محمد! گویا در نیامدن جبرییل هم کار دنیا پیش می رود
  •  

17 مرداد 1397
Author :  
محمد! گویا در نیامدن جبرییل هم کار دنیا پیش می رود محمد! گویا در نیامدن جبرییل هم کار دنیا پیش می رود

سخنی با تو ای آخرین دریافت کننده وحی!

ای محمد! ای آخرین پیام آور پروردگار بر زمینیان! گویا در نیامدن جبراییل به عنوان آورنده وحی آسمانی بر زمین، هم کار دنیا پیش می رود، و باید گفت که به رغم کاستی ها و بیم و امیدها، به درستی ختم نبوت اعلام شد، و دیگر نباید به دنبال همچون تو، مرتبط در آسمان گشت، که کار جهان و جهانیان در مدار علم و منطقی که اکنون بر جهان مستولی است، هر چند ناقص و مثل زمان تو خون آلود، ولی پیش می رود، و امروز امید به علم و دست به زانوی علم شدن، برای انسان بیشتر از هر روزی خود را نشان داده است، تا کار جهان و جهانیان را علم و اهل آن سامان دهند، و هر روز ضرورت سپردن امور به علم و اهل آن روشن تر می شود؛

و من باز به دوستی و آشنایی با تو افتخار می کنم، ای بنده ی خدا! ای فرزند عبدالله و ای نازدانه آمنه که تو را نه برادری بود و نه خواهری، یتیمی بیکس و کار و بی سواد بودی که بر خود و افکار تنهایی خود و بر زانوان خرد خود تکیه کردی و از زمین پر از رنج و جهالت مکه بلند شدی، و دنیا را تکان دادی، اما در خلوت تو و در میان ذهن جدایی گزیده ات در غار حرا و در بیابان های اطراف مکه چه گذشت که بدین انفجار بزرگ انجامید، هنگام چوپانی و همراهی با گوسفندان و شتران، در بیابان چه دیدی و در خلوت خود در چه افکاری سیر می کردی که بدین مرحله از تفکر و عمل دست یافتی؛ و با وجودی که طبق گفته خدایت، تو هم یکی مثل بقیه ما بودی این چنین درخشیدی و از زمانه و مردم خود اینقدر جلوتر بودی.

حال آنکه وجه ممیزه ات از بقیه، تنها فرود فرشته وحی بر تو و ارتباط و سخنت با جبراییل فرشته وحی بود، و دیگر امتیاز ویژه ایی برایت در قرآن که معجزه توست ذکر نشده است، و تو را معجزه ایی از آنچه برای دیگر فرستادگان بود، هم نبود، جز همان سخنی که خداوند با تو گفت و یا تو با او گفتی و در کتابی گردآوردی، نه مرده ایی را همچون عیسی زنده کردی، نه آتشی را چون ابراهیم برخود سرد کردی، نه دریا را شکافتی و چون موسی با یارانت از آن گذشتی، تو هیچ معجزه ایی از این دست نداشتی، الا سخنی که گفتی و یا آوردی، و انگار با این عمل، آغاز فصل کتاب و نوشتن را افتتاح کردی، که زین پس بشر از خارق العاده ها گذر کند و دوره دنیای طبیعی و بی دستبرد عالم بالا، آغاز گردد و دنیا به دست انسان و علم قرار گیرد.

و امروز می بینم که بعد از تو، راهت را پیام آوران علم، این روزها در تمام جهان دنبال می کنند، و دیگر کمتر کسانی در جهان مدرن بدنبال معجزه ایی از سنخ معجزات ابراهیمی، موسوی، عیسوی اش و... هستند، که همچون عیسی مرده ایی را به قدرت خدا زنده کنند، بلکه بشر امروز با کشف قوانین طبیعت به زنده کردن مرده با کشف رموز علم امیدوار و در تلاش است؛ دیگر کسی به دنبال شکافتن آب دریا با عصای جادویی موسی نیست، بلکه به دنبال علمی اند که با تکیه بر خواص آیرودینامیک، شکافی بی خسارت به خود و آبزیان، در آب آیجاد و به سرعت از آن بگذرند، دیگر کسی به دنبال سرد کردن آتش نیست و می خواهند آتش خواص سوزاننده اش را داشته باشد، ولی بر این آتش سوزان غلبه کرده، و بی آنکه دستی از آسمان آنرا سرد کند، جسم سردی را از میان آتش سوزان به سلامت بگذرانند، دیگر چون سلیمان با باد سخن نمی گویند، بلکه به شناختش اقدام کرده و بر خواصش سوار می شوند و...

