ایزدا! پروردگارا! اورمزدا! معلق مانده ام، گاهی خودی نشان ده
مطلب ویژه
  •  

13 دی 1403
Author :  
در حالی که موبدان بر آتش مقدس هیزم می نهند، شاه و یا نماینده خداوند، بر خلق خدا سخن والا می گوید

ایزدا!

کاش درونم را خانه ی خاص خود می ساختی، و اجازه نمی دادی کسی یا چیزی غیر از تو، حتی خودم، در آن، بیجا، جای گیرد، و آن را از آنِ خود سازد، و یا به سیطره ی خود در آورَد، و به خود مشغول دارد؛ تو مرا فرا می گرفتی؛ چه کسی، و یا چه چیزی بهتر از تو؟ اما چه کنم که انسان آفریده شدم، نه به سان فرشتگان که به تو بسیار نزدیک‌ترند؛ گرچه آنان نیز به صورت مطلق از تو نیستند، داستان خلقت، در کتب ادیان ابراهیمی، چنین حکایتی را نشان نمی دهد، حتی قلب آنان هم، مطلق وجود تو نیست، چه رسد به انسانی چون من، که حداقل نیمی از وجودم، مادیت است.

فرشتگانی که از نورند، نوری که از وجود توست، این چنین در سیطره تو نبوده و نیستند، حتی کسانی از بین آنان، چون ابلیس، با تو ساز دوگانه نیز زدند، چه رسد انسانی چون من، که تنها دمیدن قطره ایی از روح و یا نور تو بود، که مرا از مادیت محض، جدا ساخت.

پروردگارا!

میان پایین و بالا معلقم کردی، در این میانه، در آشوبی بزرگ رها شدم، تا پاندول وار در آمد و شدی دردناک همیشه معلق باشم، و روندهایی را ببینم، که جان، خُلق و بنیادهایم را می فرساید و می لرزاند، گاه تصور حکمت تو هم، با من معلق می شود، گاه حتی تو را غایب می بینم، تو گویی که به سان خواب رفته ایی مانی، که حتی از حال روز موجودی که بهترینِ خلق عالمش نامیدی، و برای ایجادش به خود آفرین گفتی نیز، غافل، یا غفلت زده ایی.

اورمزدا!

به حال و روز جهان و جهانیان در این روزها نگاهی بینداز، خواهی دید که دنیا در جشن میلاد سالروز تولد «روح تو»، مسیح، در شادیِ غم انگیزی غرق است، چرا؟ چون سال تحویل شده، و از سالی پر از کشتار، جنایت و جنگ، دنیا به سالی جدید، نقل مکان کرده است، سالی که معلوم نیست و نخواهد بود، که چنین، و یا حتی بدتر از این نباشد! و دورنمایی در حرکت پاندول وار، میان جنگ ها، جنایات و کشتارهای بیشتر، و صلحی که به مویی بند است، در پیش دارند.

خدایا!

در این میانه آتش، بسیاری تو را غایب از تاثیرگذاری در دنیا می بینند، از این رو، به رغم اینکه برخی خود را به تو سپرده، و یا خود را تمام تو می بینند، و برای تو، و به اسم تو، کشتار، جنایت و جنگ، یا صلح می کنند؛ برخی هم، از تو رها شده، وجودت را به فراموشی سپرده، و درمان دردهای دنیایی خود را، به دست پنجه عقل بشری سپرده اند، و امید دارند، بدون نظر داشت به آسمانی چنین بی خیال، راه صلح و زندگی انسانی، و با کرامت را بیابند و برای خود رقم زنند.

ایزدا! خودی نشان ده. 

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نظرات (0)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در تو را به شب چگونه بجویم در این...
???????????? از بهلول پرسیدند در قبرستان چه میکني؟ گفت: با جمعے نشسته ام که آزار نميرسانند حسادت ن...
- یک نظز اضافه کرد در پایان سال خشن و جنایتبار 2024،...
چماق ترامپ علیه نتانیاهو! اعلام آتش‌بس بین اسرائیل و حماس در نوار غزه بسیار نزدیک به نظر می‌رسد. ...