انتخابات بدون احزاب یعنی شوخی، ابتذال جمهوریت و دمکراسی
  •  

13 خرداد 1403
Author :  

آنچه روشن است در موضوع تغییر و تحول، حاکمیت در ایران با مردم خود گاه همقدمی و همدوشی لازم را ندارد، و در حالی که مردم سیر تحول و تغییر خود را به سرعت طی می کنند، این در مورد نظام حاکمیتی صدق نمی کند و نوعی ایستایی و بلکه عقبگرد را می توان در عملکرد و نتایج حرکت آنان دید. بعنوان مثال از انقلاب مشروطه تا کنون، ایرانیان به دنبال حق تعیین سرنوشت بوده و هستند ولی حاکمیت ها با اعطای آزادی و حق تعیین سرنوشت به ایرانیان مقاومت می کنند و از این لحاظ همیشه در مقایسه با مردم خود عقبمانده و ایستا بوده اند و همقدمی و همدوشی با آنان نداشته و ندارند، در حالی که جامعه و مردم راه خود را می رود و در این اندیشه ی پیشتاز، می تازد و جلو می روند.

امروزه تحول و تغییر، و یا تغییر و تحول خواهی را می توان در بدنه ی جامعه ی ایرانیان با چشم سر دید، و دیگر نیاز به کارشناسان خبره جامعه شناسی و دیگر علوم اجتماع نیست تا چون دکتر علی شریعتی بر تریبون حسینه ارشاد شان تکیه زنند و با تئوری های ریاضی گونه ی ناشی از علم تاریخ و اجتماع، سیر و تحول آنرا برای قشر متفکر جامعه ملموس نمایند، این روزها دیگر به چنان روشنگری نیاز نیست، چرا که جریانی شفاف و روشن در حال رخ نمودن است، و تغییر و  تحول قابل روئیت و شناسایی است.

بعنوان مثال هر کانال جمعی در شبکه های مجازی خود به یک حسینیه ارشاد تبدیل شده است، و تنوعی واقعی از تفکر ایرانیان را به نمایش می گذارد، و هر عضو از این گروه ها در نقش شریعتی زمان خود، نقش بر عهده گرفته، و تریبونی از دیدگاه مد نظرش را نمایندگی می کند و آنرا به رخ جهانیان و مردم جامعه ی خود می کشد، و جامعه ما بدینگونه سطوح تغییر و تحول فکری و عملی خود را مرور می کنند، و به پیش می تازد.

اما وقتی به ابعاد تفکر و عمل حاکمیتی نگاهی می اندازیم، هیکلی ستبر و سنگینی را می توان دید که انگار دچار ایستایی تکراری شده و یا یک دور تکرار و درجا زدن های مکرر دست و پنچه نرم می کند، و گاه حتی عقبگردهای تاسف برانگیزی را نیز از خود نشان می دهد که امید را از انسان می ستاند،

تو گویی انگار سد محکمی از همراهی حاکمان با بدنه جامعه جلوگیری می کند، و ایستایی و یکدستی را تبلیغ و تحمیل می کند، و این فرایند خبیث را با نام های مقدس و ارزشمندی تئوریزه، معرفی و بَزَک می کند؛ حال آنکه حاکمیت ها باید سردمدار تغییر و تحول باشند و تغییر و تحول را راهبری و پیشداری کنند، و همچون جلوداری آینه دار مردمی باشند که ذیل حاکمیت آنان حرکت خود را به جلو می برند، آینه ایی روشن از بدنه جامعه ایی باشند، که تعهد کرده اند آن را نمایندگی و وکالت و هدایت نمایند،

به قول آقای محمد مخبر [1] کار آنان "نوکری" است [2] ، اما این عدم همراهی و هماهنگی بین حاکمیت و مردم، ناشی از همین انحراف از تفکر نوکری است، چرا که حاکمیت دیگر خود را نوکر و خدمتگزار نمی بیند، بلکه خود را آقا، سرور و چوپان بر مردم در نظر می گیرد، و خواهان همراهی و همقدمی مردم با خود است، لذا لزومی بر همراهی و همقدمی با چنین مردمی کوچک و صغیر انگاشته شده، در خود احساس نمی کند، آنان را با خود همراه می خواهد و تن به همقدمی با مردم خود نمی دهد؛

اما این پدیده از کجا ناشی می شود؟ چه عاملی باعث می شود که حاکمیت با همه امکاناتی که در دست دارد، از مردمی که هیچ امکانی در دست ندارند، عقب می افتد؟! و از کاروان تغییر و تحول، و همراهی همقدمی با جامعه خود باز می ماند؟ و شکاف و فاصله ایی بین حاکمیت و مردم می افتد که عمق این شکاف به میزان عدم همراهی و همقدمی با مردمی بر می گردد که در تغییر پیشتازند؛ و همین شکاف هاست که شرایطی ایجاد می کند که قورباغه هم برای ایرانیان ابوعطا می خواند و طمع دست های خارجی را برای سلطه بر ایران و سرزمین آن را بر می انگیزد؟

شاید مهمترین عاملی که بین حاکمیت و مردم فاصله انداخته است، نبود احزاب واقعی در ایران با منشور و اساسنامه روشنِ تشکیلاتیِ آشکار و فعال است، که اهداف کلان حزبی آنان به رشته تحریر در آمده، ایدئولوژی روشن داشته باشند و منتهای آمال و آرزوی روشنی را به نمایش بگذارند و... که مردم بتوانند نمایندگی انتقال سخن خود به حاکمان را، از طریق کادرهای مجرب چنین احزاب و فعالین اجتماعیِ کارآزموده در مسیر فعالیت حزبی احزاب دنبال کنند و نتایج از آنان بازخواست نمایند.

در نبود چنین احزابی، این افراد هستند که جایگاه احزاب را به دست گرفته و پر خواهند گرفت، و نتیجه هم روشن است که در خوشبینانه ترین بازده، چنین افرادی زیر بار سنگین وظایف خود کمر خم کرده، جمهوریت و دمکراسی را بلاموضوع، مبتذل و ناکارآمد نشان می دهند، "نمایندگی" را به سخره خاص و عام تبدیل خواهند کرد، ناامیدی و عدم توسعه یافتگی را وجه آشکار خواهند بخشید و...

نمونه ی امروزین این وضع اسفبار را در دولت مرحوم ابراهیم رئیسی می توان دید، که او درست خلاف تمام شعارها و مانیفست تبلیغاتی خود در انتخابات، سه سال حرکت و عمل کرد و هر آنچه قول داده بود را، بعکس به عمل درآورد، او اگر گفته بود، ما دولت محرومان خواهیم بود، وضع محرومان به بدترین حالت انداخت، و خوب نشد که هیچ، قشر عظیمی را نیز به جمع محرومیت و محرومان ملحق کرد، و اگر گفت به دنبال برجام خواهم بود، آنرا وانهاد و هیچ نتیجه ایی در سیاستش نبود، اگر با شعار مبارزه با بی تدبیری آمد بی تدبیری را به اوج رساند به طوری که در فاجعه کشته شدن رئیس جمهوری در یک رسوایی روشن و آشکار کشور مجبور شد دست به دامن کشورهای همسایه شود تا بلکه بعد از 18 ساعت محل سقوط هلیکوپتر سقوط کرده بالاترین مقام رسمی کشور را بیابد و بدین ترتیب بی تدبیری و ناتوانی را به اوج رساند، اگر گفت اینترنت را به اوج خواهیم رساند و دسترسی مردم را به آن سهل و حتی مجانی  خواهیم کرد، این شبکه ارتباطی را به اوج ذلت و عدم دسترسی کشید، اگر گفت هر سال یک میلیون مسکن می سازیم، این اتفاق نیفتاد که هیچ مسکن به بن بست رسید و به کالایی غیر قابل دسترسی تبدیل شد و...

