راه خداوند را هموار سازید، راهی عمومی  
  •  

19 اسفند 1397
Author :  
یک راه برای همه به سوی خدا - انسانیت

یحیی شهید فرمودند "راه خداوند را هموار سازید" [1] اما کسی از این پیام آور خداوند، که گرفتار در چنبره قدرت بر تخت نشسته، و فقهای دین یهود به گرد او جمع شده، که سرانجام همکاری این دو، به بریدن سرش انجامد، نپرسید، که راه خدا چیست؟ برای چه کسانی باید هموار ساخت؟، و اصولا چگونه می شود آنرا هموار کرد؟! در حالی که پاسخ به این سوالات، شاید راه گشای انسان امروز هم باشد. اما اکنون که نپرسیدند، این وظیفه ماست که خود به یافتن آن اقدام کنیم، و در باره اش فکر کنیم، و آنرا بیابیم.

اما راه خدا چیست؟ به نظر می رسد این راه، همان مسیری است که انسان، انسان می شود. انسان همانیست که خدا آفرید، و اگر از انسانیت دور شده است، باید بازگشت کرده، و دوباره انسان شود، تا همانی باشد که خدا خلق کرد، و این انسان "شدن"، همان مسیری است که از آن بعنوان "راه خدا" یاد می شود، و این همان خداگونه شدن است، و راه خدا همان راهی است که به سوی "او شدن" ما را رهنمون می نماید.

انسانی را که از انسان بودن، دور، و در زندگی دنیای مادی خود غرق شده است، به انسانیت باز می گرداند. تا مثل اسیری در دست قدرت و ثروت طلبان، بدین سو و آن سو کشیده نشود، و ملعبه دست نابکاران نباشد، و از دست آنان رها شده و به انسانیت خود باز گردد.

او باید از دست کسانی که او را در وعده بهشت، به هر جهنمی می برند، تا به زعم خود او را بهشتی اش کنند، خلاص شود. بهشتی که اصلن نباید، مقصد باشد، بلکه مقصد انسان شدن که همانا لقا الله است، و لقای خداوند هم همان انسان شدن است، زیرا کسی که انسان شد، به لقای خداوند دست یافته است، و در واقع انسان شدن همان خدایی شدن است.

و برای بهشتی شدن لازم نیست که انسان بمیرد، بلکه خدای ما، خدای دو جهان است و در این دنیا هم می شود انسان بود و در بهشت زندگی کرد، می توان انسان و جامعه انسانی را ساخت که بدون این که بندنگان خدا در وعده بهشت آن جهانی، زجر بکشند و در غرقآب غم و درد و خون و جنایت و آدم کشی بمیرند، انسان زندگی کنند، و انسانی باشند، و انسان بمیرند، نه این که در خشونت و جنگ و خونریزی غرق باشند، و بمیرند، تا به بهشت وعده داده شده آن جهانی، برسند، که جایگاه نیکوکاران است، چرا نباید جایگاه نیکوکاران در این دنیا بهشتی انسانی، با روابط و شرایط انسانی باشد، چرا این بهشت را در دنیا نباید تحقق داد، تا همانی که بعد از مرگ بدان خواهند رسید، را در همین دنیا لمس کنند.

شاید راه خدا این است که دنیا را برای انسان ها، انسانی کرد، تا انسان بتواند، انسان زندگی کند، و انسان بمیرند، و وقتی انسان مرد، به طور منطقی در واقع همانی از این دنیا خواهد رفت، که خداوند انتظار دارد، "انسان".

انسانی که تا زانو در خون همنوع خود فرو رفته، تا همه را به زیر یوغ قدرت خود بکشاند، چگونه می تواند انسان باشد، و این سرخی خون، و تنگی چشمان خیره شده در ظلم، چگونه می تواند در انسان مملو از عاطفه بی اثر باشد، و او را تبدیل به مظهر خشونت و خشم حیوانی نکند.

