چاقوها را غلاف کنیم، در بازار سخن، جولان دهیم
  •  

22 مرداد 1401
Author :  
سلمان رشدی

حمله تمسخر آمیز به اعتقادات دیگران به دور از عقل است، اما چه کنیم که چنین حمله ایی در بین راهبران و رهروان ادیان و ایدئولوژی های مختلف به وفور یافت می شود، و انگار پایانی بر این امر غیر عقلی متصور نیست، و تبعات آن دامنگیر همه ی انسان ها می شود و خواهد شد.

به رغم کنجکاوی هایی که وجودم را برای شنیدن سخن مردی که، سخنش این چنین ریختن خونش را مباح کرد، پر کرده بود، ولی متاسفانه تاکنون هرگز فرصتی دست نداد، تا درنگ و گذری در محتوای کتاب جنجال برانگیز "آیات شیطانی" کرده، با نقطه نظرات رمان نویس مشهور هندی، مقیم باختر زمین، آقای سلمان رشدی [1] آشنا، و از متن و اصل سخن او بی واسطه آگاه شوم، و به عمق و سطح سخنش در حد توان فکری خود پی برده، و ببینم چه گفته است که این چنین احکام قتل را، به سوی خود سرازیر کرد، لذاست که ارزیابی کافی از سخن، و سطح علمی، و نوع قلم این نویسنده مسلمان زاده ی مهاجر و پناهنده به باختر زمین ندارم.

لیکن به ظاهر ایشان به درست یا غلط، بر اساس، و یا با وام گرفتن از متن و محتوای احادیث مندرج در کتب حدیث علمای بزرگ اهل اسلام، از جمله حدیثی با محتوای داستان سوال برانگیز غرانیق [2] ، متنی بلند نوشت، و نقطه نظرات خود را، در قالب این نوشته، بر این احادیث باز کرده است، که این نوشته به مذاق برخی از مسلمانان خوش نیامده، "احساسات آنان را جریحه دار" کرده، که منجر به اعتراض علیه وی گردید، و در این گیر و دار بود که از جمله حکم قتل وی توسط بنیانگذار ج.ا.ایران صادر گردید. [3]

اما سوالی که ذهنم را درگیر کرده این است که، آیا مواردی برای جریحه دار کردن احساسات دیگر انسان های در زمره دیگر ادیان و اعتقادات، در اعتقاد و اعمال ما مسلمانان و حتی قرآن که اصلی ترین سخن وحی ماست، وجود ندارد که احساسات آنان را نیز این چنین، چون احساسات ما مسلمانان به آشوب کشد و...، و حکم به قتل ما مسلمانان دهند؟! پس با وجود چنین اعتقادات و اعمالی در نزد ما اهل اسلام، چرا باید از مقابله مثل، و یا سخن آنان، این چنین بر آشوبیم؟!

به عنوان مثال تمام اعمالی که، مدعای پیروی از احکام و دستورات دینی اسلام را داشته، و در طول حاکمیت های دور و دراز اسلامی (از بنی امیه تا داعش و طالبان و...) انجام شده، و می شود که هر کدام تشویش خاطر هر خواننده و شنونده ایی حتی مسلمان را باعث می شود، و از جمله دل اهل عالم را به درد می آورد، و یا حتی دستور روشن اسلام به "قتل و کشتار [4] ائمه کفر [5] " که به طور صریح در قرآن ذکر شده است، که کشتن سران و ائمه کفر، یعنی کشتن راهبران و بزرگان منتخب توسط مردمانی دیگر، که ما از آنان به "کافر" تعبیر می کنیم، را دستور می دهد، آیا اگر دین دیگری پیروان خود را به کشتار سران و ائمه اسلام، و مسلمانان، به این صراحت، و طبق همین منطق دستور دهد، احساسات ما به جوشش در نخواهد آمد؟!! و یا نجس و پلید انگاشتن دیگران [6] به خاطر عدم اعتقاد آنان به خدا و پیامبر ما، آیا منجر به جریحه دار شدن احساسات دیگر انسان ها نمی شود، که طبق احکام اسلامی، ما انسان های خارج از دین اسلام و اعتقاد خود را، کافر و ناپاک و نجس و پلید اعلام می کنیم؟!،

آیا اگر متون دینی و یا راهبران و نویسندگان آنان، ما مسلمانان را به خاطر عدم اعتقاد به اصول و فروع دین شان، نجس و ناپاک و واجب القتل و کافر اعلام کنند، احساسات ما مسلمانان جریحه دار نمی شود؟! و آیا این حق طبیعی را برای آنان نیز قائلیم که از راهبران و بزرگان و مردم ما، در صورت تمسخر و هجو و... دین و مرام آنان، کشتار کنند، و اهل جامعه اسلام را نجس و ناپاک اعلام دارند و...

و این سوال دیگر همیشه برایم باقی بود که وقتی نازل کننده قرآن بر قلب پیامبر اسلام، با شجاعت کامل اهالی قلم و صاحبان سخن در میان دشمنان خود را به مبارزه کلامی و سخن گفتن می طلبد، که بنشینند و تمام عقل و منطق خود را بکار گیرند و مثل قرآن را بنویسند، [7] چرا ما مسلمانان باید از این گونه نوشته ها، احساس ترس و خطر و تشویش کرده و اگر نویسنده ایی، اثری و یا نوشته ایی به طنز و یا جدی از یک حدیث، یا روایتی از زندگی پیامبر، و یا روایت های موجود از اسلام، یا حتی اعتقادات و یا روش او را، دست مایه نوشته ایی به مخالفت قرار داد، آنرا مبنای حمله فیزیکی به او کرده، و مدعیان دینی که خود را مدعی "معجزه کلام"، اهل سخن، و صاحب اندیشه نجات بخش جهانی می دانند، آیا مجازند که مخالفان کلامی، و اهل سخن در جبهه مقابل، و رقیب خود را تهدید به قتل و نابودی کنند؟!!

اگر روزی رقبای اسلام، و یا دیگر ادیان و ایدئولوژی ها نیز، به چنین رویکرد قهر آمیزی، آمیخته با ترور و خشونتِ لخت روی آورند، آیا این شروع یک کشتار دومینو وار و ترور از اهل کلام و سخن نخواهد بود، و منجر به یک نزاع بی پایان در میان تنوعی از ادیان و اعتقادات جور وا جور نخواهد شد، که به جنگی بی پایان از کشتار آنان تبدیل شده، و اهل سخن و کلام را در بین ادیان مختلف طمعه خود کند؟!

در حالی که قرآن مملو از کلمات مخالفین خداوند است، به خصوص رقبای سرسخت زمینی اش، همچون انسان های قدرتمند و حاکمانی چیره دست، چون نمرود و یا فرعون که در اوج تکبر خود را، خودِ خداوند باری تعالی می دانستند [8] ، و از قضا همین جمله، که بالاترین حرف و سخن مخالف، در برابر ادعای خداوندی خدای ماست را، خود خداوند، در قرآن خود ذکر کرده، و آنرا ماندگار می کند، و یا دشمنان آسمانی او مثل شیطان [9] که اگر خداوند چیزی در این باره ثبت نمی کرد، و ما را از وجود او مطلع نمی کرد، هیچکس از دشمنی او با خدا و انسان باخبر نمی شد، و خداوند با بیان سخن شیطان به نوعی "اشاعه فحشا" کرده، و سخن دشمن خود و انسان را در بین خلق خود ماندگار و ترویج کرده است! و...

وقتی خداوند این چنین از نشر سخن دشمن خود احساس ایمنی می کند، پس ما انسان ها را چه شده است که باید اینقدر نسبت به نقد، هجو، و یا حتی تمسخر نسبت به اعتقادات خود توسط دیگران، حساس باشیم، که گویندگان آن را از داشتن جانی منع کنیم، که خداوند، که صاحب همه ماست (دوست و دشمن)، آگاهانه خود این حق را به مخالفین خود اعطا کرده است،

آیا جا ندارد به فرهنگ مدارا و آسان گرفتن ها (تسامح و تساهل)، که لایق اهالی فکر و سخن است، باز گردیم، خصوص پیروان مکتبی که انسان ها را به نزاع، خصومت و جدال برازنده و مناسب انسانی ("مجادله [10] احسن") فرا می خواند، آیا جا نداشت که حمله فیزیکی به صاحب سخنی همچون سلمان رشدی، که نویسنده کتاب های متعددی است [11] ، و یا همین نویسنده مشهور و زبردست ایرانی خودمان، آقای احمد کسروی [12] ، و بسیاری از نویسندگان مصری، فرانسوی  و... که به تیغ انتقام مسلمانان محکوم و حکم شان اجرا شد، را به مقابله و بحث علمی، و نزاع و خصومت در خور (احسن) انسان های مومن، تبدیل می کردیم، و صاحبان سخن در جبهه اسلام، آنها را در مناظره علمی، و سخن سنجیده، فرا می خواندند، و بعد از مناظره احسن و دمیدن روح ایمان و مهربانی به کلام، او را به پس گرفتن سخنی که از نظر ما ناصواب و یا ناثواب در نظر گرفته می شود، مجبور می کردیم، تا بازداشتن آنان از طریق ایجاد ترس و رعب از قتل و کشتن، که به سکوت وادار شوند؟!

رویه کشتار و ترور صاحبان قلم و سخن، برای دینی که معجزه اش "کلام" است، و کلامش با "بخوان" (اِقرا) آغاز می شود سوال برانگیز نیست؟! آیا حرکت قلمِ صاحب سخنی همچون بنیانگذار ج.ا.ایران، بر کاغذ زیباتر است که با نوشتن کتاب "کشف الاسرار" به مقابله فکری با رقیب مدعی خود، "اسرار هزار ساله" ی آقای حکمی زاده می رود، یا حرکت چاقوها که سلاح اهل ... است و بر بدن بی دفاع نویسنده ایی صاحب فکر فرو می روند، و با ترور و قتل فجیع قلم به دستِ قهاری همچون احمد کسروی، اهداف خود را دنبال می کند. 

به نظر می رسد پیروی از این جمله عارف نامی ایرانی، برای اهل سخن در اسلام سزاوار تر است که می فرماید "هر که در این سرای در آمد نانش دهید و از ایمانش مپرسید (که پیرو چه اعتقادی است)، که آنکه نزد باری تعالی (خداوند) به (اعطای) جان ارزد، در خوان [13] بوالحسن (خرقانی) به نانی ارزد". 

و وقتی سفره نعمت "زندگی ارزانی شده توسط خداوند" برای دوست و دشمن او، این چنین باز و گسترده است، چرا در خوان تحمل ما مسلمانان این چنین، داشتن چنین حقی، تنگ شده است، که جان ها، بخصوص جان اهل سخن و کلام (درست و یا نادرست گویان)، این چنین بر باد عصبانیت و عدم تحمل ما به تاراج می رود، و در فضایی از رعب و وحشت، برای تفکر و اعتقاد خود، ایمنی می جوییم و از نقد، تمسخر، هجو و مخالفت و... این چنین می هراسیم؟!! آیا نباید روزی چاقو هایی که برای بریدن رگ مخالفین کلامی خود مهیا کرده ایم را، غلاف کرده، و به سخن، مناظره و پاسخ کلامی آشکار و نوشتاری محققانه با آنان روی آوریم؟

گرچه هنوز از این ترور و ابعادش خبر موثقی بیرون نیامده است، ولی خدا کند، چنین قتل و تروری برای دفاع از اسلام صورت نگرفته باشد و...

[1] - "سَلمان رُشدی (متولد ۱۹۴۷ میلادی، بمبئی)، نویسنده تبعه انگلیس و هندی‌تبار که با نگارش کتاب «آیات شیطانی»، شخصیت پیامبر اسلام(ص)، صحابه و همسران او را مورد اهانت قرار داد. دستمایه وی در این داستان‌پردازی‌ها، افسانه‌های جعلی مندرج در کتاب‌های حدیثی اهل سنت بود. حکم اعدام سلمان رشدی از سوی امام خمینی، در ۲۵ بهمن سال ۱۳۶۷ش صادر شد. رشدی در آمریکا تحت تدابیر امنیتی زندگی می‌کند. او در ۲۱ مرداد ۱۴۰۱ش در مراسمی در شهر نیویورک هنگام سخنرانی، با چاقو مورد حمله قرار گرفت و از ناحیه گردن زخمی شد.  سلمان احمد رشدی پنجشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۲۶ در شهر بمبئی هند از خانواده‌ای مسلمان به دنیا آمد. نام پدر او انیس احمد رشدی و نام مادرش نگین بهات بود. پدرش وکیل و فارغ التحصیل دانشگاه کمبریج بود که به تجارت روی آورد. سلمان رشدی سه خواهر دارد. او در کتاب خاطرات خود در سال ۲۰۱۲ نوشته پدرش نام رشدی را از نام ابن رشد، اخذ کرده است. سلمان رشدی هم‌چنین در مصاحبه‌ای گفته‌است: «خانواده من به اسلام گرایش داشتند، ولی در خانه ما خبری از دین نبود. فقط سالی یک بار مرا برای عبادت به مسجد می‌بردند. مثل مراسم سال نو مسیحیان. یک دایه مسیحی داشتم...، اکثر دوستان من غیرمسلمان بودند. پدرم از قانون قرآن در منع نوشیدن مشروبات الکلی تبعیت نمی‌کرد. خوشبختانه می‌توانم بگویم که پدر و مادر من مسلمان بدی بودند». سلمان رشدی پس از تحصیلات ابتدایی در بمبئی به یک مدرسه انگلیسی در هند با عنوان (کلیسای جامع و مدرسه جان کانن) رفت. تدریس انجیل،‌ جزو متون آموزشی این مدرسه بود. در آن زمان، تربیت در یک مدرسه انگلیسی برای هندیان ارزش خاصی داشت. خود درباره تحصیل در این مدرسه انگلیسی می‌گوید: "در آنجا من دو چیز را کشف کردم؛ اول نداشتن تعصبات نژادی و دوم، درک و تجسم خارجی بودن؛ تجربه‌هایی که انسان پیش خود می‌اندوزد". او به گفته خودش، بعدها برای از میان برداشتن حس تعصب و خارجی بودن، مبارزات بسیاری را انجام داده است. سلمان رشدی برای ادامه تحصیل در ۱۴ سالگی عازم انگلستان شد. در مدرسه مختلط «راگبی» انگلیس درس خواند و به دانشگاه سلطنتی کمبریج راه‌یافت و در رشته تاریخ، تحصیل کرد. او در انگلستان با نوشتن مقالات تبلیغی به تأمین مخارج زندگی پرداخت، شناسنامه انگلیسی گرفت و تبعه آنجا گردید".

[2] - "افسانه غَرانیق واقعه‌ای است که در آن ادعا شده پیامبر اسلام (ص) هنگام تلاوت سوره نجم، تحت تاثیر شیطان دو عبارت غیر قرآنی را بین آیات این سوره خوانده و تصور شده که این دو نیز، آیات وحی است. اما جبرئیل پیامبر را این اتفاق آگاه ساخت. این واقعه، بنابر روایات مذکور، حدود دو ماه پس از هجرت مسلمانان به حبشه روی داده است. تعدادی از کتاب‌های تاریخی و تفسیری اهل‌سنت، از جمله سیره ابن‌اسحاق، الطبقات الکبری و تفسیر طبری به ذکر روایات مرتبط با ماجرای غرانیق پرداخته‌اند؛ در مقابل، بسیاری از عالمان اهل‌سنت و شیعه با استدلال‌هایی، وقوع ماجرای غرانیق را زیر سوال برده‌اند. منابعی از جمله تفسیر الدر المنثور، السیرة الحلبیه، تفسیر طبری و فتح الباری، از منابع تفسیری اهل‌سنت، روایاتی در این باره ذکر کرده‌اند که بر این اساس، پیامبر حدود دو ماه پس از هجرت مسلمانان به حبشه در جمع مشرکان بود که سوره نجم بر وی نازل شد. حضرت محمد(ص) این سوره را تلاوت کرد تا به آیه نوزدهم و بیستم رسید (أَفَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ وَالْعُزَّى وَ مَنَاةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَى) و در این هنگام تحت‌تأثیر شیطان قرار گرفت و گمان کرد که این عبارتِ مشهور در میان مشرکان و مورد قبول آنها نیز جزو سوره نجم است: «تِلْکَ الْغَرانیقُ الْعُلی وَ إنّ شَفاعَتَهُنَّ لَتُرْتَجی"؛ آنها(بت های لات و عُزّی و منات) پرندگان زیبای بلند مقامی‌اند و از آنها امید شفاعت می‌رود». بر این اساس حضرت محمد(ص) عبارات مذکور را نیز به گمان وحی بر زبان آورد، اما شب ‌هنگام که جبرئیل نزد پیامبر(ص) رفت و وی سوره نجم را قرائت کرد و دو جمله مزبور را هم ذکر کرد، جبرئیل عبارات «تِلْکَ الْغَرانیقُ الْعُلی وَ اِنّ شَفاعَتَهُنَّ لَتُرْتَجی» را انکار کرد و پیامبر(ص) گفت: «چیزی به خدا نسبت دادم که نفرموده است؟» پس از این خداوند آیات ۷۳ تا ۷۵ سوره اسراء را به پیامبر وحی کرد که ترجمه آن چنین است: «و نزدیک بود که تو را از آنچه به سوی تو وحی کرده‌ایم گمراه کنند تا غیر از آن را بر ما ببندی و سپس تو را به دوستی خود گیرند؛ و اگر تو را استوار نمی‌داشتیم، قطعاً نزدیک بود کمی به سوی آنان متمایل شوی؛ در آن صورت، حتما تو را (عذابی) دو برابر (در) زندگی و دو برابر (پس از) مرگ می‌چشانیدیم، آنگاه در برابر ما برای خود یاوری نمی‌یافتی.»".

[3] - ویکی شیعه : "مؤلف کتاب آیات شیطانی و همچنین ناشرین آگاه از محتوای آن، محکوم به اعدام هستند. هر مسلمانی در هر نقطه‌ای آنان را یافت، آنها را اعدام کند تا دیگر کسی جرأت نکند به مقدسات مسلمین توهین کند. طبق این حکم، هر کسی در این راه کشته شود، شهید است".

