The Latest

پسر میغانی به مادرش میگه :

دختر مش علی ر واخته مون خاستگاری کن
 مادر: هنباشه شیرش هادیم
پسر میگه پس بیم خاستگاری دختر لیلا
مادر : هنباشه اونم شیر هادیم
پسر با عصبانیت میگه : مون هنندانم ته مادر مونی یا ماده گو میغون  

+ نوشته شده در چهارشنبه هفتم اسفند 1392 ساعت 22:29 شماره پست: 403

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn

وقتی زمان مرگ فرا می رسد بعضی خود حس می کنند که کارشان دیگر تمام است لذا سعی می کنند وصیت وداعی داشته باشند. این هم یک وصیت وداع از ناحیه یک همشهری ما در شاهرود:

"مِن اِز شو اوِل قبر هِنترسوم، مِنِ شو دوم دفنم کنین! بِجا کافور و سدر هم از حشره کش زیاد استفاده کُنین تا جیک و جانورا  نِتانن بِدنمو بُخورن. سوراخ های تنِمرِه هم با چِسب یک، دو، سه محکم کُنین تا اون دنیا چیزی نِتانن بیلن، دست به یارانه هام هم نِزِنین شاید وِگردیوم."

 

+ نوشته شده در شنبه بیست و ششم بهمن ۱۳۹۲ ساعت 7:58 شماره پست: 399

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn

برابر معلوماتی که شما تاکنون کسب کرده اید :

"نوکوشیما" (能古島) (No-ko-shima) بر چه دلالت دارد؟

 ۱- آیا نام یک دختر از خاندان سلطنتی ژاپن؟

۲- آیا نام همسر محترم امپراطور ژاپن است؟

۳- آیا نام جزیره یی در ژاپن است؟

البته که شما درست حدس زدید و کزینه سوم درست است و نوکونوشیما که به ژاپنی نوکوشیما ( 能古島) (Noko-shima) گفته می شود نام یکی از جزایر استان فوکوئوکا در جنوب غربی این کشور و در میانهٔ خلیج هاکاتا واقع شده‌ و مساحت آن ۳٫۹۲ کیلومتر مربع و از شهر فوکوئوکا تا این جزیره تنها ۱۰ دقیقه با قایق فاصله است و یکی از مراکز تفریحی به شمار می‌آید.

ولی باید بدانید که گزینه چهارمی نیز وجود دارد و این یک اصطلاح رایج در بین مردم شاهرود (مرکز استان شاهوار ) نیز هست که شاید از لحاظ تاریخی ناشی از تبادلات فرهنگی و ارتباطات دریایی مردم این استان تاریخی ایران (نام تاریخی آن قومس است) با ژاپنی ها باشد که به این منطقه از ایران منتقل شده و یا از این منطقه به ژاپن صادر شده است (این خود می تواند موضوع یک تز تحقیقات تاریخی باشد).

 در حقیقت این اصطلاح مشترک بین ایران و ژاپن، یک کلمه ی خالص شاهرودی و برخاسته از  دل آشوب زده و مضطرب و لرزان یک جوان شاهرودی است که بر ترک موتورسیکلت دوستش سوار شده و او هم که خیلی کله خراب و صد البته بی کله است؛ با سرعت باورنکردنی در حال حرکت می باشد. به طوری که ترکسوار احساس خطر جانی کرده و با کلمه که ناشی از ترس و دلهره و بی چاره گی است و در حالی که خود را صدها بار در دلش برای سوار شدن بر ترک این موتورسیکلت لعنت می کند، رو به راننده این موتورسیکلت کرده و او را خطاب قرار می دهد که :

نو کوشیما ؟!! داری "هونکشیمه" داری به "کوشتنم هندنی" 

 که مراد از این اصصلاح خالص تاریخی شاهرودی "مرا به کشتن ندهی." است.

