امام خمینی (ره) حکایتی تکرار ناشدنی

وقتی به چهره نورانیش فکر می کنم حکایت مرشدی بزرگ، پدری مشفق و مهربان، پیری فرزانه و حکیم، معلمی دلسوز و رحیم، راهبری راه آشنا و راه دان، سالکی نام آشنا و غریب، چهره ایی به تقوا سال ها شکل گرفته، مصلحی اصلاح طلب و اصلاح گری توانا، مردی قوی و استوار، منبع اتکایی قابل اعتماد، روحی بزرگ و به قول هندوان "مهاتما"، لنگرگاهی آرام، سخنی سنجیده، دلی آرام، طوفانی عظیم، قلبی مطمئن، ضمیری امیدوار به فضل الهی، دلی آکنده از ایمان، لبی به ذکر مشغول، خود ذکری آشکار، سمبلی از از اعلی علین، پاکی به زلالی آفتاب، نماینده یی از تمامی خدایان، نظمی بی اتمام، پاکی دائم، دست از دنیا شسته، بر اهل دنیا دل نگران، به قدرت و مظاهرش پشت کرده، قدرت به او چشم و ابرو نشان داده، بی اعتنا به شیطان، و... در ذهنم متبادر می گردد؛ این است حکایت رادین مردی که آمدنش با هله هله میلیونی دوستارانش و رفتنش با وداع چندین میلیونی پیروان و دوستارانش تجلی گر استواریش بر عهدی بود که با خداوند و مردمش بسته بود و خود را در این هنگامه ی بین آسمان و زمین به هیچ انگاشت و لذا بزرگ شد و به اوج خود رسید و در اندک دوره یی ده ساله صفحه یی بر دفتر آزادمردان خدایی زد که تکرار ناشدنی شد.

هر چند کذب پیشه گان بخواهند محمدی (ص) را دوباره بسازند ولی او دیگر تکرار ناشدنی است و آنان تنها آب در هاون می کوبند که او یکانه گوهری بود در دستگاه عظیم هستی که خداوند بر جهانیان رو کرد تا چراغی گردد بر بشر در عصر خود و اعصار آینده و او یگانه بود چون از یگانه یی مطلق نشات گرفته بود و تجلی گر آن یگانه مطلق شده بود.

خمینی کبیر (ره) را مردمش عاشقانه دوست می داشتند و او خود شده بود محور عشق آنان و به قول استاد ما پروفسور سید امیر حسین ذکرگو مردمی که به دیدارش می رفتند ملودی "بسم الله الرحمن الرحیم" آغازین سخنش آنان را مست می کرد و اشک از دیدگان شان جاری می نمود و بی اختیار به گریه اشان وا می داشت خواه او در سخنانش مشتی حواله دهن دولتی می کرد و یا بوسه یی بر دست و بازوان جوانانی می فرستاد که در هنگامه رزم گاه حضور یافته و حماسه می آفریندند. فحوای کلام آن پیر فرزانه ی ما در جمع حاضرین در مرحله دوم توجه آنان قرار می گرفت و چهره و ملودی صدایش حاضرین را به عالم دیگری متصل و اشک شان را جاری می کرد که این اشک نه اشک شادی بود و نه اشک غم بلکه اشکی از شوک اتصال بود که به عالمی دیگر غیر از عالم دنیا صورت می گرفت. 

خدایش رحمت کند که در عصر خود تجلی گر محمد (ص) بود و شمه یی از انوار محمدی (ص) را ما به واسطه ی او حس کردیم هرچند ما هم همچون اویس قرنی به دیدار رودررویش رفتیم ولی در آن روز موعود خداوند او را به سوک سید روح الله خاتمی اش نشانده بود و لذا دل داغدیده اش حتی برای دیدار رزمندگان از چنگ برگشته نیز آمادگی نداشت و دیدار با ما برایش مقدور نبود و لذا موفق به دیدارش نشده او را از دست دادیم. روحش شاد و راهش پر رهرو باد.

 

+ نوشته شده در سه شنبه هفتم آبان ۱۳۹۲ ساعت 8:15 شماره پست: 342

You have no rights to post comments

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.