امنیت همچنان درد اول ماست، نامه ایی به تیرداد اول، سازنده قلعه ماران
  •  

05 مرداد 1398
Author :  
چهره تیرداد اول و یا اشک دوم پادشاه اشکانی بر یک سکه

جناب تیرداد اول، اشک دوم، فرزند جناب فریابد، پادشاه فاتح اشکانی

درودهای مرا بعد از نزدیک به 22 قرن که از تاریخ سازی تو بر این سرزمین می گذرد، پذیرا باش [1] چرا که هنوز آثار امنیت سازی که تدارک دیدید، پابرجاست؛ و همچنان امنیت و اجتناب از تهاجم و یورش متجاوزان، دغدغه اول ما مردم ایران بوده و از این گذرگاه سخت "تهدیدهای امنیتی" هنوز چون ملل مترقی دیگر جهان عبور نکرده ایم، و به ثباتی که در خور و شان مردم تمدن ساز ایران باشد دست نیافته ایم؛ و همچنان همان فرار از آثار و تبعات جنگ ها و هجوم ها، که زنجیر وار، هر از چندگاه، بر ما تحمیل و عارض می شود، و بدن جوانان ما را پاره پاره شده و خون آلود، اموال و ثروت ما را به غارت رفته می خواهد، و رنج و حرمان را با ما همزاد کرده، و... ما را آزار می دهد.

دوم مردادماه 1398 که از "دژتاکی" و یا قلعه ماران دیدن می کردم، بر نبوغ تو برای انتخاب این مکان، و ساخت پناهگاهی خوب و مستحکم و به دور از دسترس و دیدرس خصم، بر این کشتی طبیعی بر کوهستان به گل نشسته، آفرین گفتم، پاکوب های باستانی که از رفت و آمد سازندگان این قلعه و روندگان بر آن، ساخته و پرداخته و تاکنون به جای مانده است، و بر پهنه این کوه از پاقلعه تا قله، هنوز راهگشا و تسهیل گر راه است، نشان از هوش و ذکاوت مهندسان در رکاب تو دارد، که راهی بی خطر را، از دنیایی پر خطر عبور داده و برای مردمان این منطقه مورد هجوم های متناوب، پناهگاهی امن از متجاوزان هدیه کرد، که هنوز که هنوز است، درس های زیادی را، حتی برای ما، و به حتم برای آیندگان در خود دارد.

به راستی با تو، برادرت ارشک جانشینی مناسب یافت، و خاندان اشکانیان با تو و اقدامات تو ارتقا یافتند، همانطور که هیرکانه و یا استرآباد و طبرستان را، که در بیخ گوش پایتخت اشکانیان در صددروازه در اختیار سلوکیان و جانشینان اسکندر متجاوز [2] بود، بازپس گرفتی، و علاوه بر آزادی اهالی هیرکانا، حاشیه امنی برای اهالی قومس نیز تدارک دیدی.

اما جناب تیرداد، نمی دانم این ابتکار دفاعی تو آیا چقدر در هجوم های بعدی، به داد مردم مورد هجوم مداوم و مظلوم ایران رسید، آنگاه که سیل وار از غرب و شرق بر آنان تاختند، و از سرها مناره ساختند، و قسم یاد کردند تا از خون و خونابه اجساد بی جان ما، آسیاب های آبی تسخیر شده بر ملک طبرستان را چرخانده، و از گندم به غارت رفته از موالی ایرانی، آرد تهیه کرده، نان پختندُ، خوردندُ، غارت کردند و...

ولی به حتم این ابتکار تو پناهگاهی امن برای گریز مردمی بی پناه بود، که نه در شروع جنگ ها نقشی داشتند، و نه در پایان آن ذی نقش و موثر بوده اند، و همچنان بی نقشند.

جناب تیرداد!

