وصیت نامه های شهید محمود بیاریان شاهرود- گرمن

شهید محمود بیاریان فرزند کربلایی رحیم، متولد بیستم مهرماه 1342 در روستای گرمن پشت بسطام (شاهرود)، مجرد با تحصیلات فوق دیپلم، که هنگام شهادت در شامگاه عملیات کربلا 4 در منطقه شلمچه ایران، در گردان حضرت سید الشهدا به عنوان مسول دسته (12 نفره) عازم عملیات کربلای چهار بودند که در اثر اصابت گلوله خمپاره دشمن در نزدیکی او و اصابت ترکش به سرش به همراه معاون دسته اش، شهید محمد مهدی حلوانی به شهادت رسیدند تا دیگر در بین ما نباشند و شب سخت و دشوار و شکست های عملیات کربلای چهار را شاهد نباشند، شرح حادثه شهادت این دو بزرگوار را که در تاریخ 4/10/1365 هنگامی که در انتظار رسیدن شب برای شرکت در عملیات کربلای چهار در منطقه شلمچه ایران پشت خاکریزها به وقوع پیوست در پستی تحت عنوان (عملیات کربلای 4 با آن همه شهید، خاطره غزوه اُحُد را زنده کرد) [1] آنچه به یاد داشتم روایت کردم. روحشان شاد باد.

 شهید محمود بیاریان به غایت شوخ طبع بود و چشمه ایی از شوخی های این شهید شاد را در پست (شوخی های رزمندگان: شوخی شهید محمود بیاریان با مرحوم سید علی مصطفوی) [2] به رشته نگارش در آورده ام، البته ایشان با همه رزمندگان شوخی می کرد، و این یکی از تفریحات و راه وقت گذرانی های جنگ و پشت جبهه او بود، ولی یکی از شهدایی که برعکس او بسیار جدی و در عین حال شوخ طبع نیز بود، شهید رضا قنبری بودند که به همین واسطه همواره طرف شوخی های شهید محمود بیاریان بودند [3] و هر دو همدیگر را دائم به "زیر باغ دایی موسی" [4] حواله می دادند و در نهایت هم کار هر دوی آنها تا قبل از پایان جنگ به همانجا ختم شد و هر دوی آنها هم در هم اکنون در همانجا مدفونند.

از شهدا وصایا و یا توصیه هایی به جای مانده است که گویای دغدغه ها، و حکایت فضای روانی و یا معنوی است که در آن به سر می بردند، در طول زمان قبل از هر عملیاتی که در مقرهای پشت جبهه بودیم و برای خط پدافندی و یا عملیات آماده می شدیم، یکی از توصیه ها به رزمندگان این بود که با بازماندگان خود بعد از کشته شدن که بسیار هم محتمل بود، سخن بگوییم و هر رزمنده ایی به فراخور حال خود، افکاری که در آن درگیر بود و... برای اهل منزل و یا همشهری ها و یا حتی تمام ملت ایران و گاهی جهانیان سخنانی را از خود به جای می گذاشت، شهید محمود بیاریان که نزدیک به 30 ماه سابقه حضور در جبهه دارد ظاهرا بارها افکار خود را روی کاغذ آورده است لذا از ایشان حداقل سه وصیت نامه به جای مانده است که به شرح ذیل تقدیم می گردد:  

  

بسم الله الرحمن الرحیم

إِنَّ اللَّهَ اشْتَري‏ مِنَ الْمُؤْمِنينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقاتِلُونَ في‏ سَبيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفي‏ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِکُمُ الَّذي بايَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ [5]

  "خدا جان و مال اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری کرده، آنها در راه خدا جهاد  می کنند که دشمنان دین را به قتل رسانند و یا خود کشته شوند. این وعده قطعی است بر خدا، و عهدی است که در تورات و انجیل و قرآن یاد  فرموده و از خدا باوفاتر به عهد کیست؟ ای اهل ایمان شما به خود در این معامله بشارت دهید که این معاهده با خدا به حقیقت سعادت و فیروزی بزرگی است."

  أشهد أن لا اله الا الله وحده لا شریک له و أشهد أنّ محمد اً عبده و رسوله و أشهد أنّ  أمیرالمؤمنین علیاً و اولاده المعصومین حجج الله

 خدایا [...] خودت می دانی و از احوال من با خبری. پروردگارا، اگر گناهانم را نبخشی، پس من درِ خانه کی را بزنم و به چه کسی روی بیاورم؟ پروردگارا، از تو عاجزانه می خواهم که از سر تقصیرات من درگذری و مرا در قیامت در زمره شهیدان قرار بدهی. خداوندا، اگرچه رو سیاه هستم و کوله باری برای سفر آخرت ندارم، ولی امید زیاد به فضل و بخشش تو دارم چرا که تو رحیمی، تو کریمی.

