قلبی ز سنگ می خواهد امروز زنده را
  •  

25 مهر 1402
Author :  
رستم در سوگ سهراب به خون تپیده

 

میان آتش و خون، زاده ایی به شب،

کویر تشنه ی مهر، آشیان مراست

مرا به حُزن مَخوانید، گریه بر سَلف، چرا؟!

بر حال و روز خَلف، از چه امساک، گریه را؟!

این تیره شب که مرا سخت فشرده است

روزم به شب نمود، بهارم خزان چرا؟!

این تکه تکه شدن، میان تیغ های آخته ز جهل،

 جهل نوین، چنین بیداد می کند چرا؟!

این لشکر زنانست، که به کنیزی می بَرند

مردان گروه گروه به مسلخ میدان، بَرند چرا؟!

این سیلِ مردگان که سوی گورها روانه کرده اند،

دریای خون زچه جاریست، دشت و دمن چرا؟!

قلبی ز سنگ می خواهد امروز زنده را

تا بر افق چشم بِگرداند، کین جَنگ چرا؟!

سرخ است افق به خون جوان و پیر چُنین،

این دشت، خالی ز مهر شده ست، درنگ چرا؟!

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نظرات (0)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در درهای نیم لا، طعمه هایی وسوسه ...
ذلت دروغگویی اینکه چرا افکار عمومی و حتی خواص در حکمرانی حاضر به پذیرش تکذیب سفیر در مورد به غارت ر...
- یک نظز اضافه کرد در درهای نیم لا، طعمه هایی وسوسه ...
امنیت روانی زندگی نباتی اینکه مقام معظم رهبری انتشار دیدگاه، تحلیل و نقد کارشناسی مغایر با خواست تم...