مطالب نویسنده

آیا نمی خواهیم در خود تغییری دهیم؟!!

مصطفوی 22 خرداد 1395 1986 کلیک ها

قاعدتا باید در آستانه تحولی جدی باشیم، خرابی های مان اوج گرفته است، و این سنت و قانون ثابت الهی است که کار و بنای نابسامان، باید به سامان برسد، امروز کارمان به جایی رسیده است که اگر بخواهیم خود را معرفی کنیم، به قول قدیمی ها می گوییم "من آنم که رستم بُوَد پهلوان"، آری اگر بخواهیم از خود تعریف کنیم می گوییم ما پیامبری (ص) داریم که اینچنین بود و...، فرهنگ علوی (ع) ما اینچنین است، اسلام چنین و چنان است، مثلا اسلام دین آزادیبخش و رها کننده از قیود است و...

آیا نمی خواهیم در خود تغییری دهیم؟!!

ولی در عمل که نگاه می کنی، سقوط های پیاپی اخلاقی و اجتماعی را تجربه می کنیم که این سقوط با چاشنی سقوط اقتصادی و فرهنگی هم همراه شده است. کاروان علم را دیگران پیش می برند و... ، با جنایاتی که در جهان اسلام در حال وقوع است، بربریت، خشونت و حق خوری جای اخلاق و فرهنگ را گرفته و وجود این فضایل در اسلام اگرچه افتخارآمیز است، ولی احتمالا اخلاق و انسانیت نیز مرکزیت خود را به جای دیگری در جهان انسانی شیفت خواهند داد.

 از آن همه فضایل که امروز در متون اسلامی هست و بدان افتخار می کنیم، در صحنه اجتماع نمودی زیادی وجود ندارد و حتی صدر نشینانِ واجد مکارم اخلاق و علم در جهان اسلام انگشت شمارند و...

 با این همه آیا زمان آن فرا  نرسیده که به شکست های پی در پی خود اعتراف کنیم و به عملکرد و رویه های جاری خود نگاهی از نو افکنیم و تغییری در افکار و سیاست های جاری خود دهیم، چون خداوند در آیه یازده سوره رعد هشدار داده است که "خدا وضع و حال هیچ قومی را عوض نخواهد کرد، مگر آنکه خود وضع و حال شان را تغییر دهند (إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَومٍ حَتّى يُغَيِّروا ما بِأَنفُسِهِم)" آیا نمی خواهیم در خود تغییری دهیم؟!!

علیرغم شدت گرفتن سقوط ممالک اسلامی، این وضعیت جدیدی نیست و قبلا هم بوده، همچنان که دوست شفیق جناب آقای سید جمال الدین اسد آبادی، جناب حاج سیّاح محلاتی در خاطرات خود عنوان می دارد که "در مقام انصاف، انسان به هر جا می‌رود عالم مسلمان را ذلیل، و ممالک اسلامیّه را خراب، و همه را با هم منافق می‌بیند... و از تمام نقاطی که دیده‌ام بد‌تر ایران است" و سپس به زعم خود به دلایلش می پردازد و عنوان می کند که "جهت آن هم این است که در تمام زمین به این شدّت ظلم از امراء و نفوذ جهل از ملا‌ها نیست. این دو سنگ آسیاب در ایران در ‌‌نهایت قوّت و شدّت عموم مردم را خرد می‌کنند، زیرا هرکس برای حفظ خودش در مقابل این دو قوّه ناچار به تزویر و دروغگویی است که سبب انحطاط اخلاق است"

 

+ نوشته شده در جمعه بیست و پنجم دی ۱۳۹۴ ساعت 19:58 شماره پست: 871 

حکایت غریبی است، ساده، اما بسیار پیچیده

مصطفوی 22 خرداد 1395 2192 کلیک ها

بی تو تنهایم، ای تنهاترین!

گاه سینه ام از غم و درد می خواهد پاره شود، و قلبم از حلقومم بیرون زند، چنان غمی مستولی می شود، که نفس به شماره می افتد و می خواهم استخوان های سینه ام را بشکافم و شُش هایم را آزاد کرده تا در فضایی باز، خارج از هرگونه حصری نفس بکشند؛ اما دریغ که نه به این کار قادرم و نه اتفاق می افتد.

