ارابه مرگ و اسارت طالبانیان، بر پیکر و زندگی خراسانیان همچنان می تازد
  •  

20 مرداد 1400
Author :  
خراسانیان در حالی به بدرقه امریکایی ها رفتند که دشمن طالبانی آنان در کمین شان بود

 

این روزها ارابه مرگ و اسارت جنایتکاران تروریست طالبانی، بی وقفه بر زندگی و بر پیکر مجروح از ظلم خراسانیان و افغان ها، می تازد، تا دوباره مرگ و اسارت را، بر زندگی های از نو پا گرفته اشان، که در سایه آزادی و دمکراسی ِنیم بندی جریان داشت، مستولی نمایند؛ و من خلع السلاح از هر گونه غیرت و تعصب، و بی تحرکی، در خور، با کاروان مرگ آفرین آنان، از طریق اخبار ظلم شان، منزل به منزل همراه شده ام، و به نظاره این ظلم نشسته ام، و تنها گاهی مویه کنان بر مظلومیت آنان، قطره اشکی می افشانم، و در همان حال، به یاد این شعر شاعر هموطنم، اسماعیل خویی می افتم، که می گفت : "مرگ بر مرگ، و بر نمایندگانش بر زمین" [1] و تنها همین نثار مرگ، واکنش ما به ارابه مرگ و اسارتی شده است که، شهر به شهر، و دیار به دیار، زندگی برادران مان را در همین نزدیکی، شخم می زند، و پیش می رود.

مصیبت دردهای این عاشورا و محرمِ تر و تازه، چنان کُشنده است که دیگر به مصیبت خوانی، دردهای محرم تاریخی لازم نیست، تا زار زار گریست، و بر مظلومیت مظلومان هقهقی زد، چرا که ناله ها از اسارت های تازه، غارت های تازه، کشتارهای تازه، تجاوزهای تازه، بی حرمتی کردن های تازه و... چنان محرم و عاشورای تازه ایی را در کنار مرزهای ما رقم زده و می زند، که ما را در عزا و ماتم خود فرو می برد، که می تواند مرثیه ها، مصیبت خوانی ها، روضه خوانی های محرم تاریخی را در خود غرق کند. 

برای کسانی که طبق عادت، و بنای بر رسم و رسوم تاریخی، بر ظلمِ بر مظلوم، گریه دارند که هیچ، اما برای آنان که بر ظلم شونده، بی توجه به نسب و نژادش نگران و گریانند، دیگر لازم نیست تا آنقدر خود را در عمق تاریخ انسانیت فرو برند، تا زیر خروارها اوراق تاریخیِ مملو از دروغ و راست، بر خون ها، اسارت ها و ظلم های کهنه دست یابند، بر آن آگاه شده، مرثیه گفته و بگریند.

این روزها می توان بی هیچ خوانش اوراق بی شمار تاریخی، گوش های خود را به اخبار همسایه خود گشود، و به مرگ سپرده شده ها، به تجاوز رفته ها، به ظلم دیده ها، به قربانی شده ها، به قتلگاه و به اسارت برده شده ها، به غارت رفته ها، به بی حرمت شده ها و... در بین خراسانیان گریست؛ آنان آنقدر به ما نزدیکند، و چنان در همین نزدیکی ما می زیند، و آنقدر در شمار بی پناهان، بی شمارند، که دیگر لازم نیست دل خود را در سفری طولانی، به عمق داستان های تاریخی سپرد، که زخم های عاشورا و محرم را شاید دید، و اشکی جاری کرد، و صوابی برد.

 دیگر لازم نیست فریاد کمکخواهی مظلومان را در دل سده ها و بلکه هزارها قبل جست، صدای کمکخواهی هم کیشان و هم زبانان خود را می توانیم، تر و تازه از پس همین دیوار همسایه خودمان بشنویم، در همین هرات، تالقان، شبرغان، لشگرگاه، بلخ، تخار، نیمروز، قندهار، بدخشان، کاپیسا، بامیان و...