انگار ناف ما و منطقه ما را با جنگ بریده اند، که ساکنان این آب و خاک همیشه باید آماده دفاع باشند، چراکه خصم در پس دیوارهای خانه ما همیشه به کمین غارت و سلطه بر ما نشسته است، و گاه حتی دستان او را در کنار سفره های خود نیز حس می کنیم، گاه هم فرزندانی از اما، کسانی اند که در رکاب دشمنان حضوری دایم دارند و تلاش می کنند تا به تاج و تختی دست یابند، که خود را زیبنده تر بر نشستن بر آن می دانند؛ و انگار هر که بر این تاج و تخت طمع می کند، برایش مهم نیست که به چه قیمتی بر این تاج و تخت دست خواهد یافت، و یا چه تعداد از ما قربانی این جنگ قدرت آنها خواهند شد.

امروز که با تو به درد و دل نشسته ام، هزاران هزار از ما راهی راه های دور بوده و هستند، تا شاید از دایره صدای دلخراش نقاره های جنگ بگریزند، و مهاجرت آنان را از این دور باطل جنگ و صلح، رهایی دهد. اما می دانم دل های آنان نیز با من است که در این دایره هر روز نوای جنگی دیگر می شنوم، تا زیاده خواهی بر دیگری، غلبه کند و دور باطلِ این کشاکش، و سلطه طلبی ها ادامه یابد.

اما جناب تیرداد عزیز!

 این روزها چنین دژهایی دیگر نمی تواند فرزندان این آب و خاک را از مرگ و نیستی رهانیده و یا از دسترس متجاوزان دور نگهدارد، چرا که ابزار جنگ آنقدر توسعه یافت اند، که دیگر نه در زیر آب، نه در بلندای آسمان و نه در زیر زمین، می توان از مرگ های بی حاصل کشاکش بین قدرتمداران گریخت.

امروز انسان، بی دفاع تر از همیشه، بازی خورده دستِ جنگ سالاران است، گرچه دوران کشورگشایی ها و تجارت برده و کنیز تمام شده، ولی دوران به بردگی بردن نوین نوع بشریتِ اسیر خودپرستانِ زیاده خواه، آغاز گشته است، و انسان ها در خانه های خود، به بردگی این و آن در می آیند، یعنی تو در حالی که در کاسه خود، بر سفره خود نشسته و غذای خود می خوری، اما دسترنج تو به غارت کسانی می رود، که کسب آنان در اثر تزویر، خدعه، جنگ و درهم ریختگی است، تا سلطه خود را بر مبادی قدرت و ثروت تضمین نموده، و کنترل شان بر این مبادی مستدام گردد.

این روزها چوپانان بیابان های دور و کوه های بلند و خطرناک هم، دیگر نالان دوری از اهل خود نیست، بلکه خوشحالند که با حیوانات همنشین اند، و از اخبار کشاکش قدرت و ثروت بین زورمداران کم خبرترند، هر چند چنین اخباری، تو را در دل کوه ها هم دنبال می کند، تا خود را سریع به تو رسانده و به رنج و حرمان تو افزون گرداند.

 جناب اشک دوم! هنوز که هنوز است ما در آتش همان جنگ هایی می سوزیم، که در زمان تو نیز می سوختیم، و بعد از 22 قرن، هنوز راهبر و اندیشه ایی، دست ما را برای خروج از این بلیه خانمان برانداز، راهنما و دستگیر نیست، گویا، همه ما را، در این گرداب خون رها کردند، تا غرق شویم؛ انگار خدا هم ما در خون شناور می پسندد. و خود نیز هنوز یاد نگرفته ایم، که به جنگ و خونریزی نه بگوییم.

پس باید حالا حالاها در خون و جنگ شناور باشیم.

 

[1] - تیرداد اول یا اشک دوم بین سال های 247 تا 214 قبل از میلاد به مدت 33 سال بر سرزمین ایران حکم راند، او استرآباد را از سلوکیان جدا کرده و به خاک ایران باز گرداند، در زمان او شهر صد دروازه و یا دامغان فعلی مرکز اشکانیان بود.

