سفرنامه جنوب، گناوه، دیلم، هندیجان، ماهشهر، آبادان و خرمشهر
  •  

30 بهمن 1401
Author :  
کارواش سیار در کناره ماهشهر

 

گناوه را هم باید گذاشت و رفت، ابتدا بهبهان را به عنوان مقصد در نظر داشتم، شهری کشاورزی و دامداری در دل کوه های زاگرس، که بیشتر هموطنان "لر" در آن زندگی می کنند، چرا که احساس می کردم تا آبادن مسیر طولانی تر از آن باشد که در یک روزه بتوان مسیر آنرا طی کرد، البته دوست داشتم بهبهان را هم ببینم، اما در بین راه تصمیم عوض کردم و وقتی در دوراهی هندیجان - بهبهان رسیدم، مسیرم را به سوی آبادان کج کرده، راه دیدار از آبادان و خرمشهر و ماهشهر را در پیش گرفتم، جایی که برای هر ایرانی است که به نوعی دستی در جنگ خسارتبار هشت ساله داشته، مملو از خاطرات جنگ است، شوتی ها در این مسیر بیشتر از همه جا دیده می شوند،

برخی از بوشهری های جاده هندیجان را برای حمل بار نا امن می بینند، چرا؟! چون یک دزد نابکار اتومبیل حامل باری یکی از همشهری های آنها را، که از همین فعالین بخش شوتی (اتومبیل های قاچاق بر) بوده است را، در این مسیر نگه داشته و ضمن کشتن راننده و همسرش که در این سفر او را همراهی می کرده است، بار و آنچه همراه خود داشته اند را غارت کرده، و اموال شان را به سرقت برده اند، و اینچنین است که حتی یک حادثه نیز جاده ایی را به نا امنی مشهور خواهد کرد. در این مسیر، در بندر دیلم توقفی نداشتم، بندرها تقریبا همه مثل هم هستند، و لذا در امتداد دریا پیش رفتم،

از گناوه تا آبادان حدود 380 کیلومتر است، که به ترتیب از خاور به سمت باختر شهر های دیلم، هندیجان، ماهشهر و بعد هم آبادان، قرار دارند.

گرچه تمام ایران روزی این چنین بوده است، اما گفته می شود منطقه امام حسن "گبر نشین" [1] بوده است، و به عبارتی دیگر باید اصلاح کرد که از آخرین مناطقی در ایران بوده، که زرتشتی نشین بوده است، که به مرور هموطنان زردشتی از این منطقه محو شده اند، راننده ما در این مسیر، این مطلب را از روی آثار قبور باقی مانده در این منطقه بیان می داشت، که او نیز در اثر ارزیابی یکی از اهالی محل به این نتیجه رسیده بودند.

از سوی دیگر، از آنجا که زرتشتی ها بدن مردگان خود را دفن نمی کردند، وقتی از قبور زرتشتی های سخن گفته می شود، این نشان می دهد که این هموطنان زرتشتی در دهه های اخیر در آنجا زندگی می کرده اند، چرا که بعدها زرتشتی ها مجبور به پذیرش شیوه دفن اموات مسلمانان شدند. این در مورد برازجان هم صدق می کند، که علاوه بر زرتشتی ها بهایی ها هم در این منطقه ساکن بودند، که بعد از انقلاب از این منطقه مهاجرت کرده و... و رفته اند، به گفته یکی از اهالی اکثر طلافروشان برازجان بهایی [2] بودند.

از گناوه که بیرون بیاییم در منطقه "بی بی حکیمه" چاه های نفت آغاز می شود و به مرور زمین ها برای کشاورزی و دیم کاری نیز مساعد می شود به خصوص در منطقه امام حسن که این روزها دیم کاری های گندم و جو، سبز و با طراوتند و آماده می شوند که اوج گیرند و در فصل گرما به زودی درو شوند.

بارش در این منطقه از برج 11 کم می شود و در برج اسفند بسیار کم می شود و فصل گرم آن آغاز می شود. باران های این دو ماه دیگر رگباری است که ممکن است جایی بزند و جایی را خشک رها کند. اصل بارندگی های منطقه گناوه و اطراف، در برج دیماه است. اینجا زمین ها صاف صاف است، چرا که همواره از سمت کوه سیل می آید و در این دشت پخش شده و در محیطی آرام رسوبگذاری می کند و این باعث صافی و همواری زمین ها می شود.