می مانم و می کِشم، صبر می کنم و ادامه می دهم، چاره یی نیست، هست؟!!، گاه غمگینم، گاه شاد، می گذرد این قافله و رغبت خواب ماندنم و گذشتن این قافله نیز برای من و عده یی دیگر به آرزویی تبدیل شده است؛ بهارم گذشت و تا واپسین لحظات، وقت چندانی نیست، در سرازیری افتاده ام و برای رسیدن به لحظه موعود چند صباحی بیش نمانده؛ نمی دانم در آن لحظه راغب و خوشحال به ترک خواهم بود، و یا این که از ترس باید پای بر زمین کشید و خار و خاشاکی برای گرفتن و ماندن جست؛ و حسرتی برای فرصتی، برای دوباره ماندن که، برایش التماس خواهم کرد؟!!.

امید دارم که سبکبال باشم و آن لحظه، لحظه آغاز پرواز و اوج گرفتن، و خنده زنان بر آنچه گذشت، بگذرم، اما این خوف نیز هست که همچون دلبسته ایی، بال شکسته مجبور به عبور شوم تا خود را به جایی رسانم که خود باز آغاز رنج است و درد.

در عین سادگی، در حکمتش مانده ام، که چگونه و برای چه این را برایمان رقم زد، کی از ما عهد گرفت و کی و با چه منطقی ما بر این روند تن دادیم و با او چنین عهدی بستیم؛ حکایت عجیب و غریبی است. اما هرچه هست زیباست، گاه از او فراریم، گاه امان یافته در دامنش، گاه به شِکوه نشسته، گاه به شُکرگزاری مشغول، هر لحظه و هر ساعتی به نوایی، گاه شاد می نوازد و گاه غمگین، حکایت غریبی است، ساده، اما بسیار پیچیده.

 

+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و چهارم دی ۱۳۹۴ ساعت 6:41 شماره پست: 870  

خسارتِ شیوه تکفیریِ انگ و حذف در فرهنگ ما

مصطفوی 22 خرداد 1395 2675 کلیک ها

باید به هر پدیده و یا تفکری نگاه منصفانه داشته، حتی تفکراتی که کاملا از نظر ما منحرف و باطل به نظر می رسند، گاه تفکراتی مورد حمله شدید قرار می گیرد و این حمله از حدود علمی و نقد منصفانه ی خود خارج شده و به تکفیر می رسد، و این شیوه مذموم ِتکفیر متاسفانه به متفکرین ما در عصر حاضر و گذشته ضربات مهلکی زده است و گاه بیخود و به شیوه غیر ضرور به حذف آنان انجامیده است.

شیوه تکفیری مسلکِ انگ زدن و سپس حذف، ما را از تسلسل و رشد پله ایی و مداوم در ساختن پایه های تفکری و تمدنی خود باز داشته و به انقطاع تفکر و در نتیجه این خود به یکی از علل شکست در تمدن سازی ما منتهی شده است، و همین شکست به این امر منجر شد که نگاه ها به خارج از مرزها گشوده شود و به لاغری اندام تمدنی منجر شده و نهایتا به هجوم های پی در پی خارجی مبتلا شویم.

کاری که در غرب کمتر اتفاق افتاد و تسلسل و به دنبال هم بودن ها و نقد و مبارزه علمی ادامه دار، به آنان کمک کرد که راه خود را بیابند و حتی اگر نیافته باشند در مسیر یافتن ماندند؛ کاری که از ما دریغ شد و آن هم ناشی از "خود حق مطلق بینی ها" بود، و این که دیگران را به طراز و مقیاس خود کشیدیم و تعیین انحراف دیگران را از انحراف از خودِ "حق مطلق دیده شده" سنجیدیم.

ای کاش بازگشتی به خود داشته باشیم و خود را با همه آنچه هستیم قبول کنیم و به ساخت و تغییرش (اگر لازم است) همت گماریم، در غیر این صورت همچنان نگاه به خارج از مرزها و هجوم ها به این اندام نحیف ادامه دار خواهد بود. ای کاش صاحبان سخن و تفکر به خاطر نوع نگاه متفاوت شان از صفحه ها و تریبون ها و از دسترس مردم دور نشوند و مردم نیز در ارتباط با آنان و همگام با کاروان تفکر پیش روند.

