فرزانگی در حکمرانی، پیروزی ترکیه در عدم اعدام عبدالله اوجلان، شکیبایی خردمندانه
مطلب ویژه
  •  

18 اسفند 1403
Author :  
اردوغان و اوجلان

 روند پیروزی‌های پیاپی رهبری ترکیه در راهبری کشور و مردم خود به سمت توسعه و پیشرفت، در پهنه‌های داخلی، منطقه‌ای و جهانی، نشان می‌دهد راهبردهای آنان، آموزه‌های خوبی را برای رهبران ایران در خود دارد. چراکه فرزانگی در برخورد آنان با مسایل داخلی و جهانی را، در گفتار و کردار آنان، و نتایج آن می‌تواند دید.

آخرین برونداد رهبریت شایسته سالار، و پرورش یافته در ساختار سیستم حزبی ترکیه، و برخورداری آن از عقلانیت را، می‌توان در پرونده اسارت آقای عبدالله اوجلان [1] دید، رهبر بزرگترین گروه مخالف حاکمیت ناسیونالیسم ترک بر کُردها در آنکارا، که برغم نبردهای سنگین و چند دهه‌ایی بین کُردها (حزب پ.ک.ک) و نیروهای امنیتی و نظامی ترکیه، که تنها در آمار کشتار آن نبرد سنگین، نزدیک به 80 هزار نفر از دو طرف کشته برجای گذاشته است، و خسارت‌های دیگر، اما این روزها به صلح و آتش بسی آبرومندانه نزدیک می‌شود.

 وقتی ترکیه با همکاری امریکا و اسراییل، موفق به ربایش این رهبر مخالفان خود از افریقا، و انتقال او به داخل ترکیه در سال 1377 شد، رهبران این کشور در سیستم نظامی، امنیتی، قضایی و سیاسی، عقده‌های فردی و سیستمی خود را به کناری نهاده، از سر فرزانگی و سیاست، در سطح ملی تصمیم گرفتند، و چوبه‌ی دار را به کناری نهاده، اوجلان را به سان یک رهبر مبارز، به رسمیت شناخته، و زنده نگه داشتند و...، و امروز میوه‌های شیرینِ این فرزانگی، فروخفتن خشم، شکیبایی و مهر ورزیدن خود بر اسیر خود را می‌چینند.

26 سال از دستگیری این رهبر بزرگ کُرد می‌گذرد، و سیستم امنیتی و قضایی ترکیه عقلانیت و فرزانگی به خرج دادند، و طناب دار را بر گردن او نینداختند، در حالی که تنها به بهانه آلوده بودن دستان او، به خون ده‌ها هزار نظامی و غیرنظامی ترکیه، چوبه دار، آب سردی بود که به صورت و دل بسیاری از صدمه دیدگانِ از این نبرد، در ترکیه، خنکای انتقام را می‌نشاند، اما تصمیم سازان در ترکیه، عوام فریبی و مستی ناشی از این پیروزی، خشم شخصی و عمومی خود را به کناری نهادند، و به بهتر از انتقام کشیدن و... اندیشیدند.

و به نظر می‌رسد، روح پوپولیسم و عوام‌فریب جهان سومی ترکیه، در برابر خرد جمعی و روح مدارای رهبران دمخور ترکیه با جهانِ دمکراتیک و آزاد، زانو زد، و شکست خورد، و آنان دست کم در این پرونده، ملت خود را به خودی و غیرخودی تقسیم نکردند (آنچنان که در زمان تشکیل ترکیه ارمنی‌ها و کُردها را به حاشیه راندند و ترکیه را تنها از آن ترک‌ها دانستند)، تا برای شاد کردن دل خودی‌های خود، غیرخودی‌های (کُردها) بسیاری را دل آزرده و غمگین کنند، این کردند و نهالی را کاشتند که اکنون در حالِ به میوه نشستن است.

از این رو عبدالله اوجلان را در جزیره ایی نگه داشتند و در یک مذاکره درازدامن و چندین ساله، او را متقاعد کردند که در مسیر منافع ترکیه حرکت کند، و امروز به نظر می‌رسد که آنان با این مخالف سرسخت خود، به توافق دست یافته‌اند، و به دست خود او، بزرگترین حزب مسلح و مبارزِ مخالفِ حاکمیت آنکارا بر مناطق کردنشین را که، اوجلان خود آنرا بنیانگذاری کرده بود را، منحل اعلام کرده، و اوجلان خود از رزمندگانِ کُرد گروه دست‌ساز خود خواست، تا ابزار جنگی بر زمین نهند، و با حاکمیت آنکارا، به یک توافق از سر مدارا و گفتگو دست یابند.

