آه ای خدای بدن های در هم کوفته و دریده از صدای هراسناک ترکیدنِ بمب های یک تُنی
  •  

12 آبان 1403
Author :  
دست هایی به هم آمده به احترام و التماس از خدا

آه تو ای خدای، دل های از هم بند گسسته!

رگ و پیوندهای پاره پاره شده!

خدای بدن های در هم کوفته و درهم دریده از صدای هراسناک ترکیدنِ بمب های یک تنی و..!

از این همه پنهان شده ها و ناپیدایی،

از این همه رویگردانی از رویدادهای این دنیای ویران شده،

از این همه غرور، نخوت، تکبر، نفرت، کینه و...، و انسان سقوط کرده،

از این جنگ سالاران بی خیالِ به عددِ خون های بیشمارِ ریخته شده،

از این بی خیالی به زندگی ها، شهرها و ملت های ویران شده،

از این همه نقشه، برای کشاندن همه، به نبرد و ویرانی،

از این همه رنج بی پایان و بی معنی،

و...

اثری در حال تو پیدا نمی شود؟!

تو را به تکانی و یا کاری وا نمی دارد؟!

آه ای کسی که تو را، دارنده ی گوش و چشم های باز می دانیم!

که از رگ های گردنِ مان، به ما نزدیک تری،

در این نزدیکی ها، آیا چیزی که تو را به تکان و کاری وا دارد، نمی بینی؟!

چیزی نمی شنوی که تو را برانگیزاننده به کاری باشد؟!

تو چه چیز را باید ببینی و یا بشنوی که، دستی از آستین برآوری؟!

تو را چه چیز به واکنش وا می دارد؟!

اینجا گوش ها از صدای بمب ها و گلوله ها کر شده است،

اینجا صدای ضجه و ناله و فریاد از دردِ رگ و پیوندهای پاره پاره شده، همه را انگشت به دهان کرده است،

دود و خاکسترِ جنگ، همه را کور کرده است،

آنجا چه چیز تو را از دیدن و شنیدن ها باز می دارد؟!

آیا می شنوی؟! می بینی؟!

خودت هرگز از حال و روز این دنیای وحشتناک خسته نمی شوی؟!!

که این چنین دم فرو بسته،

میان گرد و خاک ظلم، باز هم ناپیدایی؟!

که به دستی از دست های پر شمارِ دادخواهان به آسمان فرو رفته،

دستی به رهایی و نجات و دادستانی نمی دهی! 

و تنها از گوشه ی عرشِ فرش شده ی به بی همتایی و بی نیازی ات،

به تماشای ظلم و جنایتِ بی پایانِ انسان نشسته ایی!

جهان، تفریحگاه وحوش شده است،

این برایت دیدنیست؟!

آن روز که سخن از آفریدن انسان بود، پیش از دست به کار شدنت را یادت هست؟ [1]

بسیاری از آنان که در گرداگرد تو به فرمانبرداری، بندگی، تیمار، دستیاری، پیشکاری و نیایش بودند،

دیدند و گفتند که :

«از آفرینش این انسان دست بردار.

او در زمین فساد خواهد کرد،

و خون ها خواهد ریخت!» [2]

از ذوقزدگی آفرینش این شاهکار خود،

نشنیدی،

و یا اگر شنیدی هم شاید باور نکردی،

که چنین خواهد کرد،

و چنین خواهد شد.

رویگردان از آنچه همه دیدند و گفتند،

آنچه را خواستی،

آفریدی،

و پیروزمندانه هم، به خود اَحسن گفتی، [3]

و تنها واکنش تو،

به واخواهی و خرده گیری پیشکارانِ پرشمارِ درگاهت،

که رده به رده در ردیف های بیشمار به ستایش تو ایستاده بودند، این بود که :

«من چیزی را می دانم که شما نمی دانید»، [4]

همه را به سجده این شاهکار آفرینش خود، فراخواندی، [5]

و هر که دید، و به دیده خود اعتماد کرد و به دانش خود استوار ماند، و این نکرد را، [6]

از خود و درگاهت خشمگینانه تا ابد راندی! [7]

و چقدر دردناک است، و من نمی دانم، چرا عاقبت آنان که پیش از دیگران می بینند و  می گویند، طرد است و قهر و راندن!