 

+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و سوم دی ۱۳۹۴ ساعت 5:45 شماره پست: 869 

رضایتی که به لبخندی حاصل خواهد شد و تمام

مصطفوی 22 خرداد 1395 1961 کلیک ها

به نظر می رسد "معروف و منکر" تنها در امور دینی و مذهبی تبلور نمی یابد، و امور دیگر را هم شامل می شود، و می توان مطمین بود که خداوند هرگز اجر کسانی که مردم را به معروف دعوت می کنند را ضایع نخواهد کرد، که او قول داده است به قدر ذره ایی کار خوب یا بد را نادیده نخواهد گرفت و به حساب خواهد آورد و به میزانسنج انسانیت خود در روز حساب خواهد کشید، و لابد بر همان اساس اجر و جزا خواهد داد.

 به نظر می رسد که حتی اگر آمر به معروف و ناهی از منکر در اعتقادات خود به ایمانی درست به خودِ خدا هم نرسیده باشد، و به قول یکی از دوستان "بین شش و چهار گیر کرده" باشد و مردد که آیا اصلا خدایی وجود دارد یا خیر؟! و در عین حال در این ماموریت انسانی برای تقویت پاکی و نزول بدی شرکت کند، در سنت و قانون خداوندی تفاوت نمی کند، و او یک آمر به معروف و ناهی از منکر است و اجر و پاداش او هم به مقدار دیده می شود و عدل و رحمت خداوندی اقتضا می کند که داده شود.

گاه در بین خلایق خداوند به انسان هایی پاک و با فضیلت برخورد می کنی که در اعتقادات کاملا با تو متفاوت و گاه متضادند، البته در حالی که تو خود را حق و هدایت یافته مطلق می دانی و خارج از آن را ...؛ ولی چنان فضیلت هایی در آنان موج می زند که در دلت حسرت می خوری که حتی کمی از آن را هم نداری، مثلا می گوید سی سال است که برای پاکی تن و جان خود به ورزش سحرگاهی اهتمام دارد و آنگاه تو خود را می بینی که برای به جای آوردن دو رکعت نماز صبح به سختی بیدار می شوی، این در حالی است که او تا به حال در یک سوم عمر معمول خود بیداری سحرگاهی داشته و به ورزش پرداخته است و در این مسیر پاک بسیاری را نیز به این معروف دعوت کرده و با خود همراه کرده است، و یا این که دروغ نمی گوید و از دورغگو بیزار است و... این ها اگر فضیلت و معروف نیست پس چیست؟! مگر عرفای ما "درک سحر" را یکی از تحفه های توبره عرفان و از چشمه های حکمت و معرفت نمی دانند، و در آرزوهای خود ندارند؟!

پس باید گفت فارغ از این که به کدام خدا و پیام آورش ایمان داشته باشیم و یا نداشته باشیم، مهم انسان بودن است که در رفتارها تبلور می یابد، و اگرچه گفتار هم مهم است، ولی کردار است که میزانسنج انسان بودن در ماجرای معاد خواهد بود و میزان انحراف از معیار را مشخص خواهد کرد و ایمان و یا عدم ایمان به خالق کل هم تنها حسابی است بین یک مخلوق و خالق که با رضایتی و به لبخندی حل و فصل خواهد شد و تمام.   

 

 + نوشته شده در شنبه نوزدهم دی ۱۳۹۴ ساعت 5:46 شماره پست: 867

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در گردن هایی برای دارهایشان، تن ه...
نقطه پیوند جمهوری‌اسلامی با سلفی‌گریِ جهادگرا زمانیکه در برخی رویکردها و برخی مبانی فکری جمهوری‌اسل...
- یک نظز اضافه کرد در نظام برخاسته از قیام های اعترا...
چرا با دوگانه سازی درباره حجاب مخالفم؟! عليرضا کمیلی کارشناس این مسأله نیستم و اتفاقا آن را امری پی...