[4] - ترجمه آشکار این آیه که می فرماید "بر شما قتال و جنگ مقرر شد، و شما از آن کراهت دارید، و چه بسیار مواردی که شما از آن کراهت دارید و همان برای شما خیر است، چه بسیار موارد که شما آن را دوست دارید و همان برای شما شر است، خدا می داند و شما از آن با خبر نیستید" سوره بقره آیه 216 كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَكُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ ۗ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ "(ای اهل ایمان) با هر که از اهل کتاب (یهود و نصاری) که ایمان به خدا و روز قیامت نیاورده و آنچه را خدا و رسولش حرام کرده حرام نمی‌دانند و به دین حق (و آیین اسلام) نمی‌گروند قتال و کارزار کنید تا آن‌گاه که با دست خود با ذلت و تواضع جزیه دهند." سوره توبه آیه 20 (قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّىٰ يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ) و همچنین ترجمه الهی قمشه ایی از آیه 12 سوره توبه "شما (اى اهل ايمان) با آن كافران (ائمه کفر) به قتال و كارزار برخيزيد (و آنان را به قتل رسانید) تا خدا آنان را به دست شما عذاب كند و خوار گرداند و شما را بر آنها منصور و غالب نمايد و دلهاى (پر درد و غم) گروهى اهل ايمان را (به فتح و ظفر بر كافران) شفا بخشد". "وَ إِنْ نَکَثُوا أَيْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَ طَعَنُوا في‏ دينِکُمْ فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَيْمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُونَ"  

[5] - "به پیشی‌گیرندگان در کفر و مقتدای دیگر کافران ائمه کفر گفته می‌شود.  کفر در لغت به معنای پوشاندن و پنهان‌کردن چیزی است و مقصود از آن در اینجا انکار وحدانیت خدا یا شریعت و نبوت است، بنابراین، ائمه کفر که ترکیبی اضافی است بر کسانی اطلاق می‌شود که در کفر بر دیگران پیشی گرفته، دیگر کافران از آنان پیروی می‌کنند". ویکی فقه

[6] - "در اصطلاح فقه اسلامی، نجس به مواردی گفته می‌شود، که تماس با آن‌ها و آنچه با شرایطی به آن‌ها برخورد کند، نوعی از ناپاکی یعنی همان نجاست، را به برخورد کننده منتقل می‌کند، راغب اصفهانی در مفردات می‌نویسد که نجاست به معنی هرگونه پلیدی است و در دو گونه است: پلیدی حسی و پلیدی باطنی. طبرسی در تفسیر مجمع‌البیان می‌نویسد: به هرچیزی که سرشت انسان از آن متنفر است نجس گفته می‌شود. سوره توبه آیه 28 : ای کسانی که ایمان آورده‌اید، جز این نیست که مشرکان پلیدند، از این رو نباید پس از امسال به مسجدالحرام نزدیک شوند؛ اگر هم از فقر و کسادی می‌ترسید خدا اگر بخواهد به زودی شما را از فضل خویش بهره‌مند می‌گرداند، مسلماً خدا دانای حکیم است".

[7] - در حالی که خداوند خود حتما می دانستند که اگر آنان بنشینند و بنویسند، آنچه خواهند نوشت تنها در استحکام ادبی و منطقی ممکن است مثل قرآن نوشته شود، در حالی که از نظر محتوا و کلام و سخن، به حتم، بر اساس اعتقاد و منطق فکری خود آنان، که در ضدیت با پیام اصلی قرآن است، خواهند نوشت، اما این اجازه و تحدی را دارد، که علما و صاحبان سخنِ مخالف را به مبارزه طلبی کلامی و سخن فرا می خواند، چرا که سخن خود را آنقدر مستحکم می داند که نوشته آنان، به ضعف این سخن نمی انجامد، و این ناشی از اعتماد به نفس نازل کننده آیات است، حال ما مسلمانان، و مدعیان پیروی از جنین خدایی را چه شده است که این چنین اعتماد به نفس خود را از دست داده ایم، و این چنین واکنش قهری نشان دهیم.

[8] - سوره نازعات آیه 24 "آنگاه گفت : من پروردگار بزرگ شما هستم" فَقال اَنا رَبُکم اَلاعلی

[9] - "شیطان موجودی غیر فیزیکی در ادیان ابراهیمی است که به عقیده باورمندان به آن، انسان‌ها را گمراه و به انجام گناه ترغیب می‌کند. براساس تفسیرهای کتب دینی اسلام، ابلیس یکی از جن‌ها بود که بر اثر پارسایی زیاد به درجه فرشتگان راه یافت و مقرب‌ترین نزد خدا گشت، زمانی که خداوند آدم را آفرید به همه ی فرشتگان از جمله ابلیس گفت به او سجده کنند اما شیطان بخاطر تکبر و غروری که داشت سجده نکرد و گفت من از آتش هستم و این از خاک، من برتری دارم چگونه می‌توانم به این سجده کنم؟ پس جزای نافرمانی از خدا، رانده شدن از بهشت بود در این هنگام شیطان که از آدم متنفر شده بود از خداوند به ازای پرستش و عبادت فراوانی که انجام داده بود برای خود فرصت خواست تا آدم و فرزندانش را فریب دهد و خداوند نیز به او تا روزی معین مهلت داد، در تاریخ طبری در روایاتی از ابن‌عباس نقل شده: ابلیس از فرشتگان بود و نامش عزازیل بود و در زمین ساکن بود. فرشتگان ساکن در زمین جن نام داشتند. ابلیس به عبادت همی کوشید و در دانش از همه پیش بود و به همین سبب مغرور شد و در برابر فرمان خدا عصیان نمود.  در شاخه‌ای از عرفان به این نظر که شیطان فقط خدا را لایق سجده شدن می‌دانست و این امر به عشق بالای شیطان به خدا تعبیر شد، به نقلی بسیاری از عرفا به دنبال این سطح عشق نسبت به خدا بودند. اما شیطان چون خودش را بالاتر از انسان می‌دید از روی تکبر و حسادت به او سجده نکرد؛ و بنا به نظر بسیاری از دانشمندان الهیات، پایه و اساس تفکر و ذات وجودی شیطان، از الهیات زرتشتی وارد ادیان ابراهیمی شده‌است. به‌خصوص بعد از تبعید یهودیان به بابل و آشنایی آنان پس از فتح بابل با آیین و فلسفهی وجودی اهریمن در آیین زرتشت. با مطالعه دقیق تورات و در نظر گرفتن بازه  زمانی به‌راحتی می‌توان متوجه شد که شیطان و ارواح پلید بعد از مراجعت یهودیان از تبعید در آیین یهودیت به متون تورات وارد گردیده‌است"

[10] - آشوب، جدال، جرو بحث، جنگ، خصومت، دعوا، ستیزه، کشمکش، مجادلت، مکاوحت، مناقشه، (کلمه نزاع در مقابل مصالحه قرار می گیرد)

[11] - برخی از آثار سلمان رشدی به ترتیب سال نشر از این قرار است :

۱۹۸۱/ بچه‌های نیمه‌شب

۱۹۸۳/ شرم

۱۹۸۸/ آیات شیطانی

۱۹۹۸/ هارون و دریای قصه‌ها

۱۹۹۰/ در حسن نیت

۱۹۹۲/ جادوگر شهر اُز

۱۹۹۴/ شرق، غرب

۱۹۹۸/ ماهاتما گاندی

۱۹۹۹/ زمین، زیر پای او

۱۹۹۹/ تصور کن هیچ بهشتی وجود ندارد

۲۰۰۱/ خشم

۲۰۰۲/ گامی به آن سوی خط

۲۰۰۵/ شالیمار دلقک

۲۰۰۸/ جادوگر فلورانس

۲۰۰۸/ بهترین داستان‌های آمریکایی

۲۰۰۹/ یک ترشی خوب

۲۰۱۰/ لوکا و آتش زندگی

۲۰۱۲/ جوزف آنتون (خاطرات)

۲۰۱۵/ دو سال و هشت ماه و بیست و هشت شب

۲۰۱۷/ کاخ طلایی

[12] - "سیّد احمد حُکم‌آبادی (۸ مهر ۱۲۶۹ – ۲۰ اسفند ۱۳۲۴) که بعدها نام خانوادگی کَسرَوی را برگزید، تاریخ‌نگار، زبان‌شناس، پژوهشگر، حقوق‌دان و اندیشمند ایرانی بود. وی استاد ملی‌گرای رشته حقوق در دانشگاه تهران و وکیل دعاوی در تهران بود. احمد کسروی در حوزه‌های مختلفی چون تاریخ، زبان‌شناسی، ادبیات، علوم دینی، روزنامه‌نگاری، وکالت، قضاوت و سیاست فعالیت داشت. وی بنیانگذار جنبشی سیاسی اجتماعی با هدف ساختن یک «هویت ایرانیِ سکولار» در جامعه ایران، موسوم به جنبش «پاک‌دینی» بود که در دوره‌ای از حکومت پهلوی شکل گرفت. کسروی خواستار مبارزه با «واپس‌ماندگی فکری و علمی» و روشن‌گری در تمامی وجوه زندگانی بود؛ وی از آنچه «اوضاع زندگی، خرافه‌گرایی و آداب اجتماعی» مردم ایران می‌دانست انتقاد داشت؛ موضع‌گیری‌های احمد کسروی در برابر کیش‌های رایج و نهادهای مذهبی و اخلاقی و مسلک‌ها و ارزش‌های سنتی و فرهنگی و تاختن او به باورهای دینی و فرهنگی از تشیع و بهائیت گرفته تا شعرهای خیام، حافظ، سعدی و دیگران شاعران ایرانی، از جمله مواردی بود که مخالفت‌های بسیاری را علیه او برانگیخت. آثار احمد کسروی بالغ بر ۷۰ جلد کتاب به زبان‌های فارسی و عربی است. از مهم‌ترین آثار کسروی می‌توان به دو کتاب تاریخ مشروطهٔ ایران و تاریخ هجده ساله  آذربایجان اشاره کرد که از مهم‌ترین آثار مربوط به تاریخ جنبش مشروطه‌خواهی ایران هستند و تا به امروز مراجع اصلی محققان درباره جنبش مشروطیت ایران بوده‌اند. وی در کتاب آذری یا زبان باستان آذربایجان، برای نخستین‌بار این نظریّه را مطرح کرد که زبان تاریخی منطقه  آذربایجان پیش از رایج‌شدن زبان ترکی آذربایجانی که مورخان از آن به نام «آذری» یاد کرده‌اند، زبانی از خانواده  زبان‌های ایرانی بوده‌است. این نظریه امروز در میان دانشمندان به‌طور عام پذیرفته شده‌است. احمد کسروی در ۲۰ اسفند ۱۳۲۴ و در سن ۵۵ سالگی، در اتاق بازپرسی ساختمان کاخ دادگستری تهران به ضرب «گلوله و ۲۷ ضربه چاقو» توسط افراد گروه «فدائیان اسلام»، ترور شد".

[13] - فرهنگ دهخدا : "طبق بزرگی را گویند که از چوب ساخته باشند چه طبق کوچک را خوانچه گویند. (برهان قاطع). سفره  فراخ و گشاده . (ناظم الاطباء)."

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نظرات (19)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
This comment was minimized by the moderator on the site

کسروی و سه خاطره
سهند ایرانمهر

هشت مهر زادروز احمد کسروی، تاریخ‌نویس و پژوهشگر است. داوری منصفانه در مورد کسروی کار سهل و ممتنعی است. سهل از این منظر که می‌شود حدس زد روشنفکری که حافظ را «پرت‌وپلا گو» و مولوی را «بدآموز صوفی » می‌دانست تا چه حد در بیان برخی نظرات خود، افراطی بوده است. ممتنع نیز از این جهت که تلاش او در پالایش زبان و احیای واژه‌های فراموش شده زمینه‌ساز ساخت بستری جدید در مقوله زبان و نثر فارسی شد و نمی‌توان خدمات او را به ادب فارسی نادیده گرفت.
مرگ او هم تراژدی دردناکی از سرنوشت کسی است که زبان تیغ؛ به جای نقد، در حقش -بی‌هیچ مخالفتی! - روا داشته شد. بهترین نقدی که بر کسروی خوانده‌ام از محمدعلی همایون‌کاتوزیان در کتاب «هشت مقاله» بوده است اما سه روایتی را که برای امروز خالی از لطف نیست، در اینجا می‌آورم:

روایت اول از سعید نفیسی، کتاب خاطرات ادبی، سیاسی و جوانی (به کوشش علیرضا اعتصام نشر مرکز):
اصل در زبان سماع است نه قیاس. چون در زبان فارسی پاپوش و سرپوش و...داریم نمی‌توان بینی پوش و ناف پوش هم اختراع کرد و باید به حد قدما اکتفا کرد. مرحوم کسروی در این زمینه بی‌باک بود و بی‌گدار به آب می زد. از طرف دیگر آنچه درباره سعدی و حافظ و تصوف و دین شیعه گفت نه تنها به نفع ایران نبود بلکه صریحا می گویم مغرضانه بود. بالاتر از همه به کسانی پرخاش می‌کرد که اصلا درباره آنها اطلاع نداشت. تولستوی و آناتول فرانس را نخوانده بود و بدیشان خرده‌های نادرست می گرفت. این کارهای او بیشتر از این حیث مرا ناراحت می‌کرد که وی محقق بسیار باسواد و کتاب خوانده‌ای بود. کسی که آن سه جلد بی نظیر «شهریاران گمنام» را نوشته است دیگر نباید از این سستی‌ها و فتورها و تعصب‌های ناروای عجولانه به کار می برد.
... خبر کشته شدن وی را در دادگستری به من دادند. جهان، پیش چشمم تیره شد. واقعه ای ناگوارتر از این به یاد ندارم. مردی را در جایی که همه جانی و آدم‌کش باید در آن امان داشته باشند، در پای میز بازپرس با جوانی که همراه وی آمده بود کشته بودند و زشت‌تر از این، کاری در جهان ممکن نبود. آن هم چه مرد؟...اینک آن مرد نیست اما کارهای او در میان ما هست. در برابر لغزش‌هایی که داشته است آثار جاودانی از او مانده. لغزش‌های او را به کارهای سودمندش می‌بخشیم. او را بزرگ می‌دانیم .. خطاکار آن کسی است که همیشه خطا کرده است. در همه جای جهان خطای یک روزه را به صواب چند روزه می بخشند...این رسم را برنیندازید وگرنه به زیان آدمی زادگان است.

روایت دوم خاطره مهندس محمد کیوان از کتاب خاطراتی از اللهیار صالح به اهتمام دکتر سید مرتضی مشیر . نشر مهراندیش:
در سفر شنیدم که هژیر، وزیر دربار توسط شخصی به نام «امامی» ترور شده است. آقای اللهیار صالح به محض شنیدن این خبر با تعجب گفت: «سبحان الله». دلیلش را پرسیدم، گفتند:
در کابینه قوام، من وزیر دادگستری بودم و هژیر وزیر دارایی. در یکی از جلسات هیات دولت مرحوم قوام نامه‌ای ارایه داد که در آن مرحوم آیت الله بهبهانی خواستار آزادی امامی، قاتل کسروی شده بود. من گفتم قضیه در دادگاه نظامی طرح است و ربطی به دادگستری ندارد. در این موقع هژیر آغاز سخن کرد و اجرای حکم آیت الله را واجب شرعی دانست و مدتی در اطراف آن صحبت کرد. البته همه دانستند که نظر او بیشتر جلب توجه آیت الله است. امامی بعدا آزاد شد. با نهایت تعجب امروز مشاهده می‌کنیم که همان امامی مورد حمایت هژیر، قاتل او شده است.

روایت سوم از دکتر مصطفی محقق داماد به نقل از رسول جعفریان:
آقای دکتر مصطفی محقق داماد، بسیار خوش محفل و خوش مجلس هستند و سرشار از خاطره. آقای دینانی یکبار می گفتند ایشون لوح محفوظ است. آن شب (در جشن عقد فرزند دکتر لاریجانی) نکته جالبی نقل کردند. گفتند زمانی که رئیس بازرسی بودم، حاجب خبر داد که شخصی آمده و می‌گوید پسر کسروی است. خوب آمد داخل اتاق. مشکلی در ارتباط با خوزستان داشت که پیگیری کردم. بعد از او پرسیدم نکته ای در باره پدرت بگو که ما نشنیده باشیم. گفت زمانی که خواستیم پدر را دفن کنیم، مانع می‌شدند. ظاهرا خواستند قبرستان ظهیرالدوله دفن کنند که آنجا دست صوفی‌‌ها بود و رئیس‌شان مانع شد. بالاخره او را بردیم در جای دیگری. مردم آن روستا گفتند اینجا دفن نکنید، آب زمین ما خشک می‌شود. ما گفتیم تعهد می‌دهیم اگر خشک شد، خسارت شما را بدهیم. اتفاقا آن سال باران زیادی آمد و سیل خسارت فراوانی به درختان آنها زد. آمدند و گفتند شما گفتید خسارت شما را می‌دهیم. ما گفتیم: تعهد ما این بود که اگر آب شما خشک شد خسارت بدهیم حالا که سیل آمده تعهدی نداریم!
@sahandiranmehr

This comment was minimized by the moderator on the site

نگاه متفاوت (احمد زیدآبادی)
پیامبر رحمت و حکم سب‌النبی
روزنامه هم‌میهن، ۱۰مهر ۱۴۰۲

