این روزها هوای پرواز دارم
  •  

05 خرداد 1395
Author :   سید مصطفی مصطفوی

این روزها هوای پرواز دارم،

در آن بالا بالاها

جایی که عقابان تیزپرواز سیر می کنند

در آنجا که نفس باز است و از آلودگی ها خالیست

آنجا که آسمان بی منت، به هر بهانه ایی، وقت و بی موقع می بارد

و دریغی از بارش حتی اگر به قطراتی هم که شده، ندارد

آنجا که هر پایی بدان نرسیده

و تنها مردان سحرخیزند که عاشقانه در آن سیر می کنند

جایی که آهنگ باد، طوفانی است و مدام می وزد

و به چشم بهم زدنی تو را روانه جایی دگر خواهد کرد

در آنجا که آذرخش صاعقه ها نزدیکترین به زمینند

آنجا که جای خس و خاشاک نیست

عرصه عرصه ی صخره هاست، شیب های سخت

پرتگاه هایی که جان را برلبت آماده کندن می کند

دیار مبارزات سخت و طاقت فرسا

آنجا که خورشید را هم ابرها از زمین دور می کنند

و همه چیز دست نخورده و پاک از آلودگی هاست

انگار خداوند دایم به چهر پردازی اش مشغول است

و رنگ و لعابش عوض می کند

درحالی که جاهای دیگر را انگار به حال خود رها کرده است

+ نوشته شده در شنبه یکم خرداد ۱۳۹۵ ساعت 8:38 PM توسط سید مصطفی مصطفوی  | 5 نظر

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.