امروز جان و مال و ناموس خراسانیان ما، وجه المصالحه توافق بین حرامیان طالبانی و امریکایی شد، چراکه آنان، در دوحه نشستند، و با هم توافق کردند، که لشکر گرگ ها می تواند، پیش بیاید و شهر به شهر، منطقه به منطقه تسخیر کند، و هر آنچه سهم می خواهد ببرد، و صد البته، آنان که هر روز فریاد خروج امریکا، از افغانستان شان، گوش فلک را پاره کرده بود، امروز در سکوت نشسته اند، سکوت اختیار کرده اند، تو گویی انگار منتظر چنین روزی بودند، که امریکا و هم پیمانانش بروند، و جنایتکاران طالبانی، دست و دل بازانه به تاراج زندگی خراسانیان و افغان ها بنشینند، و به تسویه حساب با مردمی بپردازند که روزگاری جلوی آنان را، تا آخرین قطره خون گرفتند، و ایستادند، تا طالبانیان نتوانند آخرین حلقه ی زنجیر اسارت را در هم اندازند، و یک ملت را، کامل به بردگی و اسارت خود کشند.

از این روست که ناله های این مردم مظلوم، در میان هیاهوی خروج امریکا از افغانستان، و تمام سکوت وهم انگیز دیگران، گم شده، و کسی ناله این مردم را که، نمی خواهند دوباره زیر بار ظلم و اسارت بروند، را نمی شنود، فریاد مردم تنهای افغانستان، در میان این همه بلندگوهای پر از سکوت، گم شده است، در حالیکه صدای این ناله ها، به بلندی فریاد دل انسان هایی است، که فریاد می زنند، که نمی خواهند زیر بار سلطه "نمایندگان مرگ" باشند، خراسانیان "مرگ بر مرگ" می گویند، و مرگ آفرینان، بی وقفه بر آنان هجوم برده و می برند، و آنانکه طعم آزادی و دمکراسی نیم بندی را، بر این مردم چشاندند، اینک خراسانیان را، در میان گله گرگ های درنده، و رهزنان آزادی و کرامت انسانی، رها کرده، تا همه طعمه مرگ و اسارت گرگ ها شوند، تا به مسلخ بردن شان را، همه به نظاره بنشینند.

جهان، مردم افغانستان را پای برهنه، در این سنگلاخ حرکت به سوی آزادی و دمکراسی، و داشتن سیستم جمهوری، رها کرد، تا اسارت آفرینان سیستم خلافتی، آنان را بر خار مغیلان اسارت، بردگی و مرگ بدوانند؛ در این دوره که فریاد آزادیخواهیِ آزادیخواهان از گوشه و کنار جهان بر آسمان است، خراسانیان را به تمام، در ملا عام، به قربانگاه مرگ و اسارتی جدی می برند؛ مرگ و اسارت ناخواسته ایی، که در میان سکوت همسایگان، سخت گریبان شان را گرفته، و ما در جان دادن او، سکوتی مرگ آور کرده ایم، تا فردا که این مرگ سراغ خود ما نیز آمد، و گریبانگیرمان شد، باقی به تماشا بنشینند، و شاهد مرگ ما، در سکوتی کامل باشند.

همسایگان را، در خانه اشان غریب کش می کنند؛ جنگجویان مرگ و اسارت از آن سوی صحراهای تفتیده حجاز ایده برداشته، تا دیار نفوذ مدارس مرگ آفرین دیوبند (وهابیت) را، گسترش دهند، و خدعه گران ناپاکستان! آمده اند تا خراسانیان را در حضور ما، و زیر دیدگاه تیزبین ما، زجرکش کنند، چرا که مردان عشیره ایی، ایلیاتی ها و روستانشینان با غیرت ما را، پیش از این، غیرتکُش کرده اند، تا دیگر عصبیتی بر مرگ و اسارت خود و دیگران نداشته باشیم، تا بی حس و بی حرکت، بتوانیم نظاره گر شده، و هیچ نکنیم و نگوییم.