در وصف پیامبر اسلام - که درود خدا بر او باد- آورده‌اند که لباس زرد با آستین‌های کوتاه می‌پوشید. بر الاغ برهنه سوار می‌شد. زلف‌های بلند خود را به روی شانه‌هایش رها می‌کرد و بر آنان روغن خوشبو می‌زد. چشمانش را سرمه می‌کشید. با یارانش به صورت دایره‌وار می‌نشست تا مجلس‌شان بالا و پایین نداشته باشد. خانه‌اش کوچک و محقر بود. ملک و املاکی نداشت. گاه یک ماه می‌گذشت و از مطبخ خانه‌اش دودی برنمی‌خاست. در برابر زخم زبانِ دشمنان و آزار آزارگران صبور و مهربان بود. روزی فردی که هر روز از بام خانه‌اش به سر و روی او در هنگام عبورش از کوچه زباله یا شکمبۀ گوسفند خالی می‌کرد، غایب شد. با مهربانی سراغش را گرفت و پرسید؛ چرا از این «دوست» ما امروز خبری نشد؟ گفتند بیمار شده است و او به عیادتش رفت.
در مقابل رفتار تندخویانه و بی‌ادبانۀ بادیه‌نشینان صبر و تحمل عجیبی داشت و اهانت آنان را با نرمی و خوش‌رویی پاسخ می‌گفت. گفته‌اند روزی عربی بادیه‌نشین از گرد راه رسید و با گستاخی پیامبر را مخاطب قرار داد و گفت: یا محمد! تو زنی زیبا داری و حال آنکه زن من زشت و آفتاب‌سوخته است، نمی‌شود زنان‌مان را معامله کنیم؟ پیامبر با شکیبایی و متانت به او گفت: خداوند اجازۀ چنین کاری را نداده است.
محمد چون بندگان می‌زیست، بی‌هرگونه امتیازی، بی‌هرگونه تجملی، بی‌هرگونه تکلفی، بی‌هرگونه تشریفاتی، بی‌هرگونه نخوت و غرور و تبختری، مهربان و فروتن و خوش‌خلق و مطبوع و بخشنده و شریف بود. به همین دلایل قرآن او را رحمتی برای تمام عالمیان دانسته است.
انسانی با چنین خلق و خویی، آیا ممکن است مجازات اهانت‌کنندگان به خود را مرگ بداند؟ آیا باورپذیر است که محمد کسی را که به او بی‌ادبی و اهانت کرده باشد، مستحق مرگ بداند؟ نه مطلقاً باورپذیر نیست. پس فقیهان حکم سب النبی را از کدام منبع استخراج کرده‌اند؟
بدون تردید سبّ پیامبر عملی نکوهیده و از سر جهل یا عقده‌گشایی است و مستوجب انزجار و نکوهش. اما مجازات مرگ برای چنین عملی، چگونه با خلق و خوی نرم و ملاطفت‌آمیز و مهربانی و سعۀ‌صدر بی‌نهایت او
سازگار است؟
در قرآن که چنین حکمی نیامده است، در سیره هم فراوان روایاتی است که از حلم و بردباری پیامبر و امامان در برابر اهانت‌کنندگان حکایت دارد. پس آیا حکم مرگ برای ساب النبی ناشی از برخی ملاحظات سیاسی مربوط به دوران خاصی از تاریخ اسلام توسط برخی از فقیهان نبوده است؟ مثل حکمی که بنیانگذار جمهوری اسلامی به دلایل سیاسی علیه سلمان رشدی صادر کرد اما در موارد مشابه آن سکوت کرد؟
آیا صرفِ آنکه فقیهان متقدم فتوا به مرگ اهانت‌کنندگان پیامبر داده‌اند، برای تأیید این حکم از سوی فقیهان متأخر کفایت می‌کند؟ آیا نیاز به اجتهاد تازه در این‌باره نیست؟ آیا این حکم بهانۀ لازم به دست اسلام‌ستیزان نمی‌دهد که پیامبر و پیروانش را به نفی هر سطح از رواداری و حلم متهم کنند تا جایی که جانی را در برابر کلامی زشت می‌ستانند؟
در سفر اخیرم به اراک گفته شد که یک قاضی تندخو جوانی را که بر اثر مصرف شیشه به پیامبر اهانت کرده، سزاوار مرگ دانسته و با صدور حکم اعدام، جان او را گرفته است. با آنکه در همین احکام کنونی نیز ناهوشیاری فرد در حین ناسزاگویی به پیامبر سبب اسقاط حد می‌شود، اما قاضی این نکته را نپذیرفته و با این استدلال که چرا دیگر مصرف‌کنندگان شیشه به پیامبر اهانت نمی‌کنند، بر حکم مرگ جوان اصرار کرده است!
فقه در صورت سنتی آن نیاز به بازبینی و بازسازی عمیق دارد. آیت‌الله خمینی در اواخر عمر خود بر این نیاز تأکید کرد و گفت که توجه به دو عنصر حیاتی مکان و زمان در اجتهاد و صدور فتوا ضروری است. چرا این رهنمود راهگشا به کلی نادیده گرفته شده و هرگونه درخواست برای اجتهاد تازه در احکام و فتاوایی که در این روزگار وهن اسلام است، با تهدید به ارتداد و تکفیر سرکوب می‌شود؟ اگر عده‌ای از شجاعت آیت‌الله خمینی در زمینۀ تجدیدنظر اساسی در شیوۀ اجتهاد بی‌بهره‌اند، لااقل در راهی که او گشوده است، گامی بردارند.

This comment was minimized by the moderator on the site

سلمان رشدی : در واقع هیچ خدایی وجود ندارد

نگارش از Farhad Mirmohammad sadeghi با استفاده از Le Point
تاریخ انتشار ۰۲/۰۹/۲۰۲۳ - ۰۶:۰۰•به روز شده در ۱۲:۰۰

یک سال پیش سوء‌قصد به جان سلمان رشدی صدمات جبران‌ناپذیری از جمله از دست دادن بینایی یک چشم به او وارد آورد، نویسنده «آیات شیطانی» رمان جدید خود را با عنوان «شهر پیروزی» به چاپ رساند. مجله فرانسوی «لو پوئن» به مناسبت چاپ نسخه فرانسه این رمان با او گفتگو کرده است.
سلمان رشدی، نویسنده مشهور و صاحب سبک هندی‌تبار بریتانیایی-آمریکایی در سال ۱۹۸۹ و پس از انتشار کتابی با عنوان «آیات شیطانی» مورد غضب روح‌الله خمینی، رهبر انقلاب ۱۹۷۹ (۱۳۵۷) ایران قرار گرفت. آقای خمینی در فتوایی فرمان قتل و اعدام او را صادر کرد. آقای رشدی پس از این فتوی سال‌ها به صورت غیابی و با نام «جوزف آنتون» زندگی کرد. وی در سال ۲۰۱۲ اتوبیوگرافی خود از دوران اختفای پس از فتوای مزبور را با عنوان «جوزف آنتون: خاطرات» منتشر کرد. او نام جوزف آنتون از ترکیب نام دو نویسنده مشهور یعنی جوزف کنراد و آنتون چخوف ساخته بود. این نویسنده پرآوازه روز ۱۲ اوت ۲۰۲۲ در یک رویداد ادبی در موسسه چاتاکوا در غرب ایالت نیویورک مشغول سخنرانی راجع به «آزادی در هنر» بود که هادی مطر، ۲۴ ساله به روی صحنه پرید و با هجوم بر این نویسنده او را از ناحیه گردن و شکم با ضربات چاقو مجروح کرد. آقای رشدی از این حمله جان به در برد اما بینایی یک چشم خود را از دست داد و یک دست او نیز از کار افتاده است. سلمان رشدی چهارماه پس از این رویداد از رمان جدید خود پرده برداشت. این رمان که پیش از سوء‌قصد مزبور به رشته تحریر درآمده «شهر پیروزی» نام دارد و روایتگر داستان حماسی زنی در قرن چهاردهم میلادی در بخشی از هند امروز است. مجله لو‌پوئن به مناسبت انتشار نسخه فرانسوی این اثر برای نخستین بار در فرانسه با سلمان رشدی گفتگوی مفصلی در چهار بخش انجام داده که خلاصه‌ای از آن در این مطلب آورده شده است.
لوپوئن: شما می‌گویید «کلمات تنها برندگان هستند»، اما با این حال از زمان سوء قصد به شما در ماه اوت سال گذشته، بارها گفته شده که کتاب «آیات شیطانی» دیگر چاپ نخواهد شد...
سلمان رشدی: راهی برای اطلاع از آن ندارم، اما شاید همین‌گونه باشد، امیدوارم که این اتفاق نیفتد. استادان تاریخ من پیوسته به من آموختند که همین که بفهمیم یک رویداد در زمان وقوع چگونه اتفاق افتاده است به اندازه کافی پیچیده است تا سراغ این که اگر فلان اتفاق نمی‌افتاد یا دیرتر اتفاق می‌افتاد چه می‌شد نرویم. این تخیل است...
لوپوئن: اما «آیه‌های شیطانی» هم تخیلی است. چرا صحبت‌ درباره اسلام آنقدر پیچیده است؟
سلمان رشدی: نه فقط اسلام. هر دینی که سیاسی شود. به نظر من ما باید بین ایمان فردی که مردم آن را به عنوان امری شخصی می‌پندارند و دین سیاسی که مثل هر امر سیاسی دیگری به کار همه کار دارد، تمایز قائل شویم. ما باید در این مورد تمایزی روشن قائل شویم و این امری بسیار ساده است.
لوپوئن: در نخستین حضور عمومی خود پس از سوءقصد، در ماه مه در مراسم انجمن قلم آمریکا گفتید «تروریسم نباید ما را به وحشت بیاندازد. خشونت نباید ما را منصرف سازد». نظرتان راجع‌به قرآن‌سوزی‌ها در سوئد به بهانه آزادی بیان چیست؟ آن‌جا که کتاب‌ها سوزانده شوند، انسان‌ها هم سوزانده خواهند شد هاینریش هاینه نویسنده
سلمان رشدی: من همیشه شدیدا مخالف سوزاندن هر کتابی بوده‌ام، هرچه می‌خواهد باشد. جمله معروف هاینریش هاینه در نمایشنامه مشهور او با نام المنصور که به قرآن‌سوزی مسیحیان در گرانادا اشاره دارد را به یاد بیاوریم: «آن‌جا که کتاب‌ها سوزانده شوند، انسان‌ها هم سوزانده خواهند شد"
لوپوئن: از زمانی که نزدیک بود جان خود را از دست بدهید، گویا همه به شما علاقه پیدا کرده‌اند. این را چطور توضیح می‌دهید؟
سلمان رشدی: فکر می‌کنم آن اوایل که این فتوا صادر شد، مردم آن را واقعی نمی‌پنداشتند و فکر می‌کردند اقدامات امنیتی که هزینه زیادی هم دارد، بیهوده است. این که من کشته نشدم باعث شد مردم فکر کنند که خوب کسی به دنبال کشتن من نیست. اگر غیر از این بود که تا به حال کشته شده بودم! از زمانی که نزدیک بود بمیرم، یک جور «اوه، انگار واقعی بود» به وجود آمد. پس از پانزده ضربه چاقو، همه‌چیز به گونه‌ای بهتر شد. بنابراین، با این وجود خیلی خوب است که پس از این حمله همه این‌چنین مهربان شدند. چون همیشه این‌طور نبوده است....
لوپوئن: دیگر کسی نمی‌گوید تقصیر شماست که این کتاب را نوشتید و نباید چنین چیزی می‌نوشتید...
سلمان رشدی: کسانی که از این حرف‌ها می‌زدند، سکوت پیشه کردند، چون فهمیدند حرف‌هایشان نمود خوبی ندارد. حتی اگر درقالب مقاله یک استاد دانشگاه کلمبیا و یا شخصی اینگونه مبنی بر این‌که آزادی بیان این روزها به یک ایده نومحافظه‌کارانه بدل شده و نو‌محافظه‌کاران برای دفاع از این آرمان از من استفاده کرده‌اند چنین حرف‌هایی زده شده باشد، واقعیت این است که چنین حرف‌ها و مواضعی فاجعه‌بار است. زیرا اگر چپ‌های «اصلاح‌طلب» دفاع از آزادی بیان را کنار بگذارند، آن را عملا به دشمن واگذار کرده‌اند و در این صورت بسیاری فرصت توجیه فرقه‌گرایی و نژادپرستی را می‌یابند...
لوپوئن: در کتاب جدیدتان (شهر پیروزی) زنان در خط مقدم داستان و حتی در موضع قدرت قرار دارند. آیا قصد شما نوشتن رمانی فمینیستی بود؟
سلمان رشدی: درواقع بدم هم نمی‌آید اگر چنین برداشتی از آن شود! در این رمان زنی از ترجیحش بر نگاه متفاوت مردان به زنان می‌گوید. این رمان برگرفته از حال روز کنونی هند است، هند نارندرا مودی، جایی که با توجه به خشونت روزافزون علیه زنان، موقعیت آنان به شدت در حال تضعیف است. می‌خواستم داستانی عظیم با ریشه‌های تاریخی بنویسم که توانایی جهانی شدن داشته باشد. یکی از جنبه‌های جذاب نوشتن رمان تاریخی این است که حتی اگر ماجراهای داستان شما در هفتصد سال پیش اتفاق افتد، در واقع شما به صورت پنهانی رمانی درباره حال می‌نویسید.
لوپوئن: هومر همین را می‌گوید...
سلمان رشدی: اما واقعیت دارد؛ شما می‌توانید ایلیاد را همچوم یک داستان کاملا معاصر بخوانید.
لوپوئن: در «شهر پیروزی» نسب دختران، اگرچه خارق‌العاده است اما بر دودمان پسران که بسیار معمولی است غلبه ندارد. چه چیزی در پادشاهی بیسانگا فاسد است؟
سلمان رشدی: همان‌طور که می‌دانید داستان از زمانی آغاز می‌شود که «پامپا» در کودکی شاهد خودسوزی مادرش در آتشی است که جنازه پدرش در آن می‌سوزد. بیوگان چون مردانشان کشته‌شده بودند، دست به خودکشی می‌زدند. این واقعیتی در هند بود. در واقع این بریتانیایی‌ها بودند که بیوه‌سوزی را لغو کردند. پامپا از این اتفاق چنان وحشت‌زده است که با خود می‌گوید: «دیگر هرگز و سپس تلاش می‌کند تا مردمش را قانع کند که حکم‌رانی زنان امری ممکن است. اما مسئله این است که مردم برای چنین چیزی آمادگی ندارند. حتی فکر نمی‌کنم مردم آمریکا اکنون آماده یک رئیس جمهوری زن باشند. البته که مثال نقض در تاریخ بسیار وجود دارد. مثلا ایندرا گاندی، آنگلا مارکل، مارگارت تاچر و....
لوپوئن: کامالا هریس شانسی ندارد؟
سلمان رشدی: نه متاسفانه، با این که من هوادار واقعی او هستم اما فکر می‌کنم شهرت او در این چهار سال اخیر روبه افول رفته است. دقیق‌تر بگویم، من گزینه‌ای را در جناح راست می‌بینم...
لوپوئن: چه کسی؟
سلمان رشد: نیکی هیلی... البته این موضوع من را می‌ترساند. ولی مساله ترس من نیست. این مساله که هنوز یک زن می‌تواند حکومت کند موضوع اصلی است.
لوپوئن: در رمانتان پیوند جالبی میان قلم پر و پرنده برقرار می‌سازید. این که یکی از دیگری می‌آید اتفاقی نیست زیرا هر دوی آن‌ها شما را قادر به پرواز می‌سازد. آیا شما ادبیات را همیشه این‌گونه می‌بینید؟
سلمان رشدی: تصویر پرواز؟ بله، می‌توانید چنین بگویید. من وقتی می‌نویسم شادتر و نیرومندترم. زمانی که کتابی در ذهنم نیست احساس می‌کنم چیزی در دنیا اشتباه است و تنها هنگامی که سر میزم می‌نشینم و می‌نویسم آن سر جایش قرار می‌گیرد و شکلی درست پیدا می‌کند.
لوپوئن: آیا کاهش اقبال به مطالعه در بین جوانان و یا حتی کنار رفتن کتاب در مقابل دیگر اشکال روایتگری، شما را به عنوان نویسنده نگران نمی‌کند؟
سلمان رشدی: یکی از چیزهایی که من در طول این نزدیک به پنجاه سال حضور در دنیای ادبیات آموخته‌ام این است که ادبیات مانند هرچیز دیگری در این دنیا تابع مد است و مدها هم همان‌طور که می‌دانید، می‌آیند و می‌روند.
لوپوئن: کارل لاگرفیلد می‌گوید: «مد همان‌چیزی است که از مد می‌افتد.»
سلمان رشدی: راست می‌گوید. وقتی شروع به انتشار کارهایم کردم، ما یعنی کازئو ایشی گورو، مارتین آمیس، یان مک‌ایوان، ژنت وینتراستون، آنجلا کارتر و من گروهی جوان نویسنده بودیم که مثل خواننده‌هایمان تشنه کتاب‌های جاه‌طلبانه و جدید و تا حدود وحشی بودیم. به نظر می رسد که اکنون دوره و زمانه بسیار محافظه کارانه‌تر شده و مردم خواهان کتاب‌های ساده تر و به‌ویژه واقع‌گرایانه‌تر هستند. گویی مردم کم کم نسبت به تخیل بی‌اعتماد شده‌اند. این درحالی است که تمام هدف تخیل برای یک نویسنده ابداع چیزهای جدید است.
من شخصا هیچ‌وقت به فکر نوشتن یک خودزندگی‌نامه (اتوبیوگرافی) نیفتاده‌ بودم. چه‌کسی به همچین چیزی علاقه داشت؟ و ناگهان متاسفانه زندکی من برای دیگران جالب شد. همان‌طور که به شما گفتم اکنون قصد دارم تنها با هدف ارائه نسخه خود از ماجرا، یک اتوبیوگرافی درباره سوءقصد بنویسم. و بدون جدایی از کار رمان‌نویسی خود که درواقع «خودزندگی‌نامه تصوراتم» و آن‌چه ترجیح می‌دهم است. پس برای من، کاهش آشکار در مطالعه تنها یک مد و گذراست. نسل جدیدی خواهد آمد و طعم ادبیات را دوباره کشف خواهد کرد.
لوپوئن: حتی برغم سلطه هوش مصنوعی؟ مغز انسان بسیار انعطاف‌پذیر و در حال حاضر در برای تمرکز طولانی مدت با مشکل مواجه است. به نظر شما او همچنان قادر خواهد بود برای زمانی طولانی بر روی چیزی تمرکز کند و آیا هوش مصنوعی جایگزین نویسندگان نخواهد شد؟
سلمان رشدی: من در این مورد متخصص نیستم. اما متن‌هایی که هوش‌ مصنوعی تولید کرده را خوانده‌ام، فاقد طنز و شاعرانگی است.
لوپوئن: درحال حاضر بله...
سلمان رشدی: بله درحال حاضر، کار ما تمام است و در این مورد من خوشحالم که ۷۵ ساله‌ام و نه ۲۵ ساله. اما فکر می‌کنم شعرا و داستان‌نویسان هنوز اندکی فرصت دارند. خطر فوری فیلمنامه نویسان سینما و تلویزیون را تهدید می‌کند. زیرا واضح است که به وسیله هوش مصنوعی می‌تواند تمام سریال‌های نت فلیکس را در آینده تامین کند و این کم و بیش یکی از مسائل اعتصابات فعلی هالیوود است.
لوپوئن: شما همچنان طرفدار پروپاقرص «هزار و یک‌شب» و شخصیت «شهرزاد» هستید. اما آیا هنوز هم به نظر شما داستان‌سرایی می‌تواند جان انسان‌ها را نجات دهد و مرگ را دفع کند؟ چون حداقل در مورد خود شما برعکس عمل کرده و داستان‌هایتان برای شما خطر جانی به همراه داشته است.
سلمان رشدی: همه‌چیز به این بر می‌گردد که زندگی را چگونه برای خود معنا می‌کنید. به نظر من، از منظر یک نویسنده قمار بیشتر در مورد جاودانگی است....
واضح‌تر بگویم. اگرتنها با هدف پرفروش بودن و پول‌دار شدن می‌نویسید، آنچه گفتم را فراموش کنید. اما اگر نویسنده‌ای از نوع دیگر هستید، آن‌گونه که من تلاش می‌کنم باشم، شما می‌خواهید آثارتان بیش از شما زندگی کنند و حتی پس از مرگتان خوانندگان را به خود جلب کنند. مارتین آمیس، دوست فقید من می‌گفت: «هرآنچه انجام می‌دهیم برای این است که یک ردیف کتاب در قفسه کتاب‌ها باشیم و بتوانیم بگوییم، ببینید از این‌جا تا آن‌جا منم.» به نظر من این توصیف دقیقا حقیقت ما را به تصویر می‌کشد. نام من اکنون بر ۲۲ کتاب است و می‌توانم بگویم «از اینجا تا آنجا منم.»
لوپوئن: بیست و دو کتاب و سه‌چهارمش پس از فتوا نوشته شده است. تروریست‌ها شکست خوردند....
سلمان رشدی: می‌توانیم این را بگوییم. «آیات شیطانی» تنها پنجمین اثر چاپ شده من بود. پس بله، از این بابت آن‌ها شکست خوردند. اما خوب، آن‌ها تا حدودی هم زندگی من را از بین بردند. اما درست است. نتوانستند زندگی هنری من را نابود کنند. فکر می‌کنم اگر کسی رمان‌های من را بدون اطلاع از ماجرای زندگیم بخواند، نتواند تاثیر فتوای ۱۹۸۹ را در آن‌ها بیابد. شاید به این خاطر است که خیلی زود به راه‌های مختلفی که فتوا ممکن است زندگی من را نابود کند فکر کردم.
نخست، از طریف فیزیکی: ممکن بود کسی من را بکشد و زندگی فیزیکی من را به عنوان یک هنرمند نابود کند. اما فتوا حتی اگر کسی من را نمی‌کشت می‌توانست روان من را از بین ببرد. مثلا من را به نویسنده «کتاب‌های ترسناک» تبدیل کند. کتاب‌هایی که ‌آن‌ها را برای خودداری از مشکل پیدا کردن با مردم می‌نوشتم. یا من را به نویسنده «کتاب‌های انتقام» بدل می‌ساخت و من آن‌ها را با هدف حمله به کسانی که به من حمله کردند می‌نوشتم. اما در هر صورت من به «مخلوق آن رویداد» بدل می‌شدم و فردیتم به عنوان یک هنرمند از بین می‌رفت تنها راهی که می‌توانستم از آن رویداد نجات پیدا کنم این بود که به تلاش برای بدل شدن به نویسنده‌ای که همیشه می‌خواستم باشم ادامه دهم و وقتی شما پنج کتاب نوشتید، به صورت کلی می‌دانید چه‌طور نویسنده‌ای هستید. به خودم گفتم: «به این مسیر می‌روم و نمی‌گذارم هیچ‌کس من را از آن منحرف سازد.» نخستین کتابی که پس از فتوا نوشتم «هارون و دریای قصه‌ها» بود. در این کتاب به نوعی می‌خواستم به پسرم توضیح دهم که چه بر سر بابا آمده است. اما نخستین کتاب مخصوص بزرگسالان من بعد از فتوا «آخرین آه عرب مغربی» نام داشت. من حتی اگر هیچ اتفاقی هم برایم نیفتاده بود می‌توانستم آن را بنویسم. نکته مهم درمورد این کتاب این بود که نخستین کتاب من درباره هند بود بدون این‌که بتوانم به آن‌جا سفر کنم. من آن را در تبعید نوشتم و این که مردم ممکن بود گمان برند که ارتباطم را از دست داده‌ام به وحشتم می‌انداخت.
لوپوئن: شما در حقیقت اکنون به یک نماد تبدیل شدید. با این سلمان رشدی نمادگونه چگونه زندگی می‌کنید؟
سلمان رشدی: چنین بحثی را پیش‌تر با روبرتو ساویانو (نویسنده رمان مشهور گومورا که همچنان در معرض تهدید به مرگ از سوی مافیای ایتالیا زندگی می‌کند. سلمان رشدی یکی از نخستین مدافعین اوست.) داشتم. گویا بخشی از وجودم بر این باور است که جنگ هنوز پایان نیافته و بخشی دیگر در اتاق نشسته‌است سعی می‌کند راجع‌به چیزهای جالبی خیال‌پردازی کند. و باور کنید که من کاملا ترجیح می‌دهم دومی باشم. یک شخص به جای یک ایده، زیرا که ایده‌ها کتاب‌های خوبی نمی‌نویسند. اما افسوس گویا جهان نقشه‌های دیگری برای من دارد...
لوپوئن: پیش‌تر گفته بودید احساس می‌کنید فتوا را پشت سر گذاشتید. اکنون اشخاص دیگری هدف قرار گرفته‌اند و اتفاقی برای شما نخواهد افتاد. آن‌چه بر شما گذشت نشان داد که اشتباه می‌کردید.
سلمان رشدی: اشتباه می‌کردم و نمی‌کردم. پیش‌تر باید از خود در برابر تروریسم دولتی ایران محافظت می‌کردم. اما به نظر می‌رسد که این مساله دیگر امروز محلی از اعراب ندارد. من با ماموران سرویس‌های اطلاعاتی صحبت کردم و هیچ‌کدام قائل به وجود چنین تهدیدی نبودند. اما این چیزها نمی‌تواند شما را از شر یک «بچه دیوانه» در امان بدارد. تا آنجایی که اکنون می‌دانم سوءقصد کننده تنها بوده و در هیچ گروهی عضویت نداشته است. چطور می‌توانید از خود در مقابل یک بچه دیوانه محافظت کنید؟ این موضوع امنیت را به یک مساله جدی بدل می‌کند. درحالی که در بیست سال گذشته هیچ مشکلی پیش نیامده بود.
لوپوئن: نگاه شما به جنگ اوکراین در دروازه‌های اروپا چیست؟ این نیز جدال روایت‌هاست؟
سلمان رشدی: بله و این وحشتناک است. با توجه به این که مسئول این جنگ شخص کاملا بی‌وجدانی است، ما حتی در این مرحله هم نمی‌دانیم جنگ به کدام سو می‌رود. در رویدادی که انجمن قلم آمریکا در سازمان ملل برگزار کرد با یک نویسنده اوکراینی گفتگوی بسیار جالبی داشتم. او چیزی به من گفت که تا به‌حال هیچ کس از آن سخنی نگفته بود: «زبانی که پوتین با آن مردم روسیه را خطاب قرار می‌دهد، مملو از اصطلاحات عامیانه گولاک است. او لغاتی را به کار می‌گیرد که زندانیان اردوگاه‌های کار اجباری از آن‌ها استفاده می‌کردند. با این کار خود را در چشم مردم قربانی، انسان خوب و کسی که در محاصره شیادین قرار گرفته جا زده و آن‌ها را تحت تاثیر قرار می‌دهد.»
لوپوئن: بهترین چیزی که برای فرزندانتان به‌جا می‌گذارید چیست؟
سلمان رشدی: خداناباوری (آتئیسم). آن‌ها حداقل به اندازه من خداناباور هستند.
لوپوئن: چرا خداناباوری بهترین چیز است؟
سلمان رشدی: چون خدایی وجود ندارد و هرچه زودتر آن را بفهمید بهتر است.
لوپوئن: اما ایمان به خدا می‌توان یاری رسان هنگامه پریشانی باشد؟
سلمان رشدی: این تفاوت میان خیال و واقعیت است. در واقع، هیچ خدایی وجود ندارد. هرچه هم در زندگیشان اتفاق افتد، آن‌ها باید بر این موضوع واقف باشند. چون می‌دانم که در اوت گذشته هر دوی آن‌ها بسیار شوکه شدند و فکر می‌کنم خیالشان اکنون خیلی راحت شده است. امیدوارم که پدرشان را قرص و محکم‌تر از دشمن بیابند.
لوپوئن: چه سخنی با نسل آینده دارید؟
به آن‌ها می‌گویم، در زمانه‌ای زندگی می‌کنیم که افق دید افراد به نظر باریک می‌آید. آن‌ها تنها اطراف خود را می بینند. با این حال، تمام زندگی من وقف وسعت بخشیدن به افق‌های دید شد. به همین خاطر هم هست که برای مثال همیشه به دانشجویان می‌گویم: « متونی به زبانی غیر از زبان خود را بخوانید. متونی خارج از حاشیه امن خود بخوانید. تنها درباره افرادی که شبیه شما هستند و مثل شما فکر می‌کنند مطالعه نکنید. ما رسانه‌های اجتماعی را که چون هیولاهایی هستند به حال خود رها کردیم و نمی‌دانیم آن‌ها ما را با خود به کجا می‌کشانند و نابودمان می‌سازند. اما کتاب‌ها همچنان می‌توانند جهان‌گشا باشند. من خوشبین هستم. اوضاع بهتر خواهد شد. اما شاید عمر من کفاف ندهد.