این سطح از فرزانگی را در سیستم تصمیم ساز کشورمان کمتر می‌توان دید، چراکه هر رهبر و یا جنگجوی مخالفی که به دست سیستم قضایی و امنیتی ما افتاد، اولین سرنوشت قابل تصور برای او، چوبه‌ی داری بود، که انتظار گردنش را می‌کشید. اعدام، عبدالمالک ریگی [2] ، جمشید شارمهد [3] ، روح الله زم [4] و... از آخرین این نوع برخوردها هستند که در هر سه موردِ ربایش‌ها، به اعدامِ آنان پایان یافت، و شاید لازم بود که این وقارِ حاکمیتی، شکیبایی را در منش تصمیم سازان کشورمان هم می‌دیدیم، تا کمتر به مرگ مخالفان، و بیشتر به استفاده از آنان در مسیر منافع و امنیت ملی ایران فکر می‌کردند، تا تن آنان را بر چوبه دار آویزان ببینند.

یکی از حقوق بنیادین آدم‌ها حق مبارزه است، مبارزه در ذات زندگی آدم‌ها نهفته است، و بدون مبارزه، آدم‌ها یا به برده همنوع خود، و یا در بهترین بروز آن، به یک مظلوم دگرگون خواهند شد. و حاکمیت‌ها معمولا فراموش می‌کنند که این حق را به نخبگان جامعه خود باید داد، و اینکه هر نظامِ حاکمیتی در جهان، به صورت طبیعی، با پدیده مخالف (تندرو و کندرو) و مخالفتِ داخلی شهروندانش مواجه خواهد شد، شهروندان مخالفی با آرمان‌هایی جدا، و حتی مخالف آرمانِ حاکمیت‌ مستقر، که نظام مطلوب خود را می‌جویند، و برای استقرار آن کوشش و مبارزه می‌کنند.

آدمیت و سیستم‌های حاکمیتی آنها، باید روزی به این درجه از فهم، مدارا و شکیبایی و عقلانیت برسند که، بود و باش مخالف و مخالفت را به رسمیت شناخته، برای مخالفت و مخالف حق و وسعت عملِ درخور در نظر گیرند، چرا که آدم‌ها همیشه خود را لایق زیستی آزادانه‌تر و بهتر از وضع موجود، می‌دانند و از این روست که برای خود حق مبارزه برای دستیابی به آن را قائلند، و برای آن مبارزه هم می‌کنند، آنقدر آرمانِ آدم‌ها در این راستا برای‌شان ارزشمند است، که گاهی برایش حاضرند جان هم بدهند.

مبارزه‌ی با وضع موجود، در هر کشور و جامعه‌یی، نه دور از عقلانیت است، و نه از حد و حدود اختیار شهروندان، آنرا به دور باید خواست و دید. مبارزه‌ایی این چنینی، پدیده‌ایی نسبتا همه‌گیر (کم یا زیاد) است، و در گوشه گوشه‌ی جهان رواج دارد، حتی نظام‌های دیرپای قانونمندی همچون بریتانیا نیز با پدیده جدایی طلبی و... مواجهند، و خسارت آن به سیستم‌های حاکمیتی، امری روشن و به نوعی پذیرفته شده است،

از این رو در سیستم‌های نرمال و درستِ حاکمیتی، از پیگیری خسارات وارده ناشی از اعتراضات، و خشم عمومی در این سطح هم، خودداری می‌کنند، و سعی می‌کنند که چشم پوشی کنند، چرا که این برونداد را، حق شهروندان خود می‌دانند، که اعتراض کنند و معترض هم در اوجِ احساسِ ظلم، ناکامی و ضرری که از ناحیه جامعه خود احساس می کند، ممکن است خساراتی بزند، ماموری کشته شود، مکانی آتش زده شود و... که اگرچه درست نیست، اما گاهی اتفاق می‌افتد، در اینجا حاکمیت‌هایی که خود را از مردم خود می‌دانند، حق انتقام‌جویی از شهروندان معترضِ خود را، به خود نمی‌دهند، چراکه معترضین را نیز از خود می‌دانند، که برای هر مامور کشته و یا زخمی شده، چند مکان به آتش کشیده شده، چند شهروند معترض را به دار مجازات محکوم نکنند و... و راه های دیگری برای مهار این نابهنجاری‌ها جستجو می‌کنند.

