مطالب نویسنده

از تو و هر آنچه منسوب به توست بیزارم

مصطفوی 23 خرداد 1395 4439 کلیک ها

زمانی دلبری بودی و دلبری می کردی

امروز همانی، اما دشمنی و دشمنی می کنی

آنروز صدایت، تصویرت، برایم مهر بود

امروز بیزارم از تو و صدا و تصویرت

بیزارم از تو هرچه بوی تو دهد

بیزارم از هر آدرسی که به کوی تو ختم شود

بیزارم از هر که راوی نام و یاد تو باشد؛

حتی طاقت شنیدن نامت را هم ندارم،

دیدن رویت و بوییدن بویت برای روانم سم است

آنروزها اگر سخن از آتش می گفتی، انگار برایم سخن از گُل بود

امروز اگر سخن از گُل بگویی، انگار از خار می گویی و در چشم و گوشم فرو می کنی

می خواهی از گُل بیزارم کنی، از گُل بگو

تو را به هرچه اضافه کنند از آن بیزار خواهم بود

نامت شربت شیرین را به کامم تلخ خواهد کرد

رسمت، رسم های نکویم را به بیزاری می کشد

حضور در بهشت را به بهای همنشینی با تو نمی خواهم

جفا کردی و نابودمان کردی، هر آنچه ریشته بودیم، پنبه اش کردی

از تو و هر آنچه منسوب به توست بیزارم

 

+ نوشته شده در سه شنبه بیست و یکم اردیبهشت ۱۳۹۵ ساعت 12:7 PM توسط سید مصطفی مصطفوی  | 7 نظر

تو خیربخشِ کل و نهایت آمال آرزومندانی

مصطفوی 30 -3443 3664 کلیک ها

خدایا! حضورت را حس می کنم، انگار هبوط کرده و این نزدیکی ها نزد مایی، خدایا! حضورت را حس می کنم، انگار هبوط کرده و این نزدیکی ها نزد مایی، خیلی نزدیک، گاهی آنقدر حضورت را نزدیک حس می کنم که انگار مخصوص به من سر می زنی، رفت و آمدنت را حس می کنم، گاه با منی، و من در تو غرق می شوم.  گاه مانند شکاری در دست شکارچی میدان دنیا، حضرت ابلیس قرار می گیرم و او نیز زنده ام می گذارد تا بازیچه و یا وسیله تمرین شکار و ملعبه بازی کودکانش شوم، چنان میدان دار امورم می شود که در کار خود می مانم که چقدر بی دفاعم، گاه سبکبال از دستش گریخته و رهاتر خود را احساس می کنم. اما اکنون شکایتی ندارم، به داده های بسیارت خرسند و شکرگزار، و برای نداشته ها نیز التماس راه و یا گشایشی دارم، تا راهی نشانم دهی و یا مسیری بگشایی، همان طریقی که خیرم در آن است که تو خیربخشِ کل و نهایت آمال آرزومندانی.  

                                   

I love you, because you love me too

مصطفوی 24 فروردين 1396 5285 کلیک ها

I love you, because you love me too

Oh my God

 How can I forgot you, when I see you everywhere?

How can I ignore you, when you are everywhere?

How can I leave you, when everywhere Is for you?

How can I refuse you, when you invite me forever?

How can I neglect you, when you create all for us?

I love you, because you love me too

This is my Right; to be Wrong

مصطفوی 22 خرداد 1395 2718 کلیک ها

The God created me

Individually speak to me
He point at me
He trust me
He knows my ability and disability
I am responsible to my thought and my actions just toward him
He give me the right to be wrong, when I am searching the reality
And the searching is endless process in my life

 

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در چه سمی بود چه گوارا، مسمومیتی ...
کدخدای چین هم آمریکاست! چین هم به شانگهای تکیه ندارد! مجید مرادی چین به علت تحریم‌های ایالات متحد...
- یک نظز اضافه کرد در روز جهانی آزادی مطبوعات و رسان...
سازمان گزارشگران بدون مرز در جدیدترین گزارش خود از میزان آزادی رسانه‌ها در دنیا نسبت به کاهش حمایت د...