شهر دیلم از بندر گناوه کوچکترتر، و اهالی اش به تجارت و ماهیگیری مشغولند. لنج های بندر دیلم به کشور کویت هم رفت و آمد می کنند. از دیلم تا کویت هشت ساعت راه است. در آستانه شهر دیلم خانمی گدایی می کرد که راننده تاکسی ما به شوخی می گفت "این هم اِلِمان شهر دیلم! و اهل پاکستان است"، و ادامه داد: "مهاجرین افغان نه گدایی می کنند، نه دزدی، ولی قتل می کنند، ولی مهاجرین پاکستانی هم گدایی، هم دزدی و هم قتل می کنند، این ها را صبح یک ماشین پخش می کند و بعد از ظهر آنها را جمع می کند، اینها باند هستند".

یکی از مسافرین همراه ما می گفت: "این منطقه همه چیز دارد، ماهی، میگو (آبزیان)، تجارت، کشاورزی، دریا، نفت و... دارد ولی شهرها آباد نیستند، دولت به جنوب نمی رسد. وضع در دیلم، هندیجان و... همینطور است، ماهشهر که از همه بدتر، و حتی آبادان هم همین است".

از دیلم که خارج می شویم انگار دشت خوزستان آغاز می شود، دشت های صاف و تراز شده، بعد از دیلم به فاصله چند کیلومتر از استان بوشهر خارج شده و وارد استان خوزستان می شویم، قبل از ورود به خوزستان دو ایست بازرسی هست که یکی مربوط به کالای قاچاق است و دومی مربوط مواد مخدر، در اولی که ما را نگه نداشتند، ولی در دومی که در منطقه "شاه عبدالله" [3] قرار دارد، ماموران نیروی انتظامی در این پست ایست و بازرسی، یک جوان حدود 24 ساله را به طرز بدی به داخل پاسگاه راهنمایی می کردند،

طرز برخورد متقابل این جوان نشان می داد که انگار، متعجب بود و اینکه خود را بیگناه می دانست، و مرتب به مامور تذکر می داد که این طور با او برخورد نکند، و به نوع برخورد با خود اعتراض داشت، گویا این جوان مملو از غرور برای این ماموران در اصطلاح "پررویی" کرده بود، به قدری از خود مطمئن بود که هرگز التماس نمی کرد، که رهایش کنند، و مامورین هم انگار برای رو کم کنی او را به داخل پاسگاه می بردند،

دو مامور جوان که به لحاظ زور بر این جوان غلبه داشتند، چنان او را هل می دادند و با خود می بردند که هر آن احتمال زمین خوردنش بود، چرا که این جوان حتی کفش مناسبی بر پای خود نداشت و با دمپایی رانندگی می کرد، و لذا نمی توانست به خوبی راه برود و یا تعادل خود را حفظ کند،

تو گویی ماموران پلیس و نظم، در کل دنیا یک طورند، چه در امریکا و چه در اروپا و چه در ایران، انگار خود را صاحب مردم می دانند، در حالی که حتی اگر فرد متخلفی را هم دستگیر کرده باشند، تشخیص گناهکار و لایق مجازات بودن و یا نبودن او، با قانون و قاضی است و توهین و ضرب و جرح متهم برای مامور باید جرم، ممنوع و قابل پیگرد باشد و... ولی عملا اینطور نیست، و اگر هم هست، ماموران در تمام دنیا بر مردم بی دفاعی که بدان ها سلاح سپرده اند، تا نظم برقرار کنند، خدایی می کنند، تو گویی ماموران در برابر متهم، خود یک طرف دعوا هستند که این چنین راسا خود متهم را مجازات و توهین می کنند.

کم کم به زمین های آب گرفته می رسیم که با توجه به رویش گیاهی به نام "گِتِک" که در زمین های شور می روید، نشان می دهد که هم آب و هم زمین منطقه شور است.

از دیلم تا دوراهی هندیجان - بهبهان 15 کیلومتر، از این دوراهی تا هندیجان 55 کیلومتر، از هندیجان تا ماهشهر 75 کیلومتر فاصله است. از ماهشهر تا آبادان هم 130 کیلومتر فاصله است که دو طرف جاده تماما غرق در آب است، هورهای شادگان در همین بین قرار دارند، منطقه ایی حفاظت شده و محیطی که برای حیات وحش باید امن  باشد، ماهشهر مرکز پتروشیمی های ایران است،

در این جاده هم، شوتی ها حضور قوی دارند، راننده می گفت دیروز به طرف یکی از اتومبیل های شوتی شلیک کرده اند که شوتی ها نمی ایستند، یا می میرند و یا گذر می کنند. شوتی ها جوانانی اند که از زندگی گذشته اند، تا زندگی را برای خود کسب کنند. او از کیفیت بنزین ارایه شده در پمپ بنزین ها شکایت داشت که باعث ایجاد اشکالاتی در سیستم موتور ماشین ها می شود.