و لذاست که در نبود حزبی که بتوان یقه اش را مردم بگیرند، امروز تمام ناکارآمدی ایده ی پشت سر چنین دولتی را با جسد سوخته ی چنین رئیس جمهوری، در گوری زیر فرش های حرمی پر رفت و آمد دفن می کنند تا به دور از دسترس طلبکارانش (مردم ایران)، بدهی ها زیر خاک مدفون شود و تمام.

به رغم این، اینروزها نمایشی از حضور کاندیداها را در ستاد انتخابات کشور شاهدیم که نامزدهایی گروه گروه برای ثبت نام برای انتخاباتی می روند که همه می دانند در این بازی، ابزار کافی برای کار ندارند، و ابزار تصمیم و قدرت تغییر در جایی دیگر تجمع یافته، و بدنه حزبی نیز وجود ندارد تا برای حمایت و همکاری در دست چنین منتخبی قرار گیرد تا بتوانند شعارها و قول های انتخاباتی او را پیگیری و محقق نماید، پس چنین نامزدهایی (مثل مرحوم رئیسی و...) می توانند هر قولی را بدهند و به قول خود هم عمل نکنند، و آب از آب تکان نخورد و دست مردم از تنبیه بدعهد کوتاه باشد!

اینچنین است که انتخابات، به عنوان مهمترین رکن دمکراسی و توسعه در کشورهای توسعه یافته، در کشورهای چون کشور ما به مضحکه ایی برای سرگرمی و جوک تبدیل می شود، و در نهایت این تنها تفاوت های فردی است که می تواند بین حسن روحانی (رئیس جمهور دولت های یازدهم و دوازدهم) و ابراهیم رئیسی (رئیس دولت سیزدهم) تمایز نشان دهد، ولی در کل چنین دولت هایی امر دمکراسی و حاکمیت جمهور را مبتذل و بی خاصیت خواهند کرد، و جامعه را به سمت توسعه و پیروزی افکار و عقاید دیکتاتوری سوق می دهند، تا چنین افکاری دامنه عمل و نفوذ بیشتری یابند و حق به جانب، به رغم تمام نفرتی که از آنان در بین مردم ایران وجود دارد، داعیه دار موفقیت شوند.

واقعیت این است که انتخاباتِ بدون حضور احزاب واقعی و قدرتمند یک شوخی بیشتر نیست، نمایشی پرخرج برای چیزی در اندازه و با نتایج هیچ، چرا که چرخش قدرتی در بر نخواهد داشت، و بدلکارانی متبحر به نمایندگی از باندهای بی نام و نشان می توانند در این نمایش مبتذل، پشتک و واروهای اغوا کننده بزنند، و جامعه را در یک ایستایی مداوم، سرگرم آمدن و رفتن پوپولیست های متبحر و حرفه ایی نگه دارند، و آخر چنین تکرار و ایستایی، ناامیدی و فروپاشی، درجا زدند، و افتادن در ورطه دیکتاتوری هایی مخوف تر از قبل خواهد بود.

[1] - کفیل ریاست جمهوری در زمان فقدان مرحوم رئیسی تا انتخابات بعد، که 50 روز بعد از مرگ رئیس جمهور باید رئیس جمهور بعدی تعیین و جایگزین شود؛

[2] - که اگر منظور نظر جناب مخبر نوکری مردم باشد، به درستی و در جهت درست است و اگر نوکری قدرت باشد که در ضد ارزشی ترین شکل، رویه حاکمیت را نشان خواهد داد، و کارگزاران را به گماشتگانی مانند خواهد کرد که سابق بر این نیز دست به سینه مقابل قدرت دولا و راست، یا قیام و قعود می کردند.

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نظرات (15)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
This comment was minimized by the moderator on the site

چرا ما ثبت‌نام نکردیم؟!

رحیم قمیشی

ما جمعیت ۸۵ میلیون نفری، منهای هشتاد نفر، و امروز شش نفر، نرفتیم برای کاندیداتوری ریاست‌جمهوری ثبت‌نام کنیم. ما هم از سرشناس شدن بدمان نمی‌آمد، از اینکه دستور دهیم تمام رفقا و بستگان‌مان بشوند استاندار و وزیر و فرماندار خوش‌مان می‌آمد.
برویم در محلات فقیرنشین و بگوییم دستور می‌دهیم سریعا برای شما کار کنند، ما هم عاشق این تخیلات قشنگ هستیم.
همسرمان بشود بانوی اول ایران، در پاستور پانصد نفر محافظمان باشند، و ششصد نفر هم استخدام کنیم که فقط بگویند به‌به چه رئیس جمهور مردمی خوبی. ما هم هی تواضع کنیم و بگوییم؛ خوب، خود مردمند، که مرا انتخاب کردند!!
باور کنید ما هم عاشق این فیلم‌ها هستیم، اما چرا ثبت نام نکردیم.
پرسش را دستکم نگیریم.
حالا که سیستم حزبی واقعی درکار نیست، و افراد پله‌پله بالا نمی‌آیند، چرا میلیون‌ها نفر دیگر که می‌توانستیم بگوییم ما هم واجد شرایط اولیه هستیم، ثبت نام نکردیم؟
در یک کلمه بگویم؛ چون ما عاقلیم!
حالا توضیح می‌دهم؛

ما در ایران زندگی می‌کنیم، نظام ولایت فقیه حاکم است، سپاه، هم در اقتصاد، هم در رسانه و هم در اطلاعات و سیاست و هم در نظامی‌گری دست بالا را دارد.
کارتل‌های بزرگ فاسد اقتصادی در این چهل سال بخوبی رشد کرده‌اند و شریان‌های کشور را در اختیار دارند.
من کاندیدا شوم که چه؟
یا باید بروم خدمت ولی فقیه مطلقه و بگویم آقا من در خدمت شما هستم و ادامه‌ این مسیر تا آخر، این کار را که خیلی‌ها بهتر از من بلدند انجام بدهند، خیلی استادانه‌تر.
یا می‌خواهم بگویم؛
اصلا کل مشکلات از شما شروع شده. سیاست خارجی اشتباه بوده، سیاست اقتصادی اشتباه بوده، سیاست گشت ارشاد اشتباه بوده، بگیر و ببندها و حصرها غلط بوده. چون می‌دانم هیچ کاری بدون نظر ایشان پیش نمی‌رود بلافاصله می‌پرسم اصلا اجازه می‌دهید داوطلب شوم؟ و اگر برنده شدم دستور می‌دهید سپاه و سایر کارتل‌های منتسب و ائمه جمعه و آستان قدس و ستاد اجرایی و بسیج و خودتان مزاحمم نشوند.
آیا او اجازه می‌دهد؟
اجازه نمی‌دهد! اما اگر اجازه داد همان را رسماً به مردم می‌گویم. که من اوکی را از مطلقه گرفته‌ام، و بعد خواهم گفت حالا دوست دارید رای بدهید.
پس ما عاقل‌تریم.
ما به ریشه توجه داریم نه شاخ و برگ‌ها!