 و این چنین است که به صورت دوفاکتو، حاکمیت‌ها در پدیده مبارزات سیاسی و...، خسارات ناشی از مبارزه شهروندان خود را پذیرفته، و به نوعی آن را به ذمه جامعه (شریک جرم همه مجرمین) دانسته، و آنرا به رسمیت می‌شناسد، معترضان را صاحبان جامعه دانسته، که حق دارند در مسیر مبارزه خود، حتی برای دیده شدن و شنیده شدن، خساراتی همه به اموال عمومی بزنند، و از این روست که علاوه بر اینکه، برای شهروندان مبارز در اپوزیسیونِ مسالمت‌جو، در سیستم‌های حکمرانی خود، حق و حقوق بسیاری در نظر می‌گیرند، بلکه برای مبارزینی که نوع ژرف‌تری از مبارزه با سیستم‌های حکومتی را اتخاذ می‌کنند نیز، حقوق مناسبی در نظر گرفته، و نانوشته حد نگه می‌دارند، و البته نتیجه آن شکیبایی خردمندانه، و مدارای در خور حاکمیتیِ خود را هم می‌گیرند، که آرام شدن جامعه و شکستن چرخه انتقام‌جویی از آن جمله است.

رهبران فرزانه می‌دانند اگر مبارزه مسالمت‌جویانه و اصلاح طلبانه شهروندان در یک کشور نتیجه نداد، جامعه خود، جمعی از شهروندان معترض را به سمتِ مشی مبارزه خشن‌تری هدایت می‌کند، و از آنجاکه این دو تابعی از همند، جامعه خود را به نوعی شریک جرم دیده، و یک حق پذیرفته شده برای آزادیخواهان، تحول‌خواهان، اصلاح طلبان و تغییرطلبانی از این نوع را نانوشته به رسمیت می‌شناسد، چراکه در تکثر طیف شهروندان مبارز، افرادی وجود دارند، که گاه در مسیر نبردهای مسلحانه هم قرار می‌گیرند و گرچه این حق طرفین است که گلوله را با گلوله پاسخ گویند، اما حاکمیت‌ها حد نگهداشتن در حق شهروندانی که این نوع مبارزه را در پیش می‌گیرند، و اسیر می‌شوند را نیز، از فرزانگی و فهم حکمرانی خود می دانند، و اگر حاکمیت‌هایی به این امر تن در ندهند، با عواقب آن روبرو خواهند شد.

نمونه آن اعدام جمشید شارمهد بود، که اگر تصمیم سازان حد نگه می‌داشتند، صبر و شکیبایی حکمرانانه در پیش می گرفتند و... شاید امروز روابط دیرینه بین ایران و آلمان این چنین دچار تنش نمی‌شد، که نمایندگی‌های دیرپای کشورمان، و از جمله مراکز فرهنگی ایران در این کشور مهم اروپایی، این چنین به تعطیلی کشیده نمی‌شدند، اعدام شارمهد اگرچه تنها دلیل نبود، اما در این امر بی تاثیر هم نبود.

یا اعدام عبدالمالک ریگی، چقدر در نابودی گروه تحت فرمان وی موثر بود؟ آیا به دنبال اعدام یک جنگجوی بلوچ، قدرت مانور آنان افزایش نیافته است؟ مقایسه الگوی ترکیه و ج.ا.ایران در استفاده از خشن‌ترین ابزار نابودی مخالفان، یعنی اعدام، یا همان اعدام درمانی جامعه، نشان می‌دهد که به نظر می‌رسد تصمیم سازان کشورمان ره به بیراهه زدند و...

 در حالیکه حکمرانان ترکیه با پیشه کردن مدارا، نوعی فرزانگی در حکمرانی را، ترمز حس انتقام‌جویی خود قرار دادند و با دوری از احساساتی همچون خشم، و با دست زدن به راهبرد مدارا با مخالفان خود، سود چالاکی سیستمی، بکارگیری فرزانگی، صبر و انتظار، جهت‌گیری‌های درست و..، را در خزانه منافع و امنیت ملی کشور خود واریز کرده و می‌کند. شهروندان هر کشوری سرمایه‌های غیر قابل جایگزین آن محسوب می‌شوند، شهروندانی که گاهی در لباس مخالف با تو می‌جنگند، روزی همان‌ها کلید حل مشکلات لاینحل شما هم خواهند بود.

