طالقانی، بهمن و خاطرات مبارزه با سلطه خارجی و استبداد داخلی
  •  

27 بهمن 1397
Author :  
طالقانی از کرسی های ریاست چنان گریزان بود که بر زمین می نشست

بهمن ماه که می شود، آنان که در روند مبارزه خود برای دست یابی به آزادی از "سلطه خارجی" و یا "استبداد داخلی" تلاشی داشته اند و یا در معرض این تلاش ها قرار گرفته اند، خاطرات خود را مروری می کنند، و به ارزیابی آنچه از دست داده اند و یا آنچه به بدست آورده اند، نشسته، و گاه بدانچه کسب کرده اند افتخار می کنند و غریو شادی سر می دهند، و گاه دست ندامت بلند و آه حسرت شان به آسمان می رود.

اما این مبارزه را مبارزینی پیش بردند که اکثرا اکنون صحنه را به غیر واگذار کرده، یا به تیر رقبا مبتلا و از صحنه خارج شان کردند، و یا اینکه دیگر زمانِ نقش آفرینی آنان به پایان رسید، و باید دست در دست عزراییل راهی دیار باقی می شدند. در قرآن به کسانی که پیشقدم در مبارزه اند، عنوان "السابقون" نام داده شده است، آنان که سنگ بنای مبارزه را گذاشتند و در نبود افق پیروزی، مبارزه کردند و بی طمع قدرت راه خود را حق دانسته، و در مسیر آنچه درست تشخیص دادند، پیش رفتند و در ناباوری تمام نتایج آن را به آغوش کشیدند.

آیت الله سید محمود طالقانی و مرحوم آیت الله حسینعلی منتظری از جمله کسانی بودند که در روند انقلاب 57 بیشترین صدمه و زندان را در کنار بسیاری دیگر از مبارزین متحمل شدند و آن روزهایی که هنوز خیلی از ما اسمی از مبارزه نشنیده بودیم، آنان به روند حرکت آزادیخواهی مردم ایران که از مشروطیت آغاز شده بود، پیوستند و روند دست یابی به اهداف آن را ادامه دادند، بدین امید که از "استبداد فردی" و "حاکمیت استبدادی" رهایی یافته و "حق تعیین سرنوشت" را نصیب مردم خود کنند و قدرت را از "ظل الله" [1] ها گرفته و به صاحبان اصلی آن "عیال الله" [2] و یا به قول امام خمینی "ولی نعمتان" خود، منتقل کنند، تا مردم بتوانند چرخش حاکمان را به خواست خود و در جهت منافع جمع گردش دهند.

در میانه حرکت انقلابی مشروطیت و انقلاب 57، روند مبارزاتی این مردم یک ایستگاه بین راه هم داشت و آن حرکت دکتر محمد مصدق بود که هر دو وجه "استبداد داخلی" و "سلطه خارجی" را کم و بیش هدف گرفت و نهضت او به پیروزی رسید، ولی این مبارزه نیز در زیر پای "اوباش غارتگر امید مردم ایران" نظیر "شعبان بی مخ ها"، و دست های پشت پرده عروسک گردان این "بی مخ ها" و مزدوران خارجی دست اندرکار حیله و تزویر عقیم ماند، و به حصر خانگی و ابدی دکتر مصدق و مرگ او در حصر ظالمانه، و اعدام ناجوانمردانه یاران فعالش همچون دکتر فاطمی و... عقیم ماند؛

اما الهام گیران از این حرکت آگاهی بخش و رهایی بخش، بعدها مبارزه او را ادامه دادند، جریان ملی که در زیر پای ناپاک و حماقتبار "بی مخ ها" در جریان کودتای 28 مرداد له شد، و شکست را پذیرا گردید، از پا ننشسته و مبارزه را دوباره از سر گرفتند. خاطره ایی که در این نوشتار قصد بازگویی اش را دارم بدین حرکت و نقش آفرینندگان آن اشاره دارد.

وقتی به تاریخ نگاه می کنی انگار در بعضی از موقعیت های جغرافیایی مغناطیسی عجیب را می یابی که شگفتی ساز می شود، مثال آن "دره تالقان" و در امتداد آن "دره الموت" است، که در کرانه های رود پرشکوه "شاهرود" بزرگ و پرآب نشسته اند، تا زیستگاه و گهواره مردان و زنانی شوند، که تاریخ مبارزه آزادیخواهی و تفکر این مرز و بوم و این مردم را تحت تاثیر عظیم خود قرار دهند،

در طول تاریخ نخبگانی از این خطه برخواسته اند که در تفکر از زمان و سطح تفکر بقیه مردم زمانه و همسلکان خود، بسیار جلوتر بودند، و اسب تفکرشان چنان شگفت انگیز به تاختن رفته است که تو گویی هیچ مانعی را در این منطقه، مقابل خود نیافته اند، تا استعداد شگرف شان را در کودکی و یا در جوانی خفه کند و آنرا عقیم سازد؛

 لذا نهضت مبارزه با سلطه خارجی در زمان اسماعیلیه توسط حسن صباح در دره الموت به حرکت در آمد و پیش رفت و سده ها ایران و اشغالگران فکری و عملی آنرا تحت تاثیر مبارزات خود داشت و...؛ و رگه های مهم و غنی مبارزه علیه استبداد داخلی و سلطه خارجی در دوره مدرن را نیز می توان در تالقان دید، آنگاه که به تاریخ زندگی سردمداران شناخته شده ایی در تفکر و اندیشه، چون عبدالرحیم تالقانی رهبر قیام بردگان و یا زنگیان که به صاحب الزنج شهرت دارد، جلال آل احمد و سید محمود طالقانی نگاه می اندازی، و می توان برجستگی کامل این بزرگان را در این بین دید.

