زمان، زمان صعودهای پرتعداد کوهنوردان است تا در این روزهاT کارنامه های خود را از صعودهای دست نایافتنی پر کنند، و من همچنان بر گرده های توچال کوهپیمایی می کنم، گرده های پر شیبی که هنوز سرسبزند، و امروز مه زیبایی قله را فرا گرفته، و وارد محدوده مه آلوده که می شوی، برخورد قطرات ریز آب با صورت شما، یکی از زیباترین احساس ها را در این روزهای گرم تابستانی، به شما تقدیم می کند، عبور رمه وار ابرهای مه آور، از روی قله و خزیدن آن در یال های آنسوی توچال، مثل رمیدن آب سرریز شده، بر کرت باغ هاست، زیبا و تماشایی؛

بر خلاف پیش بینی هواشناسی که باد را بین ده تا پانزده کیلومتر بر ساعت، بر فراز قله توچال پیش بینی کرده بود، ولی چنین بادی در قله نمی وزد، گروهی از دوچرخه سواران کوهستان بر فراز قله توچال بر آمادگی خود می کوشیدند تا این بار به سمت پایین رکاب را ترمز به تمکین زنند.

جانپناه شیرپلا زنده تر از همیشه، خوشحال از بودن همنوردانی بود، که با حضور در کوه، به کوه زندگی و شادیی ایی دوباره بخشیده اند، و بیشترشان هم از یال سنگ سیاه به سوی نوک چکاد شکوهمند توچال می رفتند، به جز یک تیم که از چشمه پیازچال قله را هدف گرفته بود، و یا آن زوج جوانی که با بیش از بیست متر طناب، قصد صخره نوردی در دیواره های شروین را داشتند، و مهربانانه از روش استفاده از طناب در کوه می گفتند، کاری که با آن بیگانه ام، و از کوهنوردی، فقط، با پیمایش در آن آشنایم، نه استفاده از ابزار فنی.

در این مسیر با همنوردی تندرو، هم قدم شدم که از دوستان همنوردش گفت، که در صعود به توچال و دماوند، رکوردها شکسته بودند، و از جمله در یک بازه زمانی یک ساعت 37 دقیقه، خود را از میدان مجسمه دربند به قله توچال رسانده بودند، و همچنین از حادثه دلخراش کشته شدن عباس کلهر و حامد شاه حسینی در زمستان سرد گذشته، یعنی در دی ماه 1400 گفت، که این دو کوهنورد، هر دو در جریان صعود زمستانه به چکاد شکوهمند و بلند علم کوه، از سمت گرده آلمان ها دچار حادثه شدند و در سرما و باد شدید، جان به جان آفرین تقدیم کردند، و این که عباس کلهر برای نجات حامد شاه حسینی جان خود را از دست داد، [1] و عَلَم ایثار را در گرده آلمان های علم کوه بر زمین زد و خود نیز زمین گیر شده، و روحش به آسمان ها پرواز کرد، او بسیار قدرتمند بود، اما در تلاش برای نجات دوست همنوردش حامد شاه حسینی، که قصد نداشت او را تنها بگذارد، از پا افتاد، چراکه شرایطی که در آن گرفتار آمده بودند، آنقدر سخت بوده است که نیروی نجاتی برای آنان توان بالا رفتن نداشت، و نیروهای نجات وقتی رسیدند که کورسوهای رمق و انرژی باز مانده در تن عباس کلهر نیز رو به پایان بوده، و نجاتی دیگر میسر نمی گردد، و به واسطه شرایط سخت محیطی، حتی انتقال جنازه آنان نیز قرار بود به روزهای خوش آب و هوایی در سال بعد موکول شود، که با تاکید سپاه برای پایین آوردن شان، نهایتا به پایین منتقل گردیدند.

زمانبندی این صعود :

حرکت از میدان مجسمه دربند، حدود ساعت 3 و 30 دقیقه بامداد روز 15 تیرماه 1401، و رسیدن به قله توچال در مدت نزدیک به 7 ساعت و نیم بعد از حرکت.