جوک های دریافتی شاهرودی - نوکوشیما (能古島) (No-ko-shima)

+ نوشته شده در سه شنبه پانزدهم بهمن ۱۳۹۲ ساعت 11:10 شماره پست: 394

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn

ولایت گریز نباشیم!. از آن به نیکی یاد کنیم. دوستار ولایت باشیم و آن را از یاد نبریم. تمام گرفتاری و بدبختی ها ناشی از دور شدن از ولایت است!. پس بیاییم از ولایت گریزان نباشیم و در تعطیلات به ولایت برویم و در حفظ و پاکیزه نگهداشتن آن برای خود کوشا باشیم!

+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و ششم دی ۱۳۹۲ ساعت 10:39 شماره پست: 385

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn

زن و غول چراغ جادو :

زن در حال قدم زدن در جنگل بود كه ناگهان پايش به چيزي برخورد كرد. وقتي كه دقيق نگاه كرد چراغ روغني قديمي اي را ديد كه خاك و خاشاك زيادي هم روش نشسته بود. زن با دست به تميز كردن چراغ مشغول شد و در اثر مالشي كه بر چراغ داد طبيعتا يك غول بزرگ پديدار شد....!!!  زن پرسيد : حالا مي تونم سه آرزو بكنم ؟؟ غول جواب داد : نخير ! زمانه عوض شده است و به علت مشكلات اقتصادي و رقابت هاي جهاني بيشتر از يك آرزو اصلا صرف نداره،همينه كه هست....... حالا بگو آرزوت چيه؟  زن گفت : در اين صورت من مايلم در خاور ميانه صلح برقرار شود و از جيبش يك نقشه جهان را بيرون آورد و گفت : نگاه كن. اين نقشه را مي بيني ؟ اين كشورها را مي بيني ؟ اينها ..اين و اين و اين و اين و اين ... و اين يكي و اين. من مي خواهم اينها به جنگ هاي داخلي شون و جنگ هايي كه با يكديگر دارند خاتمه دهند و صلح كامل در اين منطقه برقرار شود و كشورهايه متجاوزگر و مهاجم نابود شون.غول نگاهي به نقشه كرد و گفت : ما رو گرفتي ؟ اين كشورها بيشتر از هزاران سال است كه با هم در جنگند. من كه فكر نمي كنم هزار سال ديگه هم دست بردارند و بشه كاريش كرد. درسته كه من در كارم مهارت دارم ولي ديگه نه اينقدر ها . يه چيز ديگه بخواه. اين محاله.  زن مقداري فكر كرد و سپس گفت: ببين... من هرگز نتوانستم مرد ايده آل ام راملاقات كنم. مردي كه عاشق باشه و دلسوزانه برخورد كنه و با ملاحظه باشه.  مردي كه بتونه غذا درست كنه!! و در كارهاي خانه مشاركت داشته باشه.  مردي كه به من خيانت نكنه و معشوق خوبي باشه و همش روي كاناپه ولو نشه و فوتبال نگاه نكنه!!  ساده تر بگم، يك شريك زندگي ايده آل.  غول مقداري فكر كرد و بعد گفت: اون نقشه لعنتي رو بده دوباره يه نگاهي بهش بندازم....!

بزرگترین بازیگر ایرانی به نقل از روبرتو چولي سرپرست گروه بازيگران تئاتر آلمان :

 "من پتانسيل قوي در بازيگران ايراني مي بينم. که فرهنگ زبان ايراني دارد و اين زبان امكان بازیگري و نمايش را پديد مي آورد كه انحصارا مر بوط به تئاتر و جايگاه نمايش نيست در جاهاي ديگر هم وجود دارد. من موضوعي را تعريف مي كنم و آن اين كه از شخصي كه حرف مي زنم که بي نام و نشان است. در چند سال پيش كه به ايران آمده بودم و به اصفهان رفته بودم در يكي از روزهاي تعطيل و عزاداري دسته اي را ديدم. مطمئنا در آن روز در بازار اصفهان من تنها فرد خارجي بودم. در آن دسته شيون و گريه زاري زيادي مي شد و انسان ها زيادي رنج مي بردند.اما از آن جا كه من شيعه نيستم موقعيت بسيار مشكلي داشتم و تنها كسي بودم كه در اين دسته گريه نمي كردم. من بازيگر بسيار خوبي هستم ولي آن جا خجالت مي كشيدم كه گريه كنم. كنار من چند مرد ايستاده بودند كه زار زار گريه مي كردند يكي از آنها كه به من نزديكتر بود هنگام عزاداري و وسط گريه زاري رو به من كرد و گفت:  فرش مي خواهي  بخري!؟ و در عين حال به سختي گريه ميكرد. اين بزرگترين بازيگري بود كه من ديدم."  