گفت ای درویش جان ده در طریق عاشقی

کار دشواری بفرما این خود آسان من است

 جان انسان مانند شهابی است که می درخشد و ناپدید می شود و چون گلی است که می شکفد و پرپر می شود. اگر این جان را به خدا نفروشی از کف می رود و طعمه رهزنان می گردد. خدا این جان شما را که خود داده است، می خرد، لذا شما می خواهید چه چیزی را در مقابل جانتان بگذارید که با بهشت برابری کند. اگر انسان جانش را به چیزی کمتر از بهشت بفروشد مغبون است. خدایا، من که در زندگی ام همواره دنبال خود بودم و هوای نفس و شهوت بر من غالب شده بود، فقط در آرزوی رحمت تو زنده هستم و نعمت تو بیش از همۀ اینها است. خدایا، آن روز که در دنیا بودم و از حق برایم می گفتند، ظاهر زیبای دنیا فریبم داد. خدایا، تو خودت بپذیر و از سر تقصیرات من درگذر.

پدر و مادر و برادران و خواهرانم! آفتاب زندگی زود غروب می کند، چه بهتر که در طول این مدت کم انسان راهش خدایی باشد. اگر شما مرا روانۀ کربلا کرده اید تا در راه خدا و حسین او جانبازی کنم، پس دیگر ناراحتی ندارد. چه افتخاری بالاتر از اینکه کسی فرزندش را فدای حسین فاطمه (س) کرده باشید. 

پدر و مادرم! اگر نتوانستم که فرزند خوبی برایتان باشم، امیدوارم که مرا ببخشید و حلال کنید.

ای ملت عزیز! همان طور که می دانید آمریکای ستمگر به وسیلۀ نوکر خود صدام و لشکریان کفر بعثی اش به میهن اسلامی ما هجوم آورد تا به خیال خام خود نهال جمهوری اسلامی ما را از بن برکند، لذا ما نمی توانیم نظاره گر باشیم و نمی توانیم تحمل کنیم که اسلام مورد هجوم قرار بگیرد؛ لذا به امر حضرت امام که رفتن به جبهه را واجب کرده، عازم جبهه های نبرد شده ایم تا به وظیفه و تکلیف خود عمل نمایم. حال در این راه هر چه پیش آمد، راضی هستم به قضای خدای متعال. اینها را می گویم تا دیگران نگویند که کورکورانه در این راه قدم گذاشته است بلکه با چشم باز و آگاهی کامل این راه را انتخاب نموده ام.

برادران عزیز! دوست ندارم که مجلس عزایم را زیاد سر و صورت بدهید. اگر توانستید یک مجلس مختصر برایم کافی است. برادران عضو پایگاه، سعی کنید که دیگران را هم با برخوردهایتان جذب پایگاه کنید و مواظب باشید که نقطه ضعفی از شما مشاهده نشود و در کارهایتان اخلاص داشته باشید که دارید و ادعیه کمیل، ندبه و توسل را فراموش نکنید.

 

[ وصیت نامه ای دیگر]

بسم الله الرحمن الرحیم

مِنَ الْمُؤْمِنينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضي‏ نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْديلاً [6]

 سلام به روح خدا، بت شکن قرن، موسی زمان، خمینی کبیر و سلام به شهیدان به خون خفته که با ایثار خون خویش درخت اسلام را آبیاری کردند و سلام بر خانواده شهدا که این چنین فرزندانی تربیت کردند و سلام به امت شهیدپرور که با مال و جان خود در راه اسلام جهاد می کنند و سلام به پدر و مادرم که بر من بسیار حق دارند. شهادت ارثی است که عاشقان حسین از امامشان حسین(ع) به ارث میبرند.

 ای برادران و ای خواهران! خوشا به حالتان که در زمانی زندگی می کنید که رهبری چون خمینی دارید. قدر خودتان را بدانید و مبادا که دست از امام عزیز بردارید که اگر دست از او بردارید و او را یاری نکنید، خداوند شما را دچار عذاب خواهد کرد. ما هنوز امام را نشناخته ایم و به این زودی ها هم نخواهیم شناخت. خداوند یک نعمت عظیمی به ما عطا فرموده است و وظیفۀ ما هم این است که از این نعمت بهره ببریم و شکرگزار خداوند تبارک و تعالی باشید.