[1] - داستان فداکاری عباس کلهر : "پس از آن که عباس کلهر به همراه دوستش حامد شاه‌حسینی برای صعود قله علم کوه به منطقه کلاردشت استان مازندران رفتند دو روز بعد و به فاصله چند ساعت در گرده آلمان ها گرفتار شدند. حامد شاه حسینی پس از گرفتاری در سرمای منفی ۴۰ درجه و وزش شدید باد در همان ساعات ابتدایی دچار یخ زدگی شده و جانش را از دست داد اما عباس کلهر هنوز زنده بود و با تماسی که با سامانه اضطراری برقرار کرده بود موقعیت خودش و حامد شاه‌حسینی را گزارش داد تیم امداد به عباس کلهر توصیه می‌کنند که با توجه به توانایی‌هایی که دارد خود را به جای آن برساند تا بتواند شرایط سخت را تحمل کند و تیم امداد خود را به او برساند اما عباس کلهر علی رغم توانایی ‌هایی که داشت و می توانست خود را از این مهلکه نجات دهد ترجیح داد در کنار دوستش تا لحظات آخر بماند و او را ترک نکرد این کار عباس کلهر باعث شد که تا رسیدن امدادگران به حامد شاه‌حسینی شده و در کنار دوستش جانش را از دست داد آنگونه که امدادگران می گویند عباس کلهر ۳۰ ساعت بعد از آنکه با امدادگران تماس می‌گیرد هنوز زنده بود و می‌توانست خودش را به عنوان منطقه امن برساند اما از این کار سر باز زد و رسم وفاداری و رفاقت را تا آخرین لحظه به جا آورد"

این سومین صعودم، در آغاز فصل صعودها، در سال 1401 است؛ پیش از این :

صعود به قله 3986 متری هفت خان

صعود به قله 3964 متری توچال از مسیر کلکچال

و اکنون صعود مجدد به قله توچال از مسیر چشمه نرگس

زیبایی مسیر صعود به قله توچال از مسیر چشمه نرگس را شاید هیچ مسیر موازی دیگری به این قله نداشته باشد، از ابتدای مسیر تا چشمه نرگس، کوهنوردان در میان صدای آب، که همان صدای زندگی است، صعود خواهی کرد، در امتداد آبشارها؛ زیبایی بی مثالی که دوست همنوردی که در این مسیر، امروز با هم همراه شدم، تا تنها تیم دو نفره صعود کننده از این مسیر باشیم، ادعا می کرد که از 17 کشور دنیا در طول عمر خود دیدن کرده است، و اقامت های طولانی در بعضی از آنها داشته است، اما چنین زیبایی هایی را، نه در کشورهای آسیایی همچون تایلند، مالزی، چین و...، نه در کشورهای امریکای شمالی همچون امریکا، کانادا، و نه حتی در کشورهای اروپایی مثل آلمان، فرانسه، اسپانیا و... مشاهده کرده است؛ ایشان می گفت حتی مدتی در سوئیس اقامت داشته است، در شهر برن، یا در شهر لوزان، که مهمترین شهرهای سوئیس مشهور می باشند، اما هرگز این زیبایی را نمی توان در آنجا هم یافت. برای من که چنین تجربه ایی از دیدار از کشورهای مختلف مذکور نداشتم، این سخن قابل فهم و درک نیست، گرچه زیبایی های مسیر چشمه نرگس را دیده، و می توانم تایید کنم.

زمانبندی کلی این صعود :

شروع صعود از میدان مجسمه کوهنورد در دربند، ساعت 3 و 38 دقیقه بامداد 29 خرداد 1401

رسیدن به قله در ساعت 11 و 39 دقیقه ظهر

کل زمان صعود تا قله 8 ساعت

خالص زمان پیمایش و صعود، 7 ساعت و 10 دقیقه

ریز زمانبندی صعود :

 حرکت از میدان مجسمه ساعت 3 و 38 دقیقه بامداد

حضور در شیرپلا ساعت 6 و 19 صبح

استراحت به مدت 25 دقیقه

حرکت به سوی چشمه نرگس در مسیر این دره ساعت 6 و 45 دقیقه صبح

حضور در چشمه نرگس ساعت 8 و 52 دقیقه صبح

استراحت به مدت 15 دقیقه و حرکت به سمت قله

حضور در قله 3964 متری توچال در ساعت 11 و 38 دقیقه ظهر

تیم های صعود کننده به موازات ما :

هنگام صعود یک تیم دو نفره از مسیر کلکچال در حال صعود به قله بود

و تنها تیم صعود کننده از مسیر چشمه نرگس من و دوست همنوردی بودیم که در این صعود همراهش شدم، و تیمی دو نفره را تا قله برای خود ساختیم

در مسیر سنگ سیاه، چند تیم یک نفره، دو نفره و 5 نفره صعود می کردند، که از قبل و بعد از صعود ما، ادامه داشتند.