و آنانی برایت ماندند، که دیدند و می دانستند، و نادیده گرفتند، و سجده اش کردند!

و من هزاره ها بعد از آن آفرینش،

هنوز نمی دانم،

که تو چه می دانستی،

که من هنوز هم نمی دانم،

اما ...

این را بارها و بارها دیدم،

شنیدم،

آزمودم و از سر گذراندم،

و می دانم،

که واخواهانت، بازدارندگانت راست می گفتند،

این انسانِ متکبرِ عنودِ لجوج،

همان کرد، که آنان از پیش گفتند،

این انسانِ آزمند به خون، ویرانی، چپاول،

برای هر کُشته از خود،

چندین خون حلال کرد،

و به انتقام و تلافی کُشت،

پاره پاره کرد،

و روانه خاک گور کرد،

برای هر سطل آشغال خیابان ها،

که متکبرانه، زورستانانه، با دست اندازی های پی در پی، آن را نیز از آنِ خود می داند،

و بی اجازه این کوه تکبر و زورستانی، جابجایش کردند!

از آنان به ظلم، غرامتِ خون ستاند،

برای هر خانه ی سوخته اش،

خانه ها از آنان سوزاند،

برای هر زندگی آنانی که با او همراهند،

زندگی ها از دیگران تباه کرد،

برای هر کودک زیر پای جنگجویان له شده اش،

هزاران کودک را، به تلافی، به انتقام، به مسلخ آوار و بمب های سنگین، و گلوله های آتشین خود بُرد،

و او نیز، چون تو،

امروز به خود پیروزمندانه آفرین می گوید!

و بر حکمت، عزت، قدرت و اقتدار خویشتن، می بالد!

و...  

به تو گفتند،

او بر انسانیت خواهد شورید،

و نافرمانی خواهد کرد،

و خون ها خواهد ریخت،

و در زمین فساد خواهد کرد،

و زمین را به خون شستشو خواهد داد و...

و تو باز ....

رای به آفریدن زده بودی،

و هیچ چیز جلودارت نبود،

و هیچ باورت نشد!

که چنین خواهد شد.

شاید هم باورت شد،

اما خواست و مشیت تو بر دیدن این صحنه ها قرار گرفته بود!؟

به راستی مشیت تو این است؟!

نمی دانم!

و جانوری درنده،

دانشِ حساب و کتابی که به او ارزانی داشتی را به خدمت گرفت،

تا به وسعت ویرانی، چپاول و کشتار بیفزاید، و فساد کند، و خون های بیشتر بریزد!

هر روز تشنه تر به خون،

فرمان به خونریزی بیشتر دهد،

و تو ...

به سان ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡمُتَكَبِّرُ گِلِ چنین انسانی را سرشتی،

و به تنور آفرینش پختی،

که چه شود؟!

آزمند عبادت و بندگی چنین موجودی بودی؟!

تو که خود بی نیازترینی؟!!

عشق به داشتن بنده ایی عاقل و سخنگو داشتی تا بندگی ات کند؟!!

این است نشان بندگی او، 

اینک،

ما را میان بندگانت ذکرگویت دریاب!

از تو، به تو شکایت می بریم،

از این قتلگاهی که برای انسان، انسایت، اخلاق، حکمت، کرامت و هر چه ارزش است، تدارک دیده اند،

اینجا دادگاهی برای رَمیدگان نیست، 

دادی از دادخواهان نمی ستانند،

اینجا دادخواهان را به باد ترکه و شلاق می گیرند،

آیا تو به پرستش و بندگی، چنین آفریده ایی، اینقدر آرزومند بودی؟!

پرستندگانِ کمی در آسمان و زمین داشتی؟!

فرشتگان کمی به نیایش تو سرگرم بودند؟!

نمی دانم پاسخت چیست؟!