دوم آنکه آنچه تا حالا گذشته یا خوب بوده یا بد.
اگر بد بوده ما باشیم، محکم می‌گوییم، و تاکید می‌کنیم اصلا آمده‌ایم تا نگذاریم مسیر رئیس‌جمهور شهیدتان ادامه پیدا کند.
اگر خوب بوده وزرای او که بهتر می‌توانند راهش را ادامه بدهند.
ما باشیم صریح می‌گوییم می‌خواهیم بحران‌های متعدد را رفع کنیم. و جلوی دزدی‌های بزرگ دولتی و حاکمیتی را بگیریم. ما می‌دانیم وقتی صداقت به‌خرج بدهیم اجازه نمی‌دهند نقشی داشته باشیم. به همین خاطر اصلا داوطلب نمی‌شویم!
ما عاقل‌تر نیستیم؟

ما میلیون‌ها نفر شک نداریم از فردای انتخابات، اگر رأی بیاوریم، هر یک گرسنه، هر یک بیمار ندار، هر یک بیکاری که حقوق بیکاری نگیرد، هر معلولی که امکانات زندگی نداشته باشد، ما مسئولش خواهیم بود، هر زندگی‌ای که بخاطر فقر می‌پاشد ما متهم اولیم، هر مهاجرتی به گردن ماست، هر عقب‌ماندگی‌ای، به همین دلیل داوطلب نمی‌شویم، اما کم عقل‌ها با اینکه می‌دانند نمی‌توانند قدم مهمی بردارند برای رسیدن به این منصب سر از پا نمی‌شناسند.
کدام عاقل‌ترند؟

این لیست می‌تواند بلندتر هم بشود، خیلی بلندتر، تا ثابت شود متوسط عقل جامعه از داوطلبان ریاست جمهوری بالاتر است.
همان‌ها که وقتی نمی‌توانند کار موثری بکنند مردم را به بازی می‌گیرند.
وعده می‌دهند وقتی نمی‌توانند اجرایش کنند.
پشت پرده اظهار چاکری می‌کنند، جلوی مردم ادای مبارزه با ظلم را درمی‌آورند.

حالا تصورش را بکنیم؛
عده‌ای عاقل، بخواهند بروند از بین تعدادی که تردیدی نداریم رفتارشان عاقلانه نیست، یکی را برگزینیم!!
اهانت به کاندیداهای محترم نباشد
اما آنها باید نشان دهند واقعا عقلشان کم نیست.
کار خیلی خیلی سختی است.
و مردم عاقل فریب حرافی‌ها و دروغ‌ها را نخواهند خورد.

@ghomeishi3

This comment was minimized by the moderator on the site

.
آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای گفت: ان‌شاءالله یک رئیس جمهور شایسته برای ملت ایران تعیین خواهد شد.

رهبر معظم انقلاب،
شایسته‌ترین گزینه آقای قالیباف می‌باشد زیرا در فن گازانبری مهارت فوق‌العاده‌ای دارد و می‌تواند مخالفان رهبری آقازاده سیدمجتبی را به سهولت سرکوب نماید.
بر وی است این شغل چون بر یوسف سراج شاهی، با وی است این کار چون با مشهدی باقر وکالت.
عدل از او مهجور و از ضحاک علوانی ترحم، دانش از وی دور و از حجاج بن یوسف عدالت.

سرور گرامی،
تنها راه نجات میهن اتحاد ماست که هم‌صدا جمهوری اسلامی را تشویق به انجام دو فوریت نماییم:
1- قطع دشمنی با آمریکا برای دفع تهدیدات خارجی.
2- به رسمیت شناختن حق آزادی بیان مصوب قانون اساسی جهت حل مشکلات داخلی.
با تشکر از توجه شما.

محمدرضا کیانفر
This comment was minimized by the moderator on the site

جریان حزب اللهی و مسئله کارآمدی

این روزها این جمله را از فعالین نزدیک به جریان حزب الهی و انقلابی پیرامون دولت بعدی می شنویم که "دولت بعدی باید ادامه دهنده راه شهید رئیسی باشد"

و وقتی از آنها می پرسم کدام یک از وعده های آن مرحوم طی سه سال ریاست ایشان به عملی شدن حتی نزدیک هم شده، می مانند دقيق چه بگویند.

می گویم وعده ایشان در مورد بورس محقق شد؟
وعده در مورد کنترل توام چطور؟ تورم سال 1402، رکورد هشتاد ساله را چرا شکست؟
حل سریع و انقلابی بازار خودرو چطور؟ مگر سه سال دقیق ملت برای واردات خودرو سرکار گذاشته نشده اند؟ قیمت پراید سال 1400، چند بوده الان چند است؟
بازار مسکن و وعده ساخت سالانه یک میلیون به کجا رسید؟ افزایش 3 برابری قیمت مسکن طی سه سال حاصل چیست؟
در طلا و ارز قیمت ها چند صد درصد رشد داشته؟
خودکفایی کاغذ چه شد؟ انقلاب در نشر به کجا رسید؟
گشت ارشاد مدیران به کجا رسید؟
مخالفت با فیلترینگ چرا جایش را به فیلترینگ سفت و سخت داد؟
مخالفت با صیانت چه شد که موافق با آن اجرا شد؟
وووو

در پاسخ به این سوال یا طفره می روند یا از اوهام سخن می گویند و همچنان حسن روحانی را تف و لعنت می کنند.

اما واقعیت این است که برای جریان حزب الهی کارآمدی مسئله یا اولویت نیست.

برای آنها در وهله اول، دست گرفتن قدرت توسط خودی ها مهم است. برای همین تا دولت را سال 1400 در دست گرفتند، جوانان مومن انقلابی و طیف کیف کش ها را گذاشتند در مناصب بالای مملکت تا همه گلوگاه ها را اشغال کرده باشند.

مهم این است کسی رئیس جمهور باشد که مجری سیاست های نظام باشد نه خادم ملت. آنچه نظام می خواهد را پیاده کند نه لزوما آنچه ملت می خواهند.

برای این رفقا، همین که رئیس جمهور ولایتمدار باشد، خود را سرباز رهبری بداند، غرب ستیز و شرق لذیذ باشد، به هر مناسبتی برای استکبار جهانی خط و نشان بکشد، از حذف دلار سخن بگوید، از رسیدن به قله ها امید بسازد، مخالف فسق و فجور و بی حجابی باشد، حامی گشت ارشاد باشد، پراید و پارس سوار شود، گاهی بین مردم برود، لباس و کفشش خاکی شود، یا روی خرمن با کشاورزان عکس بیندازد، با روستایی ها دوغ بخورد، از جبهه مقاومت تقدیر کند و... کفایت است، اینکه چقدر کیفیت زندگی را بهبود بخشد، مسئله اصلی نیست. اینها فرعیات است.

شاید ملت بدشان نیاید رئیس جمهور سوار بنز شود اما کاری کند که آنها هم بتوانند یک ماشین ساده را بی دغدغه تهیه کنند و اینقدر توسط مافیایی خودرو تحقیر نشود.

شاید ملت حتی راضی باشند که رئیس جمهور در یک خانه خوب در شمال شهر زندگی کند اما چنان مدیریت کند که آنها برای خرید خانه نیاز به یک قرن پس انداز نداشته باشند.

رئیس جمهور خوراک خوب بخورد، به شرطی که ملتش سوءتغذیه نداشته باشند و سال به سال گوشت و مرغ و پروتئین سفره شان آب نرود.

اصلا رئیس جمهور سالی چند بار برود سفر تفریحی خوب، اما ملت هم بتوانند بی هراس یکی دوبار در سال سفر بروند.

به قول دوستی، سیاست در ایران استادیومی است.
تیم استقلال سال ها است برای حامیانش ارزش افزوده نداشته و قهرمان نشده، اما همچنان طرفدران سفت و سخت و متعصبی دارد. حزب الهی ها هم چنین اند.

سلمان_کدیور

@Falaakhon

This comment was minimized by the moderator on the site

حقانیان ، راننده مقامات

نیکلاس مادورو ، راننده ای که رئیس جمهور شد


حضور او  برای رد صلاحیت و توجیه نظارت استصوابی بعنوان ابزاری بی‌طرف برای همه کاندیداهاست

رضا ولد بیگی
راننده دیروز مقامات  که متاسفانه در شرایط بسته و رمز الود قدرت  در ایران عموما تبدیل به پادو و امربر می شوند و از شغل شریف  رانندگی فاصله گرفته  و بطور غیر قانونی صاحب نفوذ و اختیاراتی می‌شوند در توهم اصیل بودن  بعنوان کاندیدای ریاست جمهوری ثبت نام کرد .

