بهاری به سبزی بهار، تفسیر سوره پیروزی در بهار 1396

 ایرانیان سه هزار و پانصد سال قبل هوشمندانه سرزمین نجیب زادگان (ایران) را یافته در آن استقرار گرفته و بنایش نهادند، و تقویمی زیبا در تناسب زمان و گردش زمین و آنچه اُرمزد یکتا در چرخش روزگار قرار داد، تنظیم کردند، جشن نوروز (مثل دیگر جشن های باستانی ایرانیان همچون جشن مهرگان) در حساب همین تقویمند، این روزها چرخش زمین، سرزمین آزادگان را در موقعیتی قرار داده است تا گل و ریحان از شاخه های ستبر و زمین های سرد بیرون زنند و ندا دهند که دوره سخت سرما گذشت و نوبت شادی روح نواز بهاری فرا رسید؛ در این هنگامه رستخیز طبیعت که هم اکنون نیز طلیعه داران آن خود را نشان داده اند، به قول استوانه سخن ایران جناب سعدی شیرازی تنها می توان گفت که:  

"منّت خدای را عز و جل که طاعتش موجب قربتست و به شکر اندرش مزید نعمت، هر نفسی که فرو می رود ممدّ حیاتست و چون بر آید مفرّح ذات، پس در هر نفسی دو نعمت موجودست و بر هر نعمتی شکری واجب، از دست و زبان که برآید، کز عهده شکرش به در آید." آری چگونه می توان شکر این همه نعمت خداوندگار زمین را به جای آورد.

 نگاره ایی از سفره پر برکت هفت سین توسط نگارگر ایرانی کمال الملک

روحش شاد و قرین رحمت ایزد یکتا

اما درس های بهار بسیارند، بهار تفسیر سوره پیروزی [1] است که اگرچه دشمن روزگار را زمستانی و سخت و تاقت فرسا می کند، و توفان های سردی و سختی مجال شادی را از انسان ها می رباید، اما وقتی نوبت بهار که رسید و زمستان، ظلمت انگیزی و سردی را به اوج رساند، به چشم بر هم زدنی حتی اگر زمستان دست و پاهای فراوان بزند، و مقاومت کند، اما بهار لاجرم انجامش را اعلام، و مهر پایان بر او خواهد زد، این همان فلسفه انتظار است، انتظار رهایی و بهروزی که بالاخره بشر بر آن دست خواهد یافت.

سال 1395 پستی و بلندی ها و شادی و غم ها را توامان با خود داشت، ابتدا با پیروزی اجرایی شدن برجام که خود چیرگی صلح بر جنگ، اصلاح طلبی و صلح خواهی بر جنگ طلبی و "هل من مبارز طلبی" بود اما در این سال استوانه های علم و سیاست از دست رفتند که جایشان در این بهار طبیعت بسیار خالی است، ولی گذشت آن زمانی که آنسان گذشت.

سالی در پیش داریم که خدایش به خیر کند، در آن سوی زمین جنگ طلبی روی کار آمد که جیب هایش پر از دلار است و مست و شیدای ماجراجویی و بهمریختن هاست، در این سو هم اعراب جزیره نشینی که باز سودای ایجاد "قادسیه" دارند و می خواهند در "جلولا" و "نهاوند" و "تیسپون" دوباره با ما به پیکار مشغول شوند، بدبختانه در بین ما هم هستند کسانی که عشق بوی باروت مست شان می کند، در این شرایط همانقدر که ضعف نشان دادن نارواست، آب به آسیاب دشمن ریختن هم بی عقلی و از سر ناشیکری و یا حتی خیانت است که کسانی مردانگی و میهمان نوازی ایرانی و عرف بین اللمل زیر پا گذاشته و از دیوار سفارت دشمن کینه جو و بهانه گیر بالا روند، و میلیاردها دلار هزینه بر کشور تحمیل کند و به سیاست خارجی و آبروی کشور صدمات جبران ناپذیری وارد کند و یا با شعار "مرگ بر این و آن" و آتش زدن درفش ملی دیگر کشورها که برای آنان مقدس و برای همه احترامش لازم و واجب است، بهانه لازم را برای دشمن بهانه جو جهت حمله، مهیا کنند و یا با نوشتن شعار نابودی دیگران بر موشک ها، موجب مظلوم نمایی ظالمین متمارض را فراهم کنند.