گفته هایت را میان این شعله های دمادم آتش و خون نمی شنوم،

فکرم به تغار و لاوک و تشت هایی درگیر است، که برای خون های تازه، قاچیده اند،

گوشم میان صدای «هَل مِن مُبارز» و شیونِ درد زخم های تازه و کهنه درگیر است،

چشم هایم سخت نگران مارهای سمی ایی است، که در مخفیگاه های خود، در کمین اند، و به زیادت ظلم می اندیشند، و تدبیرشان زیادت فساد و تباهی است، چرا که بر این باورند زیادت جنایت و ظلم، تو را به مجبور به کاری می کند، تا منجی موعد برای شان بفرستی!

و... 

اما در این هنگامه خون و جنایت، یادم هست،

آن هنگام که با من از عهد سخن می کردی،

تا روانه ی این جهنمم کنی!

در حالی که این پهنه هولناک را بسیاری دیدند، کسانی که کم هوش ترشان می پنداشتم، فهمیدند، و هوشیارانه از قبول عهد تو خوددار شدند،

و من در این میانه، از احمق ترینِ آفریدگان تو بودم، جاهل و ظالم، به قول خودت "ظلوماً جهولا" ، که بدین عهد تن دادم، [8]

اما ...

«من آماده بودم تا جهان را جایی تاریک و دلهره‌ آور بیابم،

اما هرگز تصور نمی‌کردم که اینقدر زشت و فاسد باشد». [9]

و امروز می دانم :

«هیچ تخیلی، نمی‌تواند درجه ی کثافت اینجا را وصف کند». [10]

#نه_به_جنگ      #نه_به_جنگطلبان

 

[1] - آیه 30 سوره بقره : «چون پروردگارت به فرشتگان گفت: من می خواهم، به طور مستمر، در زمین جانشینى بیافرینم؛» «وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ‏ فِی‏ الْأَرْضِ‏ خَلیفَةً»

[2] - آیه 30 سوره بقره : «گفتند: در آنجا مخلوقى پدید مى‏آورى که تباهى کند و خون ها بریزد؟ با این که ما تو را به پاکى مى‏ستائیم و تقدیس مى‏گوییم؟» «قالُوا أَ تَجْعَلُ فیها مَنْ یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ»

[3] -  «آفرین بر (قدرت کامل) خدای که بهترین آفرینندگان است» (۱۴). سوره مومنون «فتبارك اللّه أحسن الخلقين»

[4] - آیه 30 سوره بقره : «گفت من آن چه می دانم که شما نمی دانید.» «قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُون»

[5] - سوره اعراف آیه 11 - «آن گاه به فرشتگان گفتیم: بر آدم سجده کنید؛»  «ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ» ﴿۱۱﴾

[6] - سوره اعراف آیه 12 - «همه سجده بردند مگر ابليس كه از سجده‏كنندگان نبود»  «فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ لَمْ يَكُنْ مِنَ السَّاجِدِينَ»

[7] - سوره اعراف آیه 13، « خدا به شیطان فرمود: از این مقام فرود آ، که تو را نرسد که در این مقام بزرگی و نخوت ورزی، بیرون شو که تو از زمره پست ترین فرومایگانی.» «قَالَ فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا يَكُونُ لَكَ أَنْ تَتَكَبَّرَ فِيهَا فَاخْرُجْ إِنَّكَ مِنَ الصَّاغِرِينَ»

[8] - «ما امانت را بر آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه کردیم، پس، از برداشتن آن سرباز زدند و از آن هراسیدند و انسان آن را برداشت. به راستى، او بسیار ستمگر و نادان است.» سوره احزاب: آیه 72 «انّا عرَضنا الامانةَ عَلَى السّمواتِ و الارضِ و الجبالِ فابینَ ان یَحملنها و اشفق مِنها و حَملَها الانسانُ انّه کانَ ظلوماً جهولا»

[9] -  اوسامو دازای (Osamu Dazai زاده ۱۹۰۹ درگذشته ۱۹۴۸) از سرشناس‌ترین و اثرگذارترین نویسندگان ژاپن.

[10] - ژوزه ساراماگو (زاده   ۱۹۲۲ در آزینهاگا – ۲۰۱۰ در تیاس، لاس پالماس) نویسنده پرتغالی برنده جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۹۸ میلادی.