منبع : مقاله «مردمان بازيگر» / يازدهم بهمن ماه 77 / روزنامه مشاركت

اندر حکایت تلخ با هم شدن جهل و مذهب: 

در مقاله ای که در سالگشت درگذشت نجیب محفوظ نویسنده شهیر معاصر مصری (1911-2006) و برنده جایزه نوبل ادبی (1988) در سایت بی بی سی فارسی منتشر شد، آمده بود که پس از صدور فتوای کفر علیه او توسط یکی از مفتیان افراطی مصری، در سال ۱۹۹۴ یکی از جوانان "غیور و متعصب" چاقوی خود را در سینه نویسنده ۸۳ ساله فرو کرد. محفوظ از این سوءقصد جان سالم به در برد اما دو سال طول کشید تا بار دیگر توانست قلم به دست گیرد. محمد سلماوی، نویسنده مصری، پس از ماجرا با آن جوان گفت‌وگو کرد و از او پرسید: "چرا به نجیب محفوظ حمله کردی؟" مرد جوان جواب داد: چون او کافر است. سلماوی پرسید: مطمئن هستی؟ مگر از او چیزی خوانده‌ای؟ و پسر جواب داده بود: پناه بر خدا! من خوشبختانه سواد ندارم تا این کفریات را بخوانم.

+ نوشته شده در شنبه نهم آذر ۱۳۹۲ ساعت 10:44 شماره پست: 356

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn

+ نوشته شده در سه شنبه دوم مهر ۱۳۹۲ ساعت 16:0 شماره پست: 328

مطلب بصورت موقت و بدون نمایش در وبلاگ ثبت شده است

ترکیبات جنتی : ۲٪ خاک - ۳٪ آب - ۹۵٪ مواد نگهدارنده

راز انقراض دایناسورها کشف شد. اونا تخم می گذاشتند جنتی املت درست می کرد.

تنها چیزی که یارانه یی نشد رفاقت بود آن هم چون نتوانستند قیمت روش بگذارند یارانه یی اش نکردند.

فرق عروسی و انتخابات چیست؟ تو عروسی همه می آیند تا ترتیب یک نفر داده بشه ولی در انتخابات یکی می آید تا ترتیب همه را بده.

همه جا سخن از مرغ است و هیچکس از خروس نمی گوید چرا که در این جا سیر شدن مهمتر از بیداری است.

صدا و سیما به دلیل پخش برنامه مفرح مناظره کاندیداهای ریاست جمهوری تا اطلاح ثانوی از پخش برنامه خنده بازار خودداری خواهد کرد.

در صفحات روزنامه قانون بخوانید رفسنجانی ها قربانی مشروبات دست ساز.

مراحل بعدی مناظرات کاندیدا های ریاست جمهوری کشیدن نقاشی با آبرنگ- طناب کشی - حبس نفس - زوووو - اسم و فامیل - مسابقه ماست خوری با دستان بسته.

عجایب هفت گانه کاندیدا های ریاست جمهوری : هفت نفر دکترند یک نفر مهندس - هفت نفر عینکی اند یک نفر بی عینک - هفت نفر غیر اخوند یک نفر اخوند -هفت نفر ریش دارند یک نفر بدون ریش - هفت نفر اصولگرا یک نفر اصلاح طلب - هفت نفر راست دست یک نفر چپ دست - هفت نفر سر کار و نخودی یک نفر رییس جمهور.

چنین گفت کورش به محمود مشنگ - کی ای چشم و ابرو کاپشن قشنگ - که از شرم گفتار و کردار تو - جهان بهر ایرانیان گشته تنگ - تو ابله تونستی در این روزگار - بشاشی به کشور چنین آشکار - گمان کرده یی مردم ما خرند - که با یارانه دادن به تو حق دهند.

احمدی نژاد بعد از اتمام مدت ریاست جمهوریش خطاب به مامانش : مامان کارم تمام شد بیا منو بشور.

