انسان آواره، جستجو برای سرپناهی امن، مملو از آزادی و اختیار
  •  

27 آذر 1399
Author :  

سردی که اوج می گیرد، ذهن و دلم درگیر کسانی می شود، که این روزها سرپناهی برای سر کردنِ هوایی که بس ناجوانمردانه سرد است، را ندارند، درگیر شدگان جنگ ها و اختلافات بی پایان، کشمکش های بی سر انجام  و... اما کاش بی سرپناهی و بی سرپناهان عالم تنها به همین انسان های آواره شده از خانه و زیستگاه های خود ختم می شد. از موقعی که انسان در این ناکجا آباد دنیا رها شد، تا خود گلیم کار و زیستش را از آب بر کشد، هزاره هاست که بخود بی سرپناهی ها، دیده است، تا به مرور توانست، با کمک گرفتن از اندیشه و عقلش، برای خود سر پناهی هر چند کوچک تدارک بیند و خود را در آن بیابد؛ از این روست که امروز وقتی ویروس کرونا، به انسان حمله ور می شود، او می تواند حدس بزند، از کجا وارد شده، با انسان چه خواهد کرد، این بود که امروز انسان سرپناهی کوچک، اما مستحکم و بر اساس علم، برای خود تدارک دیده است، امروز بعد از میلیون ها کشتار که این ویروس از انسان کرده و می کند، میلیون ها نفر نیز تحت یک روند روشن علمی از مرگ نجات یافتند؛ این همان بیماریی است که تا چند قرن پیش، اگر حمله ایی به کاروان انسان می کرد، مثل لکه روغنی بر آب، چنان گسترش می یافت و از بشر بی سرپناه، نظاره گرِ هاج و واج، کشتار می کرد و چنان انتقامی سخت می گرفت، که تنها کار انسان زنده، دفن مردگان، سوزاندن اثاثیه منازل مبتلایان می شد و... این است که به برکت انسان به خود آمده است، تا حدودی بر این بی سرپناهی ها غلبه شده و در این زمینه، نجات یافته است.

سرپنجه تفکر و علم می تواند برای انسان سرپناهی تدارک بیند، که او را از آوارگی میان قتل و کشتار نجات دهد. اما بشر از آن موقع که نسبت به خود آگاهی یافت، درگیر منشا خلقت، چرایی و بایستگی خلق خود شد، بی سرپناه هر روز دامن به اصطلاح امن خدایی را بدو نشان دادند، تا او را سرپناه خود گیرد، و در این مسیر دکان داران بسیاری، برای قرن ها به تجارت دین و خدا پرداختند، و از انسان برای نسل ها منبع غارت جانی و مالی برای خود تدارک دیدند، هنوز از تایلند اخبار جسته و گریخته، از قربانی کردن دخترکان زیباروی به پای خدایی می رسد، هنوز داعش مسلکان انسان ها را برای عدم حضورشان در ذیل سرپناهی که آن را "حق مطلق" و تنها جانپناه جهانیانش می دانند، گروه گروه کشتار می کنند و به تفریح و برای اجر و ثواب سر انسان می برند، به دار می کشند، منازل خلق خدا را ویران، اموال شان را غارت، ناموس شان را به اسارت می برند، و اجساد انسانِ خدای آفریده را، نجس دانسته، حتی لایق دفن در زمین خدا هم نمی دانند، چه رسد به قبرستان هایی که مخصوص خود تلقی اش، کرده، و اهل فتوای شان، گویند اگر بعد از دفن میتی هم، اطلاع یافتید که از اغیار است، زمین قبرستان خود را، از وجود غیر، پاک کنید!

