مطالب نویسنده

با مرگ تو تاریخ به ناگاه ورقی خورده و تمام

با مرگ تو تاریخ به ناگاه ورقی خورده و تمام

مصطفوی 02 بهمن 1396 3889 کلیک ها

چه مرگ و رفتنی زیبا،

 بی هر واکنشی به مرگ،

بی هر گونه فریادِ کمک خواستن های بیهوده از مرد و نامرد،

بی هرگونه فشار دکمه ی آژیر اعلام خطر،

بی هر گونه فرصتی برای لمس ذهنی دلهره ایی جانکاه،

نسبت به هزاران تن آب که تو را در بر خواهند گرفت،

تسلیم مرگی در تنهایی شدن،

چشم ها را به هرگونه رسیدن کمکی بستن،

و دل به آب و مرگ سپردن،

تا آب بستر راحتی بر بدن نحیف تو گردد،

تا بر دستان دوست و دشمن گرفتار تشییعی پر تعداد نشوی،

تا دوست و دشمن بر جنازه ات، هم گرد نیایند،

تا عده ایی بر زمین خوردن و ناتوانی ات شاد نشوند،

و عده ایی هم بر مظلومیتت ضجه خون نزنند.

و شاهد دفن تو در دل خاک نباشند،

بدور از چشم اغیار،

خود شاهد تشیع پیکرت تا قعر آب شوی،

تا عزیزانت بر رفتنت شاهد نباشند،

و قلب های شان در اندیشه عاقبت دردناکت پاره نشود.

و چون ملوانان سانچی،

در آب های عمیق فرو روی،

و تاریخ به ناگاه ورقی خورده و تمام،

با مرگ تو تاریخ به ناگاه ورقی خورده و تمام

بباران ای خدای من

مصطفوی 20 خرداد 1395 1978 کلیک ها

بباران باز برما رحمتت را
رحمت بی منتهی و منتت را
ای خدای آسمان ها و زمین
ای خدای رحمتََ للعالمین (ص)
ما تو را بر یوسف زهرای تو (عج)
ما تو را بر خون آن یحیی تو (ع)
می دهیم ارجاع از بهر وفا
تا کنی آباد این دنیایی ما
تا که از قهر و خروشت وا رهیم
تا که ما را وا رهی از خستگی
ماندگی درماندگی و سفلگی
ای خدای یکه و قهار من
ای که ارجاعی هر سودای من
کن نظر این لحظه بر احوال ما
ظلم و بیداد و ستم شد حال ما
شد فراوان نسل نا اهلان به روز
ای خدایا چاره ای باید شنود
تا خلاصی جمله را شامل شود
بل ظهوری شایدت کاندر شود
نی شود باید که تغییری شود
ای خدایا باز بارانی ز رحمت بایدت
تا کند پاک و تمیز این لجنه را
آسمان ابری است کوه ها هم سیاه
جنگل و دریا همه غرق گناه
لیکن مردانی باید اندر روزگار
تا کنند رد شر از این مردمان
مردمانی پاک طینت داده ای
لیک کم تعداد و خاموشند چند
من ندانم رسم باران دادنت
کی شود آغاز بر ما باز باز
بازم امید تویی ای لایزال
بس یقینی روزی باشد به بر
این یقینی باشد اما کی به بار  

+ نوشته شده در جمعه بیست و نهم دی ۱۳۹۱ ساعت 10:1 شماره پست: 236

در هجوم لشکرغم پاره پاره می شود دل ها؛

مصطفوی 22 خرداد 1395 1897 کلیک ها

در هجوم لشکرغم پاره پاره می شود دل ها؛

شراره ی ظلم تکه تکه می کند ایمان ها؛
تو ای دل غم دیده از شرار آتشِ ظلم؛
تحملی باید، تفکری شاید، که بگذرد شب ها؛
خدا! تا به کی خدا خدا کردن،
خلاصی نباشد جان را؟

mostafa111 در ژوئن 5, 2015 

+ نوشته شده در یکشنبه هفتم تیر ۱۳۹۴ ساعت 4:13 AM توسط سید مصطفی مصطفوی  | نظرات

تکرار و تکرار - تکرار مکرر

مصطفوی 20 خرداد 1395 4459 کلیک ها

زندگی ها همه تکرار و مکرار

درس ها همه تکرار و مکرار

طبیعت نیز بود٬ تکرار مکرر

تاریخ نیز همه تکرار و مکرر

تعبد هم شده تکرار و مکرر

عشق نیز باز تکرار و مکرر

انسان ها همه تکرار و مکرر

آمدن ها همه تکرار و مکرر

حرف ها همه تکرار و مکرر

و رفتن نیز همان طور مکرر

عاقبت نیز همین است؟!! تکرار مکرر؟!!

پشت هر عاقبتی هست بدیع حادثه ای

پس هر آمدنی هست بدیع زندگیی

پس تو ای آدم خاکی٬ بدان.

تو بدیعی٬ گرچه گرفتار به تکرار و مکرر

تو را باید٬ که بینی همه تکرار و مکرر 

که تکرار بود خود سبب دیدار مکرر 

و نگشتن٬ همه تکرار و مکرر

 

+ نوشته شده در شنبه ششم آبان ۱۳۹۱ ساعت 14:36 شماره پست: 198

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در راز و نیازی با ایزد یکتا؛ تو ر...
بزرگترین اشتباهی که ما آدمها در رابطه هامون می کنیم این است که : نصفه میشنویم، یک چهارم می فهمیم و ...
- یک نظز اضافه کرد در روس ها در نقش تاریخی دشمنان آز...
مجموعه اسناد تلاش استالین برای تجزیه‌ی ایران به‌وسیلهٔ تشکیل فرقه‌های مزدور خویش (بخش نخست). سندهای...