در مسیر شیرپلا هم تیم دو نفره ایی از جوانان جلوتر از ما به شیرپلا رسیدند، که هنگام صبحانه آنان را در پناه پناهگاه شیر پلا دیدم، در مسیر آنها با هم شوخی می کردند و صداهای بلندی از خود بروز می دادند، اینجا که به آنان برخوردم، به آنها تذکر دادم که درآوردن صداهای نابهنجار و بلند را نباید در کوه عادی کرد، در کوه باید بیشتر در سکوت حرکت کرد، چرا که چنین صداهایی را، تنها موقعی باید از خود بروز داد که خطری سخت و جدی متوجه هر کوهنورد می شود، و بدین ترتیب با این صداها کوهنوردان عبوری را متوجه خود کرده، تا به نجات شما اقدام کنند، عادی کردن چنین صداهایی در کوه، کمک به آسیب دیدگان را به ظن شوخی های جوانی، نا ممکن و غیر قابل باور می کند، و کوهنوردان با عادی شدن چنین صداهایی، به ظن شوخی بودن، به کمک کسی نخواهند شتافت، چرا که شرایط خطر را از شوخی های جوانی تشخیص نخواهند داد. این دو جوان هم متواضعانه متوجه اشتباه خود شده و این تذکر را پذیرفتند.

در قله تیمی از کوهنوردان منطقه کردستان عراق را، روی قله ملاقات کردیم که ورزش کوهنوردی را وجه بین المللی می دهند، و کوهنوردان در مسیرهای کوهنوردی، بدون توجه به ملیت، زبان، کشور، دین و... دوستانه همدیگر را در کوه می پذیرند، و با هم مانوس و مهربانند، اینجا به قول عارف نامی ایران زمین، ابوالحسن خرقانی نوع دین، ایمان، نژاد و... مطرح نیست، و همه به عنوان کوهنوردانی که به فتح نایل شده اند، همدیگر را تنها همنورد می دانند، که تفاوت آنان تنها در زمان صرف شده در صعود است، چرا که مسیر یکی است، و باقی مسایل در حاشیه قرار می گیرد.

از آخرین صعود به توچال ماه ها گذشته، و این اولین بار است که بعد از آن همه جدایی، پایم دوباره به قله ی با عظمت توچال و خط الراس زیبایش می رسد، به خاطر این صعود از خداوند را باید شکر گزار بود.

زمانبندی این صعود :

کل زمان پیمایش از پارک جمشیدیه تا قله 3964 متری توچال حدود 8 ساعت

کل زمان پیمایش با کسر زمان استراحت ها، 7 ساعت 15 دقیقه

بیدار باش ساعت 3 بامداد 23 خرداد 1401

حرکت از پارک جمشیدیه ساعت 4 بامداد

اردوگاه پیشاهنگی کلکچال ساعت 6 و 4 دقیقه صبح

استراحت و... به مدت 20 دقیقه

حرکت به سمت گردنه کلکچال در ساعت 6 و 30 دقیقه صبح

گردنه کلکچال ساعت 7 و 38 دقیقه صبح

چشمه پیازچال ساعت 8 و 32 دقیقه

استراحت به مدت ربع ساعت

حرکت به سمت گردنه و قله لزون روی خط الراس توچال ساعت 8 و 47 دقیقه صبح

قله لزون ساعت 9  و 50 دقیقه صبح

حضور بالای یال چهارپالون، در خط الراس، ساعت 11 و 21 دقیقه

قله توچال ساعت 12 ظهر

جوانان شیک و مودب در عملیات حمل و نقل شهری:

