدم تسامح و تساهل از کشورمان رخت بربندد، و به شرایطی برسیم که حافظ در شعف تمام، شهر خود را ملکه فاضله عصر می دید، و به وجد آمده و برای بقایش دعا می کند که :

خوشا شیراز و وصف بی مثالش     خداوندا نگهدار از زوالش

اما حافظ کجاست که این روزها ببیند، شیراز به تقابلگاه آشکار بین سنت و مدرنیزم، تسامح و تساهل و عدم تحمل و... تبدیل شده است، زیر پوست این شهر بزرگ، یک تقلا، یک رقابت و یک تلاش بی وقفه در دو جهت یک پیوستار، از انسان هایی ادامه دارد که شهر را به دو گروه تقسیم کرده اند، که تا اینجای کار، یک فرایند نسبتا طبیعی است، و در هر جامعه ایی، ممکن است بروز یابد، هر چند آنچنان هم طبیعی نیست، که در یک جامعه مردم این چنین، دچار دو دستگی های شدید شوند، در حد کشتار هم، و در دو جهت کاملا متفاوت حرکت کنند.

اما عنصر متفاوت و تاسفبار در اینجاست، که معمولا در رژیم های حاکمیتی نرمال، قدرت حاکمه، خود را از اینگونه تقابل ها بالا کشیده و بی طرفی نشان می دهد، و در بالا می ایستد، و سعی می کند اوضاع را به نفع منافع ملی و خیر اجتماعی تنظیم و رهنمون کند،

تا تقابل در یک محیط طبیعی، بدون دخالت مستقیم قدرت و حاکمیت، و دستکاری نشده، حتی با یک حساسیت زایی غیر مستقیم، در راستای پیشگیری حرکت های بی مورد، راه را بر برخوردهای نابهنجار مسدود کند، تا روندها جریان داشته، و مسیر خود را به صورت طبیعی بیابد، و حتی برای زنده بودن جامعه هم که شده، چنین روندی را در جامعه را به رسمیت می شناسد، و اجازه می دهد که در شرایط کنترل شده ایی، جریان ادامه یافته، تا اجتماع به ثبات لازم خود برسد،

اما اینجا متاسفانه حاکمیت، خود را در یک سوی جریان قرار داده، و آشکارا خود سردمدار یک سوی دعوا شده و خود را در صفبندی دعوای جامعه خود، جای داده و ایستاده، و به عنوان مدافع بخش سنتخواه، در یک فرایند لخت و بی پرده، و در تقابلی سازمان یافته قرار گرفته است،

این خسارتبارترین نوع تقابل در یک جامعه است، که حاکمیت نقش بالا دستی خود را رها کند، وجهه خود را از دست بدهد، و به یک طرف دعوا تقلیل یابد، و از همین روست که در دو سوی چنین شیرازی، بکش بکش ها آشکار، متخاصم و دو قطبی شده، شدید، جریان دارد، که گاه از سر لجاجت و عنادی آشکار دنبال می شود، شدت می گیرد، بروز می یابد، و در اینجا شعارها و خواست های یک طرف، در حاکمیت کشور غایب و مظلوم و بی نماینده می شود، و از این رو نوک حمله آنها، به سمت راس حاکمیت کج می شود، و طبقه روحانیت را به عنوان پایه های چنین تصمیم و نظامی، مورد حمله مستقیم و غیر مستقیم قرار می دهند،

و از این روست که دیوارهای شهر شیراز، پر از شعارهایی علیه راس حاکمیت است، و کشتارها از دو طرف هم، همینجاست که معنی تقابل همه جانبه به خود می گیرد، و در نسل ها شکاف ایجاد می شود، و فرزند آن رزمنده جنگ، در بین معترضین با وضع موجود مبارزه می کند، و در "معالی آباد" شیراز شعار می دهد، و در مقابل نیروهای ضد شورش بر می خیزد، و در مقابل، پدرش در مراسم تشییع یک روحانی که در این درگیری های کشته شده، و در معالی آباد برایش تشییع گرفته اند، شرکت می کند! و شکاف ها هر لحظه عمیق تر می شود.