اما با این همه گاهی به این فکر می کنم که چرا باید تو آخرین باشی، و درب های آسمان و نزول فرشته وحی در زمانی که ثبت و ضبط حوادث و حرف ها با حضور دستگاه های مدرن صوتی و تصویری ممکن شده است، بسته شود، چرا در زمانی که هیچ گونه وسیله ثبت و ضبط به غیر از کاغذ و قلم نبود، درب ها آنچنان باز بود، و اکنون در حضور ابزار اینچنین مدرن، بسته است؛

 کاش یکی از موبایل بدستان امروز، آنروز در سرزمین حجاز بود و با موبایل کوچک و پر قدرتش هر آنچه گفتی و یا کردی را ثبت و ضبط می کرد و با کلام و تصویرت در "تلگرام" و یا "YouTube" و... منتشر می کرد تا دنیا بداند تو چه گفتی و چه کردی؛ و بدین سان سخنان تو را چنان ثبت و ضبط می کرد که راه را بر دکانداران تعبیر و تفسیر در فرقه های مختلف می بست، که با سخنانی از روی حدس و گمان به فرقه سازی و سرگرم کردن بندگان خدا به سخنان آلوده به جهل، خشم، خشونت، جنگ و.. مشغول نمی کردند، و بدبختانه اکنون کتاب هایی با هزاران اوراق از سخنان مربوط و نامربوط به تو و دیگران نبود، و بجای آن صدها فایل صوتی و تصویری می بود که تا ابد بشر را با گفته هایی مواجه می کرد که از دهان شما صادر و ثبت و ضبط شده بود، بی هیچ شبهه، قابل قبول و قضاوت بود؛

 اما افسوس که اینطور نیست و حال وقتی از واژه "چرا" استفاده می کنم، این جمله را به یاد می آورم که دوستان به طنز در برابر پرسش از چرایی که از آنان می پرسی، پاسخ می گویند : "ارتش چرا ندارد." و این بدان معنی است که دنبال "دلیل و چُون و چرا" نباش، که اینجا، تنها جای تمکین و تسلیم است و بس، و تنها مسلم به آنچه باش که ما می گوییم؟!!.

اما طبق اعتقادات مذهبی ما در اصول اعتقادات (توحید، نبوت، عدل و...) و جهان بینی هرگز نباید تسلیم سخن این و آن بود، بلکه باید همواره تحقیقی و سوالی بود و به دنبال اغنا شدن بود، و باید آنقدر جستجو کرد تا به اعتقاد و تمکین ذهنی و به عبارتی ایمانی درونی رسید؛ و این تنها در فقه و مسلک فقها در هر مذهبی است، که بحث اجبار مقلدین پیش کشیده می شود، و بسته به میزان دسترسی همین فقها به قدرت، این اجبار بیشتر پیش کشیده می شود، و خونین ترین نزاع های تاریخی در تاریخ سیطره ادیان بر جوامع انسانی هنگامی اتفاق افتاد که نهاد مذهب در کنار قدرت قرار گرفت و بر اسب بی رحم سیاست و قدرت، این اجبار را به منصه ظهور بیشتر رساند، در غیر این صورت وجه رحمانی ادیان، بشر را آزاد می گذارد تا در صورت اغنا، اعتقاد و...، به روشی روی آورد و یانه، و ایمان درونی شده و از روی اختیار اصل محکم، در انتخاب اوست.

قدرت گیری مخوفانه ایی که حاصل آن به مسلخ بردن سهروردی و... هاست و او را کسانی در اوج بروز علمی و در بهار جوانی اش کشتند، که در کنار قدرت بلامنازع صلاح الدین ایوبی بر سرزمین شامات، حاکمیت را در دست داشتند؛ او را جوانمرگ کردند چرا که "معتقد بود "تجربه نبوی" برای انسان امکان پذیر است و اتصال به عالم ربوبی اختصاص به پیامبران ندارد." در حالی که "حرف او این نبود که دوباره پیامبری چون تو می آید، بلکه می گوید تجربه راه پیامبری باز است". [1] بله تو گفتی که که خدا از رگ گردن به ما نزدیک تر است [2] ولی وقتی یکی از فیلسوفان ما بگوید : می توان به ایزد یکتا متصل شد، تیغ تهدید و تحدید و مرگ چنان بر گردن علم و نظریه علمی اش فرود می آید که آه از نهاد هر انسان منصفی بر می خیزد و افسوس می خورد که این تیغ نابکار چقدر بر کشتار اندیشمندان ما تیز است.

اما ای رحمت للعالمین! گذشته از این که ادیان با معتقدان و غیر معتقدان خود چه کرده اند، و چه خواهند کرد، و هر کدام تسلیم انسان در برابر اصول و فروع خود را از چه راهی جستجو می کنند و خواهند کرد، و این که آیا این تسلیم بشر، در برابر منطق اغنا کننده خواهد بود، و یا برابر زور و قدرت عریان؛ مورد بحث من نیست، اما اکنون خود را در فضای دوران "ختم نبوت" [3] تصور می کنم که چه باید کرد و دچار چه وضعی هستیم.