 

عبدالله اوجلان هنگام دستگیری در هواپیما

در حال انتقال به ترکیه در سال 1377 در محاصره ماموران امنیتی ترکیه

[1] - عبدالله اوجالان (زاده ۴ آوریل ۱۹۴۸) که در میان پیروانش به عمو رهبر نیز مشهور است سیاستمدار، نظریه‌پرداز و زندانی سیاسی چپ‌گرای کُرد اهل کشور ترکیه، و نیز رهبر و بنیان‌گذار حزب کارگران کردستان است. حزب کارگران کردستان (پ.ک.ک)، یک سازمان پیکارجوی چپگراست که برای جلوگیری از سرکوب کردهای ترکیه توسط دولت ترکیه، تأسیس شده و علیه حکومت این کشور به فعالیت مسلحانه می‌پردازد. عبدالله اوجالان از زمان دستگیری‌اش در ۱۵ فوریه ۱۹۹۹ تاکنون در ترکیه در زندان امرالی به سر می‌برد

[2] - عبدالمجید ریگی ( ۱۳۶۲ – ۳۰ خرداد ۱۳۸۹) مشهور به عبدالمالک ریگی؛  رهبر پیشین گروه  جندالله  بود که علیه نظام جمهوری اسلامی ایران فعالیت مسلحانه می‌کرد. گروه وی از سوی جمهوری اسلامی ایران، دولت پاکستان و ایالات متحده آمریکا به عنوان «یک گروه تروریستی» شناخته شده و متهم به «قاچاق مواد مخدر، آدم‌ربایی و ترور شمار زیادی از مردم عادی و نظامیان ایرانی به ویژه اعضای سپاه پاسداران» بود  ریگی در اسفند ۱۳۸۸ توسط وزارت اطلاعات ایران دستگیر شد و پس از آن گروه جندالله، محمدظاهر بلوچ را به عنوان جانشین وی معرفی کرد

[3] - جمشید شارمهد (۳ فروردین ۱۳۳۴ – ۷ آبان ۱۴۰۳) فعال سیاسی ایرانی-آلمانی و از اعضای انجمن پادشاهی ایران بود که مدیریت رادیو تندر را پس‌ از ناپدیدشدن فرود فولادوند بر عهده داشت. شارمهد تابستان ۱۳۹۹ در دبی توسط مأموران وزارت اطلاعات ربوده شد. وی در ایران زندانی، شکنجه و در دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی به اتهاماتی چون «افساد فی‌الارض» و «محاربه» محاکمه و به اعدام محکوم و در ۷ آبان ۱۴۰۳ اعدام شد.

[4] - روح‌الله زم (۵ مرداد ۱۳۵۷) روزنامه‌نگار و فعال سیاسی اهل ایران بود. او یکی از مخالفان نظام جمهوری اسلامی ایران بود که وبگاه و کانال تلگرامی خبری-تحلیلی آمدنیوز را تأسیس کرد و برای انتشار اسناد فساد حکومتی شناخته شد. در ۲۲ مهر ۱۳۹۸ رسانه‌های داخل ایران خبر از دستگیری روح‌الله زم توسط سازمان اطلاعات سپاه دادند. زم در سحرگاه ۲۲ آذر ۱۳۹۹ به‌وسیله طناب دار اعدام شد.

 

 

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نظرات (5)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
This comment was minimized by the moderator on the site

سرنوشت مردم؛ در دست "رهبران" آنهاست.

مطالعه تاریخ ملت ها نشان می دهد که این رهبران هستند که کلیدی ترین نقش تعیین کننده در سرنوشت مردم دارند؛ نه احزاب یا پارلمان ها یا...
رهبران؛ با هر تصمیمی که می گیرند؛ سرنوشتِ میلیونها انسان را رقم می زنند...

داشتم فیلم دیدار رجب طیب اردوغان با ایلان ماسک را می دیدم برایم جالب بود.
(فیلم را در زیر این نوشته آورده ام).
https://t.me/copy_ir/1113

طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه، که اخیرا برای شرکت در هفتاد و هشتمین مجمع عمومی سازمان ملل به نیویورک سفر کرده بود، در «تورک اوی= مرکز خانه ترکیه»، در نیویورک با ایلان ماسک، بنیانگذار و مدیر عامل تسلا و اسپیس ایکس یعنی ثروتمندترین شخص جهان دیدار کرد، اردوغان او را به جشنواره ای دعوت کرد که قرار است از 27 سپتامبر تا 1 اکتبر سال جاری میلادی، در شهر ساحلی ازمیر (ترکیه) برگزار شود، "اردوغان" همچنین، از "ایلان ماسک" خواست تا هفتمین کارخانه سخت افزاری خاص تسلا را در ترکیه تأسیس کند.
اما عجیب ترین موضوع دیدار این بوده که ایلان ماسک پسربچه سه ساله اش را بغل کرده آمده بود!
اردوغان توپ فوتبالی به پسربچه و نسخه انگلیسی کتاب خود، تحت عنوان: (دنیای عادلانه تر، امکان پذیر است) را به ایلان ماسک هدیه داد که البته پسربچه نمی گیرد، اما در صحنه معنی دارِ پایانی دیدار، پدر را می بینیم که پسربچه را به خانم دستیارش داده و خودش کتاب اردوغان را در زیر بغل دارد و خارج می شود!
برخی ایراد گرفته اند که چرا برخلاف قواعد دیپلماسی با بچه اش، آمده بود...؟!
به نظرم، اینها ایرادهای بچگانه است؛ آنچه مهم است؛ تحققِ آن خواسته ی اردوغان از ایلان ماسک است؛ یعنی تاسیس هفتمین کارخانه در ترکیه و تاثیر آن در حیات اقتصادی هزاران مردم ترکیه...