مرگ بر مرگ، که ما را زنده زنده کُشت، تا زنده زنده شاهد مرگ اهل خود باشیم، بی هیچ حرکتی! ما را به مرثیه خوانی تاریخ عادت داده اند، تا شاهد مرگ های تازه خویش باشیم، تکانی نخوریم؛ مرگ ها را تماشا کنیم و به عادت، مرثیه گوی، و مشغول به فقدان های تاریخی شویم.

سنگلاخ بی رگ شدن ها، ما را بر مداری نهاد، که فریاد دردناک شلاق مرگ و اسارت را، بر بدن زندگان خود بشنویم، اما هیچ تکانی نخوریم، انگار مرگ برای ما عادی تر از زندگی است، آنقدر ما را به ورطه مرگ انداخته اند، که گاهی فکر می کنم، ما را برای مرگ آفریده اند، نه برای زندگی؛ زندگی برای ما مثل یک اتفاق شده است، این زندگی، آنچنان ما را قرین با مرگ و اسارت کرده است، که شاید، مرگ هم، خود یکی از آرزوهای خوش ما شده باشد.

شاعران دیگر از سرودن آزادی و زندگی، در این دیارِ خسته از مرگ و اسارت، دست شسته اند، انگار آنان را در این وطن دیگر جایی نیست، یا آنکه ناف این سرزمین و ساکنانش را با مرگ و مرثیه بریده اند؛ نمایندگان مرگ و اسارت، خیابان ها را در تسخیر خود گرفته، خانه ها را در کنترل خود دارند، اینک مغزهای ما را هم با آب مرگ شستشو می دهند، تا مرگ اندیش وار، از زندگی بمانیم، از انسانیت و مهر، در بی غیرتی تمام در گذریم.

مرگ آفرینان و اسارت سازان، بردگانی بیشمار می خواهند، تا ارابه تولید مرگ شان را راهوارانی چابک باشند؛ ارابه ایی می خواهند به بزرگی دنیای بشر، تا زمین را با همه ی خلایقش، زیر انقیاد مرگ و بردگی کِشند. این روزها، هر روز از تسخیر شهری، شکستن دیوارهای قلعه امنی، ویرانی خاکریز زندگی های نوپایی، کشته شدن امیدها، زیر آوار هجوم طالبانِ مرگ شدن ها و... می شنویم، که در سکوت همه ما، ملت مظلوم خراسان، و افغان های پاره شده از تن ما، هر روز بیشتر از دیروز، به مهمیز مرگ و اسارت کشیده می شوند.

از این روست که دیگر نباید گفت مرگ بر این و آن، باید گفت "مرگ بر مرگ، و نمایندگانش بر زمین". که این چنین ارابه مرگ را بر زندگیِ زندگان می تازانند، باید گفت مرگ بر این زندگی، که انسان را به سان نظاره گرانی خاموش و بی عزت تبدیل می کند، تا در سکوت به استقبال مرگ و اسارتِ مرگ آفرینان برود.

[1] - اسماعیل خویی شاعر ایرانی که اخیرا در لندن دار فانی را وداع گفتند.

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نظرات (8)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
This comment was minimized by the moderator on the site

7/مهر/1400
یکی از مدیران وزارت خارجه ایران گفته اگر سیستم طالبان با این طرز تفکر در افغانستان مستقر باشد، این یک "تهدید راهبردی علیه منافع ملی" تهران است.

این سخنان رسول موسوی، مدیرکل آسیای جنوبی وزارت خارجه ایران در نشست خانه احزاب با واکنش رسانه‌های حامی دولت ابراهیم رئیسی از جمله فارس مواجه شده که آقای موسوی را "بازمانده محمدجواد ظریف" در وزارت خارجه و اظهاراتش را "خلاف سیاست‌ خارجی" فعلی ایران در قبال طالبان عنوان کرده است.

در فیلمی که دیروز از سخنان آقای موسوی منتشر شده، او می‌گوید از جایگاه شخصی و به عنوان یک کارشناس و نه به عنوان مدیر وزارت خارجه ایران می‌گوید که حضور دولت طالبان در افغانستان اثرات منفی بلندمدت و کوتاه‌مدت بر منافع ملی ایران خواهد داشت.