چهره ایی چون سید محمود طالقانی، آنقدر در فهم و درک و تفکر پیشرو بود و افق وسیعی داشت و می دید، که انسان در شخصیت و بزرگی او می ماند، زیرا برغم اینکه خود و خاندان و اهلش از استوانه های "علم دین" بودند، و در حالی که کسانی از این سلک حتی در قرن 21 هم با تجدّد و علمِ جدید در مبارزه و مخالفتند، و تنها علم دین را علم واقعی و قابل اعتنا می دانند و دیگر علوم را از دایره علم هم حتی خارج دانسته و گاه به مبارزه با آن همت کامل دارند، اما طالقانی بزرگ، در زمانی که با رژیم گذشته در مبارزه عمیقی بود، با اینحال در "حرکت مبارک توسعه علمی کشور و مردم ایران" که توسط پهلوی ها بنیانگذاری و پیش برده می شد، نه تنها به مخالفت با این حرکت درست آنان بر نخواست، بلکه خود را حامی آن نشان داد و منزل شخصی و آبا و اجدادی خود را نیز به "وزارت فرهنگ" آن زمان تحویل داد، تا به مدرسه روستای گلیرد (زادگاه خود) تبدیل و آن را به پایگاه تشکیل کلاس ها با شیوه، متون و عناوین مدرن قرار دهند، و کودکان روستای گلیرد و روستاهای اطراف را میزبانی کند، تا آنان از کاروان "علم جدید و مدرن" عقب نمانند.

و به همین دلیل شش سال مقطع ابتدایی را، بسیاری از کودکان محل، متولد دهه 1320 و... در منزل ایشان حاضر شدند، تا در معرض فراگیری علوم جدید و مدرن قرار گیرند، و امروز آن جوانان برومند که هر کدام در روند علم جدید افتخار آفرین محل و خانواده خود هستند، و به شغل ها و رده های در خور توجهی هم نایل شده اند، و در سن بازنشستگی قرار دارند، از این کرامت و وسعت نظر این شیخ مدرن و متفکر، به عنوان "یک خاطره خوب" یاد می کنند.

این در حالی است که این مرد بزرگ، در همان زمان درگیر مبارزه با وجه "استبداد فردی" در رژیم وقت بود، تا پروژه نهضت مشروطیت را به سرانجام مطلوب برساند و قدرت را از "مستبد عصر" به "مردم همان عصر" منتقل کند، و حرکت ملی دکتر محمد مصدق را که در مبارزه با اختیارات بی حد و حصر استبداد داخلی و دست اندازی سلطه خارجی درگیر بود، را به سرانجام مطلوب خود برساند، و به مردم خود "حق تعیین سرنوشت" اعطا کند.

 یکی از همین دانش آموزان مقطع ابتدایی آن موقع ها که از متولدین 1328 می باشند، در خصوص مواجهه سخت طالقانی و همفکرانش که با حاکم عصر خود نفس به نفس درگیر بودند، این گونه روایت می کند : "من آن موقع ها کلاس یازدهم بودم که می شود حدود 1347 با یکی از اقوام آقای طالقانی به اسم ناصر علایی عازم روستای گلیرد بودیم، تا ایشان به دیدن خواهرش برود.

وقتی به گلیرد رسیدیم با تعجب دیدم اینجا انگار بازاری از دست فروش ها برقرار است، پتو، سبد، لباس و... بساط کرده اند و غوغایی برپاست. از دوستم آقای علایی پرسیدم ده ما "سپچخانی" نزدیک جاده است و هر گروه دستفروشی که وارد دره تالقان شود، اول به ده ما می آید و بساط می کند، اینجا در گلیرد چه خبر است؟! چه ده پیشرفته ایی دارید که این همه بازار اینجا درست شده است، و این بازار تا سه تا چهار کوچه ایی که به خانه آقای علایی می رسید، ادامه داشت.

رفتیم و نهایتا به خانه آقای علایی که مقصد ما بود رسیدیم، و این مطلب را من در آنجا هم مطرح کردم، و گفتم با اینکه ده شما از جاده اصلی دور است، چه بازارهای خوبی دارید؟!!  صاحبخانه، آقای علایی که معلم بودند، خندید و گفت :  "فردا قرار است آقای طالقانی و مهندس بازرگان به گلیرد بیایند، اینجا و این دست فروش ها در واقع ماموران – نگفت ساواک - هستند که از قبل از آمدن آنها، آمده اند و اینجا حاضر شده اند، تا آنها بیایند و بروند، و ببینند چه خبر است. گفتم آهان پس اینطوری است،

یکی از این دست فروش ها یک چادرشب [3] پر از پتو به پشت خود بسته بود روی دوشش و به بهانه فروش پتو، آنجا حاضر شده بود. ما تا غروب در منزل آقای علایی ماندیم و غذای عالی هم میهمان خانواده علایی بودیم و که هنوز که هنوز است، مزه سرشیر و کره محلی آن روی زبانم هست، و بعد آهنگ بازگشت کردیم، وقتی از منزل آقای علایی بیرون آمدیم، هنوز این دست فروش ها در آنجا بودند."

بله مبارزین راه آزادی این چنین مبارزه کردند تا آزادی ما را رقم بزنند، همین طالقانی که این چنین سایه به سایه خطر مبارزه کرد، وقتی در زندان با آقای منتظری بود و صدای پیروزی انقلاب داشت می رسید، با افق دید وسیعی که داشت نگران قدرت گرفتن همرزمان خود بود، [4] او هرگز خود را "ابوذر زمان" [5] و یا "سرباز امام زمان (ع)" [6] نام ننهاد، گویا می دانست اگر در جایگاه قدرت قرار گرفتند، و دست به ظلمی زدند، مردمی پیدا خواهند شد که بگویند "اگر امام زمان هم به همین شکلی است، که سربازانش هستند، پس وای به حال ما که منتظر آمدن چون او هستیم".