بلی! داشتم از نقش رهبران در سرنوشت ملتها می گفتم، به نظرم بهترین مثال، مقایسه دو رهبر چین می باشد یعنی:
دیوانه بازی های مائوتسه تونگ و در مقابل، هوشمندی دنگ شیائوپینگ جانشین او.
هر ملتی در طول زندگیش گاهی تب می کند و دیوانه بازی در می آورد... اما این مهم نیست؛ بلکه، مهم اینست که چقدر زود دست از آن دیوانه بازی بکشند و سرِ عقل بیایند...
در دیوانه بازی های مائو، بزرگترین قحطی تاریخ آن کشور رقم خورد، بین 15 تا 45 میلیون چینی بین سال های 1958 تا 1962 بر اثر گرسنگی شدید جان سپردند،
اما با مرگ مائو، رهبری چین به دنگ شیائوپینگ رسید، او می توانست از مائو تقلید کند، مردم را در فقر رها کرده خود در تجملات زندگی کند... اما او اینکار را نکرد، بلکه او در همان کشور و در همان حزب، دست به تغییرات و اصلاحات اساسی زد:
اول، کیش شخصیت و هاله تقدسِ مائو را شکست؛ سپس از توهمات و شعارهای ایدئولوژیکی و کله داغ و هارت ‌و پورت بازی او فاصله گرفت و اصالت عمل (پراگماتیسم) را برگزید و گفت:
«هزار شعار و سخنرانی انقلابی یک دانه برنج در کاسه دهقان چینی؛ نمی‌ گذارد.»،،،،

مائو با شعارهای مارکس و انگلس و با وعده های ایجاد بهشت در آینده ای دوردست (نسیه) در عرش زندگی می کرد اما دنگ شیائوپینگ در روی زمینِ سخت با سرنوشت میلیون ها چینی مواجه بود که با گرسنگی و فلاکت درگیر بودند!
دنگ شیائوپینگ، اقتصاد بازار را پذیرفت، چین را به روی سرمایه های خارجی باز کرد و در نتیجه، آن معجزه اقتصادی چین رخ داد و چین به یکی از دو ابرقدرت اقتصادی امروز جهان، تبدیل شد!

من تمام اصلاحات دنگ شیائوپینگ و تفاوتش با شعارهای خیالپردازانه مائو که وعده بهشتِ نسیه (در آینده بر اساس مارکسیسم) را سر می داد؛ در یک جمله خلاصه می کنم:
عزیزم! این مهم نیست که گربه سفید باشد یا سیاه. فقط این مهم است که موش بگیرد و اگر موش را گرفت، گربه خوبی است و کارآمد...
به نظرم اگر آیلان ماسک بجای بچه در بغل حتی اگر با شلوارک نیز می آمد؛ چندان مهم نبود،،،، مهم، تشویق او به تاسیس هفتمین کارخانه اش در ترکیه بوده، چرا که، فلسفه وجودی هر سیاست مدار، تنها در تلاش او برای ایجاد رفاه و زندگی سعادتمندانه برای مردمش معنی می یابد...

هموطن؛ حال؛ خودتون مقایسه کنید؛ مقوله فوق رو با وضعیت کنونی رهبریت کشورمون، طی ۴۴ سال اخیر؛ (حسب وعده های کاملا نسیه ی دینی و اقتصادی اینان و شعارهای بی بنیاد این حاکمیت)؛.... و قضاوت با خودتون*

علی مرادی مراغه ای

This comment was minimized by the moderator on the site

بیانیه اوجالان برای خلع سلاح، بیشتر تحت تاثیر تحولات سوریه است تا ترکیه

کردها تا زمانی که جایگاه قانونی مشخصی نداشته باشند، خود را خلع سلاح نمی‌کنند.