در این هنگامه صبح، شهر در تسخیر کسانی است که برای کسب روزی حلال و پاک، اتومبیل شخصی خود را در خدمت همشهریان قرار داده اند، و مسافران شب را جابجا می کنند، برای رسیدن به نقطه حرکت برای این صعود به سوی قله توچال، در پارک جمشیدیه، اتومبیل 206 سفید رنگی که از تمیزی و مرتبی باید در آن گُل می انداختی و گل جمع می کردی، نصیب ما شد، که صاحبش جوانی حدود 27 ساله، در کسوت راننده اسنپ و... می نمود که ما را به مقصد رساند، او به عکس بسیاری از جوانان هم سن و سال خود، که از موسیقی های تند تحرک آفرین استفاده می کنند، انگار در دویدن میان موانع زندگی، اصلا مثل بقیه تعجیل ندارد، و لذا زندگی را آرام و بدون حرکت های سریع می خواهد، لذا موسیقی لایت و ملایمی را هم برای ما تا مقصد پخش کرد، بدون خواندن خواننده ایی که فراز و فرودهای بسیار زیاد داشته باشد، فراز و فرود نرم این موسیقی لایت هم انگار با جاده عبور ما هماهنگ بود، موقعی که در اتوبان بودیم ردیف های بالا را می نواخت، وقتی به فرعی پیچیدیم، در فرایند فرود قرار گرفت، که انگار کاملا هماهنگ شده بود، به گفته راننده اتومبیل کرایه ما، که معتقد به "آغاز و انجام" در هر امر و پدیده ایی بود، می گفت هر بالایی، پایینی دارد، و هر آغازی یک پایان، و فراز و فرود این موسیقی را من در این تئوری تفسیر می کنم.

در برگشت هم جوانی حدود 22 سال با اتومبیل 206 صندوق دار خود، که او هم تمیز و مرتب بود، از کرج مادر بزرگوارش را برای شرکت در کلاسی آورده بود، و در مدت انتظار برای پایان این کلاس، از فرصت استفاده کرده مسافرکشی می کرد، تا هم قسمتی از هزینه های خود را جبران کند، و هم در حالت انتظار وقتش تلف نشود، من که به حسن فکر او تبریک گفتم.

مواد مخدر بلای جان جوانان ما:

مثل بسیاری از گفتنی ها، می ترسم بنویسم، و نوشتنم آدرسی برای اهل برخورد شود و این گوشه دنج هم از بعضی جوانان ما، در آن ساعات بامداد سلب شود، چرا که گاهی مسئولین تصمیم گیر ما، به محض اطلاع از کج رفتاریی ایی، راهی جز برخورد و تعطیل کردن نمی شناسند، تئاترها به ظن ... کم رونق و گاه تعطیل اند، سینماها تعطیل، خانه های جوانان تعطیل، مراکز هنری بی رونق و... اما در گوشه ایی از پارک جمشیدیه، عده ایی جوان جمع اند و مثل تمرین تئاتر، در این ساعات بامداد، برای هم اجرا دارند، و خود را سرگرم می کنند، البته در گوشه ایی دیگر هم بوی تریاک فضا را گرفته، و سه جوان حدود 20 تا 24 سال سر به دود هم داده، مشغول کشیدن تریاکند، به آنان نزدیک شدم و گفتم : "حیف از دسته گل هایی چون شما، که خود را خرج این مواد کنید، از آورنده، آلوده کننده خود، دوری کنید و او را هم نجات دهید!"

یکی از آنها گفت "انتظار داری ریه خود را بدون استفاده راهی خاک کنیم؟!" این گفته اش چقدر دردناک است انگار باید داشته هایت را تا قبل از رفتن نابود کرد و رفت، و چه زود اینان به رفتن فکر می کنند! البته حق دارند در دوره ما اهل تریاک مردان پا به سن گذاشته ایی بودند که تا مرگ فاصله چندانی نداشتند، اما در این دوره نوجوانان ما به این بلیه گرفتارند و حیف، گفتم "این مواد شما را مثل گل های پرپر، پژمرده، نابود خواهد کرد" و راه خود را گرفته و رفتم، طاقت شنیدن ادامه اش را نداشتم. به راستی ریه ما اگر بدون مخدرات پیر شود، از بین رفته است؟!