گویا آیت الله طالقانی هم دغدغه های آخوند خراسانی را در قدرت گرفتن مذهب داشت که ضررهای آن را در پاسخ به نامه ی آیت الله نایینی برشمرد.

و اما در انتها چند عکسی را از طبیعت زیبای زمستانی دره تالقان در نیمه دوم بهمن ماه 1397 تقدیم همه دوستداران طبیعت می کنم تا اگر تلخی در این نوشته است، به شیرینی تبدیل شود :

 

Click to enlarge image Winter-Taleghan (1).JPG

منظره روستای نسا عکس از سمت منگلان

تالقان مجموعه ایی از روستاهاست که در کناره رود شاهرود و سرشاخه های آن، زیبایی کم نظیر طبیعی را رقم زده اند، این زیبایی را در تنوع و اصالت نام روستاها هم می توان مشاهده کرد، که دنیایی از معنا را در زبان محلی خود، و در پس کلمات با خود به همراه دارد، که این نیز به زیبایی این منطقه افزوده است، تنوع اسم روستاها خود گویای فرهنگ غنی آنان است، اسامی روستاهایی مثل نویز، گوران، منگلان، گلیرد، کرکبود، کویین، فشندک، نویزدشت، حشان، زیدست، خچیره، مهران، پراچان و.... خود در بر دارنده موسیقی کلمات است، اما این مردم در نام گذاری خیابان های خود هم باز اعتماد به نفس خود را بروز داده اند و با استفاده نام های محلی که گویای تاریخ و وضعیت روستای آنان است، به حفظ فرهنگ خود کوشا بوده اند، برخی از نام هایی که بر خیابان های روستاهای نویز، حصیران و منگلان گذاشته اند را با عکس ثبت کرده ام :

  

 

Click to enlarge image IMG_7137.JPG

کوچه پیلاجو روستای نویز

[1] - "ضل الله" به معنی "سایه خدا" بر زمین عنوان شاهان در ایران است چه در زمان باستان و چه در زمان مدرن، که شاهان خود را بلافاصله بعد از خدا و جانشین او بر زمین، و خود را ولی، صاحب و قَیّم مردم می دانستند، آن موقع ها هم عکس مقام درجه یک کشور را در کلاس های درس نصب می کردند و زیر عکس "آقای محمد رضا" هم نوشته بود "خدا – شاه – میهن" و این نشان می دهد که اعتقاد ما به خدا باعث شده است، که هر حاکمی که بر کرسی حکم نشست، سعی کند نمایندگی خدا را به عهده گرفته، تا چون خدا مبسوط الید و با دست باز و هرچه خواهد انجام دهد، یکی از کسانی که در جریان مبارزات قبل از انقلاب سن و سالی داشت و با جریانات دوره مبارزه نسبتا آشنا بود، در سفری با اتوبوس با من همسفر شد و از خاطرات زمان مبارزه می گفت و از جمله این طنز را از قول شاه به آقای خمینی عنوان می کرد که از لطیفه های سیاسی زمان مبارزه است که : "تو اگر آیت الله هستی چرا به مبارزه با ضل الله برخواستی"، متاسفانه از بد اقبالی ماست که همواره گرفتار انسان ها باشیم که سعی دارند خلا بین خدا و مردم را پر کرده و خود را بلافاصله بعد از خدا تعریف، تلقی و جانشین او شوند و اگر جانشین خدا شدی، برای خود مقام و حد وسیعی از اختیار تعریف خواهی کرد، که همچون خداوند رها از هر گونه پاسخی به اعمال انسانی خود، بدون پاسخگویی هر آنچه می خواهی به نام ایزد خالق انجام خواهی داد.    

[2] - حدیثی از پیامبر اکرم نقل می کنند که : "مردم عیال خدا هستند و محبوبترین آنها نزد خدا کسی است که به عیال خدا سود دهد و خانواده ای را شاد سازد." "الخلق عیال الله فاحب الخلق الی الله من نفع عیال الله و ادخل علی اهل بیت سرورا"

[3] - چادر شب یک پارچه دستباف و عموما چهارخانه ایی بود، که توسط خانم ها بافته می شد و به عنوان بُقچه، چادر حجاب، جای رختخواب، لباس و... استفاده می شد و کارایی داشت.

[4] - آیت الله منتظری می گفت: اوایل سال ۱۳۵۶ با ”آسید محمود” (آیت الله طالقانی) هم سلولی بودم، یک شب بی وقفه سیگار می کشید و راه می رفت، نیمه شب بهش گفتم: “خفه شدیم از دود چرا نمی خوابی؟” ایشان گفت: ”مگر نمی بینی؟ مگر نمی شنوی؟”   گفتم: “چی رو”  گفت: “صدای مردمو! انقلابو! پیروز میشن!” من گفتم: “خب بشن چه بهتر”  ایشان در جواب گفت: “چرا متوجه نیستی! شاه می رود، مردم به ما مراجعه می کنند، بلد نیستیم مملکت داری را، همین یک ذره دینی را که هم دارند از کف می دهند این مردم بی نوا…”

[5] - امام خمینی(س) در پیامی که به مناسبت رحلت آیت الله طالقانی نوشتند علاوه بر آنکه از وی به عنوان دوستی ارجمند نام بردند، چنین ادامه دادند: «او براى اسلام به منزله حضرت ابوذر بود. زبان گویاى او چون شمشیر مالک اشتر بود؛ بُرنده بود و کوبنده‏» بنا براین لقب ابوذر زمان کمی مسامحه انگیز است. زیرا قید زمان ندارد و نیز زبان ایشان را به شمشیر مالک اشتر تشبیه کردند. بدیهی است آیت الله طالقانی شخصیتی چند ساحتی داشتند. از جمله یکی از ساحت های ایشان، سیاسی بودن ایشان بود که ابوذروار روشنگری می کرد و با توجه به اینکه مفهوم ابوذر در فرهنگ سیاسی مذهبی ما معنای کاملاً شفافی داشت و دارد و به کسی اطلاق می شود که مرد راستی، درستی و آگاه به انحرافات اجتماعی و سیاسی بوده و اهل محافظه کاری و مصلحت اندیشی های سست و منفعت طلبانه نباشد و نیز نمی توان او را با پول خرید یا با نیرنگ فریفت و به رغم دانش سرشار اهل فریاد است و نه اهل سکوت و تمکین به وضع موجود، این مشابه سازی ابعادی از شخصیت آیت الله طالقانی در اندیشه امام را بازگو می کند. (منبع - http://www.imam-khomeini.ir/fa/c76_15213)

[6] - بعضی از روحانیون و اهل علمِ دین، خود را سربازان امام زمان خطاب می کنند.