خبرگزاری فارس در واکنش به این سخنان نوشته است:‌ "موسوی که به عنوان بازمانده محمدجواد ظریف در وزارت خارجه شناخته می‌شود، در حالی این سخنان را مطرح کرده است که سیاست رسمی جمهوری اسلامی در قبال افغانستان، تلاش برای حفظ آرامش و دعوت طرفین درگیری به گفت‌وگو و زمینه‌سازی برای به رسمیت شناختن حق مردم این کشور بوده است."

مطالب مرتبط با این پست
This comment was minimized by the moderator on the site

زندگی‌اندیشی
یک لحظه تصور کن! دنیایی با هزاران شهر، میلیون‌ها کوچه و خیابان و چند میلیارد جمعیت؛ فقط می‌توانی در باره‌اش دست به تخیل بزنی. دو همسایه آن طرف‌تر نمی‌دانیم چه خبر است، چطور می‌توانیم ذهن‌مان را به شهری دیگر و کشوری دیگر بکشانیم. این تازه وجه سادۀ ماجراست. به تصورات خودت بال و پر بده؛ از این دنیا بزن بیرون؛ به جهان هستی بیندیش؛ به آسمان، خورشید، ماه، سیاره‌ها، ستاره‌ها، کهکشان خودمان و کهکشان‌های دیگر. مغز انسان با این همه اتصالات نورونی و پیچیدگی‌ها فراوان که اتفاقاً کم‌شباهت با کهکشان هم نیست، در درک این همه شگفتی و عظمت جهان هستی درمی‌ماند. حتی اگر اهل نجوم و فضاشناسی هم باشی، باز درک گوشه‌ای از این عظمت ممکن نخواهد بود.
و در این هستی بی‌کران و بین این همه اجزای جهان پیچیده، تا جایی که می‌دانیم و بشر کشف کرده است، فعلاً یک جا چیزی به نام زنده بودن و زندگی وجود دارد. من و تو زنده‌ایم و داریم زندگی می‌کنیم؛ یعنی در این هستی پهناور و غیرقابل تصور، به من و تو فرصت داده شده که زنده باشیم و زندگی کنیم و این، یک موهبت بزرگ است.
مراقب باشیم مرگ‌اندیشی بر زندگی‌اندیشی غلبه نکند. عادت‌مان داده‌اند به مرگ بیندیشیم، منتظر مرگ باشیم، با شنیدن خبر مرگ فقط سری تکان بدهیم، مرگ را یک موهبت بدانیم و بودن و نبودن برای‌مان یک معنا داشته باشد. مرگ‌اندیشی هم یکی از مسمومیت‌های فرهنگی ماست. حس زندگی باید به این مردم بازگردد. به این دو بیت فریدون مشیری بیندیشیم و عمل کنیم:
من تشنۀ این هوای جان‌بخشم
دیوانۀ این بهار و پاییزم
تا مرگ نیامده‌ست برخیزم
در دامن زندگی بیاویزم!‎
این متنش‎
همه مسموم شده‌ایم!
دو سه سال پیش با چند استاد از رشته‌های گوناگون جایی میهمان بودیم. بحث‌هایی پیش آمد از جهان سوم، توسعه‌نیافتگی و تحلیل آسیب‌های فرهنگی. هنگام بازگشت با یکی از آن اساتید هم‌مسیر بودم. ایشان رانندگی می‌کرد، اما نه به‌عنوان کسی که شأن استادی داشت، بلکه مثل بیشتر ایرانی‌ها! در مسیر تنگ سعی می‌کرد از بقیه جلو بزند، بوق می‌زد و اگر لازم می‌شد در درگیری‌های کلامی با دیگران کم نمی‌آورد!
چند دهه است که افکار و رفتار همۀ ما ایرانی‌ها آلوده شده است. هر که باشیم و هر ادعایی داشته باشیم، هر کدام به میزانی و با تفاوت‌هایی مسموم شده‌ایم؛ مسمومیت با دروغ، تیره‌اندیشی، پرخاشگری، گریزانندگی و...
نمی‌گویم همۀ مردم بد هستند، نمی‌گویم همه باید خوب باشند، نمی‌گویم خوب‌ها باید هیچ بدی نداشته باشند، نمی‌گویم بدها هیچ خوبی ندارند؛ اما تأکید می‌کنیم همۀ ما، همه، چه خوب و چه بد و چه حد وسط، دچار انواع مسمومیت شده‌ایم؛ چه خودمان خبر داشته باشیم و چه ندانیم که چه بلایی سرمان آمده است.
ما مسموم شده‌ایم با دروغ و دروغ‌گویی؛ با دروغ‌های عمدی، اجباری، مصلحتی و ناچاری.
ما مسموم شده‌ایم با تیره‌اندیشی؛ با منفی دیدن همه چیز و همه کس، با پذیرفتن آینده‌ای که روشن نیست، با حرف‌هایی که یک سر آن ناامیدی است و با بحث در بارۀ تلخی‌های مستمری که زندگی‌مان را فراگرفته است.
ما مسموم شده‌ایم با پرخاشگری؛ با جدل و مجادله سر هر چیز کوچک و بزرگ، با فاصله گرفتن از مدارا و آرامش، با گفت‌گوهای بدون نتیجه و با لجاجت و تعصب.
ما مسموم شده‌ایم با گریزانندگی؛ گریز از یادگیری، قانون، ادب، اخلاق، صلح و نوع‌دوستی.
ما مسموم شده‌ایم با خودمداری؛ با دیدن خود به‌عنوان محور همه چیز و نادیدن دیگران، با ضعف در درک متقابل و تفاهم.
ما مسموم شده‌ایم با چیزهایی که به‌مرور در جان‌مان رخنه کرده‌اند، با چیزهایی که در دیگران می‌بینیم، اما در وجود خودمان هم هست. این فرهنگ ماست؛ فرهنگی که مسمومیت عمومی دارد و همه حال‌شان خوب نیست. ما نیاز به مسمومیت‌زدایی داریم...