 ولی آنچه روشن است، نسلی نا امید از تغییر و برخورداری، دخانیات و مواد مخدر را گزینه تفریح و وسیله تخدیر ذهن و روان خود قرار داده اند، و مصرف دودی جات در بین نسل جدید ما بیداد می کند، و دختر و پسر هم نمی شناسد. کاش به جای بستن ها و تعطیل کردن ها، به ریشه یابی و درمان این درد فراگیر اجتماعی می پرداختیم، و فکری به حال جامعه جوان خود می کردیم، دست از راهبرد "برخورد" برداشته، این درد را به رسمیت شناخته، به درمان اساسی آن پرداخته، با استفاده از تجارب دیگر کشورهای مبتلا، به تفکر می نشستیم، فرمان "برخورد کنید"، که انگار تنها و نهایی ترین تدبیر تصمیم سازان ما شده، ره به جایی نبرده، با "برخورد" کاری حل نشده، دامنه مشکل گسترش یافته، حجم مشکل افزون خواهد شد.

نسل ورزشکاران افتخار آفرین کوهنوردی :

در بین همنوردانی که در این مسیر ما را همراهی کردند، و هم قدم شدیم و گپ و گفتگویی داشتم، یکی از اهالی بازار هم بود که هفته ایی سه بار تا اردوگاه کلکچال می آید، و بر می گردد، و سپس سر کارش حاضر می شود، او که سابقه زیادی در ورزش کوهنوردی داشت، و با بزرگان آن در عملیات های صعود در هیمالیا و اروپا همراه شده بود، قسمتی از خاطرات این صعود ها را با من به اشتراک گذاشت، با او از پیشتازی خانم ها در فتح بام دنیا یعنی اورست، در فصل صعود سالجاری گفتیم، از قهرمانی سرکار خانم الهام رمضانی، افسانه حسامی فرد، افسانه همتی که قله اورست را امسال به زیر قدم های قدرتمند خود کشیدند، و نام ایران و زنان قدرتمندش را بر بلندای این قله ی برند جهانی، بلند کردند، از آقای عظیم قیچی ساز که اسطوره کوهنوردی ایران است، و دولت نپال برای رکوردهایش او را مورد تقدیر و استقبال قرار داد، که او نیز 14 قله 8 هزارتایی را صعود کرد، و اورست را هم بدون کپسول اکسیژن فتح کرد.

او از فتح قله 6500 (5,644) متری کالاپاتار (Kala Patthar) در کنار بیس کمپ اورست گفت، که در زمره 23 نفر از تیم ایران، آنرا فتح کردند، و عنوان داشت که : "ته کوهنوردی فتح اورست است، ما در سال 1398 با آقای شاهی رییس اسبق فدراسیون به این قله صعود کردیم، دست به سنگی های این قله مثل علم کوه خود ماست، آن هم موقعی که از سمت سنگ سماور، به آن صعود کنیم. کالاپاتار کار فنی ندارد، ولی در آخرین مراحل صعود، دست به سنگ شدن دارد، مثل اورست یخ و برف ندارد، لذا طناب ثابت هم نداشت".

ایشان از داستان صعود به قله مترهورن  (Matterhorn) [1] در کوه های آلپ در اروپا گفت، که در سال 1356 با پنج نفر دیگر در این صعود شرکت داشتند، و این که در این قله از اول تا آخر، در حمایت سیم بکسل ها باید صعود کرد، چرا که سطح آن دیواره ایی و با 75 درجه شیب است، که طناب سینه انفرادی با حمایت دو سر کارابین به بدن شما و این سیم بکسل وصل است، تا در صورت سقوط جان تان حفظ شود.

 فصل صعود این قله تابستان است، "در حین صعود بودیم که یک دختر و پسر انگلیسی و آلمانی بدون استفاده از این طناب حمایت بالا می آمدند، با خود گفتیم این چه کاری است در این شرایط خطر، اینطور صعود کردن؟! طناب حمایت داشتند ولی استفاده نمی کردند، فقط این سیم بکسل ها گرفته و بالا می آمدند، به ما رسیدند و ما هم از آنها پذیرایی کردیم، این ها تعطیلات را آمده بودند تا مترهورن را صعود کنند، از ما جلو افتادند، ولی تا از ما گذشتند، دختر خانم از سیم بکسل جدا شد و به سمت پایین پرتاب شد و سیصد تا چهارصد متر سقوط کرد، وقتی به سنگ ها می خورد بدنش کمانه می کرد، اعضای بدنش جلوی چشم ما از هم جدا می شد، شرایط بسیار وحشتناکی بود که همه شاهد بودیم، از جمله نامزدش که کاری از دستش نمی آمد.

