تو را به شب چگونه بجویم در این سیاهی ها
  •  

23 آذر 1403
Author :  

«تمام شب به خیال تو رفت» [1] شبم بِه صبح نشد،

که هفت کنگره ی شب، 

لَنگَرش، در نگینِ تو پابرجاست،

تو را به هفت شبِ بی پایانُ سیاه سوگند،

نماند فرصتِ عشقی به نور، میانِ شب ها.

تو را به شب چگونه بجویم، سیاه شد چشمم،

تمام اهلِ شب، حلقه به گوشند، تو را در این شب ها،

از این حجاب،

بدان حجاب،

هروله کنان می کُوشند،

از این حلقه،

بدان حلقه،

مشغول به آمدُ شدند، میان سیاهی ها.

فراری ام، میان پَس سایه های بلند و سیاه،

سیاهی ام گرفته بِه بَر،

دریغ از روشن ها.

تمام شد فرصت عمرُ،

انتظاری که به خیال گذشت،

کشیده ام تصویر تو به شب، بر این سیاهی ها،

این چشم خسته و خو گرفته بَر سیاهیِ شب،

به دیدنت، چه رغبتی بُوَدَش، در این سیاهی ها،

شب است قسمت ما، یا که لذت است برایت، زِ بودنِ شب ها؟!

[1]خیال آمدنت دیشبم به سر می زد

نیامدی که ببینی دلم چه پر می زد

به خواب رفتم و نیلوفری بر آب شکفت

خیال روی تو نقشی به چشم تر می زد

کجایی ای که دلم بی تو در تب و تاب است

چه بس خیال پریشان به چشم بی‌خواب است

ز پا فتادم و در سر هوای روی تو دارم

مرا بکشتی و من دست بر دعای تو میرم

هنوز عشق تو امید بخش جان من است

خوشا غمی که ازو شادی جهان من است

تمام شب به خیال تو رفت و می دیدم

که پشت پرده ی اشکم سپیده سر می زد

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نظرات (7)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
This comment was minimized by the moderator on the site

????????????

از بهلول پرسیدند در قبرستان چه میکني؟
گفت:
با جمعے نشسته ام که
آزار نميرسانند
حسادت نمیکنند
تهمت نمیزنند
خیانت نمیکنند
قضاوت نمیکنند
بالاتر از همه
اگر از پیششان بروم
پشت سرم بدگویي نميكنند...

پایان دوست
This comment was minimized by the moderator on the site

پول و الکل، آدم را چیز غریبی می‌کند.آنتوان چخوف

از خود بی خود
This comment was minimized by the moderator on the site

درود بر شما، واقعا پول و الکل انسان را به کارهایی عجیب وا می دارند، انتوان چخوف درست می فرمایند

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

پول و الکل، آدم را چیز غریبی می‌کند.

آنتوان چخوف

از خود بی خود
This comment was minimized by the moderator on the site

درود بر فانوس، که چراغ دلم شد در این شب ها

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

كسى كه عاشقش بودم به من جعبه اى پر از تاريكى داد. سالها زمان برد تا فهميدم، آن هم يك موهبت بود.

Someone I loved gave me a box full of darkness. It took me years to understand that this, too, was a gift.

شمع خاموش
This comment was minimized by the moderator on the site

دو چيز رو هيچ وقت در زندگى نياز نيست دنبال كنى: دوستاى واقعى و عشق واقعى
Two things you will never have to chase: true friends and true love.

فانوس
هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در تو را به شب چگونه بجویم در این...
???????????? از بهلول پرسیدند در قبرستان چه میکني؟ گفت: با جمعے نشسته ام که آزار نميرسانند حسادت ن...
- یک نظز اضافه کرد در پایان سال خشن و جنایتبار 2024،...
چماق ترامپ علیه نتانیاهو! اعلام آتش‌بس بین اسرائیل و حماس در نوار غزه بسیار نزدیک به نظر می‌رسد. ...