نجوای داریوش کبیر بر دیوارهای تخت جمشید

با ایزد توانا که باید آمین گفت

خلاصه سال 1396 سالی است که باید بهارش را با انتخابات آغاز کرد و با رای به صلح جویان مشت های سخن و رای عاقلانه و مسالمت جویانه را روانه دهان هایی کرد که جنگ طلبی و "هل من مبارز طلبی" خاصیت سخن و منش آنان است و به آشتی و صلح روی خوش نشان نمی دهند.

در عین حال باید دعا کرد که جنگ طلبان در نقشه های شوم خود ناموفق، و طرح های شان نقش بر آب گردد، تا سرزمین نجیب زادگان از گزند دشمنان حفظ شود و دروغ و تزویر نیز از میان ما رخت بربندد و دعای داریوش کبیرکه روزگاری دور، همین دغدغه ها را داشت و هنگامی که بنای بزرگ تخت جمشید را بنا می نهاد بر دیوارهای آن نوشت و از ایزد توانا و یکتا خواست که "خداوندا این کشور را از دشمن، از خشکسالی، از دروغ محفوظ دار" ما هم امروز بر این دعا آمین می گویم و در آستانه سال 1396 از اُرمزد بزرگ و یگانه بی همتا می خواهیم که این دعا بر مردم ما مستجاب گرداند و شادی و صلح و آشتی را با رفع موانع آن بر ما ارزانی دارد.

پروردگارا! وقتی در این پایان سال 1395 نگاه می کنم، این روزها ناقوس مرگ را بر سر کسانی که در دوره کودکی ام جوانانی برومند و قوی بودند، چنان که حتی صدای شان دل مادران شان را هم می لرزاند، اما آنان هم اکنون اسیر بستر بیماری، ناتوانی و حتی مرگند، می دانم که آمدن و رفتن هر بهاری کنتور عمرم را می اندازد، و بانک بر می آورد که آماده رفتن شو، هر چند زودش می پندارم، اما مرگ هرگز کوچک و بزرگ نمی شناسد، اما عادت کرده ایم که مرگ را برای پیران در نظر گرفته و خود را حالا حالاها مستغنی از آن بدانیم، اما روزگار ما جوانانی را به کام مرگ می برد که هرگز مرگ را برای شان حتی تصور هم نمی کنیم و پیرانی زنده اند که دنیابان شده اند و باز کسی حتی نمی تواند فکر کند که اینها هم خواهند مرد؟! حکایت غریبی است که مرگ را نمی توان پیش بینی کرد تا همیشه در خماری آن بمانیم، پس در حالی که باید مواظب این سایه همیشه همراه بود، بی خیال همراهی اش باید روزگار طی کرد؛ ایزدا! پس سال 1396 را برای همه جهانیان سالی پر از سلامتی و موفقیت قرار ده، ما را از شر موجودات شرور، حوادث ویرانگر، جنگ، دروغ، گرسنگی، غارتگران، متجاوزان، خودکامگان و... محفوظ دار.   

 

 

[1] -  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ  به نام خداوند رحمتگر مهربان  إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ ﴿۱﴾   چون يارى خدا و پيروزى فرا رسد (۱)  وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا ﴿۲﴾ و ببينى كه مردم دسته‏ دسته در دين خدا درآيند (۲)  فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا ﴿۳﴾  پس به ستايش پروردگارت نيايشگر باش و از او آمرزش خواه كه وى همواره توبه‏ پذير است (۳)

You have no rights to post comments

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.