گرفته ایی مرا به بند، در این دایره ها سخت
یک نقطه ام من به زیر پرگار عشق تو پرگار بکش، که به دورت بگردم سخت
پرگار تو دایره ها کشید دور و برم اکنون بدین دایره ها، من گرفتارم سخت
گویا که نقطه ام به هر دایره ایی که تو می کشی این نقطه را رها مکن، تو در دایره سخت
پرگار، تو بردار تا ببینی بر این نقطه من هیچم و تو چرا بر من بگیری سخت
معشوق من ای سخت گیر ترین بر من هیچم نگیر، و بگیر بر من سخت
گر رها شوم ز عشق و عاشقی چند، نمی گذارم که دیگر بگیری بر من سخت
کنون که به سختی شدم رها من ز تو رها که نه، گرفتارم همچنان به تو سخت
رهایی نمی خواهم، بگذر از این سخن بگیر مرا به آغوش خود سفت و سخت
می خواهم همچو باد بپویم ره تو را ای باد سحر بیا بگیر مرا در بر، سخت
توفان بپا کنم از این همه گردباد بی معنی ها ای اقبال بد، اقبال بگیر مرا در بر سخت
رها مکن که تو یار دیرباز منی ای یار دیربازم، بگیر مرا در بر سخت
نمی گنجم من به هیچ دایره ایی، کشیده ایی به دورم هزار دایره، سخت
الا ای دایره دار، دایره های سخت گرفته ایی مرا به بند، در این دایره ها سخت
12 آبان 1397