گفته می شود که قالیباف اصلیت غیر ایرانی (ازبک) دارد.

هاشمی به یک زن لبخند زد. خاتمی با یک زن دست داد. احمدی نژاد یک زن را بغل کرد ببنیم رییس جمهور بعدی کار را تمام می کند؟!

ما رنگ عوض نکردیم و هنوز "سبز" یم این رنگ بنفش که بر تنمان کرده اند کبودی باتوم های سال ۱۳۸۸ هست. آخر فریاد سکوتمان جواب داد. دورود به هاشمی - سلام بر خاتمی و روحانی و سلام بر تنها ترین سردار میر حسین موسوی.

ماه آینده احمدی نژاد و خانواده سوار بر پشت وانت به سوی گرمسار رهسپار و این آواز را سر خواهند داد - یادش بخیر پارسال بهار دسته جمعی رفته بودیم نیویورک.

پیامک جلیلی به کاترین اشتون در شب شکست : بیداری ! حالم بده !

فردای انتخابات: فردا تجمع میلیونی در میدان آزادی به نشانه اعتراض به تقلب در انتخابات - به ما بپیوندید. (کانون هواداران مهندس غرضی)

فردای انتخابات : پایان هشت سال دفاع مقدس ۲ را به مردم ایران تبریک می گوییم.

اطلاعیه شماره ۲۳ ستاد انتخابات کشور : از هموطنان ... که شناسنامه خود را در صندوق رای انداخته اند درخواست می شود فردا صبح جهت دریافت شناسنامه خود با در دست داشتن اصل برگه رای به شعبه مورد نظر مراجعه نمایند.

 

بعد از اعلام نتیجه انتخابات : این خدا ما ظرفیت این همه شادی را نداریم سکته نکنیم خوبه بزنه این وسط جنتی هم بمیره.   {jcomments on}

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn

سال هاست که چهار نکته اساسی ذهن متولیان فرهنگ کشور را به خود مشغول کرده است به همین دلیل شاید فراخوان عمومی برای حل این مسایل کارساز باشد:

۱- آیا می شود روی میز "نهارخوری" شام خورد؟

۲- دفتر مقام معظم رهبری چند برگ است؟

۳- آیا در هنگام آزمایش الهی باید "ناشتا" بود؟

۴- کانال کولر کانال چنده؟

لطفا کمک کنید تا هر چه زودتر به حل این معضلات نایل آییم.

+ نوشته شده در سه شنبه دوم مهر ۱۳۹۲ ساعت 9:37 شماره پست: 327

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn

جوک شاهرودی - کم بیل لاش

سوال چند گزینه یی برای افراد با اطلاعات عموی قوی :

"کم بیل لاش" یعنی یعنی چه؟

۱- اسم یک شرکت هواپیمایی است.

۲- نام یک کمپ ترک اعتیاد می باشد.

۳- اسم سرزمینی دور دست در آن سوی کره زمین.

 ۴- این تشر و توصیه یک پدر شاهرودیه  است به فرزندش آن هنگامی که هر دو در حال صرف صبحانه اند و پسره ی خیره سر که از قیمت پنیر بی اطلاع است تکه های بزرگ پنیر را نا آگاه از چشمان خیره شده پدرش بی مهابا لقمه از پس لقمه روانه دهان بی شعورش می کند.  

+ نوشته شده در سه شنبه دوم مهر ۱۳۹۲ ساعت 9:12 شماره پست: 326

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn

پیامک بسطومیه به نامزدش :

کاش من چغول بیوم همیامدم بالا خانه تون کیشم هکردی منه هرفتم بالا تک انگور سفید دالانتون با کشکشو هزدی منه همی یفتیدم میون بغلت همردم.