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نظرات (7)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
This comment was minimized by the moderator on the site

چشم آقا! هرچه شما بفرمایید!
احمد زیدآبادی
در کوران انقلاب سال ۵۷، در حالی که ۱۳ سال داشتم، در مسجدی سخن از شکنجۀ هولناک سیدمحمود طالقانی توسط شکنجه‌گران ساواک در میان بود. گفته شد پیرمردِ سید اولاد پیامبر و مفسر قرآن را مورد هتک حرمت قرار داده و گوگوش را به سلولش برده‌اند تا به روی او ادرار کند! حتی از تعرض به دخترش اعظم خانم در مقابل چشمان پدر سخن به میان رفت. جماعت حاضر با شنیدن این سخنان مثل ابر بهاری اشک ریختند و آه و ناله و نفرین سر ‌دادند.
سال‌ها بعد، از هم‌بندیان طالقانی شنیدم که در زندان با کمال احترام با آن مرحوم برخورد می‌شده است. حتی شکنجه‌گرانی مانند حسینی در مقابل طالقانی دست به سینه می‌ایستاده‌اند و در پاسخ به هر نهیب او فقط می‌گفته‌اند: "چشم آقا! هر چه شما بفرمایید!" با این وضع تکلیف آنچه در بارۀ اعظم خانم هم می‌گفتند، کاملاً روشن است.
غرضم نه تبرئۀ پهلوی است و نه نفی شکنجه توسط ساواک. فقط خواستم در سالگرد وفات طالقانی، هم یادی از بزرگواری او کنم و هم بگویم که وقتی سیاست به میدان خصومت و انتقامجویی تبدیل می‌شود، دیگر با حقیقت که در حالت عادی نیز در اعماق پنهان است، باید وداع کرد.

This comment was minimized by the moderator on the site

۸ آبان ۵۷

آزادی آیت الله منتظری و آیت الله طالقانی از زندان

آیت الله منتظری:
... یک روز گفتند تیمسار مقدم شما را خواسته است، مرا سوار ماشین کردند و آوردند در مرکز ساواک - سلطنت آباد سابق - ساختمان خیلی بزرگی بود، مرا نشاند و خیلی احترام کرد و گفت: "من پنج سال است که در ساواک نبوده ام رفته بودم رکن دوم ارتش (سازمان اطلاعات و اطلاعات ارتش) و الان دو باره از من خواسته اند که برگردم ساواک، من خبر نداشتم که شما زندان هستید، بعد که فهمیدم شما در زندان هستید رفتم خدمت اعلیحضرت و گفتم فلانی و آیت الله طالقانی دو شخصیت بزرگوار هستند و صحیح نیست در زندان باشند، من اگر بودم نمی گذاشتم شما زندان باشید، وجود شما برای کشور لازم است و..."،

خلاصه بعد از این مقدمه چینی ها گفت که شما و آقای طالقانی را قرار است آزاد کنیم.

البته توجه دارید این در آن شرایط بود که علائم پیروزی انقلاب آشکار شده بود و شاه دست به عقب نشینی های پی در پی می‎زد و امثال مقدم هم از آینده خود بیمناک بودند که این حرفها رامی زدند، من همان روز یک چیزهایی را به عنوان نصیحت به او گفتم، اشاره به جریان هفده شهریور کردم و گفتم:
"این نوع برخوردها عکس العمل دارد و به ضرر شماست و از این کارها نتیجه نمی گیرید، این همه افراد را سالهای سال در زندان نگه داشتید چه نتیجه ای گرفتید!
" گفت: "متاسفانه این اشکالات هست من هم با نظرات شما موافقم، ولی در این مسائل من تصمیم گیرنده نیستم "؛

بعد مساله آقای لاهوتی را مطرح کردم که ما چند نفر روحانی با هم بودیم، همه افراد رفته اند و الان آقای لاهوتی تنها می‎ماند،
گفت: "مگر آقای لاهوتی هم زندان است ؟" به شکلی که گو یا مسائل را نمی داند ! گفتم: "بله ما دونفر با هم هستیم "، دستور داد پرونده لاهوتی را بیاورید، و او را هم آزاد کردند؛

و بالاخره مرا خیلی محترمانه سوار ماشین کردند و آوردند قم تحویل دادند و رفتند؛ آیت الله طالقانی راهم از زندان قصر آزاد کردند

خاطرات جلد اول صفحه ۳۹۸
@MostafaTajzadeh

This comment was minimized by the moderator on the site

درگذشت آیت‌الله طالقانی، خوش‌موقع یا بدموقع؟
روایتی عجیب از برکات یک مرگ!