یکی از همنوردان ما، کمر نامزدش را گرفت و با هم نشستند، چون همه احتمال می دادیم که او هم خود را بعد از سقوط نامزدش، پرت خواهد کرد، شانه هایش را مالیدیم و... آرامش کردیم، روز وحشتناکی بود همه در سکوت بودیم، خارجی ها هم که رودربایستی نداشتند او را مورد شماتت قرار دادند که چرا از وسایل فنی همراه خود استفاده نکردید و...؟! شرایط بسیار بدی بود و هنوز 4 ساعت تا صعود به قله مانده بود، سرپرست گروه گفت بچه ها بیایید برگردیم، شرایط خوبی نیست، ولی ما 52 روز زحمت کشیده بودیم، تا خود را به اینجا برسانیم و برگشت بدون صعود برای ما خیلی سخت بود، او گفت به شرایط خود نگاه کنید، دست هایتان می لرزد، رنگ از چهره شما پریده، چطور می خواهید صعود کنید؟ ما گفتیم زمان مسایل را حل خواهد کرد و اجازه گرفتیم تا ادامه دهیم، به خود آمدیم و کمی که حال ما سر جاش آمد ادامه دادیم، با سه نفر از افراد تیم، قله را فتح کردیم، بقیه برگشتند.

سه قله مهم اروپا دارای یک صلیب بزرگ بر بالای قله است، قله هایی مثل مترهورن، مونبلان، مونت روزا، داغ اشتاین، ما هم با این صلیب بر بالای قله، عکس و اسلایدی تهیه کرده و برگشتیم.  صبح هلیکوپتر آمد و جنازه آن دختر خانم را جمع کرد، و بعدها این پسر نامه ایی به فدراسیون کوهنوردی ایران نوشت و طی نامه ایی، به خاطر کمک ها ما، در آن لحظات سخت، از ما تشکر کرد."

بارندگی های نسبتا خوب بهاره، بر پوشش سبز منطقه توچال افزوده، ولی به علت عدم ادامه این بارش ها، سبزه ها رو به خشکی می روند، برف نسبتا خوبی هم به صورت لکه های متراکم هنوز پابرجاست که امید است تا یک ماه آینده و بلکه کمی بیشتر بمانند،

تیم دو نفره ایی در مسیر از ما گذشت، و به سوی قله رفت و ما هم در ساعت 12 بدان ها در بالای قله پیوستیم، در حالی که مشغول صرف نهار بودند، می گفتند تازه یک موتورشان! خاموش بوده وگرنه سرعت شان بیش از این است و ادامه دادند که یک گروه کوهنورد روسی هم پیش از پای شما در قله بودند، هر چند روس ها دشمن ایرانند، ولی اینجا محیط ورزشی است، و باید آنان را به عنوان میهمان کشور تکریم کرد.

 توله سگی که از اردوگاه کلکچال ما را تا پیازچال همراهی کرده بود، و از آنجا از ما جدا شد و با این تیم دو نفره همراه شد، با آنان به قله آمده است در طول مسیر هر چه کردم، از همراهی ما منصرف نشد، دو گروه معتقد بودیم پذیرایی از این سگ ها کفه را به نفع شکارچیان (سگ و...) سنگین کرده و نسل دیگر حیوانات کوه، به خاطر افزون شدن قدرت بدنی آنان، به خطر خواهد افتاد.