حشمت‌الله فلاحت‌پیشه، رئیس پیشین کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس دهم و استاد روابط بین‌الملل دانشگاه علامه طباطبایی ضمن بررسی ابعاد مسئله خلع سلاح پ‌ک‌ک و تاثیرات این تحرکات در منطقه و بین‌الملل، اظهار کرد: به اعتقاد من، اگر نتیجه بیانیه عبدالله اوجالان، پایان دادن به یک سری خونریزی‌ها و اختلافات منطقه‌ای و ایجادشرایط نهادی عادلانه در ترکیه شود، می‌توان گفت که یک اقدام مثبت محسوب می‌شود.

نکته اول در این باره، این است که باید دید، آیا اقدام دولت ترکیه، یک اقدام تاکتیکی بوده و یا یک تصمیم راهبردی محسوب می‌شود؟ در گذشته، اقداماتی از این نوع، عمدتا تاکتیکی و مقطعی بوده است.

به عنوان نمونه، بعد از سال 2003 میلادی که تغییرات قانون اساسی داخل عراق به سود کردهای این کشور تمام شد، یک سری همکاری‌ها و توافقاتی بین دولت ترکیه و پ‌ک‌ک صورت گرفت ولی، همین که شور و شوق کردهای عراق فروخوابید و به ویژه پس از شکست رفراندوم استقلال کردستان عراق، موجی از دستگیری کردها و بازداشت نمایندگان کرد در مجلس ترکیه توسط دولت اردوغان آغاز شد.

الان هم، اتفاق رخ داده، این است که این اتفاق، بیشتر تحت تاثیر تحولات سوریه است تا ترکیه. آنکارا، خلع سلاح کامل سوریه را دنبال می‌کند، ولی کردهای سوریه، حاضر نیستند که بدون تضمین‌های قانونی و نهادی و شرکت در پروسه انتقال قدرت، اسلحه را زمین بگذارند.

بر همین اساس اما، ترکیه برای اینکه نوعی فشار را بر کردهای روژاوا ایجاد کند، سعی دارد که به بهانه‌های داخلی در این باره پایان بدهد. از طرفی هم، همین مساله سبب شده تا حدی به اصالت اقدام آنکارا شک ایجاد شود.

این گام اول، پیش از آنکه گام دولت ترکیه باشد، گام عبدالله اوجالان و پ‌‎ک‌ک است. دولت ترکیه پس از این، مجبور است که برای حفظ این توافق، شرایط را برای حفظ حقوق نهادی و قانون کردها ایجاد کند. موضوعی که معمولا با چالش‌های نژادی در داخل ترکیه مواجه بوده است.

ترکیه برای اجرای سیاست خلع سلاح کردهای روژاوا، نیازمند سیاست تحدیدسازی جمعیت‌های کرد در شمال سوریه است. چرا که کردها تا زمانی که جایگاه قانونی مشخصی نداشته باشند، خود را خلع سلاح نخواهند کرد. در این موضوع، حتی آمریکایی‌ها نیز تا حد زیادی دغدغه کردها را درک می‌کنند.

فیدان، وزیر خارجه دولت اردوغان با اظهارات اخیر خود درباره تهران، بیش از هرچیز سعی کرد که یک کار تبلیغاتی صورت داده و با وصل کردن کردهای روژاوا به تهران، واشنگتن را در حمایت از کردها دچار لغزش کند. واقعیت امر این است که تهدید اصلی و عامل نخست چالش‌های درونی سوریه، ترکیه است.

چرا که ترکیه، سال‌هاست که در میان سه و نیم میلیون مهاجر سوری، سیاست‌های تصفیه نژادی را در پیش گرفته و آموزش زبان ترکی را به جای زبان کردی و عربی دنبال کرده است. آنکارا در این سال‌ها، همچنین پولی را که کشورهای اروپایی، تحت عنوان مقابله مهاجرت سوری‌ها به ترکیه دادند را صرف سیاست‌های تصفیه نژادی و ترک‌سازی هرچه بیشتر جمعیت سوریه کرده است.

از طرفی هم، ترکیه همواره سعی کرده مشکلات داخلی خود را به کشورهای دیگر فرافکنی کند. در حال حاضر نیز، ترکیه دارای ۱۲ استان کاملا کردنشین با جمعیتی بیش از ۲۵ میلیون نفر بوده که همین حالا، بسیاری از حقوق قانون اساسی کردها را در این مناطق رعایت نمی‌کند. اما در چنین شرایطی، شاهد آن هستیم که کشورهایی به مانند ایران را متهم می‌کند. من معتقدم که روش‌های فیدان، یک روش‌‍‌های نخ‌نما و اشتباه است.