آقای بهشتی وقتی خبر درگذشت طالقانی را شنید بسیار غمگین شد و به روایت بادامچیان چند دقیقه‌ای نتوانست سخن بگوید و بعد گفت: «عجب! عجب! خیلی بد شد! کارهایی به عهده‌ی ایشان بود که فعلا کس دیگری نمی‌تواند آن‌ها را برای انقلاب انجام دهد.» اما برخی نیز درگذشت آیت‌الله طالقانی را بسیار خوش موقع تفسیر می‌کردند.
مرحوم سيد منیرالدین حسینی از اعضای تاثیرگذار مجلس خبرگان قانون اساسی در کتاب خاطراتش با اشاره به درگذشت آیت‌الله طالقانی گفته است: «رحلت ایشان برای این کشور و قانون اساسی و نیز خود آن بزرگ‌مرد، برکاتی به همراه داشت.»
19 شهریور 58 آیت‌الله طالقانی درگذشت و 21 شهریور اصل 5 یکی از چالشي‌ترین اصل‌های قانون اساسی پیرامون ولایت فقیه در جلسه‌ي پانزدهم مجلس خبرگان قانون اساسی تصویب شد.
در خاطرات سيد منیرالدین حسینی که از اعضای فعال مجلس خبرگان قانون اساسی به‌ویژه در بحث‌های مربوط به ولایت فقیه بود به مخالفت‌های کسانی مانند حجتی کرمانی، بنی‌صدر و دیگران با اصل ولایت فقیه اشاره شده. به روايت او حجتی کرمانی خطاب به منیرالدین گفته است: «تو می‌خواهی استبداد سیاه را بار دیگر بر این کشور حاکم کنی.» در ادامه منیرالدین مي‌گويد: «از دیگر مخالفان صاحب‌نام می‌توان به مرحوم طالقانی اشاره کرد.» منیرالدین معتقد بود اگر آیت‌الله طالقانی تا تصویب قانون اساسی و در تمام بحث‌های آن؛ «در قید حیات بودند، شاید به سختی می‌شد کار را پیش برد.» او معتقد بود شیوه کار آیت‌الله طالقانی با سایر مخالفان متفاوت بود؛ «ایشان سعی می‌کرد هیجان‌هاي مجلس را وارد جامعه کند و به سطح توده‌ي مردم بکشاند.»
در ادامه به سخنانی از آیت‌الله طالقانی علیه مجلس خبرگان در آخرین خطبه نماز جمعه پیش از درگذشتش اشاره کرده است و نوشته که آیت‌الله طالقانی گفته: «حضرات در حال دوختن قبایی هستند که برازنده‌ی قد و قامت خودشان باشد.» البته این جمله در خطبه‌ی آخر آيت‌الله طالقانی نیست و احتمالا منيرالدين در جای دیگري این جمله را شنیده است.
آيت‌الله طالقاني روي فعاليت شورايي و حضور مردم در قدرت تاكيد داشت و در آخرين خطبه‌اش در ١٦ شهريور ٥٨ نيز روي همين موضوع دست گذاشت:
«صدها بار من گفتم که مسئله شورا از اساسی‌ترین مسئله[مسائل] اسلامی است، حتی به پیغمبرش با آن عظمت می‌گوید با این مردم مشورت کن، به این‌ها شخصیت بده، بدانند که مسئولیت دارند، متکی به شخص رهبر نباشند، ولی نه این‌که نکردند، می‌دانم که چرا نکردند، هنوز هم در مجلس خبرگان بحث می‌کنند، در این اصل اساسی قرآن، که به چه صورت پیاده بشود: باید، شاید، یا این‌که می‌توانند؟ نه، این اصل اسلامیه. یعنی همه مردم از خانه و زندگی و واحدها باید با هم مشورت کنند در کارشان... شاید بعضی از دوستان ما بگویند آقا شما چرا این مسائل را در میان توده مردم مطرح می‌کنید؟ بیائید در مجلس خبرگان! می‌گویم بین موکلین شما من مطرح می‌کنم، این‌ها هستند که ما را وکیل کردند... باید دردها، اندیشه‌ها، بدبختی‌ها، ناراحتی‌ها، عقب‌ماندگی‌های این مردم را جبران کنیم. با قوانین نجات‌بخش و حیات‌بخش اسلامی. امیدواریم که همه ما هشیار بشویم. فرد، فرد، مسئولیت قبول بکنیم و این مسائل عظیم اسلامی را پیاده بکنیم، خودرأیی و خودخواهی را کنار بگذاریم، گروه‌خواهی، فرصت‌طلبی و تحمیل عقیده یا خدای نخواسته استبداد زیر پرده‌ي دین را کنار بگذاریم و بیاییم با مردم، با دردمندها، با رنج‌کشیده‌ها، با محروم‌ها هم‌صدا بشویم.»
منیرالدین نگران بود كه طالقاني ساير بحث‌ها را نيز به ميان مردم بكشد و پس از اشاره به حمله‌ي طالقاني به مجلس خبرگان در آخرين خطبه او گفته است: «برداشت من این است که اگر رشته حیات ایشان نمی‌گسست، به احتمال بسیار زیاد، مردم را به صحنه می‌کشاند و آنان را علیه مصوبات خبرگان و اصول قانون اساسی می‌شوراند.»
- خاطرات سيد منيرالدين حسيني شيرازي توسط مركز اسناد انقلاب اسلامي منتشر شده است.
t.me/jafarshiralinia" target="_blank" rel="nofollow">https://t.me/jafarshiralinia

Telegram (http://t.me/jafarshiralinia)
نکته‌های تاریخی/شیرعلی‌نیا
دعوتيد به خواندن چند نكته تاريخي تازه
ارتباط با مدير كانال: @jafarshiraliniaa