[1] - ماترهورن کوهی است در آلپ پنین با ۴٬۴۷۸ متر بلندا. این کوه که یکی از بلندترین قله‌ها در آلپ را دارد در مرز سوئیس و ایتالیا قرار گرفته‌است. جبهه شمالی این کوه نیز که ۱٬۲۰۰ متر است یکی از بلندترین جبهه‌های شمالی در آلپ است. ماترهورن شکلی هرمی دارد که چهار جبهه آن رو به چهار جهت اصلی قرار دارند. کوه ماترهورن از کشنده‌ترین کوه‌ها برای کوهنوردان آلپ بوده‌است. از سال ۱۸۶۵ که کوهنوردی به سوی قله آن آغاز شد تا سال ۱۹۹۵ بیش از ۵۰۰ کوهنورد بر روی آن کشته شده‌اند. کوه ماترهورن از سوی شمال خاوری مشرف بر شهر زرمات[۳] در بخش واله[۴] و از سوی جنوب مشرف به سروینیا در دره آئوستا است. با این‌که کوه ماترهورن بلندترین کوه سوئیس نیست ولی نمادین‌ترین کوه این کشور و به‌طور کل نماد کوه‌های آلپ به‌شمار می‌رود. برای دسترسی آسان‌تر به منطقه، خط راه‌آهن و تله‌کابین در پیرامون این کوه ساخته شده‌است. راه‌آهن گورنرگرات در نزدیکی کوه، در سال ۱۸۹۸ گشایش یافت. موزه ماترهورن در زرمات تاریخ کوهنوردی منطقه را بازگو می‌کند.

چکاد توچال یکی از پر تلفات ترین قله های ایران است، و متاسفانه هر ساله تعدادی از همنوردان قدرتمند حرفه و آماتور ما در آب و هوای متغیر این قله، گرفتار سرما و کولاک، و یا بهمن شده و جان خود را از دست می دهند، لذا صعود به این قله همواره باید با رصد دقیق شرایط آب و هوایی و جوی باشد، امروز هوایی آفتابی و در نهایت با منفی 10 درجه سانتی گراد زیر صفر، و سرعت باد، ده کیلومتر در ساعت در قله پیش بینی شده بود، که اکثر پارامترها درست از آب در آمد، و صعود نسبتا ایمنی رقم خورد.

البته این مقدار زیاد کشتار در این قله نیز، شاید به علت تعداد زیاد کوهنوردانی است که هر هفته به چالش با آن بر می خیزند، چرا که همنوردان حرفه ایی و آماتور، همواره صعود به این قله را در برنامه خود دارند، و شاید ندانید که حتی از هیمالیا نوردان [1] زیادی شنیدم که یکی از برنامه های اردوی آمادگی آنان برای آمادگی صعود به قلل بلند جهان، با صعود به همین قله توچال آغاز شده بود، و تمرینات خود را با آن شروع کردند.

امروز تعداد صعود کنندگان با توجه به شرایط خوب آب هوایی افزایش یافته بود، چهره های آشنایی که انگار هر هفته می آیند و شانس صعود خود را امتحان می کنند، البته من نیز در خیل این همنوردان که 14 نفر آنان را در زمان صعود خود شمارش کردم عازم قله شدم و به رغم استرس باد و توفان، که دوست همنوردی از سه شنبه قبل می گفت که سرعت باد به هفتاد کیلومتر در ساعت هم رسیده بود، و البته آثار این توفان ها، بر برف های قله کاملا هویداست، اما این صعود برای من موفقیت آمیز بود.

 

زمانبندی صعود از مسیر دربند به قله توچال

حرکت از میدان سربند ساعت 3 و 24 دقیقه بامداد

کل زمان صعود هشت ساعت

بدون زمان صرف شده برای استراحت، حدود 7 ساعت و 45 دقیقه حرکت در برف و شرایط خشک بود

رسیدن به شیرپلا در ساعت 6 و هشت دقیقه صبح

استراحت و... به مدت 22 دقیقه

حرکت به سمت جانپناه امیری در ساعت 7 صبح

رسیدن به جانپناه امیری در ساعت 9 صبح

استراحت به مدت 15 دقیقه

حرکت به سمت قله توچال در ساعت 9 و 16 دقیقه

رسیدن به خط الراس یال شیرپلا در ساعت 10 و 56 دقیقه

رسیدن به قله ساعت 11 و 24 دقیقه صبح

 