[2] - سلوکیان یونانی بودند که سال ‌های  ۳۱۲  تا ۶۴  پیش از میلاد به مدت ۲۴۸ سال بر آسیای غربی حکم راندند و با مرگ اسکندر مقدونی سرزمین های تحت حاکمیت او میان سردارانش تقسیم‌ شد.

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نظرات (1)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
This comment was minimized by the moderator on the site

چگونه غارتگری در ایران رواج یافت؟

دکتر احمد میدری، پژوهشگر
از دست‌دادن علی رضاقلی [که او را با جامعه‌شناسی نخبه‌کشی‌ اش می شناسیم] جبران‌ناپذیر است.
به قول شریعتی از محصولات سری‌دوزی خدا نبود. از آنها بود که خدا پس از خلقتش بر خودش بالید. او می‌گفت صد نفر از اندیشمندان از او خواستند تا راهی برای بازگشت عظمت ایران بیابد. شاهنامه، پاسخ فردوسی برای یافتن مسیر اعتلای ایران بود. مسئله رضاقلی همان مسئله فردوسی بود و در شاهنامه به دنبال همین سؤال می‌گشت. نمی‌شناسم کسی را که دغدغه توسعه ایران را داشته باشد و مانند علی رضاقلی در شاهنامه غور کرده باشد.

او با مطالعه تاریخ و ادبیات ادوار مختلف ایران علت عدم توسعه ایران را ناامنی می‌دانست.
ناامنی تنها تجاوز بیگانه به یک کشور یا شورش و سرقت نیست؛ بلکه ناامنی پیش‌بینی‌ناپذیری رفتار صاحبان قدرت است. او بر این باور بود که تداوم ناامنی، فرهنگی خاص در ایرانیان خلق کرده است که نسل اندر نسل باقی مانده و بر روح ایرانیان مسلط شده است. معرفی ناامنی به‌عنوان مسئله اصلی توسعه ایران کشف مهمی است.
ناامنی در تاریخ ایران پدیده‌ای فراگیر و مستمر بوده است. تنها هجوم اقوام بیگانه مانند رومی‌ها، عرب‌ها و مغولان یکباره همه چیز را دگرگون و ویران نمی‌کرد؛ بلکه ایلات مدام به شهرها و روستاها هجوم آورده و آنها را غارت می‌کردند.
به‌ طور مثال همان‌طور که رضاقلی می‌گفت، در دوره ناصرالدین شاه که از باثبات‌ترین پادشاهان ایران است، ۱۶۹ شورش صورت می‌گیرد؛ یعنی در هر سال چهار شورش رخ می‌داد. این شورش و غارت مدام بر رفتار مردم تأثیر عمیق بر جای گذاشت و امروزه نیز بر عالم ناخودآگاه حاکم است. از نظر او این همه فساد اداری یکی از تجلیات سلطه فرهنگ غارتگری است که ناامنی تاریخی آن را خلق کرده است. آدم‌هایی که اجداد آنها غارتگر بودند یا در معرض غارت بودند، به‌سادگی نمی‌توانند خود را از چنگال تاریخ [و فرهنگ غارتگری] نجات دهند. حتی اگر بدانند رفتار امروز آنها ریشه در تاریخ‌شان دارد. رضاقلی تلاش داشت تا تأثیر فرهنگ غارتگری تاریخی بر رفتار امروز مردم ایران را نشان دهد.