This comment was minimized by the moderator on the site

دکتر داود فیرحی:
طالقانی معتقد بود شورا باید به همه شهروندان توسعه داد
استاد دانشگاه تهران تأکید کرد: مرحوم طالقانی افزوده‌ای داشت و آن نزدیک کردن شورا به دموکراسی بود. یعنی شورا را از حوزه خواص خارج می‌کرد و به همه شهروندان توسعه می‌داد.
حجت‌الاسلام و والمسلمین داود فیرحی در برنامه «به یاد پدر» که مناسبت بزرگداشت مقام آیت‌الله طالقانی در برگزار شد با بیان این‌که آیت‌الله طالقانی آن قدر مشهور هست که نیازی به معرفی کلیت آثار او نیست اما من در سالروز رحلت این بزرگوار بحثی را تحت عنوان جامعه ما و مسئله آیت‌الله طالقانی طرح می‌کنم، گفت: آیت‌الله طالقانی شخصیتی میانه در دین و سیاست و سنت و تجدد است. او از جمله متفکران بزرگ این حوزه است. یکی از آثار مهم او حاشیه‌ای است که بر اثر آیت‌الله نایینی زده و اثر دیگر او کتاب مهم پرتویی از قرآن است که در حصر نوشته شده است.
به گزارش ایلنا وی افزود : آن چه برای من مهم است پاسخ به این سؤال است که چرا طالقانی هم چنان قابل توجه است و چرا اهمیت دارد و باید هم اهمیت داشته باشد؟ شاید دلیل آن این است که مسئله طالقانی هنوز مسئله جامعه ماست یا برعکس مسئله جامعه ما هنوز مسئله آیت‌الله طالقانی است.
فیرحی تأکید کرد: کتاب مرحوم نایینی در سال ۱۲۸۶ نوشته شده و مقدمه آیت‌الله طالقانی مربوط به سال ۱۳۳۴ است . یعنی فاصله‌ای بیش از نیم قرن داشته‌اند. این کتاب اهمیتی دارد و نظر آیت‌الله طالقانی بسیار بسیار مهم است. مسئله این است؛ گفته می‌شود جامعه ما حدود ۱۱۰ سال در مرحله گذار توقف کرده است یعنی جامعه آن گذار مطلوب را تجربه نکرده است.
این استاد دانشگاه با بیان این‌که شاید مهم‌ترین مسئله جامعه ما یکی عقب‌ماندگی جامعه و یکی مسئله استعمار، دین، تجدد آزادی و دموکراسی است، گفت: همین مسائل هم در صدر مشروطه بود، هم بعد از کودتای پهلوی دوم.  مرحوم طالقانی به این مسائل فکر می‌کرد چون این مسائل هنوز هم هستند پس مسئله طالقانی مسئله ماست و مسئله ما، مسئله طالقانی. در مجموعه آثار طالقانی به نظر می‌رسد مسئله اصلی نواستبداد است. طالقانی با معضل استبداد روبه‌روست و فرق ندارد استبداد جامعه دینی داشته باشد یا سکولار. این مسئله اصلی او بوده است. از همین زاویه هم به مسائل ملی و هم به مسائل قومی هم به مسائل جهانی از زاویه دین نگاه می‌کرد. همه ما می‌دانیم مسئله ما با طالقانی یکی است اما آیا راه حل‌ها تغییری کرده یا همه داریم سعی می‌کنم از این گردونه خلاصی یابیم و آیا قهرمانی که ما را نجات دهد آمده؟ 
فیرحی افزود: مرحوم طالقانی وقتی صحبت می‌کند یک ام‌المسائل دارد و آن همین مسئله استبداد است. پیچیدگی جامعه ما عجیب است جریان‌های چپ مسائلی را مطرح کردند. شاید بهتر باشد همان‌طور که طالقانی به مشروطه برگشت تا از ایده نو مشروطه صحبت کند ما هم همین کار را کنیم.
این استاد دانشگاه تهران با بیان این‌که طالقانی در شبکه‌ای فکر می‌کرد که ضداستبداد بود، گفت: در این شبکه بزرگانی چون نایینی و خراسانی بودند. مرحوم طالقانی به استبداد به عنوان یک مفهوم و شبکه فکری و اجتماعی و یک واقعیت نگاه می‌کند.
فیرحی تأکید کرد: اساساً مرحوم طالقانی مثل بقیه متفکران نظریه استبداد در جهان اسلام معتقد است باید ماهیت استبداد را شناساند چیستی استبداد مهم است تا کیستی مستبد، کیستی مستبد اهمیت ندارد. اگر  استبداد باشد، مستبد هم هست. بزرگان ریشه آن را در جهل می‌دانستند و راه حل این مساله جریان آزاد اطلاعات بود.
فیرحی تأکید کرد: با بهترین مقابله با مستبد مقاومت صلح آمیز است؛ چون استبداد شبیه به تیغ است اگر شما شدید به آن برخورید بیشتر می برد. مرحوم طالقانی متوجه بود که با استبداد نباید با خشونت مواجه شد.
وی گفت : ما بارقه‌های فکر آیت‌الله طالقانی را در سه جا داریم؛ یکی در شرح تنبیه است در ادبیات  مرحوم نایینی. نایینی در این قسمت خط شکن است. متفکران شیعه شورا را در مقابل امامت قرار می‌دادند و به طور بنیادی نفی می کردند حتی می‌گفتند اولین شورا سقیفه بود. دومین نکته اینکه می‌گفتند شورا برای تقویت تصمیم حاکم است و الزام آور نیست مرحوم نایینی در هر دوی اینها خط شکنی کرد یکی اینکه شورا مثل نماز واجب است و ملتزم به نتیجه نباید بود. معنی آن این است که اگر در جنگ احد نتیجه شورا شکست در جنگ باشد باز هم درست است.
فیرحی دومین مسئله‌ای که آیت‌الله طالقانی توسعه داده را ایده نایینی در امر شورا خواند و گفت: نایینی گفت حتی امام معصوم هم در امر سیاسی ملزم به شورا است. این معنای شاور هم فی الامر است خدا به پیامبر می‌گوید پیامبر خدا الزما باید با مردم مشورت کنی و این در حوزه امر سیاسی است.  پیامبر ملزم به اطاعت از شورا بود. طالقانی این را از نایینی گرفت و در تفسیر شورا گفت اصلا شورا به این خاطر عقب مانده که اجرا نشده است و این حرف مهمی بود. او می‌گفت اگر کسی نماز نخواند حمد و
سوره‌اش هم اشتباه می‌شود. آنقدر باید مشورت کنیم تا مکانیزم آن درست شود.
وی تأکید کرد: مرحوم طالقانی افزوده‌ای داشت و آن نزدیک کردن شورا به دموکراسی بود. یعنی شورا را از حوزه خواص خارج می‌کرد و به همه شهروندان توسعه می‌داد.
 