یک شیرازی در این رابطه گفت :

"اعتراضات خیزش "زن، زندگی، آزادی" بیشتر در بالاشهر شیراز بود، و طبقه متوسط به بالا بیشتر اعتراض کردند، مرکز اعتراضات همان منطقه معالی آباد بود، اما در اعتراضات آبان 1398 اعتراضات همه شهر را در بر گرفته بود.
سال 57 مثل یک کبریتی بود که انبار باروت افتاد، می گفتند شاه شعائر دینی را زیر پا می گذارد. ولی هنوز جامعه ما به این مرحله که آن زمان رسیده بود، نرسیده که مردم میلیونی وارد کارزار بشوند و رهبر کارزاری هم نیست. ما برای ساخت جامعه ای باید آلتر ناتیو مشخص باشد، باید دانست که به کجا می خواهید بروید.
یک روحانی که فرد فعالی بود و کارهای جهادی خیلی شرکت داشت، در خیابان ترورش کردند، و چون مرکز اعتراضات معالی آباد بود همینجا تشییع کردند، عصر ها که می شد اینجا اعتراض می شد، قاتل این روحانی فعال به نام زارع معیری که 45 سال داشت، هنوز پیدا نشده است. با تیر او را زدند، یک مامور نیروی انتظامی را هم آتش زدند که بعدها از شدت جراحات و سوختگی کشته شد.
من یک مدتی است که اخبار را گوش نمی کنم چون دارم مریض می شم، آنقدر اخبار منفی بود، من مراسم 22 بهمن رفتم، ولی روز قدس نرفتم، راهپیمایی 22 خیلی شلوغ بود جمعیت هم خیلی بود جامعه دو قطبی شده بود، یک عده بودند که خودشون در این راهپیمایی بودند و بچه هایش در اعتراضات بودند، و من گریه کردم."

هوا رو به تاریکی بود که با گذر از "چهار راه ادبیات"، خود را به منطقه سعدیه رساندم، اما در مقبره جناب سعدی محیط در کنترل شدید نیروهای حافظ حجاب و عفاف است، و کارشان دیگر از برخورد با خانم ها، فراتر رفته، و گریبانگیر آقایان هم شده است، و محیطی از خفقان و خمودگی ایجاد کرده اند، و اینان حتی تحمل زمزمه شعری از سعدی، بر سر قبرش را نیز ندارند، حتی شعری که از قضا، بر مزار سعدی کاشی کاری کرده اند، شعری که در واقع مناجات و سخنی عالی، از سوی سعدی، در سخن با حضرت حق است، اما مدعیان امر به معروف و نهی از منکر، و گزمگان گماشته بر مزار سعدی، تحمل زمزمه این مناجات بر مزار او را هم ندارند!

 وارد مرقد این مرد حکیم دنیا دیده که شدم، حالت وجد و شادی معنوی مرا در فرا گرفت، که باید اعتراف کنم در مزار حضرت حافظ، که خود خداوندگار معنا و معنویت است، نیز چنین طرب معنوی به من دست نداده بود، اما تو گویی عرفان حافظی، اینجا در سعدیه حکیم شیراز میوه می داد، و در اولین قدم، مهد جمال شعری از مصلح الدین سعدی شیرازی شدم، که در سمت چپ درب ورودی مزارش، بر کاشیکاری های تاقچه ایی، نوشته بودند،

 شعری که لژیونر سنتی خوان موسیقی ایران، جناب "شهرام ناظری" آن را به زیبایی تمام، آنچنان که روح انسان را به پرواز در آورد، اجرا کرده است، و من گویی با گروه موسیقی همراه با شهرام ناظری، اینجا بر مزار سعدی حاضر شده بودیم، و این شعر را که ناخودآگاه مرا به خود جلب کرده بود را اجرا می کردیم، شعر چنان مرا در خود در ربود و غرق کرد، که آنرا در مقامات و گوشه های موسیقی شهرام، به تکرار بنشینم، که :

به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست        عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست [1]

که تا این دو بیتی از آن شعر زیبای جناب سعدی شیرازی را از روی کاشی کارای ها زمزمه کردم، جوانکی پیش آمد و مرا به سکوت دعوت کرد، و گفت "حرمت نگه دارید، آقا!"، به طعنه پاسخ گفتم : "حرمت کِه را؟! لابد از خواندن این شعر، جناب سعدی، در مزار خود بی حرمت می شوند، و تن سعدی در گور خواهد لرزید؟!"  