This comment was minimized by the moderator on the site

آیات شیطانی؛ آشی داغ یا کاسه‌ای داغ.؟!
(مصائب یک فتوای کم ثمر و غیر بازدارنده تاریخی! )

(به بهانه ترور سلمان رشدی)

رضا کمال

احتمالا ترجمه کتاب آیات شیطانی را خوانده اید.
البته ترجمه های موجود، ضعیف و بعضا افتضاح است. ( چون مترجم های قابل، ریسک ترجمه آن را قبول نمیکنند).
لاجرم! خواننده ترجمه فارسی کتاب، با متنی پر از ضعف و گاه نامفهوم روبرو بوده و هست. بماند که اصولا یک ترجمه خوب هم به زیبایی و سلیسی زبان اصلی کتاب نیست.

برخی افراد که زبان انگلیسی را در سطح قابل قبولی می‌دانند، برای رفع این مشکل به اصل کتاب آیات شیطانی (سِی‌طنیک وِرسِس؛ Satanic verses) مراجعه کردند ولی‌ بدلیل متن ثقیل کتاب و استفاده از واژگان میراثی و سنگین انگلیسی، اغلب از خواندن درست آن عاجز مانده و بدلیل کُندی در پیشرفت داستان، ناگزیر؛ ادامه مطالعه را رها کردند. برای مترجمان غیر حرفه ای؛ گویی کتاب مذکور توسط شکسپیر نوشته شده است و نه یک هندی الاصل مقیم انگلبس.

بدین خاطر؛ عمده مراجع تقلید ما، احتمالا کمترین اطلاعاتی از روایت دقیق متن و فرا‌متن کتاب دارند و برخی نیز، یحتمل بدون تحلیل هرمنوتیک محتوی، نسبت به آن اظهار نظر کرده اند . خصوصا اینکه اساسأ داستان فوق تخیلی- روایی است و تحلیل چنین آثاری، نیاز غیر قابل انکاری به تحلیل نیت مؤلف و اثر نیت خواننده در برداشت درون متن و فرا متنی، دارد.

با این مقدمه، و ملاحظه موارد زیر و از آنجا که مرجع تقلید موظف به اجتهاد برای صدور فتواست و نظر مشاوران و اطرافیان بطور صرف، ملاک حجیت نیست و مسوولیت فتوا با عالم مجتهد است، سوالاتی در ذهن خواننده شکل میگیرد.

نخست آن که؛ ترجمه درستی از کتاب آیات شیطانی به فارسی وجود ندارد و محدود به دو یا سه ترجمه زیرزمینی است.
و با عنایت به اینکه مراجع تقلید علی الخصوص آیت الله خمینی (مفتی تهدیر الدمیت سلمان رشدی) از دانش تخصصی ادبیات انگلیسی، قطعا بهرمندی استاندارد نداشتند
و چون سطح ادبی و واژگان کاربردی درون کتاب بسیار بالا و دارای لغات و تعابیر ثقیل و مهجور است.

مراجع معظم تقلید ما، به استناد به چه تحلیلی (متنی و مؤلفی)، منظورِ رمان تخیلی آیات شیطانی را، توهین به پیامبر، قلمداد کرده‌اند.!؟!
(اساساً، کدام‌ فراز را محل بحث میدانستند؟!)

برای نگارنده محرز است که اقدام سلمان رشدی کاری نکوهیده بوده و وی می‌توانسته رمان خود را بگونه ای غیر سوءتفاهم ساز، ارائه کند ولی اقدام برای کشتن وی نیز با ملاحظات و آموزه های دینی وقتی سازگار است که وی محاکمه شده و از خود دفاع مسموع می‌کرد و درصورت ایستادن برسر موضع و اصرار بر اشتباه و عدم عذر خواهی از مسلمین، طبق حکم قاضی یا فتوای مراجع با وی برخورد میشد.
ایت روش، اسلام متمدن را به جهان معرفی می‌کرد و تمایز آن را به رخ جهان می‌کشید.

پ ن1: داستان کتاب آیات شیطانی، بر محور سقوط یک هواپیما در یک شهر مهجور می‌چرخد و روابط بین معدود مسافران بازمانده و شهروندان، قصه را به پیش می‌برد و با عنایت به نوشتار تمثیلی و هنری کتاب، ترجمه های موجود، دارای اشکالات مهمی است.
پ ن2: اعتراض های مردمی ابتدا از کشوری آغاز شد که معاندت تاریخی با هندوستان داشت و بدلیل همین اختلاف دینی، از هند، مستقل شد. پاکستانی‌ها، بیشتر از متن توهین، به توهین کننده که هندی بود، معترض بودند و این کار را ضربه توأم به شخصیت پیامبر و استقلال شخصیت پاکستان مسلمان می‌دانستند. طبعا بهتر نبود! دیگران درگیر اختلافات قومی تاریخی هند و پاکستان، نمی‌شدند؟!. و از طرفی کتاب مورد تبلیغ و ترویج قرار نمی‌گرفت!؟
بعد از کتاب فوق، شاهد آتش زدن و...... قرآن توسط کشیش آمریکایی و برخی عناصر رادیکال بودیم که تأثیر صدور چنین رفتارهایی از دو سوی مسلمان و ملحد، زیر سؤال قرارگرفت. تا جاییکه رفتارهای ملحدان تندرو نوعا بنفع جامعه مسلمان، تمام شده است. / تحلیل زمانه

تحلیل_زمانه @tahlilzamane

This comment was minimized by the moderator on the site

BJP silent, VHP condemns attack on Salman Rushdie
Nistula HebbarNEW DELHIAUGUST 16, 2022 18:55 IST
UPDATED: AUGUST 16, 2022 18:55 IST
SHARE ARTICLE2PRINTAAA

Mr. Rushdie was attacked while he was speaking at a literary event in New York on August 12th
BJP continues to maintain a studied silence over the attack on author Salman Rushdie last week, with spokespersons and leaders of the party only referring to a response by Minister for External Affairs S. Jaishankar over the issue, which basically acknowledged that the government had noted the matter and the response of other countries.

Mr. Rushdie, who had for years been the subject of a thread of murder due to a "fatwa" by the Iranian government in the 1980s after his book "Satanic Verses" had been released, was attacked while he was speaking at a literary event in New York on August 12th.

Minister for External Affairs, S. Jaishankar had, at an event in Bengaluru responded to queries stating, "I also read about it. This is something that the whole world has noticed and the whole world has reacted to such an attack."

While the BJP has been silent, the Vishwa Hindu Parishad has been upfront in condemning the attack on Mr. Rushdie. "We pray to God for the earliest recovery of he who has fought for freedom of expression for the last few decades at the cost of his security. The world has to identify, isolate and punish those against humanity. Why are the Muslim Ulema and their institutions silent on the cowardly attack on the writer and advocate of freedom of expression?" said Vinod Bansal, spokesperson for the VHP.

BJP framed ban
In the past, BJP had framed a ban on the book by the Rajiv Gandhi government as reflective of a double standard on issues of secularism where issues related to Hinduism are not treated the same.

Senior leaders say that while at any other time the BJP would have reacted on the attack on Mr. Rushdie, the international furore particularly in West Asian countries after party spokesperson Nupur Sharma's remarks on Prophet Muhammad had stayed their hand. Ms. Sharma, while a panelist on a TV show, had made some remarks that created an uproar among countries such as Qatar, United Arab Emirates, Saudi Arabia among others. She had been removed from her position as national spokesperson of the party and the government had had to face the summoning of its envoys by these countries for an explanation. The silence on the attack on Mr. Rushdie seems to be a fall out of that incident.

The BJP has however, been vociferously protesting against the murder of Kanhaiya Lal, a tailor in Udaipur, brutally killed for supporting BJP leader Nupur Sharma over her remarks on Prophet Muhammad, as also the murder of Umesh Kolhe, a chemist in Amravati by suspected Islamic fundamentalists, for reportedly the same reason.