او با نام بردن  از گذر  وزیر و وکیل و شهردار و ... به او در بیت  و  توصیف موقعیت خود به عنوان بطن سیاست و تعبیر جمهوریت یعنوان ظاهر و پوسته  بزگترین توهین را به جمهوریت و رای ملت کرده است . او  علنا و  با بیخردی تمام  اشاره نمود که حتی  انتخاب  وزیر ، وکیل شهردار ...   مسیرش از بیت رهبری عبور کرده و قانون اساسی جز سیاهه ای برای حفظ ظاهر نیست . متاسفانه در فضای  غیر شفاف  اطراف مقامات، پادوها و وردستها در  نقش معروف آبدارچی های ادارات ظاهر می‌شوند که  بسیاری گره گشایی کارها  را از مسیر آنان تعریف می‌کنند  .
بر اساس قانون اساسی منشا قدرت رای ملت و مقامات  وکلای ملت  و بطن سیاست مجلس و ریاست جمهوری است  که وظیفه اجرای قانون اساسی را به عهده دارد  . اگر امروز کسانی بطور غیر قانونی  متعرض آن می‌شوند  و در عزل و نصب مقامات دخالت غیر قانونی می‌کنند  باید در مقابل ملت پاسخگو بوده و انحراف  از اهداف انقلاب ۵۷  حاصل چنین  خیانتی به انقلاب و  قانون اساسی است .
 
بسیاری  حضور حقانیان را  بدلیل اشتغال او در بیت   مهم و برجسته می‌دانند ولی هنوز  از  انقلاب بزرگ ۵۷ پوسته ای  در خاطره ها  باقی مانده است که  جامعه  پادو ها ی مقامات  را به عنوان عنصر اصیل تلقی ننموده و ضمن کم اهمیتی حضور او  ادعای اراده شخصی  در این مورد را جدی نگیرد  .
شواهد پایگاه رای معنی داری  را  برای او نشان نمی‌دهد و بسیار بعید است رای سازمانی حکومت برای او بسیج گردد  در چنین شرایطی  دو حالت در مورد کاندیداتوری او متصور است .

ابتدا حضور او  برای رد صلاحیت و  توجیه نظارت استصوابی بعنوان ابزاری بی‌طرف  برای همه کاندیداها و دوم دور نمودن تدریجی او از بیت  و تلاش او برای مطرح کردن خود است  . در شرایطی که در یک سیستم دمکراتیک  تمام  مقامات  بطور شفاف در معرض افکار عمومی  بوده و از نعمت واقع گرایی و تجربه  آموزنده برخوردار هستند  متاسفانه در  سیستم غیر شفاف و غیر پاسخگو ضمن گمراه نمودن مقامات اصلی و درگیر نمودن آنها با توهم و جزم اندیشی،  حتی پادو هایی که طبق  ضوابط استخدامی و شغلی جایگاهی برایشان تعریف نشده  هم گرفتار چنین افتی می‌شوند و در اولین حضور رسانه ای  مرتکب توهین به ملت می شوند
https://t.me/social_transparence

This comment was minimized by the moderator on the site

رییس‌جمهور دلخواهم کیست؟

دوستی پرسید اگر حکومتی دموکراتیک و انتخاباتی رقابتی و حزبی داشتیم، رییس‌جمهور دلخواهت چه ویژگی‌هایی داشت؟
گفتم حال که نه حکومت دموکراتیک داریم نه انتخابات رقابتی. گفت با این فرض که دموکراتیک و رقابتی باشد، رییس‌جمهور دلخواهت چه ویژگی‌هایی خواهد داشت؟

گفتم سیاستمدار و فعال سیاسی نیستم، اما در مقام شهروند ایرانی، ویژگی‌های رییس‌جمهور دلخواهم را برایت می‌گویم.

گفتم کسی که ایران را عاشقانه دوست بدارد و در عمل و نظر اولویت اول و آخرش آبادی و آزادی ایران و خوشبختی ایرانیان باشد. مساله‌اش ایران باشد نه هیچ آرمان ایدئولوژیک دیگری. کسی که مفهوم منافع ملی ایران را خوب بشناسد.

کسی که شایستگی‌های اساسی سیاستمدار تمام‌عیار ایرانی را دارد. به زبان و ادبیات فارسی به نحو عالی تسلط دارد و می‌تواند به این زبان با درستی و بلاغت و خلاقیت کامل بیندیشد، سخن بگوید و مهم تر، بنویسد.

کسی که افتخارش این است که شایستگی‌هایش اکتسابی‌اند، نه وراثتی و انتسابی. سید بودن افتخارش نیست، بل افتخارش باسوادی است؛ سواد سیاسی، سواد اقتصادی، سواد فرهنگی، سواد اجتماعی، سواد ارتباطی، سواد هنری و دیگر سوادها را به حد کفایتِ مقام رییس‌جمهور ایران دارد. کسی که آگاهی ملی دارد و می‌داند آگاهی ملی یعنی چه.

کسی که افتخار می‌کند در مقام رییس‌جمهور و برگزیده‌ی ملت ایران "اندیشه‌ای مستقل" دارد نه "اندیشه‌ای منقاد و مقلد و مطیع". افتخارش خلاقیت‌ها و شهامت هایش باشد نه تبعیت و بله قربان گویی هایش.

کسی که افتخار کند چنان عالی مدیریت می‌کند که وقت کافی برای استراحت، مطالعه و تفکر دارد؛ نه این که خسته و آشفته و مدام در حال دوندگی باشد. در یک کلام، افتخارش دانایی‌اش باشد نه دوندگی‌اش.

کسی که  افتخار کند در کارنامه و زندگی‌اش فکر و اندیشه‌ای را پی گرفته و کتابی ارزشمند یا اثر هنری قابل و ماندگاری را خلق کرده است؛ نه این‌که به شعارهای ساده‌زیستی و زهدمآبی‌اش ببالد.

کسی که در حکمرانی، الفبای "حکمرانیِ خوب" را بشناسد و عمیقاً درک و درونی کرده باشد و در عمل آن را نشان دهد. نه این که معیار حکمرانی‌اش جلب رضایت عده‌ای  خاص باشد. عقلانیت هدایت کننده‌اش باشد نه تعصبات سیاسی و دینی و فرقه‌ای.

کسی که عمیقاً باور دارد و افتخار می‌کند نماینده و برگزیده‌ی همه‌ی شهروندان ایران است، چه مسلمان یا غیرمسلمان، چه شیعه یا غیرشیعه، چه مؤمن یا غیرمؤمن. نه این که افتخارش تندرویی و افراط‌گرایی باشد. ساده بگویم، کسی که متفکران به او افتخار کنند نه مداحان.

کسی که احتمال بدهم دهه‌ها و حتی سده‌های آینده، مردم ایران به او افتخار کنند و به نیکی از او یاد کنند، کسی مثل کوروش، شاهان آل‌بویه یا میرزا تقی خان امیرکبیر.

کسی که افتخار کند در کارنامه‌اش تلاش خستگی‌ناپذیر برای گسترش عدالت، آزادی، مدارا و عقلانیت هست، نه سرکوب و تحقیر و دوختن دهان آزاداندیشان و دگراندیشان و اندیشمندان.

کسی که در پایان دوره‌ی ریاست‌اش، ایران را چند قدم به نظام سیاسی دموکراتیک و جامعه‌ای توسعه‌یافته نزدیک‌تر کند، نه دورتر. کسی که قرن‌ها ستایش خردمندان را برانگیزد.