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

موارد مرتبط

نظرات (6)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
This comment was minimized by the moderator on the site

ارنست همینگوی یکی از بزرگترین نویسندگان قرن بیستم است که از افسردگی رنج می‌برد. او که تلاش کرد از طریق شوک درمانی خود را معالجه کند موفق نشد و در سال ۱۹۶۱ با شلیک گلوله خودکشی کرد.

نیچه فیلسوفی که فلسفه غرب را در قرن بیستم زیر و رو کرد از افسردگی شدید، حمله های میگرنی و حتی نشانه های جنون رنج میبرده! او حتی مدت زیادی در یک آسایشگاه روانی بستری بوده!

پابلو پیکاسو که پایه گذار سبک کوبیسم در جهان است در دوره‌ای از زندگی دچار افسردگی شدیدی شد. در طول این دوره تمام نقاشی هایش را با موضوع و مفهوم غم و حزن و اندوه کشید و رنگ آبی عنصری جدا نشدنی از آثارش بود. بعد‌ها به این برهه از زندگیش "دوره آبی پیکاسو" می‌گفتند.

شاد نالان
This comment was minimized by the moderator on the site

شهریور مهسا تا آبان کشف لباس

اینکه پس از اقدام بسیار جسورانه دانشجوی ارشد واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی که چون تازیانه بر پیکره اقتدارگرایی و نیروهای امنیتی- نظامی تحت امرش نشست و چرت بعد از احساس نعشگی آمران و عاملان اقتدار خیابانی در هم کوبید و به شدت وحشت زده کرده است حالا در آستانه استقرار در جایگاه سوال بسیار مهم و کلیدی ۱۴۰۱ قرار دارد که فرمانده عالی پلیس باید توضیح دهد زنده یاد مهسا امینی چرا در مرکز پلیس امنیت پایتخت مظلومانه جان باخت؟
اینکه سیزده آبان ۱۳۵۷ ادامه شانزده آذر ۱۳۳۲ باید نماد استکبار ستیزی و ظلم زدایی باشد شاید بهترین دلیل برای رسیدن به ۲۵شهریور۱۴۰۱ مهسا امینی و حالا کشف لباس ۱۲آبان ۱۴۰۳ هم خواهد بود. اما ایکاش بفهمند جان یکی از دانش آموزان حاضر در تجمع دانش آموزی مردمی دانشگاه تهران در ۱۳آبان۱۳۵۶ شاید در گام دوم بعد از مهسا امینی است که با کشف لباس اعتراضی رسانده است. ایکاش بفهمند کشف لباس مادری جوان در دانشگاه را نمی توانند با برچسب‌های تعادل روانی و مباحث اخلاقی بپوشانند. ایکاش بفهمند که کشف لباس ۱۲ابان۱۴۰۳ می تواند آغازی توفنده و لباس قدرتمند اعتراضی باشد. ایکاش بفهمند کشف لباس ۱۲آبان۱۴۰۳ می تواند دلیل ارتباط ۱۶آذرداتشجویی۱۳۳۲ و ۱۳آبان دانش آموزی ۱۳۵۷ و ۲۵ شهریور مهسایی به تعبیری متفاوت معنا کند.