[1] - حسین خو‌ش‌چشم، یکی از اعضای تیم صعود به قله راکاپوشی در پاکستان که بیست و هفتمین قله بلند جهان با 7788 متر ارتفاع است، در مصاحبه ایی عنوان داشت که اردوی آمادگی آنان برای صعود به قله، از صعود به قله توچال آغاز و سپس با صعود به قله کلون بستک، و عبور از سرکچال ها و نزول از روستای لالون ادامه یافت، و صعود بعدی هم قله دماوند از جبهه جنوبی، و سپس جبهه شمالی، که کار ارودی آمادگی آنان به پایان رسید. ایشان از پیش‌کسوتان باشگاه کوهنوردی آرش می باشند،

شنبه قرار بود صعودی دیگر به قله توچال داشته باشم، اما این روزها آب و هوای این قله منقلب است، پیش بینی های هواشناسی درست از آب در نمی آید، و با آنچه در پیش بینی ها گفته می شود، متفاوت است، گاه اختلاف بین پیش بینی و واقعیت فاحش است، انسان را به یاد کشتار 5 دیماه سال گذشته می اندازد که پیش بینی های هواشناسی با آنچه اتفاق افتاد کاملا متفاوت بود، لذا باید تمهیدات لازم برای بدترین شرایط اندیشید، و سپس صعود کرد.

به عنوان مثال شنبه گذشته قرار بود که هوا آفتابی باشد، اما در تهران باران بارید، و در قله توچال تا شیرپلا برف بارید و هوا کاملا ابری بود؛ امروز اما باز هوا آفتابی پیش بینی شده بود، اما هجوم ابرها به قله نشان از باد بود، و خیلی ترسیدم که حادثه روز جمعه تکرار شود، جمعه باد تا 20 کیلومتر بر ساعت پیش بینی شده بود، ولی واقعیت تا هفتاد کیلومتر بر ساعت هم پیش رفت، خلاصه این صعود هم انجام شد، اما میان ترس و لرز، به خاطر عدم توان اعتماد به پیش بینی های هواشناسی، این روزها کوه ها به نوعی غیر قابل پیش بینی شده اند.

روی قله با دوست آقای مراد باباخانی همنورد لیدرم در صعود به قله دماوند برخوردم، که حدود سه ساعته قله توچال را صعود کرده و در آخرین قدم هایم به سوی قله از من پیشی گرفت، و از قول عظیم قیچی ساز از کوهنوردان به نام کشورمان می گفت که هر صعودی باید تا قبل از 12 ظهر صورت گیرد، و تمام شود، ادامه فرایند صعود در بعد از ظهر کار درستی نیست، باید تا هر جا که رسیدی کار را تمام کنی، و برگردی.

ایشان می گفت که مراد باباخانی امسال 44 بار قله دماوند را صعود کرده است، خود او هم 24 بار صعود به دماوند این اسطوره قله های ایران صعود داشته است، که حتی صعودهای توچال من هم به این تعداد در سال جاری نرسیده است، چه برسد به دماوند، ایشان از دوستانش گفت که در یک روز 4 بار صعود به قله توچال را رکورد زده بودند.

و از دوستم مرحوم مودب گفت که در همان روز حادثه با او همنورد بوده است، و او بعد از خراب شدن اوضاع جوی، برگشته ولی آقای مودب به راه خود ادامه می دهد، و منجر به فاجعه مرگ او می شود، و معتقد بود که در کوه نباید سماجت کرد، هوا که بد شد، باید به توصیه ها گوش کرد و برگشت، و صعود را به هوای بهتر موکول کرد.

زمانبندی این صعود :

کل زمان صعود 7 ساعت 49 دقیقه

خالص حرکت صعودی 6 ساعت 40 دقیقه

حرکت از میدان سربند ساعت 3 و 42 دقیقه بامداد 8 آذر 1400

حضور در جانپناه شیرپلا در ساعت 6 و 41 دقیقه صبح

استراحت و... به مدت نیم ساعت

حرکت دوباره ساعت 7 و 11 دقیقه صبح

رسیدن به جانپناه امیری ساعت 9 و 15 دقیقه صبح

استراحت به مدت حدود 20 دقیقه

حرکت مجدد در ساعت 9 و 32 دقیقه صبح

حضور در قله توچال در ساعت 11 و 31 دقیقه

برگشت با تله کابین

Click to enlarge image IMG_2769.JPG

لحاف آلودگی بر فراز تهران در 8 آذر 1400

 

صفحه1 از2

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.