در یک کلام کسی که در کل مردم ایران او را قلبا دوست بدارند و صداقت، صلاحیت و صلابت و سرمایه‌های وجودی و فکری و سیاسی‌اش را در مقام رییس‌جمهور کشور ایران ستایش کنند.

دوستم گفت: "چنین آدمی با این ویژگی‌ها را می‌شناسی؟"

گفتم شما پرسیدید رییس جمهور مطلوبم کیست و منم پاسخ دادم. امیدوارم روزی روزگاری چنین آدمی سکاندار دولت ایران شود.

گفت: چنین روزی می‌آید؟ گفتم اگر همگان بخواهند و برایش بکوشند و بجوشند و منتظر قسمت و تقدیر یا دست روزگار نمانند، قطعا چنین روزی خواهد آمد.

نعمت الله فاضلی

https://t.me/andishkadeye_kherad

This comment was minimized by the moderator on the site

لطفاً هر ۸۰ کاندیدا را تایید کنید!

رحیم قمیشی

چقدر دلم می‌خواست ذره‌ای ابتکار، دانایی، خلاقیت و آینده‌نگری در شورایی که کارش شده رد صلاحیت‌ها وجود داشت.
قبلش بگویم خودم هم از خواندن اخبار داوطلبان ریاست جمهوری حالم بد می‌شود. سعی می‌کنم بعد از این فقط به اندازه ضرورت به این موضوع بی‌اهمیت بپردازم.

اما چرا معتقدم تایید صلاحیت هر ۸۰ نفر داوطلبان فعلی، خیلی خوبست و به نفع نظام!
اولا با اطمینان می‌گویم؛ هیچکدام از کاندیداها کارایی‌شان کمتر از مرحوم رئیسی نیست. من اسامی آنها را حداقل سه بار مرور کرده‌ام.
وقتی فردی که هیچ سابقه‌ای در اداره یک دهیاری، یا بخشداری، یا فرمانداری و شهر داری یک شهر کوچک هم نداشته، به ادعای آقایان ناگهان می‌شود الگوی همه رؤسای جمهور تاریخ ایران، وقتی کسی با تحمیل دویست درصد تورم طی سه سال می‌شود، رئیس‌جمهور شهیدان، چرا هر یک از این افراد نتوانند یک رئیس‌جمهور شوند؟
به جرأت می‌توان گفت توان هر یک از آنها بسبار بیشتر از آقای رئیسی است.
مردم هر کدام را برگزینند. وضع از این که هست بدتر نخواهد شد! ولو آقایان جلیلی یا بذرپاش و زاکانی بمانند، که من قول می‌دهم حتی در بدنه حزب‌اللهی‌ها هم آنها محبوبیتی برای کسب رأی ندارند.

اما یک فایده دیگر هم تایید هر ۸۰ نفر دارد، بلافاصله تعداد زیادی از آنها که امیدوار بوده‌اند با رد صلاحیت‌شان عنوانی کسب کنند، تیرشان به سنگ‌ خورده و خودشان از ترس آبروریزی در رأی‌گیری انصراف می‌دهند.
حدود سی یا چهل نفر می‌مانند برای رقابت!
شورای نگهبان اعلام کند، هر کدام تعداد رأیشان در روز رأی‌گیری کمتر از یک یا دو درصد جمعیت ایران بود، برای جبران ضرر و زیان وارده به اعتبار انتخابات، باید به مدت شش ماه به خدمت در قسمت نظافت شهری مشغول شوند.
اصلا هم قصد تحقیر کارگران شریف شهرداری را ندارم، که رفتگری شغلی است بسیار آبرومند.
فقط و فقط برای اینکه مجبور شوند با بدنه اجتماع ارتباط مستقیم برقرار کرده و منبعد از پستوهایشان تصمیم به کاندیداتوری نگیرند. شک نکنید تعداد آنها باز هم به‌شدت کاهش خواهد یافت.

در نهایت انصراف از داوطلبی را در هفته آخر رقابت‌ها اکیدا ممنوع کنند و کمک کنند نیروهایی ارزان قیمت برای شش ماه در اختیار شهرداری‌ها و یا دهداری‌ها قرار بگیرد، تا پس از این هیچ کسی هوس نکند برای خدمت به کشور تنها از پست ریاست‌جمهوری وارد شود!

من نمی‌فهمم چرا شورای نگهبان از درک مسائل ساده و جزیی غافل است.
اتاق مناظرات صدا و سیما ظرفیت ندارد!!
داوطلبی بیش از شش هفت نفر زشت است!!
داوطلب ریاست‌جمهوری شأنیتی باید دارا باشد!!
خواهش می‌کنم از این عناوین مسخره دست برداشته و اندکی شرایط را درک کنند.

در این روزها حضور هشتاد کاندیدا خودش پرستیژ خیلی خوبی است.
ببینید چه کشور آزاد و خوبی داریم!
چقدر حاکمیت ولایت فقیه آزادی می‌دهد!
و من قول می‌دهم با حضور هر هشتاد داوطلب، شاید، شاید مشارکت به چهل درصد برسد.
حداقل از یک آبروریزی مهم جلوگیری خواهد شد. وقتی مثلا بگویند پس از حذف برخی کاندیدها کلا ۲۵ درصد بیشتر شرکت نکردند و تازه نصف آرا باطله بوده!

بگذارید همه بمانند
ما همه چیزمان باید به همه چیزمان بیاید.
اینها که آمده‌اند، آینۀ تمام نمای سیاست در کشور ما هستند.
حذف‌شان نکنید.
ما دوست داریم با حضور هر هشتاد نفر
رای ندهیم.
فردا نگویید بخاطر حذف شده‌ها رأی ندادند!
شاید متوجه شوید؛
ما حتی رئیس‌جمهور شدن همان حذف شده‌ها را هم
قبول نداشته‌ایم!!
اصلاح‌طلب باشند
میانه‌رو
یا اصولگرا

@ghomeishi3

This comment was minimized by the moderator on the site

با هزاران درود

مردم رئیس_جمهور انتخاب می کنند که نماینده افکار و اندیشه ها و آرمان های آنها در مدیریت صحیح جامعه باشد نه این که برای حکمران نظام سیاسی نقش یک سرباز و #مطیع_بی_چون_و_چرا را بازی نماید