اینکه زنده یاد مهسا امینی ۲۵شهریور۱۴۰۱ را هم همسنگ شانزده آدر۱۳۳۲ و سیزده آبان۱۳۵۷ بدانیم حرف جدیدی نیست. اما ایکاش بفهمند که اقدام دانشجوی ارشد واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد در کشف لباس عملاً تمام بافته های ناشی از برخورد با معترضین جنبش مهسا در ۱۴۰۱  را به هیچ رسانده است. ایکاش بفهمند حالا در برابر کشف لباس قرار دارند که سلاح و ساچمه چشم نواز را پوچ می کند. ایکاش بفهمند ادامه زندان غیرانسانی و غیرعقلانی خانمها نیلوفر حامدی و الهه محمدی [روزنامه نگاران افشا کننده جان باختن مهسا امینی در مرکز پلیس امنیت تهران] نادانسته بر طبل ماندگاری نهضت مهسا می کوبند. ایکاش بفهمند حالا دختران و زنان روزنامه نگاری چون نیلوفر حامدی و الهه محمدی زندانی با اطلاع از کشف لباس مادری جوان در دانشگاه آزاد که همه را به چالشی بسیار مهم کشانده است اطمینان یافتند که ثمره تلاششان را خواهند دید.
اینکه بعد از فرمایش مشاوران مقام معظم رهبری مبنی بر احتمال تغییر دکترین دفاعی و تولید بمب اتمی که با فرمایشات معظم له در دیدار دانش آموزی بر ابهاماتی افزوده شد حالا برخی گام دوم را برداشته نوشتند فعالیت اتمی با تکیه بر پویایی فقه شیعه می تواند به تغییر راهبرد اتمی کشور برساند حرف جدیدی نیست. اما باید بفهمند با تاکید بر شرایطی یا نسبی بودن فتوای صادره حکمرانی نباید و نمی توانند به ماندگاری فتاوی صادره مراجع شیعه و حتی ولی مطلقه فقبه اطمینان و اعتماد کنند.
اینکه برخی مدعی باشند هر کس مانند من نمی‌اندیشد جاهل یا خائن است حرف جدیدی نیست. چنانکه تمام تاریخ بشریت که به ظلم، ستمگری، استکبار، جنگ و خون و آتش آغشته است چیزی جز این رو در رویی غیراخلاقی، غیرانسانی و غیرعقلانی را به خاطر ندارد. اصولاً تمایل بر استیلای بر دیگران و به تابعیت کشاندن همه و شاید لذت حکمرانی مطلق بر همه که به ساختار فرقه گرایی می شناسیم چیزی جز این نیست. فهم و باور مبتنی بر حاکم و محکوم که حاکم را در جایگاهی نافذ و معیار تمیز درست از غلط ک راستی از کجی می نشاند و معیارهای صحت - خطا، حق - باطل و حتی روشنی و تاریکی را به تشخیص و حکم او باید سنجیده شود. فرقه گرایی و تفکر معتقد به سلسله مراتب فرقه قطعاً با علم، عقل و اخلاق ردایی آغاز و ادامه می یابد. فرقه گرایی خود شیفتگی افراطی یا آلودگی نفی اصالت ارزشهای اخلاقی، انسانی و عقلانی نیست.
اینکه ما یعنی ما ایرانیان در کشوری زندگی می کنیم که صبح هر روزمان را باید با بررسی میزان افزایش قیمت کالا و خدمات یا جنگ احتمالی توسط کشورمان یا با کشورمان آغاز می شود حرف جدیدی نیست. چنانکه طبق روال معمول باید بدانیم که هیچ کس در میان رهبران، مقامات و فرماندهان عالی رتبه کشورمان هم نیست که مسئولیت فقرزایی و صلح ستیزی یا استقبال از جنگ را به عهده گرفته و پاسخگوی شرایط پیش آمده باشند. ۱۴آبان
https://t.me/Khabar_Naghde