و چقدر انسان هنوز بی سرپناه است، که میان دکان داران خدایان مختلف، دست به دست می شود، و هنوز سرپناهی امن و جمعی، برای خود نیافته است، تا از ظلم و جور دکانداران خدایان متفاوتی که هر یک خود و خدای شان را "حق مطلق" می دانند، و دیگران را نجس و باطل، که لایق زندگی هم نیستند! خلاص شود، و دنیایی امن و انسانی بیابد؛ چوبه های دار برای خدا، کشتارهای دسته جمعی، به بردگی کشیدن های میلیونی، به اسارت بردن های جمعی، غارت های همگانی و... هنوز سکه رایج دکانداران خودخواه و تمامیت خواه فکر و عقیده های جور واجور است، هنوز بازارشان داغ، و انسان همچنان بی سر پناه، و یک دنیا انسان های گرفتار را می توان دید، که در جزیره های جغرافیایی و فکری اسیر مادام عمر فکر و یا انسانی از نوع خود شده اند.

وقتی فکر می کنم، می بینم گاه چقدر زیباست، بعضی بی سرپناهی ها، که خود آخر آزادی و رهایی است، رهایی از به اصطلاح سرپناه دارانی که ذهن و جسم تو را با وعده خلاصی از غارت و اسارت، به اسارت در یک وجب سرپناه تنگ خود ساخته می برند، که مدعی اند امنیت و امان آنجاست، اما در حقیقت برای یک عمر، و حتی نسل ها، تو را به بند سرپناهی تنگ، مملو از غارت و اسارتی نو و دایم می برند، حال آنکه خالق تو را آزاد، مختار و مسئول آفرید.

اما باید جست، باید یافت، سرپناهی که تمام انسان ها را بدون به بند کشیدن، و غارتی بزرگ و طولانی، سرپناهی امن باشد، وسیع مملو از آزادی و اختیار، همراه با مسئولیت و البته همگانی؛ مطمئنم، که چنین سرپناهی هست، فقط باید ذهن را از زندان های ساخته شده دست بشر خلاص کرد، تا فکر کند، و البته این سر پنجه علم و تفکر، چنان سرپناهی را خواهد یافت.  

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نظرات (2)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
This comment was minimized by the moderator on the site

زنده باد آزادی
Posted: 07 Feb 2021 10:34 PM PST
مجتبی نجفی
چند روز پیش در میدان شهر، مردی با شعار “زنده باد آزادی” از هر گونه شکل استبداد اعلام برائت کرد. او نسخه ولایت و سلطنت را با هم پیچید. نمی دانم انگیزه اش چه بوده اما حدس میزنم او هم صدایی باشد از میلیونها نفری که از گفتمان شاه و شیخ عبور کرده اند و فرقی برایشان ندارد چه کسی حکومت کند، مهم شیوه صحیح حکومتداری است که نه شاه دیروز و نه شیخ امروز اصولش را نمی دانستند و نمی دانند.
مبارزه برای شناسایی شهروند صاحب حق، شکلهای مختلفی دارد و یک شکلش را شهروندانی خشمگین و شجاع انتخاب کرده اند که علنی میگویند از سیستم های استبدادی خسته شده اند و خواستار به رسمیت شناخته شدنشان به عنوان شهروندی آزاد هستند.
حالا که به آستانه انقلاب پنجاه و هفت نزدیک میشویم مرتجعین ولایتی و سلطنتی با رسانه هایی پر پولشان گوشمان را از تکرار مهملات پر میکنند. یکی سیستم استبدادی امروز را جشن میگیرد و دیگری حسرت سیستم استبدادی دیروز را می خورد‌. همه اینها ، صدای این تیپ شهروند را که گفت آزادی می خواهم نه استبداد را سانسور میکنند. مرتجعین ولایتی سرکوب جامعه متنوع، انسداد سیاسی ، فساد و غارت منابع ملی را جشن میگیرند و مرتجعین سلطنتی به پادشاه ضد مشروطه ای مباهات میکنند که وقتی صدای انقلاب ایرانی ها را شنید که خشم عمومی کشور را فراگرفته بود و حاصل کودتای ننگین، سرکوب تنوع جامعه ایرانی ، انتخابات های صوری و نمایشی را به چشم خود دید.
مرتجعین ولایتی و سلطنتی اشتراکات فراوانی دارند. از درک تحولات نو ، ضرورت توسعه متوازن، تحقیر شهروند ایرانی به عنوان عاملی از جنبش های اجتماعی عاجزند. یکی به تداوم ساختار ستم غِرّه شده و یکی در نوستالژی حکومتی ضد مشروطه غرق شده. اولی می خواهد نان ناامیدی و یاس مردم را بخورد دومی نان خستگی روحی روانی شهروندان را. اولی با صدا و سیما، قوه قضاییه و چکمه نظامی ها میخواهد جامعه مطالبه محور را کنترل و سرکوب کند و دومی با عکس های گزینشی از استبداد قدیم سفیدنمایی میکند و از کارشناسان آشپزی تحلیلگر سیاسی میسازد. تنها راه مقابله با این دو فرم استبداد یکی در قالب پوزیسیون و دیگری اپوزیسیون، خواندن، پژوهش، کنشگری در عرصه عمومی و توسعه افق دید است‌.
گاهی هم لازم است در فضای خستگی روانی با خودمان زمزمه کنیم زنده باد آزادی تا فراموش نشود مشکل ما با شکل استبداد نیست با خود استبداد است. وقتی اسم آزادی بیاید، اسم مشروطه بیاید تن هر دو میلرزد چه مرتجعین ولایتی چه مرتجعین سلطنتی: زنده باد آزادی‌‌.نه به هر شکلی از استبداد. آری به حکومت قانون، ایران یکپارچه و متکثر
مرد آزادی کجاست