ای پیامبر خدا! امروز وقتی فکر می کنم، می بینم اگرچه از تو و از سخنانت که بتوان بدون شک و تردید به آن تکیه کرد محرومیم، اما خداوند با فراهم کردن روزنه علم و عقل و منطق، راه حل بسیاری از مسایل را برای ما قرار داد، زیرا در این عالم مادی ما به راهبرانی نیاز داریم که ما را در مسیر زندگی پیش ببرند و دنیا را برای ما قابل سکونت و زندگی را ممکن کنند، و به برکت علم و عقل می توان دانشمندانی را دید که کاروان بشر را قدم به قدم، سانت به سانت پیش می برند و هر چه به سوی آینده پیش می رویم امیدها افزایش می یابد.

بله تو نیستی ولی راهبران بشر، همچنان در اقیانوس علم عمیق می شوند، و پیش می روند و کاروان بشریت را به پیش می رانند، و همان راهی که تو نشان دادی، که همانا علم و کتاب است، بشر را پیش می برد و انگار دیگر نیازی به حرکات آسمانی از نوعی موسوی، عیسوی و ابراهیمی نیست، و من دیگر برغم این که می خواستم تو را ببینم و این دیگر میسر نیست، تو را در اندیشه و تحرک کسانی می بینم که در اعماق علم پیش می روند و بشر را گام به گام از ناتوانی ها، بیماری ها، ضعف فکری، جهل و نادانی و... دور می کنند، کاری که تو مد نظر داشتی.

و ای کاش در مرام تو همین چند جمله تقدیس شمشیر و جنگ هم نبود که انسان به اندازه کافی وحشی و در خوی حیوانی هست، و برای کشتن همدیگر نیازی به تقدیس شمشیر نیست، که خود به خود و اتوماتیک وار ما همدیگر را از زمان آدم و حوا کشته و می کشیم. و امروز مدعیان خدا با تمسک به چند آیه تقدیس شمشیر و جهاد، تمام هدف دین و خدا برای سخن گفتن با بشر که همانا هدایت او به سوی خوبی هاست، را فراموش کرده و برای راست کردن این و آن در راستای برداشت خود از دین، خون ها می ریزند و از سنت محمدی و علوی می گویند،

جهان اسلام، یهود، مسیحیت، هندو، بودایی و... در خون می غلتد و هر روز از همدیگر می کشیم که چرا این گونه فکر می کنی و از فلانی پیروی می کنی و از فلان پیروی نمی کنی. هنوز که هنوز است انگار انسان را برده و منقاد تفکرات خود می خواهند؛ هنوز که هنوز است برده می گیرند و در بازار می فروشند و از آداب برده داری در کتاب های شان می نویسند، هنوز ما به روزگاری از پیشرفت نرسیده ایم که برده داری را مثل خوردن گوشت خوک، شراب و... حرام اعلام کنیم، هنوز که هنوز است مرزداران شریعت و طریقت زندان هایی از تفکر خود می سازند که فرار از آن ارتداد تلقی می شود، هنوز که هنوز است با کاروان انسان شدن فاصله ها آنقدر زیاد است که آیت الله حائری موسس حوزه علمیه قم، ملا شدن را مشکل، و انسان شدن را محال می بیند.[4]

[1] - سخنان استاد مصطفی محقق داماد – موسسه فلسفه و حکمت - مراسم بزرگداشت شیخ اشراق – مردادماه 1397

[2] - خداوند متعال مي‌فرمايد: «نحن اقرب اليه من حبل الوريد»؛ ما از رگ گردن به شما نزديك‌تريم. آیه ۱۶ سوره ق

[3] - اعلام حضرت محمد به عنوان آخرین پیام آور و بسته شدن باب نزول جبرییل به منظور نزول وحی بر بشر

[4] - "من دنبال همان «آدم» می‌گردم! دکتر و فیلسوف و حجهْْ الاسلام و آیهْْ الله فراوان است. می‌گویند: در محضر مرحوم آیت الله العظمیَ، آقای حاج شیخ عبدالکریم حائری‌، مؤسّس حوزه‌ی علمیّه ی قم، این سخن به میان آمد: ملّا شدن چه آسان، آدم شدن چه مشکل!   ایشان فرمودند: به نظر من، ملّا شدن چه مشکل، آدم شدن محال است!! "  منبع-

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn

نظرات (0)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در روستای گرمنِِ پشت بسطام، مردم ...
سلام...شاید برای خواندن این مطالب ودرک ان تا حدودی... ۳ساعت وقت گذاشتم...تشکر ؟از تمامی عوامل ..مخصو...
- یک نظز اضافه کرد در بازی با دکمه های آغاز مجدد جنگ...
تقاطع تنش‌زایی سید مصطفی تاج‌زاده استراتژی باخت - باخت جمهوری اسلامی در منطقه، به‌ویژه در اعزام نی...