“This is something that the whole world has noticed and the whole world has reacted to such an attack”
S. Jaishankar
Minister for External Affairs

This comment was minimized by the moderator on the site

مفسده صدور حکم مهدورالدم بودن رشدی و اجرای آن
محسن کدیور

کتاب آیات شیطانی سلمان رشدی به نظر اکثر قریب به اتفاق مسلمانان اعم از سنی و شیعه اهانت به خدا، پیامبر، قرآن و باورهای اسلامی است و می تواند از مصادیق کلمات نفرت انگیز hate speech)) تلقی شود. مطالبه اصلی مسلمانان احترام دیگران به باورهای آنها و پرهیز از اهانت و تمسخر این باورهاست. در غرب آنچه به باور مؤمنان اهانت یا تمسخر باورهای دینی محسوب می شود، یا به عبارت دیگر گفتارهای نفرت انگیز در حوزه دین نه تنها غالبا جرم نیست، بلکه از مصادیق آزادی بیان به حساب می آید. حال اگر در غرب کتابی منتشر شد که به باور غالب مسلمانان موهن است و از منظر غالب غربی تحقق آزادی بیان است چه باید کرد؟
مسلمانان بنیادگرا و اغلب مسلمانان سنتی به شیوه رایج در فقه سنتی با مرتد یا سابّ (اهانت کننده به مقدسات) خواندن نویسنده یا سازنده اثر موهن به دنبال حذف فیزیکی آنها هستند. در مقابل مسلمانان نواندیش از ارتداد و تکفیر و سبّ (اهانت به مقدسات) جرم‌زدایی کرده، معتقدند پاسخ این قبیل آثار را باید با نقد علمی، شکایت به دادگاه و اقدام فرهنگی مناسب داد. کشتن نویسنده یا سوء قصد به او راه درستی برای دفاع از اسلام نیست. اتفاقا برعکس، صدور حکم ارتداد و تکفیر و اقدام به حذف فیزیکی پدیدآورندگان آثار موهن نتیجه معکوس می بخشد، از یک سو به زشت کردن چهره اسلام و نمایش دینی خشن از آن می انجامد، از سوی دیگر به مظلومیت و شهرت این افراد منجر می شود، و از همه مهمتر هیچ تاثیری در محو آثار موهن ندارد.
نویسنده کتاب آیات شیطانی مسلمان زاده حنفی مذهب متولد هند، در زمان انتشار کتاب شهروند انگلستان، و اکنون شهروند آمریکاست. مطابق فقه سنتی (سنی و شیعه) سلمان رشدی سابّ النبی (اهانت کننده به مقدسات) محسوب می شود. چنین فردی مهدورالدم شمرده می شود (خونش هدر است) و هر کسی در صورت عدم مفسده می تواند او را به قتل برساند. از زاویه دیگر او مرتد فطری (به دلیل مسلمان زادگی) هم هست و بنا بر برخی اقوال حتی بر فرض توبه حکم قتلش منتفی نمی شود. (۱) مطابق آمار معتبر کشورهای پاکستان، عربستان سعودی، یمن و سودان بیشترین موارد ثبت تکفیر را داشته اند. (۲)

از جمله موارد مشهور صدور حکم ارتداد یا ساب النبی در دهه های اخیر این شش مورد است:

قتل فجیع احمد کسروی توسط بنیاد‌گرایان فدائیان اسلام در اسفند ۱۳۲۴ در دادگاه و در جریان محاکمه وی؛

اعدام متفکر و فعال سودانی محمود محمد طه در ژانویه ۱۹۸۵؛

حکم اعدام سلمان رشدی رمان‌نویس نویسنده کتاب آیات شیطانی توسط آقای خمینی (۲۵ بهمن ۱۳۶۷، فوریه ۱۹۸۹)

ترور نویسنده مصری فرج فوده در ژوئن ۱۹۹۲ بعد از صدور حکم ارتداد وی از سوی دادگاه؛

حکم ارتداد متفکر و قرآن‌پژوه مصری نصر حامد ابو زید توسط دادگاه شریعت در سال ۱۹۹۳، ولی دولت مصر مجازات سنتی ارتداد را در مورد وی اعمال نکرد و او به مرگ طبیعی در سال ۲۰۱۰ در مصر از دنیا رفت.

حکم قتل رافق تقی توسط محمد فاضل لنکرانی در سال ۱۳۸۵، که پنج سال بعد از مرگ مفتی با ضربات کارد انجام شد (سال ۱۳۹۰، نوامبر ۲۰۱۱) (۳) از این شش حکم ارتداد یا تکفیر سه مفتی شیعه هستند.
در مورد کتاب آیات شیطانی سلمان رشدی نخستین اعتراضها در هند و پاکستان و چند کشور اسلامی با ممنوعیت پخش کتاب، اعتراض مسلمانان شهر برادفورد انگلستان با سوزندان کتاب آیات شیطانی، تظاهرات مسلمانان اسلام آباد پاکستان و حرکت به سوی مرکز فرهنگی آمریکا، کشته شدن ۶ نفر و مجروح شدن بیش از ۱۰۰ نفر (۲۳ بهمن ۶۷)، تظاهرات مسلمانان هند و کشته شدن یک نفر (۲۴ بهمن)، قبل از صدور حکم آقای خمینی صورت گرفته است. (۴)
در حکم آقای خمینی نه واژه مرتد به کار رفته نه سابّ النبی. صرفا گفته شده است: «مؤلف کتاب «آیات شیطانی» که علیه‏‎ ‎‏اسلام و پیامبر و قرآن، تنظیم و چاپ و منتشر شده است، همچنین ناشرین مطلع از‏‎ ‎‏محتوای آن، محکوم به اعدام می باشند. از مسلمانان غیور می خواهم تا در هر نقطه که‏‎ ‎‏آنان را یافتند، سریعاً آنها را اعدام نمایند تا دیگر کسی جرأت نکند به مقدسات مسلمین‏‎ ‎‏توهین نماید و هر کس در این راه کشته شود، شهید است.» (۵)
آقای خمینی عملا سلمان رشدی را سابّ النبی و در نتیجه مهدورالدم دانسته و حکم قتل او را صادر کرده است.
آیا قبل از ایشان در مورد سلمان رشدی کسی چنین حکمی صادر کرده بود؟ از مفتیان بزرگ اهل سنت کسی را سراغ ندارم، هرچند در هند یا پاکستان ممکن است مفتیان محلی چنین کرده باشند. البته چند سال بعد واجب القتل بودن سلمان رشدی به دلیل تالیف و انتشار کتاب آیات شیطانی توسط برخی مفتیان و فقیهان اهل سنت تایید شده است، به عنوان نمونه: یوسف القرضاوی در سال ۱۹۹۳ (۶)، سعید رمضان البوطی در سال ۱۹۹۳ (۷)، و محمود حمدی زقزوق در سال ۲۰۰۴ (۸).
تحقیقا آقای خمینی نخستین فقیه شیعی است که حکم مهدورالدم بودن سلمان رشدی را صادر کرده است. این حکم از سوی هیچیک از مراجع دیگر شیعه در آن زمان از قبیل آقایان سید ابوالقاسم خویی در نجف، سید محمدرضا گلپایگانی، سید شهاب الدین مرعشی نجفی و شیخ حسین‌علی منتظری نجف آبادی در قم تایید نشد، البته مخالفتی هم با آن ابراز نشد. برخی شاگردان آقای خمینی از قبیل محمد فاضل لنکرانی و حسین نوری همدانی البته آن را تایید کردند.
سید علی خامنه ای رهبر فعلی جمهوری اسلامی در نماز جمعه ۲۸ بهمن ۱۳۶۷ اظهار داشت که اگر رشدی توبه کند و معذرت خواهی کند ممکن است بخشوده شود. (۹) دفتر آقای خمینی در ۲۹ بهمن اعلام کرد: «سلمان رشدی اگر توبه کند و زاهد زمان هم گردد … باید او را به درَک واصل گرداند.« (۱۰) خامنه ای در فروردین ۶۸ گفت: این حکم حکمی شرعی و لایتغیر است و بدون هیچ قید و شرطی او محکوم به اعدام است چرا که به مقدسات مسلمانان اهانت کرده است. (۱۱) بعد از رهبری هم وی تا کنون از همین موضع حمایت کرده است.
به نظر می رسد حکم مهدورالدم بودن سلمان رشدی بیش از آن‌که وجهه دینی و مذهبی داشته باشد وجهه سیاسی داشته و دارد. بعد از نوشیدن جام زهر قطع‌نامه ۵۹۸ و ناکامی در جنگ هشت ساله این حکم نوعی نمایش اقتدار بین المللی بود. کمتر از چهار ماه بعد هم آقای خمینی در دنیا رفت. مسئله اصلی در این حکم اجرای حکم قتل و بازدارندگی آن درباره توهینهای آینده است. تلقی ایشان این است که با حذف فیزیکی می شود اسلام را یاری کرد. این تلقی مخدوش است.
حکم سیاسی می تواند مشمول مرور زمان شود، به شرطی که سیاستمداران به این نتیجه برسند که در شرایط جدید سیاسی اجرای حکم فاقد مصلحت است. از بیانات رهبر فعلی جمهوری اسلامی: «حکم اعدام سلمان رشدی، متکی به آیات الهی است و مثل آیات الهی، مستحکم و غیرقابل خدشه است». (۱۲) مشخص نیست که وی از کدام آیه قرآن سخن می گوید؟ چرا که حکم مجازات دنیوی مرتد و سابّ النبی فاقد هرگونه مستند قرآنی است!
به علاوه جایزه چند میلیون دلاری که بنیادهای حکومتی برای سر سلمان رشدی تعیین کرده بودند نه تنها لغو نشده بلکه افزایش هم یافته است. بنابراین می توان گفت که رشدی در تحلیل چند هفته قبل خود مبنی بر اینکه این حکم مشمول مرور زمان شده اشتباه کرده و همین اشتباه هم کار دستش داد.

از جمله مخالفان حکم مهدور الدم بودن سلمان رشدی از جانب آقای خمینی دو شخصیت هستند:
آقا سید رضا صدر (۱۳۷۳-۱۳۰۰) نخستین فقیه شیعه است که مخالفت خود را به شکل مستند به جودت القزوینی گفته و او در کتاب تاریخ القزوینی در سال ۲۰۱۲ منتشر کرده است. آقا سید رضا برادر بزرگتر آقا موسی صدر، از شاگردان آقای بروجردی در فقه و اصول، و در زمره شاگردان تراز اول فلسفه و عرفان آقای خمینی بوده است. آقای شریعتمداری وصیت کرده بود که سید رضا بر او نماز بخواند، اما ماموران جمهوری اسلامی مانع از اجرای وصیت شدند و سید رضا را بازداشت کردند. وی رساله «در زندان ولایت فقیه» را نوشت. (۱۳) سید رضا صدر فقیهی اخلاقی و فیلسوفی شجاع بود. این نظر وی در قضیه سلمان رشدی است:
« امام خمینی فتوایی مبنی بر جواز قتل نویسنده مسلمان هندی الاصل و تبعه انگلیس “سلمان رشدی” صادر کرد. این فتوا در پی انتشار کتاب آیات شیطانی توسط این نویسنده در سال ۱۹۸۹ صادر شد، یعنی مستقیما پس از پایان جنگ ایران و عراق. این فتوا بازتاب رسانه ای گسترده ای در پی داشت. سید رضا صدر نظری مخالف فتوای امام خمینی داشت و در امضای حکم خود به آن استناد می ورزید که به این شرح است:
یک. سید رضا صدر می گوید: الحد لا یجري في أرض العدو (حد در سرزمين دشمن جارى نمى شود.) (آنطور كه در كتاب وسائل الشیعة ذکر شده است.)
دو. شرط در اجرای حد آن است که اجرا کننده آن محفوظ باشد و خطری متوجه وی نباشد.
سه. سلمان رشدی سنی حنفی است و بنا بر قول مشهور «ألزموهم بما ألزموا به أنفسهم» (آنها را به آنچه خود به آن ملزم هستند الزام کنید). لذا بايد يك حاكم سنى و نه شيعى بر وى حكم صادر نمايد.
چهار. [بر اساس قاعده فقهی درأ] حدود با شبهات رفع می شود (إن الحدود تُدرأ بالشبهات) و چه بسا که مترجم [کتاب آیات شیطانی] مورد اطمینان نبوده باشد [و در ترجمه خطا کرده باشد].
پنج. هر متهمی قبل از صدور حکم حق دفاع از خود را دارد و این حق هنوز به وی [سلمان رشدى] داده نشده است.» (۱۴)
از چهار نقد آقا سید رضا صدر بر حکم آقای خمینی نقد اول و پنجم بسیار قوی است.

مهندس مهدی بازرگان در روزنامه لوموند فرانسه و دی زایت آلمان، که ترجمه فارسی همراه با نقد آن در کیهان هوایی منتشر شد نوشته بود:
«اما در مورد سبّ و توهین به مقدسات و مقامات، سفارش قرآن چیزی جز تسامح و خودداری از نشست و برخاست با سبّ کنندگان نبوده است. (نساء:۱۴۰، و همانا خداوند در کتاب الهی این حکم را بر شما فرستاد که اگر شنیدید که آیات خدا مورد کفر و استهزا قرار می گیرد با آنان همنشینی مکنید تا در موضوعی دیگر داخل شوند.) حتی اهانت به ناباوران و مشرکان از این رو که مبادا آنها از روی دشمنی با جهالت به خداوند اهانت کنند منع شده است. چگونه می توان تهدیدها و اعمال قهرآمیزی که در مسئله سلمان رشدی روی هم انباشته شده است توجیه کرد، در حالی که شخص پیامبر خود قربانی رفتارهای ناشایست و غیرعادلانه در مکه و مدینه بود (یعنی همان جا که مسلمانان قدرتمند شده بودند) و هیچگاه نخواست که شدت عمل یا واکنش خصمانه نسبت به اهانت کنندگان اجرا شود؟» (۱۵)
«عمل بشرپسندانه – و نه خداپسندانه – این حضرات [بزرگان و غیرتمندان در ایران و دیگر کشورهای اسلامی] هم سلمان رشدی را به شهرت جهانی و به مظلومیت و محبوبیت همگانی رساند و هم ناحق و ناروا به اسلام و مسلمانان چهره خشونت و نادانی و بربریت داد. علاوه بر آن لباس حق به جانب به ضدانسانی ترین و وحشیانه ترین رفتارهایی که با مسلمانان بیدفاع بوسنی و هرزوگوین انجام می شود پوشانید!» (۱۶)
مهندس بازرگان در آخرین نوشته خود که چند روز بعد دار فانی را وداع می کند نوشت: «مگر نمی شد در میان امتها و دولتهای مسلمان چهار تا نویسنده اسلام شناس زبردست جواب ترهات آن خبیث نادان را با جدال احسن یا رمان به جد یا به طنز و داستان داده و او پشتیبانانش را در دنیا رسوا و کلمة الله را هی العلیا می نمودند؟ … کاری که با شدت و خشونت صورت گرفت و متاسفانه ادامه دارد بیشتر نشان دهنده عجز و ضعف ما شد تا حقانیت و قدرت.» (۱۷)
بازرگان نخستین شیعه ای است که علنا حکم ارتداد سلمان رشدی توسط آقای خمینی را زیر سوال برده است. رحمت خدا بر او باد.
دوران صدور حکم و فتوا خصوصا حکم اعدام در اداره جامعه گذشته است. کشور را باید با قانون اداره کرد و در مورد شهروندان دیگر کشورها تابع قوانین بین المللی بود. می پندارند با قتل امثال رشدی با نصر بالرعب دشمنانشان را مقهور می کنند، بی‌خبر از آن‌که با قتل و ترور جز نفرت و ضرر برای اسلام و ایران به دست نمی آید.

یادداشت‌ها:

۱. بنگرید به محسن کدیور، مجازات ارتداد و آزادی مذهب: نقد مجازات ارتداد و سبّ‌النبی با موازین فقه استدلالی، کتاب الکترونیکی، تیر ۱۳۹۳، ۴۰۶ صفحه.

2, Abdullah Saeed & Hassan Saeed, Freedom of religion, apostasy, and Islam, London: Routledge, 2016. (Burlington, Ashgate, 2004) p.56.

Mohsen Kadivar, Blasphemy and Apostasy in Islam: Debates on Shi’a Jurisprudence, Hamid Mavani (tr.), UK: Edinburg University Press, 2021, p. 88.
۴. اطلاعات این پاراگراف برگرفته از کتاب زیر است: سید عطاءالله مهاجرانی، نقد توطئه آیات شیطانی، تهران: امید ایرانیان، ۱۳۹۴، ص ۱۹۴. این کتاب در دفاع و توجیه حکم آقای خمینی است.

۵. صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۲۶۳.

۶. ی‍وس‍ف‌ الق‍رض‍اوی‌، ملامح المجتمع المسلم الذی ننشده، ۱۹۹۳، القاهرة: مكتب الوهبة، دمشق: دار الفکر، بیروت: دار الفکر المعاصر، ۲۰۱۲، ص۳۵.

۷. محمد سعید رمضان البوطی، الجهاد فی الاسلام: کیف نفهمه؟ وکیف نمارسه؟، ۱۹۹۳، ص۲۱۶-۲۰۷.

۸. محمود حمدی زقزوق، حقائق الإسلام في مواجهة حملات المشككين، القاهرة: مکتبة الشروق الدولیة، ۲۰۰۴، ص۸۸.

۹. روزنامه جمهوری اسلامی، ۲۹ بهمن ۱۳۶۷.

۱۰. صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۲۶۸.

۱۱. سخنان ریاست جمهوری در دیدار جمعی از سفرای ایران در کشورهای عضو بازر مشترک اروپا مورخ ۱۹ فروردین ۱۳۶۸، پایگاه اطلاع رسانی مقام رهبری.

۱۲. سخنان رهبری در دیدار با جمعی از مردم خراسان، ۱۵ خرداد ۱۳۶۹، پایگاه اطلاع رسانی مقام رهبری.

۱۳. سید رضا صدر، «در زندان ولایت فقیه»، با مقدمه، تصحیح و تحقیق محسن کدیور، ۱۴ آبان ۱۳۹۵.

۱۴. جودت القزوینی، تاریخ القزوینی فی تراجم المنسیین و المعروفین من اعلام العراق و غیرهم ( ۱۹۰۰ – ۲۰۰ م )، بیروت: الخزائن لاحیاء التراث، ۲۰۱۲، ۳۰ جلد، ج ۷، ص ۳۰۷-۳۰۶. از دوست فاضلی که این کتاب را در اسرع وقت برایم فراهم کرد تشکر می کنم. این مطلب برای نخستین بار در زبان فارسی در این کتاب آمده است: محسن کمالیان، سفرنامه خاندان صدر: جستارهایی درباره شرح حال، انساب، تاریخ، روشن‌بینی، اخلاق و خاطرات نگارنده از خاندان صدر (۱۳۹۶-۱۳۸۶)، مجموعه یادداشت‌های صدرپژوهی، دفتر اول، قم: راز نی، ۱۳۹۶، ص ۳۵۴.

۱۵. مهدی بازرگان مقاله ای بنام « آیا اسلام یک خطر جهانی است؟» در لوموند فرانسه و دی زایت آلمان منتشر کرده ترجمه آن را برای کیهان هوایی می فرستد. این نشریه آن را با حواشی مطول خود منتشر می کند. (کیهان هوایی، شماره ۱۰۹۷، ۱۶ شهریور ۱۳۷۳، ۷ سپتامبر ۱۹۹۴، ص۲۶).

۱۶. کیهان هوایی، شماره ۱۰۹۷، ۱۶ شهریور ۱۳۷۳، ۷ سپتامبر ۱۹۹۴، ص۱۶.

۱۷. تعین حوزه های تمدنی و چارچوبهای مشروع برای تبلیغ اسلام، کیهان هوایی، شماره ۱۱۱۲، ۳۰ آذر ۱۳۷۳، ۲۱ دسامبر ۱۹۹۴، ص۱۷. جوابیه بازرگان به حواشی کیهان هوایی، عنوان هم انتخاب نشریه است!