ترجمه پیامک یکی از اهالی شهرستان بسطام به نامزدش:

ای کاش یک گنجشک بودم پرواز می کردم می آمدم بالای درخت انگور دالون خونه شما با تیرکمون می زدی منو و می افتادم توی دامن تو و توی دامن شما می مردم 

+ نوشته شده در شنبه یکم تیر ۱۳۹۲ ساعت 17:4 شماره پست: 302

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn

۱-تهرانی به کودکش که می خواهد خوابش کنه می گه : 

یه شب یه فرشته مهربون از آسمون اومد ...  شاهرودیه به کودکش که می خواهد خوابش کنه می گه :
 یه شو یه جنی از میون گور در همیایه، هنگه این وچه کیه که هنوز نخفتیه ؟ بیامیوم بخورومش.

 ۲- معنی واژه "کلیامکو"  (به کسر ک و ضم ک) در فرهنگ لغت شاهرودی ها کدام گزینه زیر است ؟

۱- رشته کوهی است در شمال اسپانیا   2- شعبه ای از رودخانه میسی سی پی در امریکاست             ۳- زمزمه و  شکایت آمیز پیرزن شاهرودی است که کلیدهایش را گم کرده و به دنبالش می گردد.

۳- از بسطومیه همپرسن قبض آب و برقته چجوری پرداخت هنکنی؟ هنگه همسایه ما فلانیه ماشین داره هنبلوم زیر برف پاکن ماشینش اون بیچاره هم فکر هنکنه که جریمش کردن همبره پرداخت هنکنه ...

 ۴- پدر عروس : نظرتون برای مهریه چیه ؟  پدر داماد : با اجازه دولت خدمتگذار و بانک مرکزی و استعانت از ائمه اطهار  (ع) دو تا ربع سکه به نیت دو طفلان مسلم

۵- "هی بگردمش" در فرهنگ شاهرودی یعنی چه ؟  یعنی تشویق یک شاهرودیه وقتی کار سنگینی را (که چهارپایان هم از انجام آن ناتوانند) را به گرده فردی سوار کرده است.

 ۶- زاغکی بر درختی نشسته بود و ساندویچ می خورد. روباهی به او گفت به به چه دمی چه سری عجب تیپ مشکی خفنی که رنگ عشقه یه آواز بخوان حال کنیم. زاغک ساندویچ را گذاشت زیر بالش و گفت "برو دایی مو وچه بسطومم "

۷- واکنش آقایان به رنگ موی جدید همسرشون :

تهرانی :  وای مثل فرشته ها شدی 

شیرازی :  ستاره بودی ماه شدی

شاهرودی :  هی من بدبخت کار کنم هادن گوه بخر دمال به سرت

 ۸- اصرار یک شاهرودیه برای نرقصیدن در یک عروسی :

به حضرت عباس هننتانوم،به ارواح پیرم بلند نیوم، خدا سر شاهده پاهام خو برفته، به روح مادرت ولم کن. 

۹-  لجبازی شاهرودیه با خدا :

اگه حاجتمه ندنی یا، هی روزه هنگیرم هی هنخورم و باطلش هنکنم. پشت به قبله نماز هنخوانم. شو قدر تا صبح هنگیرم هنخفتم. هرم حج وسط راه بر هنگردم. هی وضو هنگیرم، هی هنگوزم تا باطل هاباشه. 

لهجه زیبای شاهرودی از زبان مردم اصیل این شهر تاریخی که در مسیر تند بادهای تاریخی شرق و غرب قرار گرفته، بسیار شنیدنی و شیرین و زیباست. بیاییم از هر کجای ایران عزیز که هستیم فرهنگ خود را حفظ کنیم و بدون خجالت به همان لهجه ای سخن بگوییم که با آن خو گرفته و بزرگ شده ایم. خود کم بینی را کنار بگذاریم مثل بزرگ مردمان یزدی، اصفهانی ها، شیرازی ها و...  

+ نوشته شده در دوشنبه دوم اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت 8:19 شماره پست: 274

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
صفحه11 از141

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در مسعود پزشکیان پاسخی است به سوا...
انقلابیون انقلاب نمی‌کنند کسانی انقلاب می‌کنند که می‌دانند قدرت چه زمانی در کوچه و خیابان ریخته اس...
- یک نظز اضافه کرد در قسم به دستان و چشمانتان ای ماد...
روز پدر شب تاریک بی‌پدری روز مرد شام تار نامردی امروز به فراخور تقویم، همگان روز مرد یا روز پدر را ...