اما راه خداوند گشودن، به نظر همان نشان دادن وجوه ذات خدایی است، که خداوند از وجود خود، در انسان مخلوق خود نهاده است؛ تا انسان جدا افتاده از انسانیت، به انسانیت باز گردد، و انسان شود و مظهر مهر خدا باشد، که اگرچه بسیاری از خصوصیات خداوند خاص اوست، مهر و عطوفت او برای انسان زیبنده ترین هاست، و انسان را همین مهر است که خدایی می کند، انسان نمی تواند همچون خداوند خود، "جبّار" [2] باشد و انسان جبار دیگر انسان نیست، انسان "قهّار" [3] دیگر انسان نیست و...

اما راه خدا را باید برای همه بشریت گشود، راهی عمومی، و نه اختصاصی برای عده ایی خاص، نه فقط برای مومنین به هر دین خاص، که این راهیست که باید برای همه انسان ها با تمام تنوعی که دارند، باز شود، تا همه انسان باشند، و به سوی انسانیت حرکت کنند، و راهگشایی که انسان شدن همه را مد نظر دارد، در اولین مرحله باید همه آنان، که از قضا بسیاری غیر از او، در فکر و اعتقادند، را به عنوان بندگان خدا و انسان صاحب حق، به رسمیت بشناسد، که آنان همه انسانند، و به انسانیت نیاز دارند.

 ما برای تمام بشر چه آنها که چون ما فکر می کنند، و اعتقاد دارند، و می پرستند، و چه آنها که غیر را یافته و دل شان اسیر آنی است، که یافته اند، باید راه بگشاییم. کسی که معتقد به باز کردن راه است، باید همه را به رسمیت بشناسد، تا بتواند راهی عمومی بگشاید، وگرنه اگر روزنه ایی باز کند که تنها "خودی ها" از آن بگذرند، که این دیگر راه نیست، بلکه مفری است برای گریز آنانی که از اهل مایند.

راه گشایان اصلی، راهی می گشایند که همه از آن بگذرند، و این راهی است که کسی را بر آن مالکیت نیست، و دَد و دُون و انسان و... بدون مزاحمت راهگشا، و مدعیان او، چون صاحبان راه، با احساسی از مالکیت بر آن راه، از آن می گذرند. راهی عمومی که همه بشریت را بر آن مالک و شاملند؛ راهی است که به خدای واحد با تمام نام های مختلفش، ختم می شود و در بین راه، هیچ "ایست و بازرسی" از عبور کنندگان کارت شناسایی مذهبی و اعتقادی و... طلب نمی کند، و نمی پرسد، بلکه هر که با هر ذهنیتی، با هر نامی و اعتقادی، می تواند از آن گذشت، راهی عمومی که به خداوندِ یکتای صاحب نام های مختلف ختم می شود، بدون این که کسی از اندوخته اعمال و یا افکار عابرین بپرسد، و عابر چون به خدا رسید، این خود خداست که بر همه چیز آگاه است، و می داند با بنده خود چه همراهست و چه کند. [4]

پس راهی باید گشود که عمومی باشد و اختصاصی این و آن نباشد، وگرنه این راه، راه متعلق به تمام بشریت نیست، راهی است برای هر فرقه و دینی که، اختصاصی برای خود و اهلش باز می کند، و ایست و بازرسی های درون دینی و فرقه ایی هم اجازه عبور غیر را در آن نمی دهد. اما این راهگشایی، دیگر از سنخ راه گشایی انبیا نیست، که برای نجات همه بشر آمده اند.

اما چگونه می شود چنین راهی را هموار ساخت، راهگشایان راه های بزرگ، ابتدا باید خود را (افکار، اعتقادات و...) به کناری نهاده و به بشریت به تمام و کمال همانگونه که هستند، فکر کنند، تا راهی جمعی بگشایند، کسی که قصد باز کردن راهی جمعی را دارد، باید نظرات خود را برای خود نگهدارد، و به ساختن مسیری فکر کند، که هر دَد و دُون ، بزرگ و کوچک ، منحرف و عاقل و... بتوانند در صلح از آن بگذرند، و از حاکم کردن فقه و شریعت فرقه ایی خود، بر راه های بزرگ و عمومی درگذرد، که همین تعصب بر حاکمیت تفکر و اعتقاد خود، بر راه های بزرگ است، که ما قربانیانی چون عین القضات همدانی، ابن مقفع، حلاج و هزاران چون آنها در دین اسلام و دیگر ادیان را از دست داده ایم، و هنوز بشریت نتوانسته است به شاهراهی واحد برای رسیدن به خدا دست یابد، و از یافتن چنین راهی عمومی باز مانده است، و انسان بعد از میلیون ها سال زندگی و هزاران پیام آور انسانیت، تاکنون اسیر خودخواهی خود، از یافتن راهی مشترک باز مانده است.