This comment was minimized by the moderator on the site

مخالف‌کشی در عصر جدید!
نصرالله پورجوادی
کشتن مخالفان و دگر اندیشان دینی یا به اصطلاح ادیان قرون وسطایی کافران و ملحدان کاریست که در ایران در دوره ساسانیان انجام می شد- دوره ای که پادشاهان ساسانی سعی داشتند به کمک موبدان زردشتی دین و دولت را یکی بکنند، به طوری که اگر کسی به دین تعرض میکرد در واقع به دولت و شاه هم تعرض کرده بود. زردشتیان در دوره ساسانی حتی به مصلحان بی آزاری همچون مانی و مزدک هم رحم نکردند و چنان که میگویند پوست مانی را هم زنده زنده کندند. در دوره اسلامی نیز که دین و دولت در خلافت اسلامی یکی شده بود همین رسم کافر کشی و ملحد کشی را حکام مسلمان از دولت ساسانی آموختند. در اواخر دوره بنی امیه ابومسلم خراسانی به سعایت زردشتیان به آفرید را که یکی از مهربان ترین مصلحان دینی بود در نیشاپور به قتل رساند.

در دوره خلافت عباسی هم که کشتن دگر اندیشان متداول شده بود، ابتدا مانویان و مزدکیان را به دستور مهدی کشتند و بعد هم بزرگانی چون حلاج و عین القضات همدانی و شیخ اشراق سهروردی و دهها اندیشمند دیگر را اعم از شیعه و سنی به دار آویختد یا در زندانها خفه کردند. اما همه این قاتلان و جنایتکاران کور خوانده بودند‌. کشتن مخالف هیچ گاه نتوانسته است چهار چوب یک دین یا مذهب را حفظ کند. برعکس خون این بیگناهان همان دین و آئین را به زمین کوبیده است. موبدان زردشتی با کشتن به آفرید گور خودشان را کندند و آینده دینشان را به دست ابومسلم‌ها سپردند. مهدی پدر هارون الرشید هم که دستور آزار و قتل زندیگان را داده بود نتوانست عقاید مانوی را محو و نابود سازد بلکه باعث شد که مانویت به صورت یک آیین زیرزمینی عمل کند و باطنی‌گری را زیر نفوذ خود در آورد. کسانی هم که حلاج را کشتند نفهمیدند که با این کار عقاید صوفیانه او را تقویت می کنند و گسترش میدهند. قتل عین‌القضات و سهروردی هم از هر دو ایشان شهید ساخت و عرفان یکی و فلسفه دیگری را تا امروز به صورت مطرح‌ترین عرفان و فلسفه در آورد.

در عصر حاضر هم دیگر کشی که از هر زمان بیهوده‌تر و زشت‌تر ظاهر شده نتوانسته است مقصود آدم‌کشان ایدئولوژیک را بر آورده کند. هیتلر وقتی یهودیان را در کوره های آدم‌سوزی می انداخت خبر نداشت که سی چهل سال بعد جنایت و آدم‌سوزی او تحت عنوان هلوکاست به صورت درس دانشگاهی در خواهد آمد.

سوءقصد به سلمان رشدی و آسیب رساندن به او هم نه تنها رمان آیه‌های شیطانی را به فراموشی نخواهد سپرد بلکه مطالعه و تحقیق در باره آن را بیش از پیش گسترش داده، حتی شناخت حوادث تاریخی این رمان را جزو برنامه های درسی دانشگاه ها خواهد کرد. در یک صد سال اخیر شاید هیچ حادثه ای به اندازه این سوءقصد بی‌آبروئی برای مسلمانان نخریده باشد. زیانی که کشتن هر یک از دگر اندیشان به حکومت اسلامی وارد کرده و آب‌روئی که این جنایتها از اسلام و مسلمین برده است یک صدم زیانی که نشر آرا و عقاید ایشان به فرض به حیثیت اسلام می زد نبوده است. زمانی من به عنوان یک مسلمان ایرانی با افتخار و سربلندی به هرجا که میخواستم سفر میکردم. اما اکنون نه تنها از گذرنامه ایرانی خودم شرم دارم بلکه از اسم مسلمانیی هم که مادرم با عشق روی من گذاشته است احساس بیگانگی می کنم. چه کسی میخواهد متدین به دینی شناخته شود که باورمندان بدان هیچ ابایی ندارند که در جهان به عنوان خشن‌ترین و بی‌رحم‌ترین و نامتمدن‌ترین دینهای جهان شناخته شوند؟ تاوان این بی‌ابرویی‌ای که برای ما مسلمانان فراهم کرده اند چه کسی میخواهد بپردازد؟
تهران ۲۳ امرداد ۱۴۰۱
@akhalaji

This comment was minimized by the moderator on the site

تقبیح همزمان رفتار سلمان رشدی و حرکات تروریستی

در نشست ۳۲ از درس‌گفتار ”شرح دفتر ششم مثنوی“ دکتر عبدالکریم سروش، که صبح یکشنبه ۱۴ آگوست، به وقت کالیفرنیا و از سوی مرکز ICCNC برگزار شد، ایشان ‌ضمن اشاره به اتفاق اخیری که برای سلمان‌_رشدی رخ داد، به پیشینه ماجرای نویسنده کتاب آیات شیطانی و حکم آیت‌الله خمینی درباره او پرداخت و گفت:

نخست این که از نظر محتوی و حتی پرداخت ادبی، کتاب ”اولاد حارتنا“ از نجیب محفوظ مصری که آن هم نقد دینی‌ست، ده‌ها بار برتر از رمان ناسزاگویانه سلمان رشدی است که اهمیت آن را به علل سیاسی امروز در شیپور تبلیغ می‌دمند و رمان برتر می‌شمارند.
به گفته دکتر سروش، کتاب رشدی احساسات یک و نیم میلیارد مسلمان را تحریک کرد و این سوء‌استفاده از آزادی بیان است؛ همچنانکه من در گذشته اشاره کردم که شیعیان نیز نباید به توهین و فحاشی به بزرگان دینی اهل سنت بپردازند.
او همچنین افزود ما توهین سلمان رشدی به پیامبر گرامی اسلام را تقبیح می‌کنیم و هم حکم ترور و کشتن او را و بر این باوریم که آزادی بیان مرزهایی دارد که از جمله آنها توهین نکردن به بزرگان ادیان دیگر است. از سوی دیگر در هیچ جای قرآن هم آیه و نشانه‌ای در کشتن مخالفان و حتی توهین کنندگان به پیامبر نیامده است و حرکات خشونت‌آمیز در برابر چنین توهین‌ها و هتاکی‌ها سزاوار نیست و سکوت یا پاسخ مستدل تنها راه مقابله با چنین هجمه‌های آزادی‌کش است.
@DrSoroush

This comment was minimized by the moderator on the site

بدون علوم انسانی!

شهاب الدین حائری شیرازی
«فیلم؛ هادی مطر ضارب سلمان رشدی در دادگاه نیویورک دادخواست بی‌گناهی را پر کرد.
حاشیه
کمتر از دو روز بعد از حمله به رشدی قاتل به دادگاه میاید وفرم بیگناهی پر میکند! بجای اعتراف تلوزیونی با روی کبود، به اینکه عامل حزب الله و ایران بودم!
اینهم یک نحوه مدیریت افکار عمومی است.
کدام تاثیر گذار تر است پخش اعتراف اجباری یک خانم بی دفاع با چشم کبود که جرمش مبارزه با حجاب اجباری است یا حضور سلامت ضارب یک فردشناخته شده، در مراحل قانونی دادرسی برای پر کردن فرمی که تمامی دوربینها برخلاف آن شهادت می دهند اما او قانونا میتواند خلاف آنرا ادعا کند.
قبول کنید هنوز وارد عصر جدید حکمرانی نشدید.
بجای تحقیر غرب بروید از انها حکمرانی و کار با رسانه ومدیریت افکار عمومی را یاد بگیرید.
علوم انسانی، کشف است. کشف، اسلامی و غربی ندارد.
شما یک قاعده مندی را در انسان یا روابط انسانی کشف میکنید، این قاعده وجود داشته، چه مسلمان انرا کشف کند چه لائیک؛ تفاوتی در آن قاعده مندی ایجاد نمیشود. بله یک مدیر مسلمان از آن قاعده مندی در مسیر  دغدغه خود بهره میبرد.
https://t.me/virayeshe_zehn

This comment was minimized by the moderator on the site

ایران: ارتباط با مهاجم سلمان رشدی را به‌طور «قاطعانه و جدی» رد می‌کنیم
نگارش از یورونیوز فارسی • به روز شده در: ۱۵/۰۸/۲۰۲۲ - ۰۹:۴۸

ناصر کنعانی، سخنگوی وزارت خارجه ایران درباره حمله با چاقو به سلمان رشدی گفت: «در ارتباط با فردی که این اقدام را انجام داده غیر از آنچه از سوی رسانه‌های آمریکایی شنیدیم، چیزی ندیدیم. به صورت قطعی و جدی ارتباط شخص ضارب با ایران را تکذیب می‌کنیم.»

وی در نشست خبری هفتگی خود با خبرنگاران افزود: « در ماجرایی که در حمله به سلمان رشدی در آمریکا اتفاق افتاد، هیچ‌کس را غیر از او و غیر از حامیان او شایسته سرزنش و ملامت و حتی محکومیت نمی‌دانیم.»

وی درباره نویسنده کتاب «آیات شیطانی» گفت: «سلمان رشدی با اهانت به مقدسات اسلامی و با عبور از خطوط قرمز بیش از یک و نیم میلیارد مسلمان و همچنین خطوط قرمز همه پیروان ادیان الهی، خود را در معرض خشم و غضب مردمی قرار داد.»
این مقام ایرانی تاکید کرد: «خشم و غضب در ابتدا صرفا مربوط به ایران نبود و میلیون‌ها نفر در کشورهای مسلمان واکنش خشمگینانه نشان دادند. کسی در این ارتباط حق ندارد ایران را متهم کند. اهانتی که انجام و حمایتی که صورت گرفت اهانت به همه ادیان و پیامبران الهی بود و غیرقابل دفاع است.»

آقای رشدی ۷۵ ساله که به واسطه نوشتن کتاب «آیات شیطانی» مورد خشم مسلمانان است، روز جمعه گذشته در شاوتاکوا در غرب ایالت نیویورک توسط هادی مطر، شهروند لبنانی‌تبار آمریکایی مورد حمله با چاقو قرار گرفت و بلافاصله به بیمارستان منتقل شد.

مدیر برنامه‌های وی روز گذشته گفته بود که او در «مسیر بهبود» قرار گرفته است و دیگر از دستگاه تنفس مصنوعی استفاده نمی‌کند.

پسر سلمان رشدی نیز در صفحه توئیترش اعلام کرد که خیال خانواده‌‌اش از اینکه وی دیگر به دستگاه تنفس مصنوعی نیاز ندارد «راحت» شده است. وی همچنین گفت که «شوخ‌طبعی» این نویسنده با وجود «شدت جراحاتش» همچنان ادامه دارد.

This comment was minimized by the moderator on the site

سلمان رشدی و مشکلی که قابل بحث نیست

احمد زیدآبادی

سوءقصد به جان سلمان رشدی سوای عواقب سیاسی آن، سطح نابردباری در دنیای آشوبناک زمانۀ ما را نیز افزایش می‌دهد.
واکنش‌های دشمنان و دوستداران سلمان رشدی به این سوءقصد، خود گواهِ روشنی از تشدید نابردباری بین آنهاست.
اینکه چرا سلمان رشدی به عنوان مسلمان‌زاده‌ای برخاسته از شبه قارۀ هندوستان پس از مهاجرت به بریتانیا اثری می‌نگارد که بسیاری از همکیشان اجدادش، آن را همچون تیر زهرآگینی بر عواطف مذهبی خود می‌بینند از جنبۀ روانشناسی و جامعه‌شناسی و بخصوص گسست فرهنگی و تمدنی بین دنیای اسلام و غرب نیازمند بحث‌های بسیار عمیق است؛ اما تعصب و خشم درونی شدۀ برخی از مسلمانان و خودمحوری و غرور پاره‌ای محافل غربی اجازۀ این بحث‌ها را در فضاهای عمومی نمی‌دهد و بیان هر کلامی خلاف علایق هر یک از آنها، رگ غیرتشان را به جنبش می‌آورد و کار را به پرخاش و تهمت و تهدید می‌کشاند.
بنابراین، ورود به این بحث‌ها از زوایۀ "توضیح مشکل و کمک به حل آن" گوش شنوایی هم اگر داشته باشد، گوش افراد خاموشی است که حوصله و علاقه‌ای برای ایفای نقش اجتماعی ندارند و در عوض، دلدادگان به تعصب یا غرور در دو قطبِ مذکور، مترصد یافتن کلامی از جنس توضیح مشکل‌اند تا تقاص تمام ناکامی‌های زندگی خود را از صاحب آن کلام بگیرند!
اینکه چه اتفاقی افتاده است که دنیا اسیر و بازیچۀ قطب‌های افراط شده است شاید پرسشی از سر سهل‌انگاری باشد چرا که دنیا ظاهراً همیشه همینطور بوده و احتمالاً همیشه نیزهمینطور خواهد بود.
در این میان، تنها می‌توان گفت که سوءقصد و اقدام به ترور سلمان رشدی از هر جهت مردود و محکوم است؛ زیرا اگر مقابله با آنچه از جنس کلام بوده بخواهد از جنس عمل باشد، به معنای جواز قتل و کشتارِ پیروان تمام نحله‌های گوناگون عقیدتی و مذهبی به دست یکدیگر خواهد بود. در این مورد بخصوص هرگز نباید از یاد برد که آنچه برای پیروان یک عقیده یا مذهب عین ایمان است برای پیروان عقیده و مذهب دیگر، ممکن است عین کفر تلقی شود.
با این همه، محکومیت ترور سلمان رشدی به معنای تأیید رفتار او بخصوص در نوشتن و انتشار کتاب آیه‌های شیطانی نیست. می‌دانم که بسیاری انتشار آن اثر را در زمرۀ "حق آزادی بیان" رشدی قلمداد می‌کنند. در این باره قبلاً هم توضیح داده‌ام که "آزادی بیان در زخمی کردن عواطف دیگران و یا اهانت به علایق آنان" از جنس "حق" به معنای عملی همسوی اخلاق و فضیلت نیست بلکه در زمرۀ امور ناپسندی است که عملاً نمی‌توان مانع آن شد چرا که عواقب ممنوعیت آنها برای جامعه زیانبار است.
مثالی در این باره شاید کمک کننده باشد. پاک کردن بینی با سرِ آستین، قاعدتاً امری نیست که بتوان آن را "حق" انسان‌ها دانست؛ اما با هیچ قانونی هم نمی‌توان آن را منع کرد زیرا ممنوعیت این کار می‌تواند به تصویب یک سلسله قوانین در بارۀ نحوۀ پاک کردن بینی بیانجامد و آزادی عمل افراد در این مورد را به کلی از آنها سلب کند. بنابراین، پاک کردن بینی با سر آستین، گر چه آزاد است اما کریه هم هست و حال دیگران را به هم می‌زند بویژه اگر بر سر سفرۀ غذا و در حضور جمع صورت گیرد!
از نگاه من، آیه‌های شیطانی رشدی شبیه پاک کردن بینی با سر آستین بر سر سفرۀ غذاست و حال بسیاری از مسلمانان را به هم زده است! طبعاً نمی‌توان او را از این کار منع کرد و یا برایش مجازات فیزیکی در نظر گرفت؛ اما قطعاً می‌توان آن را تقبیح کرد.
پس می‌شود ترور رشدی را محکوم و انتشار آیه‌های شیطانی را تقبیح کرد. از این رو، همانگونه که تمجید از ترور او نارواست؛ ستودن او با عناوین پرطمطراقی چون "مدافع و قهرمان آزادی بیان" نیز کاملاً بی‌ربط است. رشدی را شاید بتوان "قربانی نحوه‌ای از آزادی بیان" به شمار آورد و این موقعیت با "قهرمان آزادی بیان" که برخی گشاده‌دستانه تقدیم او می‌کنند، تفاوت ماهوی دارد. طبعاً صدمات جسمی شدیدی که در جریان ترور به رشدی وارد آمده است؛ از منظری انسانی قابل همدردی است؛ اما این موضوع تأثیری در درستی و نادرستی رفتار و شیوۀ کار او ندارد.

This comment was minimized by the moderator on the site

حمله به سلمان رشدی؛ نامزد نخست‌وزیری بریتانیا خواهان تروریستی خواندن سپاه پاسداران شد
ریشی سوناک، نامزد جانشینی بوریس جانسون، نخست وزیر بریتانیا حمله به سلمان رشدی را «زنگ خطری برای غرب» در ارتباط با ایران خوانده و خواهان تحریم بیشتر ایران و شناسایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عنوان سازمانی تروریستی شده است.

همزمان با تثبیت وضعیت جسمی سلمان رشدی، نویسنده بریتانیایی - آمریکایی، که دور روز پیش در نیویورک با چاقو هدف حمله قرار گرفت، بسیاری انگشت اتهام را به سوی حکومت ایران نشانه رفته‌اند. بنیانگذار جمهوری اسلامی بیش از سه دهه پیش، حکم قتل نویسنده کتاب آیات شیطانی را صادر کرد. رسانه‌های نزدیک به حکومت ایران، از سوءقصد به جان او ابراز خوشحالی کرده‌اند اما بعضی از روزنامه‌ها هم آن را طرح آمریکا برای اسلام‌هراسی و ایران‌هراسی توصیف کرده‌اند. همزمان عده‌ای در غرب گفته‌اند که مذاکرات احیای برجام باید متوقف شود.