قبل از ماهشهر زمین های صافی هست که گیاهان خودرویی هم در خود دارد، و مردم ماهشهر دو روز آخر هفته را به این زمین ها می آیند و به عنوان تفریحگاه توقف کرده و روزی شاد را در کنار هم می گذرانند، اینجا در خروجی ماهشهر اتومبیل های سیاری را می توان دید که نقش کارواش دارند، و ماشین های عبوری را بدون این که دکانی تاسیس کنند و... می شویند، این نوع کارواش را ندیده بودیم،

از ماهشهر به سمت آبادان که خارج شدیم دیگر هیچ روستا و آبادی دیده نمی شود، تمام زمین ها را آب فرا گرفته است، اینجا هم در کنار جاده "پنیر نخل" می فروشند که همان جوانه درخت خرماست، بهترین پنیر خرما از جوانه درختی خرمایی به نام "بِرهی" که همان درخت خرما رطب بدست می آید. نوعی نان شیرین نازک که لوله شکل شده است و آن را ظاهرا با آرد برنج و احتمالا شیره خرما ساخته می شود، را نیز در کنار آن می فروشند.

قبل از رسیدن به آبادان بزرگترین مجتمعی که در ابتدا می توان دید، نیروگاه سیکل ترکیبی تولید برق آبادان است که بعد از چند کیلومتر، شهر آبادان دیده خواهد شد. یکی می گفت که تا چند روز گذشته آب ها در کنار این جاده آنقدر بالا آمده، که حتی وارد جاده هم شده بود، و مردم از این آب ها ماهیگیری می کردند.  

 

[1] - این اصطلاحی است که متاسفانه ایرانیان به هموطنان و آبا و اجداد زردشتی خود اطلاق می کنند! که مترادف است با زرتشتی، زردشتی، مجوس، بت پرست، کافر، گور، ملحد، خفتان، خود گبر. [ گ َ ] ( ص ، اِ ) مغ.( جهانگیری ). آتش پرست. ( برهان ) ( انجمن آرا ). مجوس. زرتشتی به دین : هربذ، مجاور آتش کده و قاضی گبران. ( منتهی الارب ). بعقیده پورداود گبر از لغت آرامی هم ریشه «کافر» عربی مشتق است و امروزه در ترکیه (گور) گویند و آن اصلاً بمعنی مطلق مشرک و بیرون از دین (جددین) است ولی در ایران اسلامی به زرتشتیان اطلاق شده و معناً در این استعمال نوعی استخفاف بکار رفته است. این واژه با فقه اللغه که برخی از پارسیان در اینمورد بکارمیبرند و آن را ریشه گبران «هوزوارش » و بمعنی «مرد» دانند هیچگونه ارتباطی ندارد. علاوه بر این اطلاق ، در آغاز برای مزید استخفاف گبر را با کاف تحقیر استعمال میکردند و «گبرک » و دین زرتشت را دین «گبرکی » میگفتند فردوسی راست [ از زبان مسیحیان ] : که دین مسیحا ندارد درست     ره گبرکی ورزد و زند و است.      

عنصری گوید :

تو مرد دینی این رسم رسم گبران است     روا نداری بر دین گبرکان رفتن.

ولی دقیقی در گشتاسب نامه «گبر» را بکار نبرده است.

زخونشان بمرد آتش زردهشت  ندانم چرا هیربذ را بکشت ؟     ( مزدیسنا تالیف دکتر معین ص 395 ).

لفظ گبر بنیاد ایرانی ندارد باید همان کلمه کافر ( جمع کفار ) عربی باشد. لفظ کافر که با عرب بمیهن ما درآمد چون بیگانه بود بزبان ایرانیان نگردید ناگزیر بهیئت گبر = گور درآمد و از اینجا بسرزمین های همسایگان ایران رخنه کرد البته این نباید مایه شگفت باشد که ایرانیان در آغاز استیلای عرب نمیتوانستند لغتهای سامی و بیگانه را درست بر زبان رانند، همان ایرانیانی که چندی پس از آن خدمات شایانی بزبان دشمنان خود کردند. ابوبکر محمدبن جعفر النرشخی ( 286 - 348 هَ. ق. ) گوید: چون ایرانیان بخارا از ادای تلفظ لغت عرب بر نمی آمدند بناچار بایستی نماز را به زبان پارسی بخوانند . کافر یگانه لغت عرب نیست که نزد ما گبر ( = گور ) شده باز لغت هایی در فارسی بجای مانده که از همان آغاز اسلام در ایران رنگ و روی دیگر گرفته است. از آنهاست از برای نمونه واژه مزکت پیداست که همان لغت مسجد در فارسی به این هیئت درآمده است البته ایرانیان که در زبان خود نامی از برای عبادتگاه عرب های مسلمان نداشتند مسجد آنان را مزکت خواندند. در همه فرهنگ های فارسی لغت اسدی و فرهنگ سروری و فرهنگ رشیدی و فرهنگ جهانگیری و جز اینها مزکت بمعنی مسجد یاد گردیده است