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

شیرزن زمانه ما

Posted: 30 Oct 2019 09:33 PM PDT

شیرزن زمانه ما

انا لله وانا الیه راجعون
اعظم علایی طالقانی (۱۳۲۲-۱۳۹۸) یکی از شیرزنان روزگار ما بود. بیش از همه فرزندان مرحوم محمود طالقانی صفات پدرش را داشت، اهل قرآن، شوری، مبارزه با استبداد و مروج اسلام رحمانی بود. بنیانگذار و دبیرکل جامعه زنان انقلاب اسلامی، و صاحب امتیاز و مدیر مسئول هفته نامه پیام هاجر، و نیز از فعالان ملی مذهبی بود.
در دوره اول مجلس شورای اسلامی که آزادترین مجلس بعد از انقلاب بوده است، اعظم طالقانی یکی از نمایندگان فراکسیون اقلیت مجلس بود، در کنار امثال مهدی بازرگان، یدالله سحابی، عزت الله سحابی، کاظم سامی و … حزب اللهی ها در مذمت آنها عنوان «لیبرال» را به کار می بردند! بدا به حال جامعه ای که آزادی خواهی دشنام محسوب شود. به خاطر همین آزادی خواهی در کلیه ادوار بعدی او در انتخابات مجلس از سوی شورای نگهبان رد صلاحیت شد.
اعظم طالقانی یکی از مؤثرترین مدافعان حقوق زنان در ایران معاصر محسوب می شود. از موضعی اسلامی پیگیر استیفای حقوق زنان و عدالت مساواتی بود. نخستین زن نامزد ریاست جمهوری در ایران بود که نه یک بار بلکه چندین بار رسما در انتخابات ریاست جمهوری ثبت نام کرد تا اثبات کند که مراد از «رجال مذهبی و سیاسی» در اصل یکصد و پانزدهم قانون اساسی مردان نیست و زنان هم همانند مردان صلاحیت تصدی این سمت را دارند. شورای نگهبان که از ابتدا از تفکری بسته، ارتجاعی و قشری رنج می برده همواره او را به جرم زن بودن رد صلاحیت کرد.
پدرش مرحوم محمود طالقانی که چهلمین سالگردش را گرامی می داریم زود از میان ما رفت. مرگ او مصادف شد با سیطره قرائتی دیگر از اسلام که امروز با عنوان اسلام حکومتی از آن یاد می شود، اسلامی که با اسلام رحمانی و مشی مدارای طالقانی در تعارض مستقیم است. دفاعیاتم در دادگاه غیرقانونی ویژه روحانیت که به همت همسرم با عنوان «بهای آزادی» در سال ۱۳۷۸ زمانی که در زندان اوین بودم منتشر شد این عبارت را در مقدمه خود دارد: «تقدیم به روان پاک و مطهر ابوذر زمان و مالک اشتر دوران حضرت آیت الله سید محمود طالقانی قدس سره»
بعد از زندان متوجه شدم اعظم طالقانی چگونه از تجاوز استبداد دینی به حقوق قانونی این منتقد جانانه دفاع کرده است. سه روز بعد از بازداشت، هفته نام پیام هاجر این بازداشت را نقض قانون اساسی دانسته بود. (۱۱ سفند ۱۳۷۷) در نخستین شماره سال ۱۳۸۷ در مطلبی با عنوان «پرستوها کی به لانه برمی گردند؟» نامه دخترم دانش آموز کلاس اول ابتدائی به رئیس جمهور محمد خاتمی و پاسخ رئیس جمهور را درج کرده بود. (هفته نامه پیام هاجر، ۱۷ فروردین ۱۳۷۸)
از همسر و فرزندانم شنیدم که در دوران زندان، خانم طالقانی مکررا به منزل ما سرزده و در حق زن و فرزندانم مادری کرده است. همه آنها اعظم خانم را دوست می داشتند و از باب بوی گل را از که جوئیم از گلاب از طریق او از مکتب طالقانی که مکتب اسلام صفا و مهربانی و آزادی است درس می آموختند. اعظم طالقانی و هفته نامه اش پیام هاجر یکی از مدافعان استاد منتظری خصوصا در زمان حصر غیرقانونی ایشان بود. همچنان که در جنبش سبز مردم ایران هم فعال بود و همواره از حقوق محصوران سرفراز دفاع می کرد.
بعد از رهایی از زندان ارتباط خانوادگی با خانم طالقانی افزایش یافت. خانه‌های ما نسبتا نزدیک بود. بارها ایشان برای مشورت به منزل ما می آمد. و ما در بسیاری اعیاد دینی و ملی به منزل ایشان می رفتیم. به یاد دارم در ویرایش جدید تفسیر پر ارج «پرتوی از قرآن» مرا به شورایی که در این باره در نظر گرفته بود دعوت کرد.
چندین بار به دعوت ایشان در دفتر جامعه زنان انقلاب اسلامی سخن گفتم. پرسش و پاسخ دینی (سه جلسه ۲۴ تا ۲۶ دی ۱۳۷۹)، مسئله زن در جامعه إسلامي (۲۰ شهریور ۱۳۸۰)، زندگي مؤمنانه، شب ۲۱رمضان (۱۵ آذر ۱۳۸۰)، انتخابات مجلس خبرگان منصوب (۲۴ آبان ۱۳۸۵). در سالهایی که برای برگزاری مراسم سالگرد مرحوم طالقانی مانعی نبود به دعوت آن مرحومه یکی از سخنرانان مراسم حسینیه ارشاد بودم با عناوین نقش مردم در حاكميت از ديدگاه آيت الله طالقانی (۱۱ شهریور ۱۳۷۹) و طالقانی، عدالت علوی و ستيز با استبداد (۱۸ شهریور ۱۳۸۲).
در درگذشت نوه اش دانشجوی ناکام فاطمه قاسمی شریف فرزند عباس، به دعوت ایشان نماز میت را در مسجد حسینیه ارشاد به جا آوردم (۲۳ شهریور ۱۳۸۶). در غربت غربیه نیز این ارتباط گسسته نشد. خانم طالقانی همچون مادری مهربان و دلسوز به دو فرزندم در تهران سر می زد و آنها هم مشکلات خود را با ایشان در میان می گذاشتند. آخرین تماسهای من با ایشان در مورد تحقیقم درباره «لایحه قصاص و ارتداد جبهه ملی» بود. به دنبال مطالب هفته نامه پیام هاجر و مواضع انتقادی خود ایشان در این باره بودم. که راهنمایی کرد و در تحقیق درج شد، و بعد تسلیت درگذشت همسر ایشان مرحوم دکتر مرتضی اقتصاد در مهر ۱۳۹۶.
اکنون اعظم طالقانی به جوار رحمت الهی رفته است، روسفید و سبکبار، با کارنامه ای موفق در خدمت به خدا و خلق خدا. از او جز خیر به خاطر نداریم. آنها که او را مکررا در انتخابات مجلس به اتهام آزادگی و در انتخابات ریاست جمهوری به اتهام مشخص زن بودن رد صلاحیت کردند و هفته نامه اش را بر خلاف قانون توقیف کردند در چشم این ملت جایی ندارند. مردم از آنها با عناوین کارگزاران اسلام اجباری، اسلام طالبانی، یا اسلام داعشی یاد می کنند. اما از طالقانی و پدرش و مرامشان که اسلام رحمانی است همواره با احترام یاد می شود.
درگشت بانوی مکرمه سرکار خانم اعظم طالقانی را به همه بازماندگان بیت رفیع طالقانی خواهران، برادران، فرزندان، نوادگان، و دیگر بستگان، و نیز همه علاقه مندان ایشان و فعالان ملی مذهبی تسلیت عرض می کنم. برای آن تازه از دنیا رفته رحمت، مغفرت و رضوان و برای همه بازماندگان صبر و اجر مسئلت دارم.
۹ آبان ۱۳۹۸