معصومه
This comment was minimized by the moderator on the site

مرگ اندیشی فلسفه عادتمان شده مطالبتان هر جابش از مرگ و یاد اوری ان است زندگی اندیشیدن دران نمی بینم
این مرگ و یاداوری شده ثانیه های زندگیمان حکایت این افراد و جامعه می باشد
روزانه ۱۰۰۰ ایرانی در ابتلا به کرونا می میرند
۷۰ درصد درگیر بنده سرمایه داران می باشند
خانم های بی پناه به قیمت خیلی اندک ....فروشی می کنند و کودکتن با صورت هاب رخمی ابن بار گران زندگی تحمل می کنند
وهزاران قصه که می بینیم و بی تفاوت رد نی شویم
بعد برای دیگران که از ما دور می باسند نوحه و ضجه می زنیم
وا حیرتا
از ایرانی بودنم متحیرم
گرچه نود درصد احساسی هستیم

This comment was minimized by the moderator on the site

درود بر شما،
دوست عزیزم!
مرگ ما را دوره کرده است، از طرف که دیدم جز وحشتم نیفزود
این چند مطلب را که شما می بینید را در خصوص وضعیت پاره تن ایران، خراسانیانی نوشتم که در کنار این مرزهای بی معنا، جان می دهند و برای زندگی مبارزه می کنند، تا قبل از این از خودمان می نوشتم، آنان اکنون مشکلات شان چندین برابر ماست، بی پناه تر از همیشه میان گرگ ها دوره شده اند،
نمی دانم از کجا بنویسم،
نمی دانم از چه بنویسم
از حال خود بگریم یا که بر دوست زار زنم
پست هایی را در خصوص کرونا هم نوشتم :
کافی است واژه کرونا را در سایت سرچ بزنید ، پست های زیادی را به شما نشان خواهد داد، از این ویروس و ... هم غافل نبودم
http://mostafa111.ir/neghashteha/articel/1010.html
http://mostafa111.ir/neghashteha/articel/1016.html
و سعی کردم ریشه یابی کنم درد را
قصد مرثیه گویی ندارم، سعی دارم درد را تشریح کنم تا شاید درمانی بیابیم،