ما پیروان فرقه ها و ادیان مختلف و متعدد جهان، اگر نتوانیم این را بپذیریم که راه اختصاصی ما، قابل عبور برای دیگران نیست، هرگز به راه های عمومی، دست نخواهیم یافت. راه عمومی راهی است که همه اجازه عبور با هر وسیله ایی، با هر اعتقای و... داشته باشند و بتوانند از آن بگذرند، و کسی نباید متعرض آنان شود، که تعرض فکری و اعتقادی به کسانی که سالک راه خدایند، در هر گردنه ایی باعث بسته شدن آن راه خواهد شد، و دیگر این راه، عمومی نخواهد بود.

بیاییم راهی عمومی به انسانیت باز کنیم، و در کنار این راه بدون هیچ گونه سد معبری، هر کس دکان (تفکر و اعتقاد) خود را بگشاید و عابرین را به خرید متاع خود (آنچه بدان رسیده است) بخواند، و در رضایت دو طرفه تسهیلگر مسیر انسان به سوی انسانیت باشیم، نه مانع همدیگر، تا سخن آن "ندا دهند در بیابان" که از سوی خداوند به یحیی گفت ”راه خداوند را هموار سازید.“ محقق شود.

Click to enlarge image common-way-to-God (1).jpg

راهی به سوی اوج

 

[1] -  انجیل یوحنا بخش شهادت یحیی آیات 19 تا 23، " 19 این است شهادت یحیی آنگاه که یهودیان، کاهنان و لاویان را از اورشلیم نزدش فرستادند تا از او بپرسند که «تو کیستی؟» 20 او معترف شده، انکار نکرد، بلکه اذعان داشت که «من مسیح نیستم.» 21 پرسیدند: «پس چه؟ آیا ایلیایی؟» پاسخ داد: «نیستم.» پرسیدند: «آیا آن پیامبری؟» پاسخ داد: «نه!» 22 آنگاه او را گفتند: «پس کیستی؟ بگو چه پاسخی برای فرستندگان خود ببریم؟ دربارۀ خود چه می‌گویی؟» 23 یحیی طبق آنچه اِشعیای پیامبر بیان کرده بود، گفت: «من صدای آن نداکننده در بیابانم که می‌گوید، ”راه خداوند را هموار سازید.“‌

[2] - از نام های یزدان پاک است.

[3] - از نام های خداوند رحمان و رحیم است.

[4] - شیخ ابوالحسن خرقانی عارف نامی ایران می فرماید : "هرکه در این سرای درآید، آبش دهید و نانش دهید و از ایمانش مپرسید، که هر که را در نزد خداوند به ارزانی جان ارزد، در خان ابوالحسن به نانی ارزد."

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نظرات (1)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
This comment was minimized by the moderator on the site

.
یک لحظه مکث کنید
پرندهٔ پَر قیچی ما
نه از درخت می‌پرسد مذهب تو چیست
نه از باد که از کدام قبیله‌ای!
همه… همهٔ ما یک زبان داریم:
زندگی، زندگی، زندگی
خاصه به همتِ زن
خاصه در خلالِ آزادی

هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در بازی با دکمه های آغاز مجدد جنگ...
چرا پاسخ ایران به اسراییل به تاخیر افتاد و به نمایشِ مضحکی از بازدارندگی تبدیل شده است؟ غلامرضا عل...
- یک نظز اضافه کرد در بدعتی نامیمون در شیوه اداره کش...
اقتصاددانان بزرگ! سید احمد علم‌الهدی امام جمعۀ مشهد: "امروزه می‎بینیم عده‌ای در رسانه‌های مختلف موض...