خود کردهای ترکیه می‌دانند؛ بخش عمده‌ای از داعشی‌هایی که در کوبانی جنابت کردند، داعش‌هایی بودند که از مرز ترکیه و وارد خاک سوریه شدند و این، یک لکه ننگ تاریخی برای ترک‌ها به حساب می‌آید. اتفاقا، یکی از دلایلی که کردهای روژاوا، اسلحه بر زمین نمی‌گذارند به دلیل نگرانی است که نسبت به سیاست‌های تصفیه نژادی دارند./امتداد

melimazhabi.com

This comment was minimized by the moderator on the site

ردپای انگلیسی در حذف نخبگان «توسعه ایران»؛ از کرباسچی تا دکتر ظریف

سید_علی_حسینی

«گل می‌کارد!» این لقبی بود که مجله گل‌آقا در اوج شکوفایی تهرانِ دوران کرباسچی، به او داد.
شهرداری که از دل کشتارگاه جنوب شهر، فرهنگسرای بهمن را برآورد و تهران را به کارگاهی بزرگ برای توسعه تبدیل کرد. اما چه شد که این «گل‌کار تهران» ناگهان از صحنه حذف شد؟

مقایسه تاریخی؛ از استانبول تا تهران

مقایسه کرباسچی و اردوغان، دو شهردار موفق در دو کشور همسایه، می‌تواند درس‌های عبرت‌آموزی برای تاریخ توسعه ایران باشد. کرباسچی در ۳۶ سالگی، بدون رقابت انتخاباتی، شهردار تهران شد، در حالی که اردوغان در ۴۰ سالگی، پس از رقابتی سخت، شهرداری استانبول را به دست آورد. اما مسیر این دو شهردار موفق، در ادامه راه، به کلی از هم جدا شد.
اردوغان، شهردار استانبول، از تجربیات کرباسچی در تهران بهره برد و حتی از روزنامه رنگی همشهری او نیز الگوبرداری کرد. اما چرا کرباسچی، که می‌توانست «اردوغان ایران» باشد، به سرنوشتی متفاوت دچار شد؟

دسیسه‌های پنهان؛ ردپای استعمار پیر

ردپای استعمار پیر در این میان، قابل چشم‌پوشی نیست. انگلیسی‌ها، که همواره خواهان ایرانی ضعیف و مدیرانی ناتوان بوده‌اند، از ظهور مدیری کارآمد و مستقل مانند کرباسچی احساس خطر کردند. ماجرای بازسازی دیوار باغ قلهک سفارت انگلیس در خیابان شریعتی، نقطه عطفی در این میان بود. کرباسچی، با ایستادگی در برابر خواسته‌های سفارت، خشم انگلیسی‌ها را برانگیخت.
آنان با استفاده از امپراتوری رسانه‌ای خود، ابتدا به تمجید از کرباسچی پرداختند و سپس، با القائات پنهانی به روحانیون و متنفذین، او را به عنوان خطری برای نظام معرفی کردند. در نهایت، با دسیسه‌ای پیچیده، او را به عنوان گزینه‌ای برای ریاست جمهوری مطرح کردند تا زمینه برای حذف او فراهم شود.

پایان یک رویا؛ از شهرداری تا اوین

عوامل جریان سیاسی مقابل کرباسچی، با همکاری دستگاه قضایی، پرونده‌ای برای او گشودند و با برجسته کردن اتهام تخلفات مالی، او را به زندان و محرومیت از خدمات دولتی محکوم کردند. بدین ترتیب، «گل‌کار تهران» قربانی دسیسه‌های استعماری و بازی‌های سیاسی شد.
حذف کرباسچی، ضربه‌ای مهلک به الگوی
توسعه ایران وارد کرد. در حالی که اردوغان، با بهره‌گیری از تجربیات او، ترکیه را به کشوری توسعه‌یافته تبدیل کرد، ایران از وجود مدیری توانمند محروم شد.

تکرار تاریخ؛ از کرباسچی تا دکتر ظریف

پس از حذف دکتر ظریف از سپهر سیاسی ایران این پرسش همچنان باقی است:

آیا تاریخ، بار دیگر تکرار خواهد شد؟
آیا اجازه خواهیم داد نخبه‌های این سرزمین، قربانی دسیسه‌های داخلی و خارجی شوند؟
آیا سناریوی حذف کرباسچی، این بار در قالب دیگری، برای دکتر ظریف تکرار شد؟
آیا ردپای همان دسیسه‌ها و همان بازیگران، در پس پرده حذف این دیپلمات برجسته نیز قابل مشاهده است؟

این پرسش‌ها، زنگ هشداری برای جامعه ایران است.
هشداری برای بیداری در برابر دسیسه‌های پنهان و آشکار، و هشداری برای پاسداری از نخبگان و سرمایه‌های این سرزمین.