احمد علم‌الهدی امام جمعه مشهد:
1. سیره رئیسی نماد حکمرانی دینی است
2. مردم باید در گام اول انتخاب خود به میزان اطاعت‌پذیری فرد از رهبری و ولایت فقیه توجه کنند؛ وگرنه پشیمان خواهند شد
و اینک نکاتی پیرامون سخنان فوق:
1. حکمرانی سه ساله مرحوم رئیسی اوضاع اقتصادی را چنان به هم ریخت و چنان تورم کمر شکنی بر مردم تحمیل کرد ، وضع زندگی متوسط و متوسط به پائین ، را چنان فاجعه بار و زندگی را بر آنان سخت و بر کام آنان تلخ کرد که در هیچ دوره ای مردم چنین سابقه ای بر خود ندیده بودند.
2. بازار بورس در این سه سال سرمایه های ضروری بیشتر مردم را چنان به آتش بی تدبیری و بی کفایتی و بی عملی و بد علمی دولت ایشان، سوزاند و به خاکستر تبدیل نمود که هرگز سابقه ای بر آن نمی توان پیدا نمود. دلار را با کمتر از سی تومان تحویل گرفتند و به بالای 57 تومان رساندند. طلا هر روز به سیر صعودی خود ادامه داد . خودرو های بی ارزش به قیمت های نجومی دست یافتند. سیر صعودی قیمت کالاهای ضروری و مایحتاج مردم چنان اوج گرفت که کمتر کسی می تواند فاجعه بار بودن آن را انکار نماید
3. در این میان البته کاسبان تحریم به آلاف و الوف دست یافتند و از اوضاع آشفته اقتصادی نه تنها خم به ابرو نیاوردند که با دم شان گردو نیز می شکنند!!! در عوض اما میلیون ها مردم ایران کمرشان زیر بار سنگین تورم و گرانی و بیکاری و فقر و فلاکت یا شکسته شد و یا در حال شکسته شدن است .
4. با توجه به آن چه عرض شد ، اگر سیره رئیسی در این سه سال دولتش، نشانه و نماد حکمرانی دینی به شمار آید، بدون هیچ تردید و شک و شبهه ای چنین حکمرانی را باید به دیوار بی اعتنایی و بی اعتمادی کوبید و از خیر آن عبور نمود چرا که اگر نماد حکمرانی دینی نتیجه و ثمره اش بدبختی و بیچارگی و فقر و فلاکت و تورم کمر شکن و خالی بودن سفره های بی شماری از مردمان فقیر از مایحتاج زندگی و گرانی افسار گسیخته و بر هم زننده آرامش اقتصادی جامعه و آزادی ستیزی و بی عدالتی باشد، بهتر و منطقی تر و عقلانی تر و اخلاقی تر این است که از خیر چنان حکمرانی باید گذشت حتی اگر به نام دین بوده باشد.
5. گذشته از آن چه عرض شد حقیقت این است که اسلام حکمرانی خاصی را برای بشر نه تعریف کرده است و نه اصول و مبانی و قوانین و مقررات و شیوه ها و روش های آن را به ارمغان آورده است هر چه از حکمرانی هایی که در تاریخ زیست سیاسی مسلمانان قابل شناسائی است ساخته و پرداخته حکام مسلمان و دولت های منسوب به آنان بوده است و لا غیر.
6. از این رو اصطلاح حکمرانی دینی اصطلاح جعلی و ساختگی اصحاب قدرت می باشد تا زیر سایه آن هر آن چه می خواهند انجام دهند و خم به ابرو نیز نیاورند و از آن جا که تاکنون نتوانسته اند حکمرانی عادلانه و اخلاقی و عقلانی در عینیت جامعه به نمایش در آورند در پی قدیس سازی از رئیس جمهور کشته شده در سقوط هلی کوپتر، سیره ایشان را نمادی از حکمرانی دینی معرفی می نمایند تا بتوانند فجایع اقتصادی دوران سه ساله حکمرانی ایشان را زیر سایه تبلیغات خارج از عرف و عقل حکومتی دفن نمایند غافل از این که با این همه فاجعه های اقتصادی و فقر و فلاکت و خالی تر شدن سفره های مردم و گرانی های افسار گسیخته و ... که همه در حکمرانی ایشان به اوج خود رسیدند نمی توان حکمرانی ایشان را نماد حکمرانی قابل دفاع نیز معرفی نمود چه رسد به نمادی از حکمرانی دینی .
7. اما این که مردم پیش از هر چیزی در انتخاب شان به میزان اطاعت پذیری فرد از رهبری (حکمران نظام ) و حکمرانی فقیه ( ولایت فقیه) توجه کنند و گر نه پشیمان خواهند شد، معنای روشن و دقیق اش این است که رئیس جمهوری جز یک سرباز و مطیع بی چون و چرا از حاکم هیچ جایگاه دیگری ندارد بنابراین مردم باید توجه کنند که یک سرباز و مطیع بی چون و چرا نسبت به حاکم نظام سیاسی انتخاب نمایند و گر نه پشیمان خواهند شد همان گونه که ابراهیم رئیسی خود را سرباز بی چون و چرای حاکم می دانست.
8. علم الهدی متوجه نیست که انتخابات ریاست جمهوری برای انتخاب فردی شایسته و قوی و صاحب نظر و با قدرت اجرایی بالا جهت مدیریت خردمندانه و عقلانی و علمی جامعه از سوی اکثریت مردم و به نمایندگی از سوی آنان و پاسخگو به خود آنان است و نه برای انتخاب سرباز و مطیع بی چون و چرا برای حاکم.
9. ناگفته پیداست، نماد حکمرانی دینی مورد نظر علم الهدی همین است که در بند 7 آمد و چنین حکمرانی به جای این که نماد حکمرانی دینی باشد نماد حکمرانی قبیله ای است که در حکمرانی قبیله ای همه اعضای قبیله از جمله منتخب مردم باید مطیع بی چون و چرای رئیس ( حاکم) قبیله باشد.
#عبدالله_مصباحی
1403/3/11

This comment was minimized by the moderator on the site

برای اولین بار در تاریخ جمهوریت جهان، 20% از اعضای یک کابینه، برای کرسی ریاست جمهوری با هم رقابت میکنند

این پدیده بینظیر، نشانه فروپاشیده بودن دولت شهید رئیسی و شکست پروژه خالص سازی است که حتی خالص شده ها هم، یکدیگر را قبول ندارند.

شهید رئیسی چه می‌کشید از دست این تشنگان قدرت!/داوری

@Noandishnews

This comment was minimized by the moderator on the site

فلاحت‌پیشه، نماینده ادوار مجلس: اگر بنا به استمرار شاکله دولت فعلی باشد، کم‌ترین سطح مشارکت در تاریخ سیاسی ایران را شاهد خواهیم بود

رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس دهم: شورای نگهبان بیش از اینکه دغدغه مشارکت جدی را داشته باشد، متأثر از مهندسی انتخابات بوده است.

فرض غالب این است که جریانات کلی حاکم بر روندهای انتخابات اخیر به دنبال دولتی‌اند در آن شاکله دولت آقای رئیسی به هم نخورد؛ یعنی این اولویت اول برای آنها است.

اگر این شرایط شکل بگیرد، ما کم‌ترین سطح مشارکت سیاسی در تاریخ ایران را خواهیم داشت؛ یعنی جریاناتی که مجبورند با هم رقابت کنند و چون کارنامه آنها مشترک است، طرح این کارنامه به ضرر دو طرف است؛ چون قابل دفاع نیست. برنامه جدیدی هم ندارند؛ چون حافظ وضع موجودند. لذا، عملاً جذابیتی برای انتخابات وجود ندارد.

تحلیل_زمانه
@TahlilZamane

This comment was minimized by the moderator on the site

محمود احمدی نژاد کیست؛ محبوب دلهای طبقه نابرخوردار یا به تعبیر نشریه بیلد آلمان، دیوانه‌ای در تهران؟

صابرین نیوز، احمدی نژاد را چنین معرفی کرده است: محمود صباغیان (۱) در آبان ۱۳۳۵ در روستای آرادانِ گرمسار، چشم به جهان گشود. پدرش احمد آهنگر بود. وی هفت خواهر و برادر دارد. در یک سالگی به همراه خانواده به تهران مهاجرت کردند. وی در سال ۱۳۵۴، با کسب رتبه ۱۳۲ کنکور، در رشته راه و ساختمان وارد دانشگاه علم و صنعت شد. و در سال ۶۸ به عضویت هیات علمی این دانشگاه درآمد. احمدی نژاد در سال ۱۳۷۶، دکترای مهندسی و برنامه‌ریزی را از همین دانشگاه اخذ کرد!


غلامرضا علیزاده :

دیرزمانی مهندس طبرزدی می‌گفت، ماهم فعال دانشگاهیِ هم‌دوره احمدی‌نژاد در دانشگاه علم و صنعت بودیم؛ اما ببینید او تا کجا خود را بالا کشید و وضعیتِ رقت‌انگیزِ اکنونِ ما چگونه است!

گمان کنم اگر صابرین نیوز رویش می‌شد، مینوشت: پدر احمدی نژاد آهنگری از تبار مهاجران شبه قاره(جوکیان هند) هست که به کار ساخت داس و بیل و تیشه مشغول بود.

