لبم به جام تو گشت مجنون و عاشق و مست‎
  •  

10 مهر 1397
Author :  
لبم به جام تو گشت مجنون و عاشق و مست‎ لبم به جام تو گشت مجنون و عاشق و مست‎

لبم به جام تو گشت مجنون، و عاشق و مست

مستم من از دیدار روی جمال تو

مست که نه، هوشیارم، و بدیدار تو مست‎

‎ عشقم تویی و دیدار تو مستم می کند

عشقی، و دیدار هم برایت شده مست‎

وارد چو شدم بر دل دیوانه تو

مستی ز سرم جست، به دیدار تو مست‎

خوب است نگاهی بکنی بر دل دیوانه من

 این  دل که بود هر لحظه در هوای تو مست‎

در ره عشق تو دادم همه سرمایه ی خود

دل گشت به تو سرمست و دیوانه و مست‎

شادی و غمم به هم شد اکنون که تو

دادی دل خود به یار دیرینه ی مست‎

مستی من نبود نشان ز ابروی تو یار

چشم است، که او هم، به ابروی تو مست ‎

افتاده ام کنون به خاک سیاه غمت چنان

دل گشته دوباره مجنون، وز روی تو مست‎

دیوانه ی آن جمال نیکو خصال توام

دیدار دوباره کن، تو ای مقصود منِ مست‎

کنون که ندارم عنان دل در دست

دلم روانه است، سوی ابروی تو مست‎

لبم به پیمانه جمال تو گشت روان

کنون چرا تو دهی حواله به پیمانه ی مست‎

و من چنان مدهوش دلِ گرم نواز توام

حواله ام نده ای دوست به پیمانه و مست‎

پیمانه خود تو پر کن از شوق و شرار عشق

که عشق مراست، دلیل مستی و پیمانه و مست‎

دلم به هوای روی تو پر می کشد ز جان

تو نیز به نگاهی، بکن تو این دل مست‎

گشته ام هوادار روی تو ای دلیل مستی من

تو خود دلیل دل باش و باز بکن، تو مست‎

‎مستی فزون شده کنون ز مستی دل من

کجاست قهقه مستی یار دلکش و مست‎

منم قلندر مستی به جام یار خوش لب خود

لبم به جام تو گشت مجنون، و عاشق و مست‎

‎کنون که سرخوشم از جام و کام لب تو

لب است، لب دار می و پیمانه ی مست

روحم به قفس شده در فراق دل تو

دل کجا و لب و پیمانه ی دلداری مست

‎ سید بس است تو ختم کن حکایت مستی

پیمانه به سر شد و شکست این دل مست

دیدار دوست، ما را به میخانه کشانده است

نوشیدیم و نوشیدم و گشتیم از می تو مست‎

جانم کنون شد همره لبان پر داستان تو

لیکن ندیدم جز تو من، دیوانه ایی مجنون و مست‎

من خود ندانم چون کنم در این هوای عاشقی

مجنون شدم، محروم از او، بازم به عشقش مست مست‎

بازم روان است زین چمن، گل های رنگارنگ دل

 دل می شود رنگی ز او، وز راز گل ها مست مست‎

دل شد به آغوش تو بند، این است گناه این دلم

آغوش تو شد گو در کجاست تا گیرمش مستانه مست

گویند گناه است عشق تو، آغوش چون مدهوش تو

گویم کجاست تا گیرمش من در بغل مستانه مست

من زین همه دل دادگی در تو نجستم جز به عشق

دنیای من آغوش توست گو تا که گیرم مست مست‎

من باغبان دل شدم، چندی به عشقت رهسپار

کشتم در او من بذر عشق، زین خاک بی بر، مست‎ مست

کنون منم و عشق و هجران عاشقانه هایم تنها

حکایت عشق من کنون شد نوای بلبلان مست‎

گفتی تو باز کن برت برای دلم باز آر

گفتم دلم جولانگه دل است و نوای توی مست‎

کردم حکایت این دل خراب بر دل تو

دلت نسوخت از برای این آواره ی مست‎

حکایت غم هجران و این دل شیدایی

چگونه گویم به تو هوشیار و بی قرار و مست‎

شدم خراب ز بهر وصال همچو تویی کنون

همه شدند نکوهیده گوی این دیوانه ی مست‎

دلم به دل شده مشتاق و گوش به فرمان دل است

دلی که منسب و میزبانش، گردیده مست‎

خواهم که شوم مست و شیدایی یارم به عشق

تا باز کنم دروازه ی دلش به شیدایی دل مست‎

حسن نظرش مرا به خود می خواند

عشق است که می کند او را مست مست‎

محو گشتم من بدین دل در سرای عاشقی

عاشقی گاهی مدارا می کند، گاهی که مست

کنون منم و این حکایت هجران و عاشقی

هجر تو مرا می برد به کام مستی مست

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
0 Comment 1963 Views
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نظرات (0)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در بازی با دکمه های آغاز مجدد جنگ...
در پس هر وضعیت جنگی یک دولت آسیب‌دیده را می‌توان رصد کرد امین بزرگیان تمایز روشنی وجود دارد بین «ج...
- یک نظز اضافه کرد در بازی با دکمه های آغاز مجدد جنگ...
مسئله‌ی پیچیده‌ی جمهوری اسلامی و اسرائيل.. یادداشتی از تقی رحمانی اسرائیل خود را قویترین ارتش منطق...