This comment was minimized by the moderator on the site

اطلاعاتی در باره ترکیه که افراد کمتری از آن‌ خبر دارند...

ترکیه تنها کشور اسلامی عضو ناتو است.

۲۶ پایگاه نظامی آمریکا و ناتو در ترکیه مستقر هستند.

ترکیه اولین کشور مسلمان بود که در سال ۱۹۴۸ اسرائیل را به رسمیت شناخت و با این رژیم روابط دیپلماتیک برقرار کرد.

در دوران حکومت اردوغان، ۶۰ توافقنامه بین ترکیه و اسرائیل امضا شده است.

دو پایگاه نظامی اسرائیل در ترکیه مستقر است، یکی در قونیه و دیگری در ازمیر.

اسرائیل طبق توافق ناتو، اجازه استفاده از پایگاه‌های نظامی اینجرلیک و دیاربکر را دارد.

بزرگ‌ترین حجم تبادلات تجاری اسرائیل با سایر کشورها، با ترکیه است، که در سال ۲۰۲۲ به ۹ میلیارد دلار رسید.

سالانه حدود ۵۰۰ هزار گردشگر اسرائیلی به ترکیه سفر می‌کنند.

ترکیه به گردشگران اسرائیلی اجازه ورود بدون ویزا را می‌دهد، در حالی که فلسطینیان برای ورود به ترکیه نیاز به ویزا دارند!

دومین کارخانه بزرگ تولید سلاح اسرائیلی در جهان، در ترکیه قرار دارد.

رجب‌طیب اردوغان، رئیس‌جمهور ترکیه، تنها رهبر مسلمان است که از لابی صهیونیستی در آمریکا مدال «شجاعت‌یهودی» دریافت کرده است.

او تنها رئیس‌جمهور مسلمان است که از مقبره تئودور هرتزل، بنیان‌گذار جنبش صهیونیسم، بازدید کرده است.

او تنها رئیس‌جمهور مسلمان است که پنج بار از اسرائیل دیدن کرده است.

ترکیه تنها کشور اسلامی است که ازدواج همجنس‌گرایان در آن، قانونی است!

ترکیه تنها کشور مسلمان دارای سواحل مخصوص برهنگان است.

در ترکیه حدود ۲۰ هزار فاحشه‌خانه قانونی (مناطق قرمز) وجود دارد.

حدود ۳۰۰هزار زن ترک در فاحشه‌خانه‌ها کار می‌کنند.

ترکیه سالانه ۴ میلیارد دلار از طریق صنعت فحشا درآمد دارد.

در ترکیه ۲۶۵ کارخانه‌ی تولید شراب وجود دارد.

ترکیه از نظر تعداد خبرنگاران زندانی، در رتبه دوم جهان قرار دارد.

پس از بسته شدن تنگه باب‌المندب توسط یمن و محاصره دریایی اسرائیل، ترکیه اولین کشوری بود که تمام مایحتاج و منابع مورد نیاز اسرائیل را از طریق دریای مدیترانه برای آنها ارسال کرد!

This comment was minimized by the moderator on the site

صحبت‌های رئیس کمیسیون امنیت ملی اسراییل را با دقت بخوانید....

سوریه به صورت کامل در اختیار ما است و اجازه نمی‌دهیم که بعد از سقوط بشار اسد مانند اردن هیچ قدرتی در سوریه شکل بگیرد! سوریه بهترین ما برای رسیدن به فرات و عراق است و از آن استفاده می‌کنیم!

حالا حامیان تکفیری‌ها (اردوغان ) بروند و پاسخ دهند... هاکان فیدان حالا بگوید چه کسی در سوریه دخالت می‌کند...
با خیانتی که اردوغان و شیخ نشین قطر با زدن این خنجر به قلب سوریه نمودند، باید هم یهودی‌ها اینگونه سرخوش و کیفور باشند...

هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در چگونگی برخورد با «جرم سیاسی» ر...
با یک چرخش قلم دل بسیاری را شاد کنید! احمد زیدآبادی در آستانۀ عید نوروز و شب‌های قدر که بر اثر تن...
- یک نظز اضافه کرد در گلگشتی در آشیانه عقاب، آلاشت د...
رضاشاه پادشاهی مقتدر اما نه خونریز! من ارادتی به سلطنت مطلقه ندارم، اما با کسانی که از رضاشاه (ht...