احمدی نژاد را چه باور داشته باشیم یا نه، سیاستمداری است که توانسته خودش را یک‌تنه از دهلیزهای مخوف قدرت در ساختار جمهوری اسلامی بر بکشد و در ساحَت سیاست بین‌الملل مطرح سازد. (تا اینجا کم توفیقی نبود!)

احمدی نژاد سیاستمداری است که به عکس مرحوم هاشمی یا خاتمی، درست یا به غلط، هیچ‌گاه پشت نیروها و مهره‌های گماشته‌شده‌اش را خالی نکرد و آن‌ها را تنها نگذاشت. البته سیاست نزد او وقتی ممدوح است که کاملاً به حضور او و تداوم بقایش در سپهر سیاست بینجامد. بکارگیری یک قاضی تعلیق شده (مرتضوی) و استفاده از توانمندی‌های (!) او جهت تخریب رقبا از دیگر برگ‌های منفی عملکرد احمدی‌نژاد است. همان قاضی که جنایت کهریزک در جریان انتخابات سال ۸۸ در رزومه‌اش ثبت است اما هیچ کدام از اینها به چشم احمدی‌نژاد نیامد. یا دفاع تمام قد احمدی نژاد از دزد مدرک دانشگاهی (کُردان) و کاغذپاره‌خواندنِ مدارج اصیل دانشگاهی توسط او از دیگر، مواضع تلخ و بیادماندنیِ اوست.

اما اینها همه چیز نیست: خودمحوری بیش از حد احمدی‌نژاد و عدم تمکین او نسبت به مناسبات و الزامات تفکیک قوا و عدم باورمندی او به سازمان برنامه، تصمیمات او را در زمینه‌ای با تفکر ژله‌ای، با وضعیت فاقد ثبات و نامطمئن قرار داده، شیوه مدیریتِ او را باری بهر جهت و عاری از خِردمندی ساخته است.

وگرنه، ٨٠٠ میلیارد دلار درآمدنفتی کشور در آن هشت سال شوم، این مبلغ سرسام آور معادل ۱۶ سال درآمد برزیل از طریق صادرات محصولات کشاورزی است که بزرگترین کشور صادرکننده در این عرصه است یا معادل ۱۶ سال درآمد اسپانیا از محل گردشگری که بزرگترین کشور پذیرای گردشگران است. امارات که اکنون یکی از مراکز مهم تجاری جهان است سالانه ۲۰ میلیارد دلار از این تجارت نصیبش می‌شود. این پول حتا بیش از بودجه نظامی آمریکاست! هر کشوری این پول را داشت از این رو به آن رو می‌شد.

پی‌نوشت:

۱. صباغیان، یکی از شاخه‌های قومی یهودیان اشکنازی در منطقه ماوراء قفقاز و روسیه است که به همراه گروهی از خاندان‌های بهایی، همانند خاندان‌های "ثابتی" و "یزدانی"، در استان سمنان از "آرادان" تا "سنگسر" پراکنده هستند
تحلیل_زمانه
@TahlilZamane

This comment was minimized by the moderator on the site

در همه جای دنیا انتخاب‌کنندگان در انتخابات شرکت می‌کنند تا تحولی در زندگی‌ خودشان ایجاد شود.اما در جمهوری اسلامی انتخاب‌کنندگان در انتخابات شرکت می‌کنند تا تحولی در زندگی انتخاب‌شوندگان ایجاد شود./بیژن اشتری
@MohandesMirHosseinMousavi

یک رئیس جمهور به فروش می رسد! (https://t.me/mohandesmirhosseinmousavi)
صلاح_الدین_خدیو
با ثبت نام هشتاد داوطلب در انتخابات زودهنگام ریاست جمهوری، ایران از این لحاظ از هر نمونەی مشابهی در جهان پیشی گرفت.
در آخرین انتخابات ریاست جمهوری افغانستان قبل از سقوط جمهوری در سال 1397، هیجده نامزد وارد رقابت های انتخاباتی شدند کە از آمار اعلام شدەی امروز به مراتب پایین تر است.

ثبت نام فلەای وزرا، نمایندگان مجلس، کاندیداهای همیشگی و ...از جهاتی شبیه پدیدەی انفجار نام نویسی برای دورەی چهارم شوراهای شهر در سال 92 است.
آنزمان پس از پایان دورەی سوم شوراها کە استثنائا شش ساله بود، هزاران نفر برای ثبت نام راهی فرمانداری ها شدند.
دورەی شش سالەی سوم سرچشمەی تحولی بزرگ مقیاس در ماهیت و کارکرد شوراها بود و پویایی های آن، انگیزە های جدید و مضاعفی نزد داوطلبان پدید آورده بود.
خروج کامل نهاد شورا از ماهیت دمکراتیک خود و بدل شدن آنها به زائیدەی نظام سیاسی و قلکی پر از پول در سال های گرانی بهای نفت و قبل از تحریم ها، از آن شغلی پردرآمد ساخته بود.
با وجود فسادها و ویژه خواری های فراوان به علت یکدست شدن نظام سیاسی و کاهش چشمگیر رقابت های داخلی میان اصول گرایان، خبری از طرح ها و برنامەهای ضد فساد هم نبود.
از تلاقی این دو پیشامد، این تصور بوجود آمد که با شورا شدن هم می توان یک شبه پولدار شد و هم از مصونیت سیاسی آن برای در امان ماندن از گزند تعقیب های احتمالی قانونی بهره برد.
ظاهرا انتخابات ریاست جمهوری به سرنوشتی مشابه دچار و دستخوش تغییر نگاه ها و تحول در هنجارهای پذیرفتە شدەی آن گشته است.
بسیاری از نامزدهای کنونی به چشم یک شغل به آن نگاه می کنند. برخی که در انتخابات سه ماه قبل مجلس از شهرستان متبوعشان رای نیاوردەاند، بخت خود را در خیابان پاستور می آزمایند!
یا دستکم رزومەای برای خود دست و پا نموده و نامشان در عداد رجال قرار می گیرد.
بعضی از وزرای فعلی و سابق هم که منصب کنونی خود را در صورت انتخاب رئیس جدید از دست رفته می بینند، از کارت نامزدی برای رایزنی و لابیگری بهره می جویند، با این امید که منصبشان را حفظ و یا دوباره آن را بدست آورند.
در هر صورت نمی توان منکر تخفیف و هبوط این جایگاه از منظر تنزل شان و میزان " بزرگمردی " داوالطلبان آن شد.
3 برآمدگی و تورم عناصری چون ستیز و سازش ویژگی اصلی دو انتخابات اخیر ریاست جمهوری افغانستان بود.
تقریبا در هر دو برندەی نهایی معلوم نشد و رقیب اصلی نتایج قطعی را نپذیرفت. پیامد این امر فعال شدن مکانیزم های مصالحه به روش سازش های قبیله ای بود.
ساختن مناصب موازی و برابر، تسهیم پست ها و تقسیم موقعیت های پرسود سیاسی و اقتصادی ره آورد دمکراسی افغانی و ماحصل آن هم دولت های فاسد و فاشل بود.
در ایران هم از دورەی قبل پدیدەی کاندیداهای روکشی و پوششی رایج شد. کسانی که صرفا برای سپر شدن در جریان مناظرەها و حمایت از کاندیدای اصلی آمدند و پس از انتخایات، سهم شایستەی خود را دریافت کردند.
اتفاقی که امروز افتاده، افراط در این زمینه و افزایش تصاعدی پوششی هاست. کسانی که به طمع دریافت سهم آمدەاند و در وهلەی اول به منافع شخصی معین می اندیشند.
سوگمندانه کارکرد سهم خواهی افراد چه خود کنار روند و چه توسط شورای نگهبان درو شوند، باقی می ماند و در تبدیل کابینه به یک شرکت سهامی نقش آفرین خواهد شد.
در واقع بجای چینش دولتی برنامه محور و متعهد به الزامات کارشناسی و سیاسی مطالعه شده، مجمع الجزایری از نمایندگی منافع متفاوت و متضاد ساخته می شود.
4 -سال ها قبل روزنامه نگاری آمریکایی به نام جو مک جی یس کتابی بنام " یک رئیس جمهور به فروش می رسد" نوشت و بخشی از تکنیک های پروپاگاندا و سیاه نمایی و سفید شویی کمپین های انتخاباتی آمریکا را برملا کرد.
این کتاب که به بیان پشت پردەی کارزار انتخاباتی ریاست جمهوری نیکسون در سال 1969 پرداخته بود، در ایران هم به اثری خوشخوان تیدیل شد.
نیکسون که پس از رسوایی واترگیت قبل از اتمام دورەاش برکنار شد، متحد نزدیک شاە ایران بود و پهلوی به کمپین تبلیغاتی اش کمک کرده بود.
منهای محتوای کتاب و آنچه در آن زمان در آمریکا واقعا اتفاق افتاد، اردوکشی روزهای اخیر در خیابان فاطمی، نام این کتاب را برایم تداعی کرد; گویی در وزارت کشور ریاست جمهوری می فروشند و سیل متقاضیان برای عقب نماندن از قافله راه افتاده است!

