انقلاب، هرجُ و مرج و انقلابی گری، اوباش گری نیست
برخی انقلاب را با هرج و مرج و انقلابی گری را با اوباش گری اشتباه گرفته اند، که این چنین حرمت حریم ها را می شکنند و به راحتی از هر دیواری که دلشان خواست، تصمیم می گیرند و بالا می روند و هر فحشی و شعاری را که دوست داشته باشند نثار هر که بخواهند می کنند و هر موقع که دل شان خواست خیابان ها را عرصه حضور بی مجوز و خسارت بار خود می کنند، کنسرت های مجوز دار را به تعطیلی می کشانند، سخنرانی بزرگان را بهم می زنند و...
عده ایی که بر دیوار سفارت انگلیس بالا رفتند
اینک در انتظار بالا رفتن از سفارت عربستان و آتش زدن آنند
کاری که خسارتش را از جیب این ملت مسولین طبق قوانین بین المللی باید بپردازند
اما حتی اگر انقلاب و انقلابی گری هم چنین خاصیت هایی داشته باشد، ولی وقتی نام اسلام بر آن قرار می گیرد دیگر نمی تواند این گونه باشد، که الگوی اسلام و مسلمانانی پیامبر رحمت (ص) است که چنین نبود نزد او حتی دشنام به خدایان دروغین هم جایز نبود، خانه ابوسفیان دشمن دیرین و خسارت بار مسلمین امن اعلام می شد و بعد از اسلام آوردنش هم حتی از مواهب سرزمین اسلامی بیشتر از مسلمانان معتقد متنعم بود.
لذا آخرین فرستاده خداوند (ص) بعد از فتح مکه دیوارهای خانه این دشمن خسارت بار برای خود و جانشینانش را حرمت نهاد و اجازه بی حرمتی نداد. جان و مال سفرای کفار را اجازه بی حرمتی نمی داد و حتی آنان که نام او را به عنوان "رسول الله" بر توافقنامه ها بر نمی تافتند، جانا و مالا در امان بودند؛ هیچ سفیری حتی از ناحیه دشمن در حال جنگ هم در بین لشکر مسلمانان مورد تعرض قرار نمی گرفت و...
در شیوه جامعه آرمانی مدینه النبی (ص) دشمنان اسلام و مسلمین در مدینه در پناه حاکم و مسلمین ساکن در آن در امن و امنیت بودند. این جامعه آرمانی شام بود که نه سفیر می شناخت و نه فرستاده و این امویان و عباسیان بودند که حرمت هیچ خانه ایی را نگه نمی داشتند و جان، مال، ناموس و حتی محدوده تفکری انسان ها مورد تعرض بود.
لذا انقلابی گری به معنی بی نظمی و مثل دزدها از دیوارها و حریم ها بالارفتن و یا غارت و خسارت، حتی به دشمن نیست که پیامبر (ص) وقتی سربازانش در حال حرکت به سمت صحنه نبرد بود سفارش می کرد هنگام حمله، نهالی از جا کنده نشود، درختی قطع نشود، آب دردل بی گناهی تکان نخورد و... تازه این در حالی بود که آنروز تاکتیک "النصر بالرعب" از اصول جنگ های جاهلیت عربی بود و از الفبای پیروزی و رسوم جاهلیت بادیه نشینی.
اما وقتی به بالارفتن از دیوار سفارتخانه ها و نمایندگی های میهمان و در تحت حمایت کشور اسلامی مان که نگاه می کنیم احساس می کنی بالا روندگان از تربیت جامعه آرمانی شام برخوردارند، تا مدینه النبی (ص) که در مرام شامیان آتش زدن ماوای دیگران و بالا رفتن از حریم زیر دستان بعد فتح (مثل کربلا)، رسم بود تا مرام علوی (ع) و مصطفوی (ص)، لذاست که تحت رهبری پیام آوری مثل محمد (ص) بعد از فتح الفتوح و تسخیر مکه هیچ خانه ایی سوزانده نشد.
پس اگر می خواهیم انقلابی باشیم به شیوه و مرام علوی (ع) و مصطفوی (ص) باشیم نه شیوه اموی و عباسی، که مبنای عمل مسلمان این افراد است و مبنای عمل بوسفیانی ها آتش زدن، غارت، توهین، فحش و ناسزا است.
+ نوشته شده در چهارشنبه شانزدهم دی ۱۳۹۴ ساعت 20:42 شماره پست: 865
- توضیحات
- زیر مجموعه: مطالب نویسنده
- دسته: دل نوشت ها و نظرداشت ها
- تاریخ ایجاد در 22 خرداد 1395
- بازدید: 7157
دیدگاهها
سهند ایرانمهر
علی مطهری گفته است: برخى انقلابىها آفت نظام شدهاند. انقلابی بودن در اصطلاح متداول و فرهنگ سیاسی ایرانِ امروز، به مجموعه سخنان و اعمالی گفته میشود که دارای این ویژگیها باشد: توفندگی، صراحت لهجه بدون رعایت ملاحظات سیاسی و قانونی ،«خودجوش» و در جهت تضعیف «دشمن»و اذناب آن(خلاصه آنکه فرد، دیپلمات نباشد، انقلابی باشد).
دشمن نیز در این چارچوب یعنی هرکس که در جهت مخالف یا ضد آرمانهای انقلابی باشد. (آرمانهای انقلابی هم همان شاخصهایی است که در تریبونهای رسمی مطرح میشود).
