هر یکِ شان تو (ص) را آنطوری که می خواهند معرفی می کنند

هر یکِ شان تو (ص) را آنطوری که می خواهند معرفی می کنند سلام بر تو آنگاه که پای به این دنیا نهادی و آن زمان که روی از ما برکشیدی. خوش آمدی یا محمد (ص)، چه قدم مبارکی، خوشا به حال مادرت، خوشا به حال شهر و مکانت، خوشا به حال یارانت که همچون تویی را هزار و اندی سال قبل درکِ حضوری کردند و خود دیدند که چه بودی و که بودی و چگونه فکر و عمل می کردی و... ولی افسوس که ما اکنون حتی سخنانت را باید در میان انبوهی از سخنان ساخته شده، جعل شده و دست به دست شده و... یافته و با هزار شک و شبهه در خصوص آن مواجهیم و برای جدایی سره از ناسره از طریق متخصصین ماهر باید در میان کوهی از سخنان آنچنانی آنان را یافته و به احتمال زیاد و کم سخنی را به تو نسبت دهیم. این است وضع ما و آن است شانس آنانی که تو را حضوری درک کردند. تو را خداوند به عنوان منادی رهایی و هدایت انسان ها ارسال کرد، اما اکنون پیروانت به فرقه ها تقسیم شده اند و هر یک از فِرق نیز تو را آن طوری که منافع و عقاید فرقه ها و یا شیخ و بزرگِ شان اقتضا می کند، تفسیر، تعریف، مصادره به مطلوب و معرفی کرده و می کنند و گاه تو را به وسیله ایی برای توجیه اعمال و خواست های خود کرده و می کنند. یکی سر می برد و نام تو را می برد، یکی زندان می کند و باز به نام تو می کند، یکی بدن بندگان خداوند را مثله می کند و باز نام تو را ذکر می کند، یکی دار می زند و یا گردن قطع می کند و باز نام تو را می برد و خود را به شیوه و سنت تو معرفی می کند و خشونت بار ترین اعمال این عصر را به نام تو، دین و خدای تو مرتکب می شوند و اما تو این بودی و برای این آمده بودی؟!! قطعا این نبودی و برای هدایت ما آمده بودی و نه نابودی ما. امروز در کنار صدر نشینان جهانیِ جنایت، ظلم، خشونت، خشک مغزی و... نام برخی پیروان تو هم در صدر، قرار دارد و از ظلم آنان بسیاری از اهل کتاب و غیره فریادشان به آسمان است. و از جمله مال، ناموس و جان گویندگان شهادتین هم به بهانه های واهی در امان نیست و وقتی پای منبر توجیه رهبران این جنایت پیشگان بنشینی، آنان به راحتی کار خود را در راستای احکام و سنت تو می دانند و خود را تابع النعل تو و پیامت معرفی می کنند. تو را قرن ها چشم در راه بودیم که بیایی و نجات مان دهی و هدایت مان کنی، و وعده ها به حقیقت پیوست و تو به ماهِ بهار اول آمدی و الحق که شبه جزیره نشینان را از هزاران ظلم که همچون پیچک به دست و پایشان پیچیده بود آزاد کردی، تو قرار بود که معجزه حُسن خٌلق باشی و بودی، قرار بود که رحمت للعالمین باشی که بودی، قرار بود ختم نبوت باشی که شدی و... ولی بدون این که خارج نشینانِ شبه جزیره حتی تو را رویت کنند رفتی و ما را با جانشینانت رها کردی در حالی که دنیایی از سوالات بی جواب ماند، و بشریت با کثیری از جانشینان ظالم مواجه شد که قرن ها بر ما مستولی شدند، و در طول حاکمیت شان دنیایی از سو برداشت از اعمال، افکار و کردارت را ایجاد کردند و اقدامات خود را به نام تو انجام دادند و می دهند. بعد از تو جانشینانی بر جایگاه تو تکیه زدند که نه در لطف، و نه در علم، و نه در تقوا، و نه در وحی، و نه در مهر، و نه در عدالت، و نه در هزار حُسن و امکان با تو سنخیتی نداشتند، ولی بر جایت نشستند و مدعی تو و جایگاهت یکسر و بلکه بیشتر از تو شدند و متعاقبا کشورگشایی ها به نام جهاد و توسعه امپراطوری ها به نام توسعه اسلام آغاز شد و... و اکنون هم بعد از قرن ها این کشمکش بی پایان ادامه دارد، بعد از تو هرکه به خدا نزدیک تر بود، بدتر انگاشته و لایق مرگش یافتند و محدود و مقتولش کردند. اگرچه خداوند به برادرت نوح (ع) نهصد سال عمر داد، ولی به تو تنها شصت و سه سال عمر داد که تنها بیست و سه سالش را برای ما صرف کردی که از این زمان هم تنها نزدیک به ده سال موثر بودی و این تاثیر را هم بیشتر شامل مردمی کردی که در مکه و مدینه می زیستند و باقی بشریت را به جانشینانت وا نهادی. حال ما مانده ایم با کسانی که باید از شر تمسک آنان به خدا، دین، آیین، مرام و سنت تو علیه خود، فقط به خدا پناه ببریم. اما معتقدیم که پاشنه دایم بر این منوال انشاالله نخواهد چرخید و تغییری ایجاد خواهد شد و بساط ظلم برچیده خواهد شد که این وعده خداوند است که روزی حاکمیت زمین به اهل حق واگذار شود. به امید آن روز – تولدت مبارک ای امین خدا و خلقش، ای رحمت للعالمین و ای معجزه حُسنِ خُلق و ای صاحب خُلقِ عظیم

+ نوشته شده در شنبه سیزدهم دی 1393ساعت 11:34 PM توسط سید مصطفی مصطفوی

نظرات (0)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در بازی با دکمه های آغاز مجدد جنگ...
در پس هر وضعیت جنگی یک دولت آسیب‌دیده را می‌توان رصد کرد امین بزرگیان تمایز روشنی وجود دارد بین «ج...
- یک نظز اضافه کرد در بازی با دکمه های آغاز مجدد جنگ...
مسئله‌ی پیچیده‌ی جمهوری اسلامی و اسرائيل.. یادداشتی از تقی رحمانی اسرائیل خود را قویترین ارتش منطق...