سایت یادداشت های بی مخاطب
This comment was minimized by the moderator on the site

خسته نباشید ، استفاده کردم وحال آنکه حالم هم خوب نیست ؛ ولی شما خیلی با حال مطالب را ببان نموده اید !!!!!@اب

جلال میمندی
This comment was minimized by the moderator on the site

Mostafa Hazara @MostafaHazara · 9h
امشب در پارک شهرنو گریستم. برای رنج افغانستانی بودن صدها بی‌جا شده که هر کدام صاحب خانه و روزگار و حداقل نانی بودند و این روزها و این شب‌ها آواره در این پارک جمع شده‌اند تا زنده بمانند. زنی با غرور به من گفت: ما فقیر نبودیم، به تخار بیا تا نشانت دهم چه روزگار‌ خوبی داشتم


Suhrab Sirat @SuhrabSirat · 9h
سکوت پاکستان شکست، عمران خان گفته تا اشرف غنی کنار نرود طالبان صلح نمی‌کنند.
بسیاری در افغانستان و برخی کشورهای غربی پاکستان را متهم به حمایت، تجهیز و پناه دادن طالبان می‌کنند و کارزار SanctionPakistan هم به همین دلیل راه اندازی شد.


Tariq Arian @TariqArian3 · 10h
جنگ اینجا مذاکره در دوحه
جنگ اینجا تداوی طالب در پاکستان
جنگ اینجا محل دفن طالب در پاکستان
جنگ اینجا دستور از پاکستان
جنگ اینجا رهبران طالب در پاکستان و ‌دوحه
جنگ اینجا نیرو از پنجاب
جنگ اینجا منافع از پاکستان
جنگ اینجا و ...
SanctionPakistan



Nazanin Watandost @n_watandost · 11h
هشتگ "افغانها را نمی خواهیم" در ترکیه ترند شده و از ترند های اول هم است.
من که ترکی نمی فهمم، بسیاری پیام ها اینگونه است:
"afganlariistemiyoruz DEFOLUN"



Farshid Marwi @FarshidMarwi · 12h
هرات آزاد می‌ماند
هرات سر بلند می‌ماند
خاک هرات این حرامیان را برنمی‌تابد، مردم هرات هزاران سال محافظ و مدافع شهر خود بودند و امروز هم قهرمانانه مقابل این بربرها مقاومت خواهند کرد.



Raha Sizdah @raha_sizdah · 2h
از هر خانواده یک دختر باید به نکاح مجاهدین طالبان درآید، متوجهید؟
هر دختر، صدها هزار آرزو و رویا


چلچیزکو @BarchiPresident · 17h
جنگ که فقط جنگِ با تفنگ نیست. همین که در فضای مجازی سکوت می کنی یعنی شکست را پذیرفته ای.
وقتی تو حتی حاضر نیستی در مجازی از کشورت دفاع کنی، چگونه از سرباز توقع داری که جانش را برای دفاع از تو به خطر بیندازد؟
سکوت_نکنیم
افغانستان_زنده_باد

This comment was minimized by the moderator on the site

افغان‌های آواره در پارک شهر کابل؛ غیرنظامیان از جهنم حمله طالبان می‌گویند
نگارش از یورونیوز فارسی • به روز شده در: ۱۱/۰۸/۲۰۲۱ - ۱۲:۵۶

هزاران افغان که از شهرهای تصرف شده توسط طالبان گریخته و به کابل پناه آورده‌اند، داستان‌های وحشتناکی از حمله نیروهای طالبان روایت می‌کنند؛ حکایت دختران نوجوانی که ربوده شده‌اند تا به عقد اجباری طالبان درآیند، قتل غیرنظامیان و افرادی که مقابل چشمان خانواده‌هایشان سر بریده شده‌اند.

خبرنگار خبرگزاری فرانسه با شماری از صدها آواره افغان که در پارکی در مرکز شهر کابل سکنی گزیده‌اند، گفتگو کرده است. افرادی که با دست خالی به پایتخت رسیده‌اند و در این پارک بدون هیچ امکاناتی روی زمین می‌خوابند.