او رسالت خود را خودآگاهی بخشی تاریخی می‌دانست تا شاید از این طریق ایرانیان بتوانند از گذشته خود آزاد شوند.
رضاقلی می‌گفت هر کسی که کار اقتصادی کرده باشد، می‌داند ناامنی مسئله اصلی توسعه در ایران است. ناصرالدین شاه نیز مسئله اصلی توسعه ایران را یافته بود:
«... اطمینان عامه حاصل نمی‌شود مگر به امنیت. امنیت فرع قانون است و قانون لازمه‌اش اجرا... چون چنین شود قلوب عامه از هر جهت اطمینان حاصل خواهد کرد و در آن وقت طبیعت مخلوق و طبیعت آب و خاک، آنچه در خود مکنون و مخفی دارد روز‌به‌روز در معرض ظهور و بروز خواهند رسانید، آب‌ها جاری می‌شوند و زمین‌ها آباد. صناعات ترقی می‌کند و معادن استخراج می‌شود و پول‌های مردم از زیر خاک بیرون می‌آید».

شاید تصور شود کانونی‌بودن مسئله امنیت بدیهی است و او به کشف بزرگی نائل نشده بود. اهمیت این بحث زمانی روشن می‌شود که این نظریه را با نظریات دیگری که مسئله کانونی را امر دیگری می‌دانند، مقایسه کنیم. برای بسیاری از نظریه‌پردازان مسئله اصلی انباشت سرمایه یا تجارت آزاد یا ویژگی‌های فرهنگی یا مداخله بیگانگان است.
نظریه‌پردازانی که امنیت را مسئله اصلی می‌دانند، پیرو سنت آدام اسمیت تأمین حقوق مالکیت را اصل و سایر امور را نتیجه وجود یا فقدان حقوق مالکیت معرفی می‌کنند.
علی رضاقلی اهمیت، علل و پیامدهای ناامنی و تخریب نهاد حقوق مالکیت را در تاریخ و امروز اقتصاد ایران نشان داد. او بر پایه سنت اقتصاددانان نهادگرا مخاطبان خود را از ساده‌انگاری نجات می‌دهد و تأکید می‌کند نمی‌توان با سیاست‌های مرسوم اقتصادی به توسعه پایدار دست یافت. توسعه پایدار نیازمند اصلاح نظام قضائی و اداری است و این دو بازتاب بازار سیاسی هستند.
شایسته‌سالاری، حاکمیت قانون، نظام قضائی عادلانه، فسادزدایی و سایر ویژگی‌های حکمرانی خوب زمانی محقق می‌شود که بازار سیاست اصلاح شود.
اما چگونه می‌توان بازار سیاست را اصلاح کرد؟
اگر علت ناامنی و عدم تأمین حقوق مالکیت بازار سیاست است، چگونه می‌توان این بازار را به گونه‌ای تغییر داد که نتیجه آن حاکمیت قانون باشد؟
«اگر نورث ایرانی بود» عنوان یکی از مقالات رضاقلی است. نورث ۹۵ سال عمر کرد و در ۱۰ سال پایانی عمرش چندین مقاله و دو کتاب برای پاسخ به این سؤال تألیف کرد: کتاب خشونت و نظام‌های اجتماعی و کتاب در سایه خشونت که هر دو به فارسی ترجمه شده‌اند، پاسخی هستند به مسئله اصلاح بازار سیاست.
او ۷۵ سال عمر کرد و اگر او نیز ۹۵ سال عمر می‌کرد، احتمالا این «پژوهشگرِ وطن‌پرستِ خستگی‌ناپذیرِ جامعه‌شناسِ نهادگرایِ مسلط بر شاهنامه و تاریخ ایران» پاسخ به این سؤال را می‌یافت.
@I_D_Network

هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در حجاب، یک عدم تفاهم ملت با قدرت...
ح‌سین ق‌دیانی, [4/26/2024 12:01 PM] از هادی_چوپان درس بگیریم آیینه‌ی توماج_صالحی باشیم ح‌سین ق‌دیانی...
- یک نظز اضافه کرد در بازی با دکمه های آغاز مجدد جنگ...
محکومیت به خواندن کتاب شهید مطهری در کنار مجازات زندان! محمد مطهری یک قاضی محترم، شروین حاجی‌پور ...