این طعنه را که نثار این گزمه گماشته کردم، به خود آمدم و کظم غیظ کردم، و متوجه شدم او از همان نیروهایی است که سردار عزت الله ضرغامی، وزیر گردشگری دولت رئیسی و... بر اینگونه اماکن نهاده اند، تا سوژه های بی حجابی را یافته، و سیاست کنند، و گماشتگانش گویا زمزمه ایی موسیقیایی از مناجات این حکیمِ خفته بر این گور را نیز، خوش نمی دارند و  بر نمی تابند؟!

در این لحظه شاید اگر سعدی، از گور بر می خواست، بدین گزمگان توصیه می کرد تا به ابراهیم رئیسی و معاونش عزت ضرغامی این پیام را از نوشته هایش برسانند که :

"یکی از ملوک بی انصاف پارسایی را پرسید: از عبادت ها کدام فاضلتر است؟ گفت ترا خواب نیمروز تا در آن یک نفس خلق را نیازاری! ظالمی را خفته دیدم نیمروز، گفتم این فتنه است خوابش بُرده بِه، آنکه خوابش بهتر از بیداری است، آنچنان بد زندگانی مُرده بِه"

"ذوالنون مصری پادشاهی را گفت: شنیدم فلان عامل را که فرستاده ای به فلان ولایت، بر رعیت درازدستی می کند و ظلم روا می دارد. گفت: روزی سزای او بدهم. گفت بلی. روزی سزای او بدهی که مال از رعیت تمام شده باشد. سپس به زجر و مصادره از وی بازستانی و در خزینه نهی، درویش و رعیت را چه سود؟ پادشاه خجل گشت و دفع حضرت عامل بفرمود در حال." 

"پادشاهی که عدل نکند و نیکنامی توقع دارد، بدان ماند که جو همی کارد، و امید گندم دارد."

"پادشاهی به دیده حقارت در طایفه درویشان نظر کردی یکی از آن میان به فراست دریافت و گفت: ای ملک، ما در این دنیا به جیش از تو کمتریم و به عیش از تو خوشتر و به مرگ برابر و به قیامت بهتر."

و شاید اگر حافظ نیز زنده بود، و در این لحظه بر مزار همشهری اش، جناب سعدی حاضر بود، به واعظان مسلط شده به شهر و طراحان استقرار چنین تیم هایی از گزمگان و حافظان وضع موجود، می گفت :

"حافظ! اين خرقة پشمينه بينداز و برو        آتش زهد و ريا خرمن دين خواهد سوخت

دام تزوير مكن چون دگران قرآن را

برو به کار خود ای واعظ! این چه فریادست     مرا فتاد دل از ره، تو را چه افتادست

دور شو از برم ای واعظ! و بیهوده مگوی      من نه آنم که دگر گوش به تزویر کنم

حدیث عشق ز حافظ شنو نه از واعظ       اگر چه صنعت بسیار در عبادت کرد"

اما ذهنم به بیراهه ایی بیش نرفت، چرا که اگر حافظی در زمانه ما ظهور می کرد، و قصد می کرد تا زاهدان و اهل ریا در این روز را خطاب قرار دهد، در مزار خود می ماند، و از میهمانان مزار خویش، دلجویی می کرد، و حمایتی نثارشان می نمود، که آنان نیز گرفتار چنین گشت هایی اند، که قاضی شهر پشت آنان است، و دیدار کنندگانش در آن مکان نیز از آزار و گزند این تیم های "امر به معروف و نهی از منکر" در امان نبوده و نیستند،

ساعتی پیش خود نمونه هایی از برخورد چنین محتسبانی را در آن محیط فرهنگی دیده، و تاسف خوردم، و اکنون همان دشنه در پهلوی من نیز فرو رفته بود، قاضیانی که گروه های رشوه و فساد های چند هزار میلیاردی را وا نهاده، و گزمگان شان را بر تار مویی از بازدیدکنندگان از مرقد خدایگان ادب و فرهنگ شیراز نهاده اند!  