This comment was minimized by the moderator on the site

 إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ

اینکه حماقت محض یا خیانت بسیار هوشمندانه جریانهای شیعه انگلیسی حالا شرایط اجتماعی ایران را از جان باختن مظلومانه زنده یاد مهسا امینی در مرکز پلیس امتیت حالا به اقدام اعتراضی بسیار جسورانه کشف لباس دانشجوی خانم [مادر دو فرزند] کارشناسی ارشد واحد علوم وتحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی رسانده است وضعیتی که شاید نیازمند ذکر  إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ باشد. هرچند حرف جدیدی نیست. اما باید بفهمند که فاجعه اجتماعی کشف لباس روز گذشته که به یکی از خبرهای اول جهان تبدیل شد می تواند بسیار هراس انگیزتر از جولان جنگنده های اسرائیل بر آسمان تهران و ایران باشد.
اینکه آمران و عاملان برخورد با مهسا امینی و حامیان خشونت مذکور در مقابله با اعتراضات مهسا در ۱۴۰۱ بفهمند فاجعه کشف لباس مادر جوانی در دانشگاه آزاد به شدت از ظرفیت لازم برای تبدیل به الگوی رفتار جمعی برای مقابله با تَحکم نیروهای نظامی - امنیتی حجاب بان و انواع دیگر از تحکم آمرانه برخوردار است شاید به تغییرات جدی در نگاه به جایگاه مردم در حکمرانی منجر گردد. چنانکه انسیه خزعلی[از مهمترین چهره های مخالف افراطی حقوق زنان ایران] معاون امور زنان رئیسی هم حالا در تلاش است خود و رئیسی را هم از مخالفین گشت ارشاد معرفی نماید، یعنی جنبش زنده یاد مهسا امینی [جان باخته در مرکز پلیس امنیت] تا کشف لباس دانشگاه آزاد می تواند در رسیدن به جنبش اجتماعی کشف لباس در برابر آمریت حکمرانی فاصله زمانی بسیار کوتاه‌ی باشد.
اینکه مادر جوانی که حالا در برابر شدت عمل آمریت حکمرانی به کشف لباس اقدام کرد میان خود و حکومت و نظام اعتقادی مورد تبلیغ حکمرانی چه نسبتی احساس می کند ایکاش مورد توجه و فهم حکمرانی باشد. ایکاش نتایج پیمایش اجتماعی شهرداری زاکانی در مورد نگاه ایرانیان به دینداری را که طی سال گذشته منتشر شد را بفهمند. ایکاش بفهمند بسیاری از ایرانیان مانند خانواده مهسا امینی و جان باختگان جنبش اعتراضی مهسا در ۱۴۰۱ و دانشجوی کشف لباس کرده شاید تهدید از جانب جنگنده های اسرائیلی که بر آسمان تهران و ایران جولان دادند را بسیار کمتر از آمران و عاملان حکمرانی بدانند.
اینکه مرحوم آیت الله مهدوی کنی رئیس کمیته های انقلاب اسلامی دوران انقلاب و وزیر کشور دولت شهید رجایی در بخشی از خاطرات نقل شده می فرماید مخالف اشغال سفارت امریکا بودم. آنرا مضر میدیدم. برای انقلاب سنگین تمام شد. اینکه بگوییم لانه جاسوسی برای دنیا مورد پذیرش نیست. شاید همه سفارتخانه‌ها لانه جاسوسی باشند. آخرسر هم کار به جایی رسید که التماس میکردیم تا گروگانها را تحویل دهیم. شاید بخشی از واقعیت ابتدایی حاصل از اشغال سفارت آمریکا توسط دانشجویان در تهران باشد.
اینکه اقدام دانشجویی ۱۳ آبان ۵۸ به سه بخش کاملاً مجزای ورود جمعی اعتراضی به سفارت بمنظور اعتراض به عملکرد حمایتی امریکا از محمدرضا پهلوی، اشغال سفارت و گروگان گیری چند صد روزه حدود ۵۰ دیپلمات دارای مصونیت دیپلماتیک قابل تفکیک است. چنانکه براساس اظهارات مکرر دانشجویانی از جنس ابراهیم اصغری، محسن میردامادی، رحمان دادمان، عباس عبدی، معصومه ابتکار و ... حرکت دانشجویی صرفاً با هدف ورود جمعی به سفارت و اعلام اعتراض مردم ایران خطاب به دولت آمریکا بود که به یکباره با صدور پیام مرحوم امام خمینی به اشغال لانه جاسوسی و سپس گروگان گیری غیرقابل بازگشت تغییر ماهیت داشت. تغییری که مدیریت جمهوری اسلامی نو رسیده را از دست دولت قانونی زنده یاد مهندس بازرگان خارج و به معیاری برای تفکیک انقلابی و غیرانقلابی شناخته شد. ۱۳آبان
https://t.me/Khabar_Naghde

This comment was minimized by the moderator on the site

چرا استقبال می‌شود؟
در حالی که اظهارات برخی از حاشیه‌ای‌‌ترین مقام‌های شبه‌رسمی در بارۀ بالاگرفتن جنگ با اسرائیل از طرف رسانه‌های خارجی و داخلی درشت و پررنگ می‌شود، اظهارات دیروز مسعود پزشکیان در این باره بازتاب مختصری پیدا کرد.
دکتر پزشکیان که رئیس شورای عالی امنیت ملی کشور است، با اشاره به اسرائیل گفته بود: "اگر در رفتار خود تجدیدنظر کنند، ‌آتش‌بس را بپذیرند و دست از کشت و کشتار مردم مظلوم و بیگناه منطقه بردارند ممکن است در نوع و شدت پاسخ ما اثر داشته باشد."
معنی دیپلماتیک سخنان آقای پزشکیان روشن است و نیازی به توضیح ندارد.
با این حال، این سخنان مورد بی‌توجهی قرار گرفت.
چرا خیلی‌ها به رغم اعلام بیزاری لفظی، عملاً از گسترش جنگ در منطقه و هر چه به آن کمک می‌کند، به شدت استقبال می‌کنند؟
احمد_زیدآبادی @ahmadzeidabad

