در آشوب دل است که خلق می شود
  •  

26 بهمن 1398
Author :  
چون دل آشوب شود، آهنگ خلقش می کند

پروردگارا!

دیده ام، که چون دلی در آشوب شود، خَلق کند،

در حیرانی افکار غرق شده، دنیا پر از چشم انداز های بدیع نماید،

اما تو ای یار بی همتای من!

قلب تو نیز، در آشوب بود، که به خلق مان، دست زدی؟!

تو نیز به مستی عشق مبتلا گشته، خلق کردی؟!!

کاش دلت آشوب نشده بود، که چنین خلق کند!

کاش وقتی به خلق مان، دست می زدی،

حالت مستیُ عشق، از سرت پریده بود!

و آنگاه به خَلق، همت استوار می داشتی،

در این صورت، شاید دنیای ما اکنون در این بلبشو و گرفتاری نبود،

اگر بنیادش بر عشق نبود، و کمی منطق روشن، بر این خلق حکفرما می شد!

آنگاه شاید، منطق دیگری بر ارتباطات کنونی ما نیز استوار می گشت،

ایزدا!

یکتای بی همتای من!

اکنون که می نگرم،

زورگویان از منطق عشق و عاشقی توست، که جبّار گشته اند!

مالک شده، مُلک از خود دانسته، خود مَلِک انگاشته، قهّار شدند،

کاش نه مَلِک بودُ، نه مالکُ، نه مُلکی

آزاد، ز مالکُ، مَلِکُ، قَهّارُ، جبّارُ، ظالمُ ظلم،

کاش این ناروشنی ها را، بدین ظلم ختم نمی شد،

کاش دنیای ما را هم، ساده تر از این ها می آفریدی،

در میان درزهای ناروشنِ خلق ما،

هزار شیطانُ خصم، به کمین مان نشسته اند،

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.