این سخن علی مطهری هم با آنکه سخنی درست است اما از منظر فرهنگ حکمرانی امروز ایران، منصفانه نیست. آفت بودن انقلابیها در ایران امروز ، تقصیر انقلابیون نیست زیرا خاصیت انقلابی همین سرگرانیها از ضوابط و هنجارهاست و نهادها، انقلابی بودن را در فرهنگ و الزام نانوشتهای که همه ما آن را میشناسیم، میپسندند.
بنابراین مشکل آنجاست که از سویی، هنوز نظام؛ تصمیم نگرفته است که در حالت انقلابی بماند یا وارد مرحله تثبیت شود و از سوی دیگر گاهی، پیامهای متفاوتی در موسم های مختلف انقلابیگری به انقلابیون ارسال میشود که سبب تحلیل اشتباه آنان و بالابردن میزان انقلابیگری در رفتارشان میشود.
با اندکی مسامحه میتوان گفت که انقلاب ایران به توالی طبیعی مراحل انقلاب از مرحله انقلابی به ترمیدور(به تعبیر کرین برینتون/کالبدشکافی چهار انقلاب) پایبند نیست و هنوز مشخص نیست که این انقلاب چه زمانی میخواهد وارد مرحله تثبیت، میانهروی و پایبندی به نص قانون اساسی و قواعد بین المللی شود.
وقتی هنوز تاییدصلاحیتها برای ورود به کلیدیترین بخش حاکمیت، منطبق با معیارهای انقلابیگری است چگونه میتوان انقلابیها را آفت نظام دانست؟ اتفاقا بهگاه تصمیم برای تایید یا رد صلاحیت افرادی چون علیمطهری به سبب همین نگاه به نسبت میان انقلابیون ونظام،بیشتر ذیل « آفت» قلمداد و از رقابت کنار گذاشته میشوند.
ساختار کنونی نظام چه قضاوتی در مورد نماینده مجلس یا مسئولی دارد که خواهان رفراندوم یا همه پرسی قانونی در مورد مثلا رابطه با آمریکا یا دیگر مسایل مورد اختلاف و کلیدی است؟ اگر مسئول یا نماینده دیگری بر این خواسته بشورد و موضعی تند و انقلابی بگیرد یا عدهای بر اساس بصیرتمداری تجمع کنند و خواستار اعدام یا اخراج یا رد صلاحیت آن فرد شوند، همین ساختار در مورد این حرکت انقلابی و خودجوش چه قضاوتی خواهد داشت؟ پاسخ روشن است.
ساختار کنونی ، انقلابی گری را میستاید منتها چون همیشه و بالاخص در « برهههای حساس کنونی» نمیتوان انواع انقلابیگری را نظم و نسق بخشید گاهی به شکلی نرم برخی آنان را به هماهنگی با سایر بخشها میخواند اما این توصیه به معنی دست کشیدن از عمل انقلابی نیست بلکه موردی و موقتی است. آری، میتوان گفت انقلابیها رویکردی اتخاذ کرده اند که منافع ملی کشور یا قانون اساسی یا معیارهای اخلاقی یا هنجارهای عرفی و اجتماعی و سیاسی را به خطر انداخته اند اما نمی توان مدعی تضاد خواست آنان با تضاد مقامات عالی نظام شد.
وقتی بعد از چند دهه، مقامات عالی و مراکز مهم تصمیمگیری یا سیاستگذاری کشور بر ضرورت کار انقلابی، خودجوش و دشمن شناسی سخن میگویند چگونه میتوان انقلابیها را آفت نظام دانست؟ این درست است که برخی دولتها از انقلاب به این سو کوشیدهاند که انقلاب را به مرحله تثبیت برسانند و تثبیت را در ضابطه مندی و تعهد به هنجارهای قانونی یا بین المللی تعریف کنند اما وقتی روسای همین دولتها در مراجع رسمی و تصمیمگیری و تریبونهای مرتبط به صراحت یا تلویحی با عنوان دولتهای غیرانقلابی مذمت میشوند چگونه میتوان آن دوران به خواست کلی نظام تعبیر کرد زیرا تثبیت انقلاب در جهان معنایی تصمیمگیران اصلی کشور تثبیت و رواج رفتارهای انقلابی و تعریف نظامی متفاوت با نظم کنونی جهان است.
بنابراین علی مطهری برای اطمینان بیشتر می تواند فی المثل از رییس مجلس خبرگان یا شورای نگهبان یا تصمیمگیران اصلی سیاست های فرهنگی، نظامی و اجتماعی کشور بپرسد که نظام، اکنون به کارگزار انقلابی نیاز دارد یا مثلا یک چهره ملی که محور رویکردش صرفا منافع ملی است؟ کسی که اعمالش یادآور ماه ها و سالیان آغازین انقلاب باشد یا تداعیگر چهره یک فرد پایبند به هنجارهای بین المللی و مقید به عمل به مصوبات قانونی داخلی یا قوانین بین المللی؟ آقای مطهری بدون پرسش هم میتواند به پاسخ برسد. بنابراین این درست نیست که بگوییم انقلابیها آفت نظامند بلکه حداکثر میتوان گفت در انقلابیگری خود همیشه با یکدیگر هماهنگ نیستند یا انقلابیگری شان آفت منافع ملی یا انطباق با هنجارهای بین المللی یا تخطی از فلان قانون اساسی است و نه بیشتر.