امروز نه ماه بعد از آخرین صعود، که به قله 3950 متری خرسنگ انجام گرفت، در یک روز تعطیل، و عید کبابخوران، دوباره فرصتی دست داد، تا یک قله چهارهزار متری را هدف گرفته، و تن در راه صعودی سخت بفرسایم، بدنی بدون آمادگی، اما صعود نسبتا موفق با 6 ساعت رکورد زمانی، که به همراه کاروانی از ستون های قطع نشدنی از همنوردان، که به سوی قله رهسپار بودند، پیر و جوان، دختر و پسر در این مسیر خود را می آزمودند.
دامنه سرسبز توچال با مسیرهای چندگانه اش، مقصد کوهنوردان زیادی بود، ساعت 3 و نیم بامداد از مجسمه دربند استارت زدم و از مسیر سنگ سیاه، ساعت ده و نیم صبح، با جمع دیگری از همنوردان، این صعود را بر فراز قله جشن گرفتیم.
در میان کوهنوردان امروز، کودک 8 تا 9 ساله ایی هم بدون والدین خود، به قله صعود کرده بود، او که متاسفانه مدرسه هم نرفته، و بی سواد بود، از جمله نسل کودکانی است که جدیدا به خاطر مسائل اقتصادی، از تحصیل نیز باز می مانند، و در این بی کسی ها نمی دانند چنین صعود هایی به قلل بالای 2000 متر، برای قلب و عروق آنان در این سن و سال بسیار خساراتبار، و گاه جبران ناپذیر است، در حالی که اندام های اینگونه بچه ها در حال شکل گیری است، در این ارتفاع دریچه قلب و عروق آنها آسیب می بیند.
کوهنوردان از چرای رمه ها در مراتع کشور (دشت لار و... که با رقم های گزاف مراتع را اجاره می دهند و نابود می کنند) شکایت داشتند، و معتقد بودند کشور گرم و خشکی همچون ایران، باید رمه ها را به دامداری های صنعتی کشیده، و مراتع کشور را از دست این رمه ها برهاند، و از خطر نابودی نجات دهند، تا پوشش مراتع برای کشور و آیندگان بماند و حفظ شود. کوهنوردی می گفت با توجه به روند خشک و بیابانی شدن کشور، این اولویت های محیط زیستی، از داشتن بمب و موشک هم اهمیت فوری تر، و بیشتری دارد.