خدایا نیم نگاه تو ثروتی است برای ما به خاطر نظری که به ما داری شکر

خدایا در این اقیانوس بندگانت چه گوهرها و... چه خر مهره ها و... که نداری؟!!! هریک به نوعی اند و در یک پیوستار بزرگ در کنار هم قرار گرفته اند من هم در همین پیوستارم و از جایگاه خود در بین خر مهره ها و یا مهره های بی ارزشت خبر ندارم. گاها به ذهنم می خورد که رهایمان کرده ای از ما برای گوهر شدن نا امید گشته ای و من هم از خود نا امید می شوم ولی بعضا به نعمت هایی که در مدت کوتاهی سویم سرازیر می کنی می فهمم که اشتباه کردم و کریم مطلق نظری هم گاهی به ما دارد و سخنمان را می شنود و درخواستمان به نوعی اجابت می شود در این لحظه روحی به من دمیده می شود و به خود امیدوار می شوم که اینطوری ها هم نیست که رها شده باشیم و دست قاهر و توانایی بر سرما سایه افکنده است خوب که نگاه می کنم می بینم که در این مدت از دره های هولناک زندگی گذشته ام و این را از هنر خود نمی بینم و لذاست که باز یدالله را در عبور از گردنه ها حس می کنم و امیدوار می شوم که حد اقل به ما نظر دارد و همین از هفت سر ما زیادی است دیگر باید به این بالید. نیم نگاهی از سوی او می تواند ثروتی عظیم باشد. خدایا شکر از این همه نعمت و  بزرگی آن. می دانم بندگانی داری که به دستمالی قیصریه را به آتش می کشند. خود خواهی قدرتمداران و زیادی خواهی بندگان و هزاران موجود خطرناک دیگر در بین بندگانت موج می زند که اگر یک لحظه ما را در بین دندان های تیز آنان رها کنی بی رحمانه خواهند دریدمان. این برایم واضح و روشن است و نیش دندانشان را بعضا بر پیکرمان حس می کنم که خواسته اند بدرند و تو به کرم نگذاشتی. خدایا شکر و درنده خوها را به تو واگذار می کنم که تو در کمینگاه (مرصاد) خود به وقتش حساب کشی خواهی کرد و این را یقین دارم. ولی با این همه لطف و احسان که در حق ما روا داشتی شکر عظیم باید که از عهده معرفتی و جسمی ما خارج است این را خود نیز می دانی پس انتظارت را از ما کم کن تا از روسیاهی ما در نظرگاهت کاسته شود و کمتر این به روئیت مبارکت برسد. خدایا بر ناتوانان حرجی نیست پس این را به کرم خود به حساب ناتوانی مان بگذار تا از خشمت نسبت به ما کم شود. خدایا درخواست عفو دارم از همه اعمال زشت خود که این چهره سیاه را نزد تو برایم ساخته و پرداخته است. خود به علم خود راهی بیاب که کمتر این سیاهی ها به چشمت آید و باعث خشمت شود. نمی دانم چه راهی دارد که این سیاهی را کمتر ببینی خود چاره ای این مشکل کن. خدایا به رحمت و رحم و مهربانی تو امیدوارم. خدایا سیاهی های صورت ما باعث نشود که خشم بر تو غلبه کند و ما را از رحمت و مهربانی خود محروممان کنی و از درگاهت برانیمان. خدایا معرفتی ده تا دستمایه حرکتی شود که روسیاهی های ما در نزد تو را به سپیدی تبدیل نماید. الهی بیض وجوهنا و ستر عیوبنا و... به حرمت دما شهدائنا و به عزت اولیائنا و به مناجات صلحائنا و به مظلومیت مظلوماننا و... خدایا به آنچه که در بین اقیانوس بندگانت باعث فخر تو می شود لطف و عنایت خود را بر ما ساری جاری و دائم بگردان. خدایا از تو معرفتی می خواهم که سنگلاخ زندگی را بر ما آسان و راه سوی تو را بر ما نمایان کند. خدایا دوستانی از اهل تو را خواستارم که نور تو در رخسارشان نمایان و رحم تو در دلشان جاری و معرفت تو در کلامشان باقی و عشق تو در دلشان حاکم باشد. خدایا این زیاده خواهی نیست مگر نه این که تو از روح خود در کالبد خاکی ما دمیده ای پس تو که بی شمار داری ما چرا مقداری نداشته و نخواهیم می دانم که بیشمار دوستانی لایق داری اگر ما هم عددی از این نعمت ها را داشته باشیم چیزی نمی شود؟ خدایا خود فرمودی که بخواهید پس این درخواست را به حساب پر رویی ها و دریدگی های ما نگذار این خود عمل به دستور است اگر چه لایق دوستانت نیستم ولی می توانم که آرزوی آن را داشته باشم و البته از تو درخواستش را نمایم. خدایا ما را از خیل ظالمین و متکبرین قرار مده. خدایا به عجز و ناتوانی خود در مهار اسب سرگش نفس خود و عمل به فرامینت اقرار دارم و نیز در آن سو تو قرار داری با همه خصوصیات مطلقی که هیچ موجود را نمی توان همانند در آن دید خدایا دلهای ما را از طمع به کمک بندگانت به سوی خود هدایت فرما تا هر چه می خواهیم از منبع اصلی اش بخواهیم. خدایا واسطه هایی زنده و قابل لمس در بین بندگانت را به ما بنمایان تا از نور چهره ی خدایشان انرژی بگیریم و از وجوه خدایشان سرمست شویم. خدایا حجتت (عج) را به نام بر ما شناساندی ولی حد ما در حس او در کنار خود محدود است چه می شود در این بازار شلوغ دنیا هنگام گذر به ما هم تنه ای بزند تا لطافت جسم شریفش را در بدن گنهکار و آلوده خود حس کنیم. اصلا چه می شود شراب دیدارش را به ما بچشانی تا نسوج آلوده ما به شراب های ناپاک را خونی تازه دمد و رستاخیزی در جسم و روح مرده ما ایجاد کند اصلا چه می شود که او ظهوری را که می خواهد داشته باشد و ما هم همچون مهاجر و انصار از فیض حضورش بهره مند شویم. خدایا همه این ها با اشاره ای قابل حل است پس از ما هر آنچه که مصلحت می دانی قبول فرما. خدایا ما که مظهر اخلاق الهی و رسول حقت (ص) را ملاقات نکردیم و این نعمتی بود که به اجداد ما در چهارده قرن پیش عنایت فرمودی و ما به نداشتن نعمعی از این دست به حال خود غبطه می خوریم چه می شود سلاله پاکش (عج) را بر ما ارزانی داری و ما نیز نسلی شویم که آیندگان بر داشتن این نعمت بر ما غبطه خورند. 

+ نوشته شده در پنجشنبه هفتم دی ۱۳۹۱ ساعت 9:28 شماره پست: 224

نظرات (0)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در بازی با دکمه های آغاز مجدد جنگ...
تقاطع تنش‌زایی سید مصطفی تاج‌زاده استراتژی باخت - باخت جمهوری اسلامی در منطقه، به‌ویژه در اعزام نی...
- یک نظز اضافه کرد در حجاب، یک عدم تفاهم ملت با قدرت...
فارغ از مغایرت گشت ارشاد با قانون و اخلاق؛ اگر این کارها را برای انزجار مردم از حجاب و اسلام می‌کنند...