یکی از این آوارگان، فریبا ۳۶ ساله است که با شش فرزندش از نواحی شمالی افغانستان به کابل آمده؛ او سگ‌هایی را به یاد می آورد که در اطراف اجساد در نزدیکی زندان قندوز پرسه می‌زدند.

مروا، ۲۵ ساله نیز از تالقان آمده است. او با گریه می‌گوید که شورشیان دختر عموی ۱۶ ساله‌اش را ربوده بودند تا او را به عقد یکی از شبه نظامیان درآورند.

بیوه جوانی نیز می‌گوید: «وقتی دو دختر در یک خانواده بودند، طالبان یکی از دختران را برای ازدواج می‌بردند. و اگر دو پسر در یک خانواده بودند، طالبان هر دوی آنها را برای جنگ می‌بردند. آنقدر غمگینم که به خودسوزی فکر می‌کنم.»

شبه نظامیان طالبان از روز جمعه ۹ مرکز از ۳۴ مرکز ولایات را تصرف کرده و باعث فرار هزاران نفر از خانه‌هایشان شده‌اند.

بنا بر گزارش دولت افغانستان، تنها در دو ماه گذشته ۶۰ هزار خانواده در پی درگیری‌ها آواره شده‌اند و ۱۷ هزار نفر از آنها به کابل آمده‌اند.

سازمان بین المللی مهاجرت (IOM) نیز روز سه‌شنبه اعلام کرد که افغانستان در حال حاضر بیش از ۵ میلیون آواره داخلی دارد که دست‌کم ۳۵۹ هزار نفر از این تعداد در سال ۲۰۲۱ مجبور به فرار از خانه‌هایشان شده و تن به آوارگی داده‌اند.

میرویس خان امیری، ۲۲ ساله که روز شنبه خود را از قندوز به پارک کابل رسانده می‌گوید: «سه روز پیش طالبان یک آرایشگر را کشتند زیرا فکر می‌کردند او برای دولت کار می‌کند. اما او فقط یک آرایشگر بود. آنها همه کسانی را که با دولت کار می‌کردند می‌کشند؛ حتی کسانی که ۵ سال پیش استعفا داده بودند.»

گروه دیگری از آوارگان که در شمال کابل سکنی گزیده‌اند نیز داستان‌های تلخ دیگری حکایت می‌کنند.

عبدالمنان از آوارگان قندوز می‌گوید: «نیروهای طالبان سر یکی از پسران من را گرفتند و مانند گوسفند با چاقو بریدند و سرش را دور انداختند. نمی‌دانم آیا بدنش توسط سگ‌ها خورده شده یا دفن شده است.»

ترور هدفمند خلبانان؛ عزم طالبان برای نابودی قدرت دفاعی استراتژیک افغانستان
مشاوران نظامی آمریکا: ضعف فرماندهی مشکل اصلی ارتش افغانستان است
پیامدهای ژئوپولیتیک خروج آمریکا از افغانستان؛ آیا زمین بازی برای ایران و چین گسترده‌تر شد؟
بی توجهی مسئولان کابل به وضعیت آوارگان
در پارک شهر کابل، کمبود همه چیز دیده می‌شود. حتی چادری برای خواب آوارگان و پناه گرفتن کودکان آنها وجود ندارد.

مردم عمدتا جز چند شال چیزی به همراه ندارند که از آن برای خوابیدن استفاده می‌کنند.

دختری ۲ ساله که بسیار مریض به نظر می‌رسد، روی زمین نزدیک پدربزرگش دراز کشیده است. محمد خان ۷۰ ساله می‌گوید که او در سرمای شب بیمار شده است.

هیچ سازمان بشردوستانه‌ای دیده نمی‌شود و خود آوارگان شروع به ثبت نام و مشخصاتشان کرده‌اند؛ با این امید که مقامات بیایند و به آنها کمک کنند.

مردی سعی می‌کند به آوارگان پشه‌بند بفروشد اما هیچ کس پولی به همراه ندارد.