امر به معروفی که بر حاکمان مسلط بر قدرت بیشتر سزاست، تا بر کسانی که آمده اند تا از فرهنگ زلال معنای، خداوندگاران معنا در شیراز توشه برگیرند؛ اگر طراحان چنین گشت هایی سراسر ضرر، و خانمان بر باد دِه، کمی تفکر می کردند، به حتم می فهمیدند که کسانی را که شما از محیط معنا، و معنویت حافظ، سعدی و... می رمانید را، گروه های شبه عرفانی و... در خواهند یافت؛ اگر بفهمید، اینان با هر تفکری که دارند، آمده اند تا از چشمه زلال سعدی و حافظ توشه برگیرند، و درست هم آمده اند، آنان را می رمانید تا طعمه این و آن شوند؟!.

این است که می گویم سعدی و حافظ در ایران ما غریب هستند، ورنه مرقد مولانا جلال الدین محمد بلخی، این روزها در قونیه، در اختیار ترک هاست، که نه زبان مولانا را می فهمند، و نه واجد پیشینه ادبی و عرفانی اند که عمق معنا را در کلام و ادب مولانا بفهمند، اما اگر یک زائر، بر مزار مولانا در ترکیه حاضر شود، آزادانه می تواند زیارت کند و حتی می تواند رقص سماعی داشته باشد، و خود را با ترک هایی که از مولانا سماع او را می فهمند و بلدند، همراه شود و به سان عرفا برقصد.

و دولت عقلمدار ترکیه، نیروهای بنیادگرای جامعه مذهبی خود را (که کم هم نیستندرا) به عنوان ناظران بر رعایت شرعیات در مزار مولانا قرار نمی دهد. اما اینجا در وزارت گردشگری ما که باید مروج سعدی و حافظ باشد، دیدار کنندگان از مزار آنان را آزار می دهند و می رمانند تا به ترکیه بروند و از آزادی های آن کشور سود جویند، و معنا را از مزار مولانای روم برگیرند.

 این حرکت سردار ضرغامی، ضد فرهنگی ترین حرکت یک بخش فرهنگی در چنین نظامی است که حتی سود خود را هم نمی فهمد، و حاضران در مرکز معنا، در چشمه جوشان رندانه حافظ را، بدین گونه، با حرکات ضد تمدنی خود، مورد آزار قرار می دهند و محیطی که باید دل را روانه عالم معنا کرد را، آلوده به کسانی می کند که حافظ عمری بر آنان و بر حرکات ناشایست و ضد اجتماعی آنان تاخت، و اصولا حافظ، بر چنین مکتب و تفکری که دین را وجهه برخورد با مردم قرار می دهد، مخالف و معترض بود، اما اینک مزار او و هم سلک عقلمدارش سعدی، در تسخیر جرانات قشری و متکی به نظام واعظان و محتسبان و قاضیان آنچنانی گرفتار آمده است.

دلم گرفت و فضا بر تنفسم تنگ شد و ناراحت شدم، دیگر تحمل ماندن در کنار سعدی را هم نداشتم، و بیدرنگ سعدیه را ترک کردم، و به سوی محیطی مدرنی، در آنسوی شهر شیراز شتافم، "مجتمع گردشگری، تفریحی و تجاری خلیج فارس"، بازاری چند طبقه و طولانی، با دنیایی از پدیده های نو و مدرن، انسان هایی از نوع دیگر، تفکری متفاوت، که من آنقدر که در دنیای سخن سعدی، مولانا، حافظ، فردوسی و... لذت می برم، هرگز شیفته بودن در چنین محیط هایی نیستم و از آن لذت نمی برم، اما چه می شود کرد، که دنیای معنوی آنان، آلوده به بگیر و ببند گزمگان و گماشتگان و محتسبان تبدیل شده، و تو باید در چنین جاهایی آرامش بگیری، و تسکین یابی، جایی که تنها برای خریدی چند لحظه ایی بیشتر مناسب حال من نیست.