[2] - بهائیت هم مثل دین زرتشت خواستگاه سرزمینی ایران دارد، و پیدایش آن از شیراز آغاز گردید، از این روست که در شهرهای حاشیه استان فارس نفوذ و گسترش بیشتری یافت.

[3] - بر تابلو این منطقه "عبدالله" نوشته شده بود از همراهان پرسیدم عبدالله کیست؟ گفت این منطقه "شاه عبدالله" نام داشته است که بعد از انقلاب شاه را از پیشوند آن حذف کرده اند!

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نظرات (1)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
This comment was minimized by the moderator on the site

از ذوب یخچال آخرالزمانی قطب‌ جنوب تا غرق آبادان و بصره
فروپاشی اقلیمی با خوزستان چه می‌کند؟

ذوب یخچال‌های طبیعی در قطب جنوب می‌تواند در آینده‌ای نزدیک شهرهایی مانند آبادان را غرق کند. آینده تمدن بشر در منطقه خلیج فارس رویاروی فروپاشی اقلیمی چیست؟
پژوهشگران در قطب جنوب دریافته‌اند که یک یخچال طبیعی دارد به‌شیوه‌ای متفاوت از درک پیشین ما ذوب می‌شود. ذوب کامل یخچال طبیعی توویتس در ابعاد ۱۹۲هزار کیلومتر مربع یا تقریبا برابر ایالت فلوریدای آمریکا، می‌تواند تاثیری محسوس بر افزایش سطح آب‌های زمین بگذارد.
یخچال‌های طبیعی با سرعت بی‌سابقه در حال ذوب شدن هستند
۱۲ بهمن ۱۳۹۹
نشان‌گذاری
با ذوب کامل این یخچال طبیعی، سطح آب‌های زمین حدود نیم متر بالا خواهد آمد. البته این تنها نتیجه فاجعه‌بار از بین رفتن یخچال توویتس بر زندگی ما نیست. چون این یخچال مانند سدی در مقابل مجموعه‌ای از یخچال‌های طبیعی هم ایستاده است و با سقوط آن، این یخچال‌ها به آب‌ دریاهای نزدیک به قطب جنوب متصل و بتدریج ذوب خواهند شد. ذوب کامل این یخچال‌های طبیعی حدود سه متر سطح آب‌های زمین را بالا خواهد کشید.
در موضوع فروپاشی اقلیمی، ایران به‌نسبت بی‌اعتنا به بالا آمدن سطح آب‌های زمین است. بااین‌وجود، از آبادان تا نجف، از بوشهر تا بندرعباس، سواحل ایران و دیگر کشورهای خلیج فارس، در خطر غرق شدن یا سیلاب‌های پیاپی و موج‌های گرما هستند. آینده شهرهای خلیج فارس چه خواهد بود؟
چه بر سر یخچال آخرالزمانی قطب جنوب آمده است؟
دو پژوهش که در فوریه امسال همزمان در نشریه نیچر منتشر شد، نتیجه بررسی‌های تازه بر یخچال طبیعی توویتس (Thwaites Glacier) است. این یخچال در لایه یخ بخش غربی قطب‌جنوب، یکی از معروف‌ترین یخچال‌های طبیعی دنیاست و به آن لقب یخچال آخرالزمانی (doomsday glacier) را داده‌اند. هم‌اکنون ذوب یخ این یخچال به‌واسطه فروپاشی اقلیمی ناشی از فعالیت‌های صنعتی و سبک‌زندگی آدمی، حدود ۴ درصد کل ذوب یخ بر کره زمین است. به‌زودی این رقم به پنج درصد افزایش خواهد یافت.
سالی حدود دو کیلومتر از یخ‌های نزدیک به دریای این یخچال ذوب می‌شود. این علاوه بر شکاف‌های سطحی یخچال است که بتدریج بدل به دریاچه‌ها و رودخانه‌هایی کوچک می‌شوند. هرچه یخ بیشتر ناپدید شود، نور خورشید بیشتر می‌تواند به‌جای انعکاس بر یخ، جذب آب‌های تیره شود و به ذوب این یخچال کمک کند. البته پیش‌بینی‌های پژوهشگران نشان می‌دهد ذوب کامل این یخچال طبیعی و مجموعه یخچال‌هایی که ورای آن قرار دارد، می‌تواند قرن‌ها طول می‌تواند بکشد.
کدام‌ شهرهای جهان تا ۳۰ سال آینده زیر آب خواهد رفت؟
۸ آبان ۱۳۹۸
نشان‌گذاری
پیش‌تر، پژوهش‌های علمی حدس زده‌اند که این یخچال در گذر دهه دوم و سوم قرن بیستم، متلاشی خواهد شد و روند ذوب کامل آن شروع می‌شود. پژوهش تازه با ارسال سخت‌افزار به پایین این یخچال طبیعی، نشان داده که شکل ذوب یخ متفاوت از آن چیزی است که ما فکرش را می‌کردیم. به‌عنوان مثال، آب گرم دریا از زیر این یخچال به درون آن نفوذ می‌کند و سالی تقریبا سی متر از ضخامت آن کم می‌کند.