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

ما خودمون باور نداریم همین باعث پیروزی اشخاص سود جو شده است ما باور نداریم ! مالک ایران هستیم !! هیچ مقامی هیچ فرمانده ایی هیچ ریس قوه قضایی هیچ نهادی نمیتواند حق مالکیت ما مردم ایران از ما بگیرد .. اگر زندگی سخت شده مقصر خودمان هستیم .. ما مردم که صاحب سواحل زیبای شمال داریم خلیج فارس و دریای عمان داریم !! ما مردم ایران قله زیبای داریم .. ما مالک ذخایر نفت و گاز ایرانیم !! ما مالک معادن بزرگ و بی انتهایی کشوریم .. ما مالک ایران و سرنوشت خودمان هستیم ..چه خوب چه بد !! شماها کی هستید برای ما تصمیم میگیرید .. هر وقت دلتان خواست جوانان ما را اعدام میکنید شما میگوید اغتشاشات ما میگویم اعتراضات !! ! شما کی هستید از کجا امدید !! انهای که انقلاب کردن شماها را برای ما هدیه اوردن (احسن الله ) حقوق ها به میل خودتان افزایش میدهید ! شماها کی هستید که تصمیم میگیرید مردم توی تورم ۷۰ درصدی زندگی کنن !! گرسنه بمانن حرف نزنن !! شماها کی هستید که به مردم حق اعتراض در خیابان را نمیدهید در حالی که خودتان این انقلاب از خیابان شروع کردید ! من ما چگونه باید به شماها بگویم چیزی که شما میخواهید من ما نمیخواهیم ! رفراندم حق مردم است .. حق من و جوانها .. از هر طریقی به شما مسولان بی کفایت پیام میفرستیم !! با تلگرام با فضای مجازی با صبر با درایت با اشک .. اما شماها شبیه کبکی شده اید که سرش را داخل برف برده هستش !! بترسید از این مردم ..‌ مردی که مالک کشور خودشان هستن ..‌ هیچ صندلی به صاحبش وفا نکرده ...‌

سنگ
هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در ایران از آن ایرانیان است، این ...
چرا از ایران نمی‌ری؟ توماج صالحی: چرا از ایران برم؟ برای انجام دادن هر کاری یک دلیل می‌‌خوای دیگه. ...
- یک نظز اضافه کرد در فرومد، دیار سربداران - رهاوردی...
پایان دوره ١٢٠ ساله مغول ها زوال از یک روستا شروع شد. صدوبیست سال مغول ها هر چه خواستند در ایران ک...