Telegram (https://t.me/mohandesmirhosseinmousavi)

This comment was minimized by the moderator on the site

امیدوارم صلاحیت محمود احمدی‌نژاد تأیید شود؛مناظره‌های انتخاباتی به دادگاهی برای او بدل می شود

محمد فاضلی

امیدوارم صلاحیت محمود احمدی‌نژاد تأیید شود و در انتخابات نامزد باشد.

او نه به پول بادآورده نفت در دهه ۸۰ دسترسی دارد، نه ایران رو به رشد و توسعه میراث مانده از عصر محمد خاتمی را دارد، نه همراهی هسته اصلی قدرت و نه ایران بدون تحریم. زیر بار تحریم‌ها له می‌شود و اسطوره پوپولیسمش می‌شکند.

زمامداری او البته به هر حال سال‌های خسران ملت خواهد شد و ویرانگر، اما حداقل از این ظاهر قهرمان توده‌ها خارج می‌شود. همین یک گام به سوی عقلانیت است.

ضمن آنکه مناظره‌ها به دادگاهی برای او بدل می‌شود، هر چند احتمالا باز هم رأی می‌آورد.
ولی مهم نیست، هزینه خسارت چهار سال زمامداری او در مقابل فایده بسط عقلانیت، قابل تحمل است.
ضمن آنکه احتمالا اغلب بقیه آن‌ها که تأیید می‌شوند نیز کم و بیش در همین کلاس خواهند بود.


@MohandesMirHosseinMousavi

This comment was minimized by the moderator on the site

‏نظام سیاسی‌ای که‌ فعالیت حزبی را نمی‌پذیرد و احزاب پرطرفدار و ریشه‌دار را به راحتی منحل می‌کند، ناچار می‌شود به این نمایش ثبت‌نام تن دهد؛ که این‌همه جویای نام، به امید تایید یا رد صلاحیت، مفهوم رجل سیاسی و رئیس جمهور را به سخره بگیرند.
‏تازه جلوی ثبت‌نام غیرسیاسی‌ها را گرفته‌اند!

جوادی یگانه
@Falaakhon

This comment was minimized by the moderator on the site

فکرش را بکنید اگر جناب استاد اعظم جبرائیلی سه ماه و بیست روز زودتر به دنیا آمده بود الان عده ای داشتند برای حضرتشان کابینه دولت می چیدند و از این ملت دعوت می کردند که به خودشان لطف کرده و ایشان را به مقام ریاست جمهوری برسانند.
چه باید بگویم؟
این سیستمی که این غوره را در خودش پرورش داده که ادعاهایش سقف ثریا را پاره کرده، و خودشان را متخصص جمیع علوم و منجی ملت ایران می‌دانند، از این دست تردستی ها زیاد در آستین دارد. از آقای عبدالملکی ها و رائفی پورها تا جونان مومن انقلابی بی سوادی که در دولت جوان حزب الهی مرحوم رئیسی ناگهان یک شبه در عده مقامات ارشد نظام ظاهر شدند و هر کدام چند سال دیگر یک جبرائیلی تمام عیار می شوند برای خودشان به وفور است .
از حجم اندوه نمی‌دانم چه بگویم!
ایران به چه مصیبت و بلایی مبتلا شده!
این حق این ملت رنج دیده شهید داده نبود که این جماعت را بر گرده آنها سوار کنند تا ذخایر ما را به پای توهمات شان بسوزانند.
سلمان_کدیور

This comment was minimized by the moderator on the site

یک نمایش مضحک، خنده‌دار و گریه‌آور

رحیم قمیشی

در بسیاری کشورهای پیشرفته، احزاب چهار سال کار می‌کنند، بین شخصیت‌های مهم درون حزبی رقابت می‌گذارند، طرح‌هایشان را بالا و پایین می‌کنند، برای طرفداران‌شان و کل مردم توضیح می‌دهند؛ آنها بیایند چه می‌شود، و چه نمی‌شود.
به رقیب احترام می‌گذارند، ضوابطی وجود دارد که هر کسی بدون جمع‌آوری چند صد هزار امضا یا نمایندگی از احزاب رسمی پرطرفدار اصلا نتواند برای ثبت‌نام وارد وزارت کشور شوند.
در کشور ما؛
نه احزاب نماینده دارند، نه افراد ضابطه‌ای برای حضور، نه حداقل برنامه‌ای، نه کابینه‌ای، نه معاون اولی...

یکی می‌آید می‌گوید شناسنامه‌ام ایرانی است! یکی می‌گوید از مغز اول نظام درآمده، یکی احساس وظیفه کرده، یکی به اصرار همسایه‌هایش، یکی به سفارش بزرگان، یکی به او تکلیف شده ، یکی خواب‌نما!
چند هفته دیگر هم مارش عملیات پخش خواهد شد.
برای کور کردن چشم دشمن، برای زدن مشت محکم به دهان امریکا، برای شکست اسرائیل، برای غزه، برای خون شهدا، برای ادامه راه رئیسی، برای آرمانهای امام راحل، بیایید رای بدهید!

چقدر مضحک شده انتخابات در ایران.
چقدر چندش‌آور شده.
چقدر نسل جدید به این بازی پیرمردها می‌خندد!
چقدر عقب رفته‌ایم ما...
یک نمایش تکراری ملال‌آور
که هیچ چیز تغییر نکند.

کاش می‌شد بخوابیم، بیدار شویم بگویند تمام شد.
همه‌شان رفتند.
این دوره مسخره تمام شد.
بگویند همه‌اش یک خواب بوده
که ایران متمدن
ایران بزرگ
افتاده بود دست انسان‌هایی کوچک

این روزها وزارت کشور شده
نمایشی از کل نظام
یک نمایش مضحک
خنده‌دار و گریه‌آور


تحلیل_زمانه @TahlilZamane

هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در تلخ تر از زهر، بار دگر روزگار ...
خاموشی تلخ یک هنرمند آخرین باری که زنگ زد ۱۱ آبان ۱۴۰۳ بود. مشخصات کامل یادداشتی از مرا می خواست که...
- یک نظز اضافه کرد در تلخ تر از زهر، بار دگر روزگار ...
یک خاطره واقعی از دادگاه من و قاضی مرتضوی زنده یاد سید ابراهیم نبوی (طنزپرداز شهیر ایرانی) من در ...