البته این پژوهش‌ها می‌‌گویند که این یخچال، کمی کندتر از پیش‌بینی‌های پیشین، ذوب می‌شود. همچنین این پژوهش‌های تازه به ما می‌گوید کوچک‌ترین تغییر در دمای میانگین زمین، همچنان این یخچال را از پایین آن به سمت دریا هل خواهد داد. حتی اگر ما بتوانیم بر گرمایش زمین غلبه کنیم، مسیر آن را ابتدا کند و سپس روند گرمایش را معکوس کنیم.
پیش‌بینی سقوط: شهرهایی که غرق خواهند شد
یخچال طبیعی توویتس را آخرالزمانی می‌خوانند چون بخش عمده‌ای از زیرساخت‌های زندگی مدرن، شامل بر بزرگ‌ترین شهرهای جهان، در سواحل دریاها و اقیانوس‌ها قرار گرفته‌اند. ایران، البته مانند کشور بنگلادش یا ایالت فلوریدا در آمریکا، شاهد به زیر آب رفتن عمده مناطقش نخواهد بود. بااین‌حال، به‌خصوص در استان خوزستان، ما شاهد نابودی بخشی از تمدن بشری‌مان خواهیم بود.

آب‌های زمین به دو شکل بالا می‌آیند: یکی با جذب گرمای جو زمین، آب گرم‌تر می‌شود و حجم بیشتری را اشغال می‌کند. راه دوم افزودن به حجم آب‌ها است. این آب‌های تازه، از ذوب یخ‌هایی حاصل می‌شود که عمده آن‌ها در قطب جنوب، گرینلند، قطب شمال و یخچال‌های طبیعی در قاره‌های مختلف زمین قرار دارند. با ذوب این یخ‌ها، آب درنهایت به اقیانوس‌ها و دریاهای زمین می‌ریزد و بانی افزایش سطح آن‌ها می‌شود.
تصویری از وبسایت کلایمت سنترال که نشان‌دهنده مناطقی است که تا پایان این قرن میلادی در خطر غرق شدن قرار دارند.
این یک تصویر از وبسایت کلایمت سنترال است که در آن می‌توانید به مناطق مختلف زمین سر بزنید و در دهه‌های مختلف پیش‌رو تا پایان قرن ۲۱میلادی، شاهد غرق مناطق مختلف باشید. در خوزستان، از بندر ماهشهر و آبادان تا شهرهای بصره و ناصریه در عراق، مناطق مختلفی در خطر غرق شدن در همین قرن میلادی است. در بوشهر، نزدیکی بندرعباس و دیگر مناطق سواحل خلیج فارس هم می‌توان مناطقی را شناسایی کرد که مستعد غرق هستند.
البته مانند دیگر پژوهش‌های معاصر، پیش‌بینی‌ها محدود به پایان این قرن میلادی است. بااین‌حال، عمده خسارت‌های فروپاشی اقلیمی را در قرن‌های پیش رو شاهد خواهیم بود. سوال اصلی این است که آیا برای نسل‌های پیش‌رو، خوزستان و هرمزگانی باقی خواهیم گذاشت؟

https://www.radiozamaneh.com/754458/

هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در حجاب، یک عدم تفاهم ملت با قدرت...
سنگ بسته و سگ رها کردند اینکه حرام و حلال شرع کدام است و به فرمایش مقام معظم رهبری چه نسبتی با حرام...
- یک نظز اضافه کرد در زندگان مرده، قورباغه پز شدن، و...
در کشوری که فسادبزرگ چای دبش را "فسادنمایی" می نامید، می‌شود دم از عدالت زد؟ روزنامه جمهوری اسلامی...