دلگیر شدم از روزگاری که در آن گرفتار شدیم، از آنان که در محیط سنتی و قدیم شیراز، دنیای معنا و معنویت را، سعی می کند به سوی سکوتی مردابی برده، به انقیاد و سلطه خود نگه دارند، که حاصل آن محیطی پر از سکوت، خشن، بدون شادی، بدون خنده، عبوس که حتی مناجات آهنگین سعدی را بر مزار او نیز، تحمل نمی تواند کرد! محیط بیزاری آوری که انسان را از بهشت آنان نیز متنفر می کند، چه رسد به جهنمی که "عبوساً قمطریرا" در ایران ایجاد کرده، و می کنند.

اما کیلومترها آنطرف تر از سعدیه، بازاری از مدهای جدید، زنده و پویا، سرشار از نور پردازی های خیره کننده، معماری نو و براق، مملو از سرزندگی و... شب را به نیمه می برند، و بی هیاهو، زندگی خود را دارند، گرچه من هرگز دوست ندارم در مسابقه مد با کسی باشم، و رقابت کنم، و کلا چنین مدگرایی را دوست ندارم، آنرا ضد انسانی، ضد محیط زیست، مصرف زدگی و ظالمانه می دانم، اما اینجا حداقل انسان هایی هستند، که در دنیای خود غرقند، و با دنیای تو کاری ندارند، به تفکرت طعنه ایی نمی زنند، تنها انتظاری که از تو دارند، این است که با دنیای آنان کاری نداشته باشی، همین و بس. تو را با تمام قیافه، لباس، طرز فکرت می پذیرند و تحمل می کنند،

خسته از گشت و گذارهای روزانه، به رفتن به این مجتمع مجبور شدم، جایی که برای بازدید آرام و بی دغدغه از آن (مجتمع خلیج فارس)، حداقل باید 5 ساعت وقت گذاشت، اما در یک حرکت واکنشی، دیرهنگام آمدم، و زود باید رفت، اکنون شب به نیمه های خود نزدیک می شود و باید کمی آرمید، شیراز دیدنی های بسیار دارد، دیدار از باغ های شیراز، تخت جمشید، دیدار از نقش رستم، مقبره کوروش کبیر را به صبح فردا نهاده ام، پیش از آن، استراحتی باید.

 سرباز ایستاده بر دیوار باغ عفیف آباد شیراز

نگهبان غضبناک ایستاده بر دیوار خانه عفیفه خانم قوام السلطنه در باغ عفیف آباد

[1] - به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست       عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست          به غنیمت شمر ای دوست دم عیسی صبح       تا دل مرده مگر زنده کنی کاین دم از اوست       نه فلک راست مسلم نه ملک را حاصل          آنچه در سر سویدای بنی‌آدم از اوست       به حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقیست        به ارادت ببرم درد که درمان هم از اوست           زخم خونینم اگر به نشود به باشد            خنک آن زخم که هر لحظه مرا مرهم از اوست      غم و شادی بر عارف چه تفاوت دارد            ساقیا باده بده شادی آن کاین غم از اوست              پادشاهی و گدایی بر ما یکسان است     که بر این در همه را پشت عبادت خم از اوست        سعدیا گر بکند سیل فنا خانه عمر            دل قوی دار که بنیاد بقا محکم از اوست   

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در حجاب، یک عدم تفاهم ملت با قدرت...
آیا پرونده ‎رضا ثقتی هم مشمول برخورد مؤمنانه شده است؟! (https://t.me/asrefori) رحمت‌‌اله...
- یک نظز اضافه کرد در حجاب، یک عدم تفاهم ملت با قدرت...
استبداد ديني از مردم سكوت در برابر ظلم و اختلاس هاي اصحاب قدرت را مي خواهد هادی سروش در استبداد ام...