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

پیام تسلیت خانواده شهید دکتر بهشتی به مناسبت درگذشت اعظم طالقانی

انا للله و انا الیه راجعون

خبر درگذشت مرحومه مغفوره، سرکار خانم اعظم طالقانی، تألم و تأثر همه کسانی که او و خاندان معزز آیت الله طالقانی را از دور و نزدیک می شناختند برانگیخت. بانویی که پیش و پس از انقلاب اسلامی لحظه‌ای از کوشش برای اعتلای زیست مسلمانی باز نماند و صبورانه، بی‌مهری‌ها را از همه سو به جان خرید. نام اعظم طالقانی با سیاست‌ورزی جامعه محور، آزادگی، مدارا و رسیدگی به محرومان و نیازمندان و تلاش برای توانمندسازی آنان و حضور پررنگ زنان در عرصه اجتماع عجین شده و نامیراست. درگذشت آن بانوی گرانقدر را به خانواده محترم ایشان و همه بازماندگان تسلیت عرض می کنیم و از خدای مهربان برای روح بلندش آرامش و برای بازماندگان شکیبایی خواهانیم.

خانواده شهید آیت الله دکتر بهشتی

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

درگذشت اندوهبار بانوی با فضیلت ودانشمندی مجاهد وخستگی ناپذیر مرحومه سرکار خانم اعظم طالقانی را به خانواده گرانقدر مجاهد نستوه مرحوم آیت الله طالقانی ودوستان و همراهانش تسلیت می گوییم .خانم اعظم طالقانی که پرورش یافته مکتب پدر بزرگوارش آیت الله طالقانی که مکتب قرآن بود ،دوران جوانی را در راه مبارزه با رژیم شاهنشاهی در زندانهای شاه سپری کرد .پس از پیروزی انقلاب جامعه زنان انقلاب اسلامی را بنا نهاد و دبیر کل آن شد و‌در دوره اول مجلس به نمایندگی مردم تهران به مجلس شورا راه یافت .با وجود نا مهربانیهایی که از ناحیه برخی صورت گرفت ،او همواره در راه اعتلای اسلام و ایران در تکاپو بود .با جسم بیماری که داشت حظور خود در جلسات و یا تشکیل جلسات یک لحظه دریغ نمی کرد .خانمی که ،به تنها یی ، رسالت سنگین چندین مرد را بر دوش داشت .مجله ماندگار پیام هاجر و پیام ابراهیم از کارهای پردوام فرهنگی او بشماراست . بی شک خانم طالقانی در اراده و تلاش و از آن مهمتر خلوص در کار ، کم نظیر بود .ایران اسلامی یکی از عناصر ارزنده و اصلاح جوی خود را از دست داد .درگذشت ایشان ثلمه ای بر ملت ایران بویژه جریان اطلاحات وارد گشت .امید واریم خداوند او را در جوار رحمتش جای دهد .وراهش به دست زنان پرتلاش مسلمان ادامه یابد.
فاضل میبدی

مصطفوی
هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در بازی با دکمه های آغاز مجدد جنگ...
بالاخره فشارهای لابی صهیونیستی به آمریکا جواب داد و بایدن به اسرائیل برای پاسخ به ج. اسلامی چراغ سبز...
- یک نظز اضافه کرد در بازی با دکمه های آغاز مجدد جنگ...
شروع شد مجلس نمایندگان آمریکا شدیدترین لوایح را علیه ایران تصویب کرد مجلس نمایندگان آمریکا در پی ...