زن بیوه‌ای به نام «بی‌بی‌ما» که با دختر و یازده نوه‌اش در گوشه‌ای نشسته می‌گوید: «من هیچ پولی برای مراقبت از آنها ندارم. آنها می‌خواهند پدرشان را ببینند اما پدرشان چهار روز پیش، هنگامی که یک موشک به خانه آنها در قندوز اصابت کرد، کشته شد.»

عزیزالله که از قندوز آمده، شاهد کشته شدن چند تن از همسایگانش به دست نیروهای طالبان بوده است. او در شرح رفتار بی‌رحمانه نیروهای طالبان می‌گوید: «آنها وارد خانه‌ها می‌شدند و کسانی را که سعی می‌کردند جلوی آنها را بگیرند می‌کشتند. اگر آنها همینطور ادامه دهند، به زودی در کابل خواهند بود ... پس از آن کجا می‌توانیم فرار کنیم؟»

This comment was minimized by the moderator on the site

افغانستان؛ نهمین مرکز ولایت به دست طالبان افتاد؛ غنی راهی مزار شریف شد
نگارش از یورونیوز فارسی • به روز شده در: ۱۱/۰۸/۲۰۲۱ - ۰۷:۲۶
ستیزه‌جویان طالبان در شهر فراه

ستیزه‌جویان طالبان کنترل شهر فیض‌آباد مرکز ولایت بدخشان را در شمال شرق افغانستان به‌دست گرفتند.
ذبیح‌الله عتیق، معاون فرمانداری ولایت بدخشان با اعلام این خبر گفت که نیروهای دولتی حاضر در فیض آباد که در چند روز گذشته درگیر جنگ با طالبان بودند شب گذشته تحت فشار زیادی قرار گرفته‌اند و از فیض‌آباد به سوی نواحی اطراف عقب‌نشینی کردند. و در نتیجه نیروهای طالبان شهر را در اختیار گرفته‌اند.
فیض‌آباد نهمین مرکز ولایت افغانستان است که در کمتر از یک هفته اخیر به دست طالبان می‌افتد. روز چهارشنبه مرکز دو ولایت دیگر از ۳۴ ولایت افغانستان، یعنی فراه در غرب و پل خمری در شمال این کشور نیز به دست طالبان افتاد.
سفر غنی به مزارشریف همزمان با شدت‌یافتن حملات طالبان
از سوی دیگر همزمان با شدت یافتن حملات طالبان برای تصرف مزار‌شریف،‌ مرکز ولایت بلخ، محمد اشرف غنی، رئيس جمهوری افغانستان راهی این شهر شد. همچنین عبدالرشید دوستُم، جنگ‌سالار معروف افغانستان نیز روز گذشته راهی این شهر شده و منابع خبری افغان اعلام کرده‌اند که بناست نشستی با حضور رئیس جمهور، مارشال دوستُم و همچنین عطامحمد نور، فرمانده امنیتی و دفاعی در این شهر برگزار شود تا در زمینه بسیج مردمی و عملیات بازپس‌گیری مناطق تصرف‌شده تصمیم‌گیری شود.
گروه طالبان پیشتر و از روز جمعه در سلسله‌ای از حملات شهرهای زرنج، شبرغان، قندوز، طالقان،‌ سر پل و ایبک را به تصرف در آورده‌‌اند. مقاومت نیروهای دولتی و مردمی در برابر حملات نیروهای طالبان در شماری از شهرهای مهم افغانستان از جمله هرات و مزار‌شریف ادامه دارد.
پس از خروج نیروهای ناتو و ایالات متحده از افغانستان گروه طالبان به‌سرعت مناطق بسیاری را در این کشور به تصرف درآورده‌اند.

هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در انتخابات اسفند 1402، دامی برای...
داوود حشمتی - روزنامه‌نگار نزدیک به دو ماه از برگزاری انتخابات سال 1402 گذشته و ایران در حوزه‌های م...
- یک نظز اضافه کرد در حجاب، یک عدم تفاهم ملت با قدرت...
اعتراض شدید آذر منصوری به بازگشت گشت ارشاد: صحنه‌های زشت برخورد خشن با زنان با شدت بیشتر در حال تکرا...