This comment was minimized by the moderator on the site

جلیلی: عده‌ای در داخل ملت را از جنگ می‌ترسانند، همه دشمن با همه توان اش، آمریکا و اروپا و اسرائیل با همه توانشان را علیه گروه حماس در منطقه کوچک غزه به کار بُردند و هیچ غلطی نتوانستند. ما را از جنگ می ترسانید؟

همه وطن دوستان نگران جنگ هستند. اما نفوذی های موساد اسرائیل باید بر طبل جنگ بکوبند. در جنگ، ایران تنهاست و طرف مقابلش آمریکا، اروپا، کانادا، اسرائیل است. برنامه ۳۵ ساله ی گذشته نتانیاهو کشاندن آمریکا به جنگ با ایران بوده است. قبل از او هم آریل شارون می گفت اول آمریکا باید به ایران حمله کند و بعد به سراغ عراق و لیبی و بقیه برود. حفظ ایران و ایرانیان، با حفظ وحدت ملی و امنیت ملی و بازدارندگی مهم است. باید صلح طلب بود و مدافع صلح عادلانه. باید مدافع دموکراتیزه کردن داخل بود.

باید به هوش بود که هیتلر، ارتش نازی و گشتاپو برای ایران دام ها چیده اند. اگر در قرن بیستم آمریکا و اکثر اروپا علیه هیتلر و نازی ها شد، اما هیتلر و نازی های امروز حامیان بسیار دارند و پس از نابودی ارتش ها و زیر ساختهای چندین کشور مهم خاورمیانه، قصد دارند آمریکا همین بلا را بر سر ایران بیاورد.

This comment was minimized by the moderator on the site

شعری از شاعر اهل افغانستان زبان دل خراسانیان از دامنه جنگی که دامن از سرزمین و این مردم مظلوم نمی کشد و جنگ طلبان بر آن چیره گشته و راه به صلح نمی دهند :
هم‌زخم من زمانه زمان درنگ نیست
خاموشی‌ات نشانه‌ی پایان جنگ نیست
صافی بکش تفنگ پدر را برادرم
گل هم‌زبان راکت و بمب و تفنگ نیست
هرچند با زبان قلم داد می‌زنی
در شهر گرگ‌ها به‌جز از یک جفنگ نیست
رأی تو که ستون «سپیدار»و «ارگ» شد...
دنیای تو به غربت «میرزاولنگ» نیست؟
«غزنی» به سرمه‌دان هیولا بدل شده
«برچی» به‌خون نشسته، برای تو ننگ نیست؟
دنبال کربلا نرو ای هم‌غمم که او
خونین‌تر و غریب‌تر از «دهمزنگ» نیست
ای آن‌که از بساط غمم سفره‌ات خوش است...
رهبر شدن به جیلک و ریشِ قشنگ نیست
جلاد ازین هزاره‌کشی‌ها به خود مبال
این شیشه تا همیشه بدهکار سنگ نیست...
صافی بکش تفنگ پدر را برادرم!
شلیک کن! زمانه، زمان درنگ نیست!

هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در ابلاغ لایحه حجاب و عفاف، و قرا...
هادی موسوی در وصف طراح اصلی قانون حجاب  : امیرحسین بانکی پور فرد طراح اصلی قانون حجاب و عفاف استاد ...
- یک نظز اضافه کرد در ابلاغ لایحه حجاب و عفاف، و قرا...
"لایحه حجاب"، آزمونی نفس‌گیر الف) شرم نیابتی دین‌داران   وقتی خطایی چشمگیر و غیراخلاقی از کسی و یا ...