ظفر رشدی پسر سلمان رشدی گفت با اینکه پدرش آسیب سختی دیده اما همچنان روحیه مقاوم و بذله‌گوی خود را حفظ کرده است.
مدیر برنامه‌های سلمان رشدی هم گفته است او اکنون در مسیر طولانی بهبود قرار گرفته است.
سر سلمان رشدی نویسنده سرشناس بریتانیایی-آمریکایی جمعه در یک گرد‌همایی ادبی در نیویورک هدف حمله فردی با چاقو قرار گرفت.
او اکنون در بیمارستان بستری است و پزشکان بعد از جراحی، او را از دستگاه تنفس مصنوعی جدا کرده‌اند.
بنا بر گزارش‌ها، آقای رشدی که ۷۵ سال دارد اکنون خود تنفس می‌کند و می‌تواند حرف بزند.
مهاجم در بازداشت است و متهم به ارتکاب قتل شده اما او که هادی مطر نام دارد خود را بی‌گناه دانسته است.
آیت‌الله خمینی رهبر سابق جمهوری اسلامی در سال ۱۳۶۷ فتوای قتل سلمان رشدی را برای نوشتن کتاب «آیات شیطانی» صادر کرد که تاکنون پابرجا مانده و حتی نهادهای محافظه‌کار ایران چند میلیون دلار برای آن جایزه تعیین کرده‌اند.
بعد از آن آقای رشدی سال‌ها تحت مراقبت شدید بود اما اکنون از کاهش تدابیر امنیتی برای محافظت از او در سال‌های اخیر انتقاد شده است.

This comment was minimized by the moderator on the site

از ترور سلمان رشدی سرمست نباشید زیرا ...

احسان سلطانی

سال ۲۰۱۴ حزب الله پس از ۸ سال کشف کرد که محمد هیثم شوربه فرمانده سری‌ترین یگان این سازمان موسوم به «واحد ۹۱۰»، که وظیفه عملیات خارجی حزب الله را برعهده داشت، برای اسرائیل جاسوسی می‌کرد.

شوربه عملیات ناموفق انفجار اتوبوس گردشگران اسرائیلی در بلغارستان را طراحی کرد که منجر به وارد کردن حزب الله به لیست گروه‌های تروریستی اروپا شد.

وقتی حسان القیس را در الحدث در مقابل خانه‌اش ترور کردند و پس از انفجار ناموفق اتوبوس گردشگران در بوگاس و سلسله شکست‌های نامفهوم که تبعات سیاسی سنگینی برای حزب‌الله در پی داشت، مقامات آن به وجود یک جاسوس بلندپایه مشکوک شدند.

در تحقیقات، برای یافتن مکان احتمالی درز اطلاعات، واحدها از یکدیگر جدا شدند تا محل درز اطلاعات کشف شود.

نتیجه تحقیقات باعث شد تا ارتباط سری محمد شوربه که در سال ۲۰۰۸ در تایلند به استخدام موساد درآمده بود کشف شود.

وظیفه شوربه طراحی عملیات با هدف تحمیل هزینه به حزب الله بود.

می‌گویند هادی مطر، ضارب سلمان رشدی نزدیک به حزب الله و ایران بوده!اگر این ترور در خاک آمریکا به قتل رشدی منجر شود، یقینا می‌تواند تبعات سیاسی سنگینی برای ایران و حزب‌الله در پی داشته باشد.که می‌تواند در صورت شکست مذاکرات کاتالیزور اجماع جهانی و تحریم‌های جدیدی علیه ایران شود.

جریان ارزشی خوشحالاست. فکر می‌کنند فتح‌الفتوح کرده‌اند. خصوصا پس از سلسله شکست‌های نامفهوم،ترور و خرابکاری‌های موساد در ایران و عدم توانایی در پاسخگویی و انتقام، حالا ترور رشدی، جگرشان را حال آورده و سرمستند.اما نمی‌دانند شاید یک محمد شوربه دیگر برای ایران و حزب الله چاه کنده!

تحکیم_ملت @tahkimmelat

This comment was minimized by the moderator on the site

به اسلامی که مجوز ترور دهد کافریم

بیانیه‌ی جمعی از نواندیشان دینی ایرانی در محکومیت ترور سلمان رشدی

اقدام تروریستی و سبعانه‌ی فردی با نام هادی مطر علیه جان نویسنده‌ی نامور بریتانیاییِ هندی الاصل، سلمان رشدی، سراسر و بی هیچ قیدی از دیدگاه دینی و اخلاقی محکوم است. این اقدام نشانه‌ی بحران در تفسیر بنیادگرایانه از اسلام و نیز نشانه‌ی دور جدیدی ازتحولّات خطرناک سیاسی در خاورمیانه و زخمی نوین بر چهره‌ی رابطه‌ی پیچیده‌ی اسلام و غرب است. این قرائت منحط و پلیدِ از اسلام که در خدمت مستبدان دینی قرار گرفته، دهه‌هاست که امنیت جانی مسلمانان و غیر مسلمانان را در سراسر جهان، از ژاپن، افغانستان و ایران گرفته تا اروپا و آمریکا به خطر جدی انداخته است.
تفسیر افراطی، کین‌توزانه و کژبینانه از اسلام با برداشت سنتی اکثریت قاطع مسلمانان از دین‌شان اختلاف بنیادین دارد. این اسلام خشن و حذف‌گرا که ابزار قلدران مجهّز به نهادهای دولتی شده، در نقطه مقابل تفاسیر مسلمانان سنتی و نواندیشان دینی قرار دارد. اکثر قریب به اتفاق متخصصان علوم اسلامی سال‌هاست که بی مماشات و با قاطعیت چنین تصویر مشوّش و ملوّثی از اسلام را با استدلال به قواعد عقلی، آیات قرآن و روایات معتبر اسلامی رد کرده‌اند.
امروز ما تمام‌قد کنار قربانیان ترور ایستاده‌ایم و فریاد می‌زنیم به اسلامی که مجوز ترور دهد کافریم. ما با صدای بلند اعلام می‌کنیم که اسلام بنیادگرا نماینده‌ی اکثریت قاطع مسلمان‌ها نیست. وانگهی، ما پشتیبانی دولت‌های تمامیت‌خواه را از اسلام تروریستی محکوم می‌کنیم. آن‌چه می‌گوییم سخن امروز ما نیست؛ بلکه دهه‌هاست به خاطر اتخاذ چنین مواضعی به زندان‌های مستبدان افتاده‌ایم و رنج تبعید را به جان خریده‌ایم. ما روزی را امید می‌بریم که نهاد دین و دولت در ایران از یکدیگر جدا شوند و هیچ دولتی از هیچ ابزاری (از جمله نهاد دین) برای سرکوب آزادی، حذف مخالفان و دگراندیشان و برای بقای قدرت بهره برداری نکند.
حسن یوسفی اشکوری
محمدجواد اکبرین عبدالعلی بازرگان
محمد برقعی
رضا بهشتی معز
سروش دباغ
علیرضا رجایی
رضا علیجانی
احمد علوی
حسین کمالی
رحمان لیوانی
عبدالله ناصری
داریوش محمدپور
مهدی ممکن
یاسر میردامادی

This comment was minimized by the moderator on the site

واکنش رسانه‌های ایران به ترور سلمان رشدی؛ «به زودی گردنش هم قطع خواهد شد»
نگارش از یورونیوز فارسی • به روز شده در: ۱۳/۰۸/۲۰۲۲ - ۱۰:۴۱

حمله به سلمان رشدی، نویسنده جنجالی کتاب «آیات شیطانی» در ایران واکنش‌های گسترده‌ و البته متفاوتی در پی داشته است.

روزنامه تندروی کیهان در شماره روز شنبه خود در مطلبی به ضارب این حمله «صد آفرین» گفته و خواستار «بوسه زدن بر دستان» این فرد شده است. این روزنامه در بخش «گفت و شنود» خود در مطلبی با عنوان «اونم قطع می‌شه» به ماجرای حمله به سلمان رشدی پرداخته و ابراز امیدواری کرده به زودی «گردن سلمان رشدی» هم قطع شود.

کیهان در بخشی از این مطلب که حالت کنایه دارد نوشته است: «گفت: اعلام شده که گردن او آسیب جدی دیده است. گفتم: از یارو که به شدت مریض بود پرسیدند؛ حالت چطوره؟ جواب داد: تبم قطع شده اما گردنم بد‌جوری درد میکنه! گفتند؛ نگران نباش به زودی گردنت هم مثل تبت قطع میشه.»


این روزنامه به سردبیری و مدیر مسئولی حسین شریعتمداری در بخش دیگری از این مطلب نوشته است: «آفرین بر آن مرد دلاور و وظیفه‌شناسی که در نیویورک به سلمان رشدی مرتد و خبیث حمله کرده و بوسه بر دست او که با چاقو گردن دشمن خدا را پاره کرده است.»

روح‌الله خمینی در سال ۱۳۶۷ و پس از انتشار کتاب آیات شیطانی توسط سلمان رشدی، او را مرتد و طی حکمی اعلام کرد: «هر مسلمانی در هر نقطه‌ای سلمان رشدی را دید، او را اعدام کند تا دیگر کسی جرأت نکند به مقدسات مسلمین توهین کند.»

روزنامه اصلاح‌طلب اعتماد یکی دیگر از رسانه‌های ایران بود که به ماجرای حمله به سلمان رشدی پرداخته است. این رسانه به مدیر مسئولی الیاس حضرتی در مطلبی کوتاه و با تیتر «سلمان رشدی، در حوالی مرگ» به صورت کوتاه به ماجرای حمله به این نویسنده هندی-بریتانیایی پرداخته و در پایان هم به فتوای آیت‌الله خمینی در خصوص قتل رشدی اشاره‌ای کرده است.

سلمان رشدی احتمالا یک چشم خود را از دست می‌دهد؛ هویت ضارب مشخص شد
سلمان رشدی: دیگر نمی‌خواهم پنهانی زندگی کنم
روزنامه ایران که توسط دولت ابراهیم رئيسی اداره می‌شود هم واکنشی نسبتا مشابه با روزنامه کیهان داشته است. این رسانه در مطلبی با عنوان «گردن شیطان زیر تیغ» حمله به سلمان رشدی را به نقل از خبرگزاری‌های غربی روایت کرده و البته او را «نویسنده کتاب مرتد کتاب موهن آیات شیطانی علیه پیامبر اسلام» معرفی کرده است.


روزنامه ایران در بقیه قسمت‌های گزارش خود توصیفی از این ماجرا ارائه نکرده اما در پایان ضمن اشاره به اینکه سلمان رشدی سه دهه به صورت مخفیانه زندگی کرده، می‌نویسد: «او سرانجام، پس از ۳۴ سال از فتوای تاریخی امام خمینی، مورد حمله قرار گرفت.»

وطن امروز، دیگر روزنامه تندرو در ایران حمله به سلمان رشدی را به عنوان تیتر یک خود برگزیده و با فونتی درشت در صفحه نخست نوشته است: «چاقو در گردن سلمان رشدی».

این روزنامه همچنین در گزارش خود در خصوص این واقعه رشدی را «نویسنده مرتد کتاب آیات شیطانی» خوانده که به باور وطن امروز به «ساحت پیامبر عظیم الشأن اسلام» اهانت کرده است.

علاوه بر رسانه‌ها، تعدادی از شخصیت‌های سیاسی ایران هم نسبت به حمله تروریستی علیه سلمان رشدی واکنش نشان دادند. محمد مرندی، مشاور تیم مذاکره کننده هسته‌ای ایران در توییتی در این خصوص نوشت: «برای نویسنده‌ای که با نفرت و تحقیر بی‌پایان، مسلمانان و اسلام را محکوم می‌کند، اشک نمی‌ریزم.»

عبدالله گنجی، مدیر مسئول روزنامه همشهری که پس از حضور زاکانی در شهرداری از روزنامه جوان به رسانه شهرداری تهران آمده است در حساب توییتری خود از ترور سلمان رشدی ابراز خوشحالی کرده است. او در این رابطه می‌نویسد: «بسیار خوشحالم که نسلی که امام و انقلاب را ندیده، طوری بر فتوای امام اشراف دارد که به محض شنیدن خبر اینجا را پر کردند و فتوا را یاداور شدند.»

این روزنامه‌نگار تندرو و چهره امنیتی همچنین در ادامه با اشاره به تصاویری که ضارب این حمله در صفحه فیس‌بوک خود در حمایت از علی خامنه‌ای و قاسم سلیمانی به اشتراک گذاشته، می‌نویسد: «روشن است که ضارب هیچ ارتباطی با ایران ندارد. اندک سواد و تجربه امنیتی اجازه نمی‌دهد که در درون آمریکا ضارب مسلمان باشد و راحت در صحنه بماند. ارادتش به انقلاب اسلامی را در اکانتش مشهود و مستند کند و عامدانه رد پا بگذارد (اگر تصاویر منتشره درست باشد) اما انگشت اتهام به سوی ما می‌آید.»

خبرگزاری فارس نزدیک به سپاه پاسداران هم در مطالب متعددی که در خصوص حمله به سلمان رشدی منتشر کرده، او را «نویسنده مرتد» خوانده که از دید این خبرگزاری کتاب «موهن» آیات شیطانی را به رشته تحریر در آورده است.

همچنین تعدادی از روزنانه‌ها و رسانه‌ها هم در ایران ترجیح دادند حتی خبر مربوط به حمله به سلمان رشدی را منتشر نکنند و واکنشی هم به این ماجرا نداشته‌اند. از جمله این رسانه‌ها می‌توان به روزنامه اصلاح‌طلب شرق و همچنین روزنامه میانه‌رو و محافظه‌کار ایران اشاره کرد.

This comment was minimized by the moderator on the site

سلمان رشدی احتمالا یک چشم خود را از دست می‌دهد؛ هویت ضارب مشخص شد
نگارش از یورونیوز فارسی • به روز شده در: ۱۳/۰۸/۲۰۲۲ - ۰۸:۳۰

سخنگوی سلمان رشدی، نویسنده بریتانیایی - هندی که روز جمعه مورد حمله قرار گرفت می‌گوید احتمالا او یک چشم خود را از دست خواهد داد.
آقای رشدی ۷۵ ساله که به واسطه نوشتن کتاب «آیات شیطانی» بیش از سه دهه قبل به شهرت رسید، روز جمعه در شاوتاکوا در غرب ایالت نیویورک توسط فردی مورد حمله با چاقو قرار گرفت و بلافاصله به بیمارستان منتقل شد.
خبرگزاری رویترز به نقل اندرو ویلی، نماینده کتاب‌های او گفته است که اوضاع برای سلمان رشدی خوب نیست. او ادامه داده: «سلمان احتمالا یک چشم خود را از دست خواهد داد. اعصاب بازو و همچنین شکم و کبدش به شدت آسیب دیده‌اند.»
هرچند ابتدا هویت ضارب مشخص نشده بود اما ساعاتی پس از این حمله پلیس نیویورک اعلام کرد که فرد حمله کننده، «هادی مطر» نام دارد که ۲۴ سال دارد و اهل فیرویو، در ایالت نیوجرسی است. هنوز جزئياتی در خصوص اصالت این فرد منتشر نشده اما یک مقام پلیس به شبکه ان بی سی گفته که کاوش و بررسی فعالیت‌های مطر نشان می‌دهد که او از گروه‌های رادیکال شیعه و جمهوری اسلامی حمایت می‌کرده است.
سلمان رشدی: دیگر نمی‌خواهم پنهانی زندگی کنم
حمله با چاقو به سلمان رشدی؛ فرماندار نیویورک: یک افسر پلیس جان او را نجات داد
بردلی فیشر که در بین تماشاچیان حضور داشت در خصوص حمله به رشدی به خبرگزاری رویترز گفت: «مردی از جایی که نمی‌دانم از کجا روی صحنه پرید و شروع کرد به ضربات مکرر به رشدی، ضربات مکرر مشت به سینه و گردنش. مردم جیغ و فریاد می‌زدند؛ اوضاع وحشتناکی بود.»
یوجین استانیشفسکی، از مقامت پلیس ایالت نیویورک، هم گفته است که هادی مطر با حمله به سلمان رشدی، با چاقو ضرباتی را به گردن و شکم او وارد کرده است. مقام‌های پلیس با اشاره به اینکه شواهد نشان می‌دهد او همدستی برای این حمله نداشته‌ تاکید کردند که حضور در این مراسم در شهر کوچک شاوتاکوا برای همه آزاد بوده و افراد می‌توانستند با خرید بلیت در این مراسم حضور داشته باشند.
مقام‌های پلیس نیویورک همچنین گفته‌اند که مظنون این حمله یک گواهینامه جعلی به نام «حسن مغنیه» به همراه داشته است.
در همین زمینه روزنامه نیویورک تایمز گزارش داده که آقای رشدی وضعیت مناسبی ندارد و به دستگاه تنفس مصنوعی وصل است. این روزنامه با اشاره به اینکه او توان تکلم ندارد، تاکید کرده که بازو و کبد سلمان رشدی به دلیل ضربات چاقو به شدت آسیب دیده و حتی ممکن است او یکی از چشم‌هایش را از دست بدهد.

This comment was minimized by the moderator on the site

پیام‌های مجازات سلمان رشدی

عملیات مجازات سلمان رشدی ابعادی پیچیده دارد اما در تحلیلی اولیه و بر اساس ظاهر میتوان گفت:
مجری عملیات حرفه‌ای نبوده؛
پیام: هر فرد عادی میتواند مجری عملیات مجازات بعدی شود

او جوان است و پس از حکم ارتداد رشدی زاده شده؛
پیام: عملیات مجازات آرمانی است که نسل به نسل امتداد دارد

مکان عملیات در نیویورک یکی از امنیتی‌ترین شهرهای آمریکا انجام شده نه محل زندگی فلاکت‌بارِ رشدی؛
پیام: عملیات مجازات بعدی هرجایی میتواند رخ دهد، مثلا مارئه‌لاگو در فلوریدا، تل‌آویو یا…

زمان عملیات پس از ۳۴ سال؛
پیام: مجازاتِ مجرمان، دیر و‌ زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد

هم‌زمانیِ این عملیات با شایعه بی‌اساس و مضحک ترور جان‌بولتون و مذاکرات برجامی قابل تأمل است؛ البته اهمیت راهبردی و تاریخی این عملیات فراتر از این ملاحظات بی‌مورد است

سرویس‌های غربی و صهیونیستی، توانِ حمایت از مهره‌های متعدد خود را ندارند، به‌ویژه اگر آن مهره‌ها سوخته باشند

پ.ن: این عملیات اگر کار سرویس غربی یا صهیونیستی باشد، اولاً مجبور شده‌اند فتوای بر زمین مانده را به دست خودشان عملی کنند، ثانیاً مزدورانشان دائما از قربانی شدن به دست اربابهایشان خواهند ترسید. اگر هم اقدامی خودجوش یا طراحی سرویس خودی باشد؛ عملیات خونخواهی حاج‌قاسم را معتبرتر کرده است.

روشنگری

ازتبیین تاقیام

This comment was minimized by the moderator on the site

برخی از اندیشمندان خاورمیانه که مرتد اعلام و ترور و یا اعدام شدند :
1- فرج فوده (۱۹۴۵ - ۸ ژوئن ۱۹۹۲) متفکر برجسته، نویسنده و فعال حقوق بشر اهل مصر بود که در هشتم ژوئن ۱۹۹۲ هدف گلوله اعضای جماعت اسلامی مصر قرار گرفت و کشته شد. عاملان این ترور دستگیر، محاکمه و اعدام شدند. وی پیش از انجام این ترور از سوی یکی از مشایخ الازهر، مرتد شناخته شده بود.فرج فوده، در اثنای زندانی شدن دکتر احمد صبحی منصور از مشایخ سابق جامعه الازهر قاهره، از او حمایت کرد و بر سر تأسیس حزب المستقبل با هم به توافق رسیدند. شیخ احمد صبحی منصور می‌نویسد: «در اولین سالگرد فوت مرحوم فرج فوده گفتم که همانا فرج فوده هیچگاه به عنوان یک قربانی، فراموش نخواهد شد بلکه او برای همه متفکران به عنوان الگو و نمادی از یک شخصیت مجاهد است که فقط با قلمش، به مواجهه طغیانگران و متجاوزانی رفت که هیچ حجتی در مقابل او نداشتند الا اینکه با گلوله تفنگ به او پاسخ دهند. در مقالات قبلی که در مصر به چاپ رساندم از رابطه خود با مرحوم فوده گفتم، در سال ۱۹۸۷زمانی که او از من دفاع کرد، من در زندان بودم و ما دربارهٔ تأسیس حزب المستقبل با هم مشارکت کردیم و این قضیه، عامل صدور فتوای قتل او و من شد. ترور ناجوانمردانه فرج فوده، لکه ننگی در تاریخ سلفیه، اخوان المسلمین و تمام گروه‌های تندرویی است که عملکردشان با شعارهای تبلیغیشان، تناسبی ندارد. آنها به محض اینکه نتوانند مخالف بی‌آزار و غیرمسلح خود را قانع کنند، او را به قتل می‌رسانند. خون مرحوم فرج فوده دامنشان را گرفت و آنها را مجبور کرد تا دربارهٔ قتل من سکوت اختیار کنند در حالی که من در دسترسشان بودم. من در منطقه المطریه قاهره زندگی می‌کنم که یکی از پایگاه‌های آنهاست و در اطراف خانه من، چهار مسجد وجود دارد که در هجوم بر من از هم پیشی می‌جویند. تذکر دادم که مرحوم فرج فوده، در یک سال آخر زندگیش، روزانه با تهدیدات جانی، ربودن پسرش و از خواب پریدنهای شبانه به سبب بیماری همسرش روبرو بود که تا صبح بیدار می‌ماند. مدتی قبل از قتل، آنها پسرش احمد را ربودند و پلیس او را نجات داد. تمام این مصائب او را خوفناک نکرد بلکه ددمنشی و دژخیمی بیشتر شد تا جایی که بابت این صراحت کلامش، نگران شده و او را به تخویف نصیحت کردم. او به من گفت که از اوضاع مصر نگران است و مصر از بد به سمت بدتر گذار می‌کند. می‌گفت که هرآن منتظر قتلش است و از وزارت کشور مصر خواست که محافظانش را مرخص کند. او می‌گفت چه بسا ترورش در رسوایی و نمایاندن زشتی کردار مخالفانش، مؤثر بیفتد و این اوضاع زشت و فاسد را تغییر دهد. او ـ رحمه الله ـ برای قتل خود ثانیه شماری می‌کرد، نه تنها ترسی نداشت بلکه با کمال شجاعت منتظر آن لحظه بود. او فقط با قدرت قلمش آنها را نقد می‌کرد لکن، آنها در کمال فرومایگی و ترس، او را ترور کردند. خداوند بزرگ مرتبه، فرج فوده را قرین رحمت خود کند. او شخصیتی شجاع، بخشنده، قدرتمند در استدلال و صاحب سبک در نوشتار عربی بود. به شدت، صلح طلب بود و با مردم متواضعانه برخورد می‌کرد. خداوند استعدادی را در وجود او نهاده بود که بعد از چند دقیقه هر شنونده ای را به دوست خود تبدیل می‌کرد. او هیچ مشکلی نمی‌دید که موارد شخصیش را برای هر شنونده ای مطرح کند. چیزی برای پنهان کردن نداشت. آنها او را متهم می‌کردند که از خارج مصر، مساعدت مالی دریافت می‌کند و به قدری دربارهٔ این تهمت تبلیغ می‌کردند که خود من در ابتدا این افترا را باور کردم در حالی که من به گمراهی آنها آگاه بودم و آنها به من نیز چنین اتهاماتی می‌بستند. بعدها وقتی با فرج فوده دوست شده و وارد خانه‌اش شدم، زندگی متوسطش را دیدم لکن بخشش او و آراستگی ظاهرش، باعث شده بود تا دیگران فکر کنند او میلیونر است! اما اصلاً چنین نبود بلکه حتی وضعیت مالیش با مشکل مواجه بود چرا که از بیشتر حقوقش به سبب تبلیغات اخوان المسلمین، کاسته شد و او مجبور بود برای گشایش دفترکار مربوط به فعالیت‌های سیاسیش از پس اندازش خرج کند و به همین مناسبت سیل اتهامات دروغ و افترائات از سوی دروغگویان به سوی او جاری شد. هر چقدر که فرج فوده، شجاع و دلاور و جوانمرد بود، دشمنانش فرومایه، پست، دروغگو و سفاک بودند. آنها فرج فوده را در اوج دوران زندگیش ترور کردند او در آن موقع، ۴۷سال سن داشت. مصر اکنون بیشتر از هر وقتی به او نیاز دارد. چه بسا اگر تا امروز می‌زیست، مثل ما چیزی جز حسرت نصیبش نمی‌گشت. فالحمد لله جل و علا رب‌العالمین علی کل حال» منبع : ویکی پدیا
2- نصر حامد ابو زید (به عربی نصر حامد أبو زید) (متولد ۱۰ ژوئیه ۱۹۴۳—درگذشت ۵ ژوئیه۲۰۱۰) متفکر مصری قرآن و یکی از متکلمان آزاداندیش و پیشرو در اسلام بود. او برای پروژه خود یعنی تفسیر انسانی از قرآن مشهور است. نظریه‌های نصر حامد ابو زید باعث شد که معدودی از مفتیان مصری در سال ۱۹۹۵ او را مرتد اعلام کنند و دادگاهی در مصر دستور صادر کند که همسر آقای ابوزید باید از او جدا شود. گروه جهاد اسلامی مصر به رهبری ایمن ظواهری اعلام کرد آقای ابوزید را به قتل خواهد رساند و همین مسئله باعث شد نصر حامد ابوزید در سال ۱۹۹۵ به همراه همسرش، مصر را ترک کند، و به کشور هلند مهاجرت کند. او قرآن را کلام محمد می‌دانست: "برای مومنان حتی کاغذ این کتاب هم مقدس است. اما برای من به عنوان یک محقق، این کتابی است که عده‌ای در ساختن‌اش مشارکت داشته‌اند. من شاهد دریافت هیچ کلمه‌ای توسط محمد از سوی خدا نبوده‌ام. من به عنوان یک مسلمان فقط شاهد گزارش محمد از مواجه او با خدا هستم. می‌توان مسلمان‌ها را متقاعد کرد که این کتاب محمد است. قرآن کلام محمد، بشری همچون خود ماست. کسی که مدعی شد از خدا وحی دریافت می‌کند و ما هم او را باور کردیم. اما ما فقط کلام محمد را در اختیار داریم و لذا با امر انسانی روبرو هستیم. بر خلاف انتظار، آن‌ها مرا نکشتند".
3- محمود محمد طه (؛ ۱۹۰۹ – ۱۸ ژانویه ۱۹۸۵) معروف به استاد محمود محمد طه اندیشمند دینی، رهبر و مهندس سودانی بود. او «پیام دوم اسلام» را طرح کرده که پیشنهاد می‌داد سور مدنی قرآن در زمان خود پایهٔ شریعت (احکام اسلام) بوده‌اند، ولی سور مکی نمایندهٔ دین ایدئال هستند و وقتی بشریت به مرحله‌ای از تکامل برسد که قادر به پذیرش آن‌ها باشند، احیا می‌شود و اسلام نوشده‌ای را معرفی خواهد کرد که مبتنی بر آزادی و برابری است.[۱] او در سن ۷۶ سالگی در رژیم جعفر نمیری به جرم ارتداد در اسلام اعدام شد.

This comment was minimized by the moderator on the site

برخی از توئیت ها در واکنش به ترور سلمان رشدی در توئیتر :

Azar Mansoori @MansooriAzar · 3h
مخالفان برجام هر جا باشند و دلیل مخالفتشان هر چه باشد، در تلاشند تا ترور رشدی و هر اتفاق دیگری را به مذاکرات پیوند بزنند.هوشمندى دستگاه دیپلماسی ایران در اين است که برجام را توافقی چندجانبه دانسته، به انفعال نیفتد و مذاکرات سازنده را تا رفع کلیه تحریم‌ها علیه ایران ادامه دهد.


حسین دهباشى @majazestan · 14h
مُشتاقِ دانستنِ نظراتِ حضراتِ آقایان موسوی، کروبی، خاتمی، مصطفوی و دیگر به اصطلاح اصلاح‌طلبان در فقره‌ی کاردآجین شدنِ سلمان_رشدی.


هادى مهرانى @hadimehrani1 · 17h Level 1:
ولی اون کتاب آیات شیطانی نبود واقعیت و اون روی سکه اسلام بود که سلمان_رشدی به تحریر در آورد، حالا باز هر جور صلاحه



محمدتقی موسوی @xlU7diEt7fnEsmN · 17h Level 2:
من متوجه نمی شم
هر ادعایی هم کرده باشه باید در رد ادعاش دلیل بیارن و قضاوت به مردم سپرده بشه!
اینکه کسی باید بخاطر نوشته و عقیدش هرچند منحرف و ناحق باید کشته بشه رو نمی فهمم.



شهروند @Shahrvand1400 · 16h Level 2:
غرانیق: ماجرایی که بر اساس برخی منابع مانند تاریخ طبری، پیامبر اسلام در حال خواندن سوره نجم بود که شیطان دو آیه کوتاه در دهان وی قرار داد ولی توسط جبرئیل از شیطانی بودن آن آیات مطلع شد. بیشتر مسلمانان دوران معاصر قبل از انتشار رمان آیات شیطانی از این ماجرا اطلاعی نداشتند.


عباس عبدی @abb_abdi · 15h
اهل نظریه توطئه نیستم ولی تصادفی بودن همزمانِ خبر برنامه‌ریزی برای ترور بولتون و ترور سلمان رشدی، با نهایی شدن گفتگوهای احیای برجام برای من غیر قابل باور است.



Azita H @AzitaH6 · 14h
ولی ترور سلمان رشدی در این زمان خیلی مشکوک هست.
در سال های گذشته صدها مورد راحت و بی دردسر برای ترورش بود.
چرا الآن....؟




History of Khorâsan and the Persianate World @BiruniKhorasan · 2h
آن کیست که بی‌جرم و گنه زیست؟ بگو
بی‌جرم و گناه در جهان کیست؟ بگو
من بد کنم و تو بد مکافات کنی
پس فرق میان من و تو چیست؟ بگو



Hossein Bastani حسین باستانی @hosseinbastani · 16h
بنیانگذار ج.ا فتوای قتل سلمان رشدی را داده، نماینده وقت رهبر ج.ا در یک نهاد حکومتی هم برای قاتلش سه میلیون دلار جایزه تعیین کرده. ولی احتمالا از همین فردا سخنگویان نظام اصرار خواهند کرد ج.ا اساسا مسئولیتی در حمله به سلمان رشدی نداشته.


Mohamad Ali Abtahi @abtahi_m · 16h
همه اتفاقات جنجالی و پر هزینه سیاسی مثل خبر ترور بولتون با سیصدهزار دلار! و یا حمله به سلمان رشدی، در آستانه توافق برجام انجام می شود.
چه مخالفان داخلی برجام یا مخالفان امریکایی اسراییلی برجام پشت این قضایا باشند، مردم ایران قربانی هستند.


Arash Sigarchi @sigarchi · 10h
آدرس غلط: از خمینی (صادرکننده فتوی) تا نهاد حکومتی بنیاد ۱۵ خرداد امام (بعنوان متولی پرداخت جایزه کشتن رشدی) خواستار قتل سلمان_رشدی هستند و ابطحی و اصطلاح‌طلبان هرگز محکوم نکردند؛ الان می‌گویند ترور برای به خطر انداختن برجام است! برجامی که خامنه‌ای مانع احیای آن است!



Mohamad Ali Abtahi @abtahi_m 3h
بقول مرحوم موسوی اردبیلی، آرش تو هم؟



Agh Bahman @AghBahman · 6h
ظواهر امر نشون میده در ترور سلمان رشدی پای ایران در میونه چون تا اینجا هم ضارب زنده مونده و هم قربانی.


پیــام @payamhamzei · 6h
من گفتم کار اسراییل هم می‌تونه باشه ولی با این تحلیل تو احتمال ایران بیشتره!


هادى مهرانى @hadimehrani1 · 4h
چرا ترور کننده سلمان رشدی باید لبنانی باشه؟
کی جز حزب الله و حسن نصرالله از این سود میبره؟
حالا فهمیدید کیا نمی‌خوان برجام احیاء بشه یا بیشتر توضیح بدم؟
فهمیدید کاسبان تحریم کیا هستن؟
بله درست فهمیدید همونهایی که میگن حاضرن نفت ایران رو رایگان ببرن لبنان !!!



حسین یزدی @raheazadii · 3h
رویترز گزارش داد که با وجود ساعت‌ها جراحی، سلمان رشدی قدرت تکلم اش را از دست داده و احتمالاً بینایی یک چشم خود را نیز از دست خواهد داد.
لعنت بر ایدیئولوژی



Sameddin Ziaee @SameddinZiaee · 14h
دست گل دیگری از خمینی!
بالاخره به آرزوی خود رسیدند! آقای مهاجرانی تبریک! حرفی چیزی برای گفتن داری به آیات رحمانی ات اضافه کنی؟
من_سلمان_رشدی_هستم
IAmSalmanRushdie
خمینی خامنه‌ای مهاجرانی
Khomeini MohajeraniKhamenei
آزادی_بیان
FreedomOfSpeech




0912 @kamran0912 · 18h Level 2:
خلاصه کتابش درباره بزرگی خداست که با این همه پیامبر و چهارچوب، مغلوب شیطان هستش.
میگه چرا همیشه شیطان بر خدا پیروز میشه؟
شیطانی که خدا آفریده و هیچ پیامبر یا سازمانی نداره




گارفیلد @sobhanm361 · 15h Level 2:
محمد در سوره نجم آیات 19 و 20 اسم سه بت لات عزی و منات رو میاره
بعد که در ایات قبلی و بعدی از خدای ناپیدا سخن میگه یقه شو میگیرن،میگن مرد حسابی اینا که با هم تناقض داره،
محمد بر میگرده میگه این ایات رو شیطان بر زبانم جاری کرده.
داستان ایات شیطانی از این قراره
نقل از طبری و واقدی


Truth teller @teller1431 · 14h Level 2:
کتاب او بیشتر حاصل خیالپردازیها و نتایج گرفته شده خوده سلمان رشدی از بعضی از وقایع تاریخی صدر اسلام است که البته ضد محمد هم هست تا یک کتاب تحقیقی که بشود به آن در مورد زندگی پیامبر اسلام و تاریخ اسلام ارجاع کرد! و اگر خمینی فتوای قتل او را نمیداد نه او معروف می‌شد و نه کتابش!




بردیا نورشاهی @BardiaNour · 14h
آقای خمینی میتوانست به عنوان یک رهبر به یک چهره جهانی مثل گاندی یا ماندلا یا مصدق تبدیل شود ولی سه موضوع کاملا مانع این داستان شدند:
حمایت از اشغال سفارت آمریکا
قتل عام سال ۶۷
و فتوای قتل سلمان رشدی.



حَنّانه @greensy88 · 14h
آیا تابحال کسی کتاب آیات-شیطانی" سلمان_رشدی راخوانده؟ازبزرگان اهل تشیع وحتی اهل سنت که بتوانند عادلانه قضاوت کنند بدورازتعصب(!)ماتنهاچیزی که می‌دانیم این است که آ.خمینی حکم ارتداد و"مهدورالدم"بودن ایشان را صادر کرده،محتوای کتاب حول محور چه چیزی است؟توهین به خداوپیامبریانقد.؟!



Akbar Ganji @GanjiAkbar · 2h
تروریسم در همه اشکال و علیه هر فرد و کشوری محکوم است: تروریسم دولتی و غیر دولتی. ترور سلمان رشدی هم یک جنایت فجیع است. با ملاک های واحد باید ترور را محکوم کرد. از جمله تروریسم دولتی رژیم آپارتاید را
اظهارات یکی از شاهدان درباره ی عملیات تروریستی و جنایتکارانه علیه سلمان رشدی
پیلار پینتاگرو که در هنگام حمله به رشدی در میان تماشاگران حضور داشت:در ابتدا فکر کردیم آن مرد کسی است که می‌خواهد میکروفون را تنظیم کند،ولی ناگهان با ضربات چاقو شروع به ضربه‌زدن به سلمان رشدی کرد


سایت دیده‌بان ایران @didbaniran · 3h
کیهان: آفرین بر آن مرد دلاور و وظیفه شناسی که در نیویورک به سلمان رشدی مرتد حمله کرده
روزنامه کیهان تحت مدیریت حسین شریعتمداری نتوانست خوشحالی خود را از هدف حمله قرار گرفتن سلمان رشدی پنهان کند



العين فارسى AlAin Persian @AlainPersian · 3h
سلمان_رشدی - نویسنده کتاب آیات شیطانی که شب گذشته در مراسمی برای سخنرانی در این شهر حضور یافته بود، از سوی فردی به نام «هادی مطر» با چاقو مورد حمله قرار گرفت.




قاسم محمدی

هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در بازی با دکمه های آغاز مجدد جنگ...
تقاطع تنش‌زایی سید مصطفی تاج‌زاده استراتژی باخت - باخت جمهوری اسلامی در منطقه، به‌ویژه در اعزام نی...
- یک نظز اضافه کرد در حجاب، یک عدم تفاهم ملت با قدرت...
فارغ از مغایرت گشت ارشاد با قانون و اخلاق؛ اگر این کارها را برای انزجار مردم از حجاب و اسلام می‌کنند...