 ای برادر و خواهر! هر کاری می کنید برای رضای خدا کنید و خودتان را وقف اسلام نمایید تا در پیشگاه خدای تبارک و تعالی روسفید باشید. این دنیا دار فانی است و یک روزی هم عمر انسان به پایان می رسد، پس چه بهتر که شهید شود. خلاصه، من به عنوان یک برادر کوچک تر چیزی که از شما تقاضا دارم این است که امام را تنها نگذارید و به او یاری نمایید، جبهه ها را پر کنید و نگذارید که وطن عزیزمان و کربلا[ی] عزیز در دست کفار باشد. شهادت آرزوی من است که اگر لیاقت داشته باشم، دلم می خواهد که شهید در راه خدا شوم.

در راه دوست کشته شدن آرزوی ماست

دشمن اگرچه تشنه به خون گلوی ماست

 و در پایان، دوست ندارم کسی که پیرو خط امام نیست و ولایت فقیه را قبول ندارد، در تشییع جنازه حاضر شود و زیر تابوت من را بگیرد. « والسلام [و] علیکم و رحمۀ الله و برکاته »

 چند کلامی به پدر و مادر و برادران و خواهران خودم بگویم: سلام بر تو ای پدر و سلام بر تو مادر و سلام بر شما برادران و خواهرانم. ای پدر و مادرم، ای کسانی که برای من زحمت کشیده اید تا من را بزرگ کردید. ای پدر می دانم که شما [را] در طول زندگی ام اذیت کردم و شما را آزار دادم و چه رنج ها که شما برای من نکشیدید. شما خیلی بر گردن من حق دارید ، ولی امیدوارم که مرا ببخشی. ای مادرم، ای کسی که شب ها[ی] طولانی برای من بیدارخوابی کشیدی تا من را بزرگ کردی. ای مادرم چه زحمت ها و چه آزارها که من به تو ندادم. این را به خدا قسم قبول دارم که من موجب اذیت و آزار شما بودم. ولی تو هم بیا و به خاطر امام و اسلام از من بگذر که اگر تو نگذری، من در آن دنیا جواب خدا را چه بدهم؟ و اما خوشا به حالتان که فرزندتان را برای رضای خدا به جبهه فرستادید تا از اسلام دفاع کند. خوشا به حالتان که فرزند خود [را] به دست خود کفن پوشیدید و روانۀ میدان کردید. خداوند به شما صبر دهد و شما را جزو صابرین قرار دهد. مبادا که در مرگ من ناراحتی کنید و گریه و زاری نمایید، بلکه شما بسیار خوشحال باشید و شکر خدا را به جا بیاورید و صبر داشته باشید. سلام بر شما برادران و خواهرانم. ای برادرانم، شما باید حسین وار باشید. مبادا دست از امام بردارید که دست برداشتن از امام، دست برداشتن از قرآن و خدا است. ای خواهرانم، شما باید زینب وار باشید و باید مثل حضرت زینب (س) زندگی کنید. مبادا خدایی نکرده طوری در زندگی رفتار کنید که خدا را بدش بیاید. و اما اینکه در خانه تعدای لباس از بچه ها هست؛ اگر آنها را تحویل نداده اید، به افراد کتابخانه تحویل دهید. توپ والیبال خانه است، آن را هم به برادران مسئول کتابخانه تحویل دهید. چند عدد کتاب در خانه است، اگر لازم نداشتید، ببرید کتابخانه تا از آن استفاده کنند. مقدار 200 ریال به کتابخانه بدهکار هستم، شما آن را بدهید. خداوند شما را صبر عنایت بفرماید و خدا توفیق خدمت به اسلام به همۀ شما عنایت بفرماید. 

« والسلام [ و] علیکم و رحمۀ الله و برکاته »

وصیت نامه محمود بیاریان، اعزامی از امامشهر [7] ، گرمن پشت بسطام، تاریخ تولد 1342

شماره پلاک ( AA - A600 - 349 A ) [8] شماره شناسنامه 1013

( در ضمن 3 روز روزه بدهکار هستم و نماز قضا هم دارم، بدهید تا بخوانند.)

 

  [ وصیت نامه ای دیگر]

بسم الله الرحمن الرحیم

إِنَّ اللَّهَ اشْتَري‏ مِنَ الْمُؤْمِنينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقاتِلُونَ في‏ سَبيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفي‏ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِکُمُ الَّذي بايَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ [9]

"خدا جان و مال اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری کرده آنها در راه خدا جهاد می کنند  که دشمنان دین خدا را به قتل رسانند و یا خود کشته شوند این وعده قطعی است بر خدا و عهدی است که در تورات و انجیل و قرآن یاد فرموده و از خدا باوفاتر به عهد کیست . ای اهل ایمان شما به خود در این معامله بشارت دهید که این معاهده با خدا به حقیقت سعادت و فیروزی بزرگی است."

 اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و اشهد أن محمد اً عبده و رسوله و أشهد أنّ  أمیرالمومنین علیاً و اولاده المعصومین حجج الله

گفته ای درویش جان ده در طریق عاشقی

کار دشواری بفرما این خود آسان است

 خدایا، من که در زندگی ام همواره به دنبال خود بودم و هوای نفس و شهوات بر من غالب شده بود. خدایا ، فقط در آرزوی رحمت تو هستم و نعمت تو بیش از همه اینهاست. بارخدایا، آن روز اگر از حق برایم می گفتند، ظاهر زیبای دنیا فریبم داد. پروردگارا، تو خودت بپذیر و از سر تقصیرات این عبد ذلیل ات درگذر. آری برادر، جان انسان مانند شهابی است که می درخشد و ناپدید می شود و چون گلی است که می شکفد و پرپر می شود؛ اگر این جان را به خدا نفروشی ، از کف می رود و طعمه رهزنان می گردد. خدا این جان شما را، که خود داده است، می خرد لذا شما می خواهید چه چیزی را در مقابل جانتان بگذارید که با بهشت برابری کند. اگر انسان جانش را به چیزی کمتر از بهشت بفروشد مغبون است.

 ای ملت عزیز و قهرمان، همان طور که می دانید آمریکا [ی] ستمگر به وسیلۀ نوکر خود صدام و لشکریان کفر بعثی اش به میهن اسلامی ما هجوم آورد تا به خیال خام خود نهال جمهوری اسلامی را از بن برکند. لذا ما نمی توانیم تنها نظاره گر باشیم و نمی توانیم تحمل کنیم که اسلام عزیز مورد هجوم اجانب قرار بگیرد. بدین لحاظ به امر حضرت امام که رفتن به جبهه را واجب کرده، عازم جبهه های نبرد شده ایم تا به وظیفه و تکلیف خود عمل نماییم. اینها را می گویم تا دیگران نگویند که کورکورانه در این [راه] قدم گذاشته است بلکه با چشم باز و آگاهی کامل این راه را انتخاب کرده ام. این مردم ، همان طور که تا به حال امام را یاری کرده اید، او را یاری کنید و مبادا که او را تنها بگذارید و بدانید که تا موقعی که شما با او و در خط او هستید، پیروز و سرافراز خواهید بود و اما پدر و مادر و برادران و خواهرانم، آفتاب زندگی انسان زود غروب می کند؛ چه بهتر که در طول این مدت کم [...] راهش خدایی باشد. پدر و مادرم، اگر شما مرا روانه کربلا کرده اید تا در راه خدا و حسین (ع) او جانبازی کنم، پس دیگر هیچ ناراحت نباشید. چه افتخاری بالاتر از  اینکه کسی فرزندش را فدای حسین فاطمه سلام الله علیه کرده باشد. پدر و مادرم، اگر نتوانستم که فرزند خوبی برایتان باشم ، معذرت می خواهم و امیدوارم که مرا ببخشید و حلال کنید و بدانید که دوست ندارم که مجلس عزایم را زیاد سر و صورت بدهید. اگر توانستید یک مجلس مختصری برایم بگیرید. ای برادران عضو پایگاه، سعی کنید که دیگران را با برخوردهایتان جذب پایگاه کنید و مواظب باشید که نقطه ضعف از خود بروز ندهید و همیشه هم و غمتان اسلام عزیز باشد و در کارهایتان اخلاص داشته باشید که انشاءالله دارید و بدانید که خدا با شماست. در آخر، از تمام برادران تقاضامندم که مرا حلال کنند و اگر بدی از من دیده اند مرا ببخشید.  خداحافظ

« والسلام و علیکم و رحمۀ الله و برکاته »

مورخ 30/[...]/1365

به امید [...] و پیروزی نهایی رزمندگان اسلام

محمود بیاریان

شاهرود [...]

 

 

[ وصیت نامه ای دیگر]

بسم الله الرحمن الرحیم

إِنَّ اللَّهَ اشْتَري‏ مِنَ الْمُؤْمِنينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقاتِلُونَ في‏ سَبيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ

 به درستی که خداوند جان و مال اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری کرده است آنهایی که در راه خدا جهاد می کنند و دشمنان دین را میکشند و یا اینکه خود کشته می شوند.

سپاس خدایی که مالک مطلق هستی است و اوست قادر و توانا و همه چیز از اوست. رفتنمان به خاطر اوست. زندگی مان به خاطر اوست. و با درود و سلام بر یگانه منجی عالم بشریت حضرت حجۀ ابن الحسن العسگری روحی ارواح العالمین لتراب المقدم الفدا و نایب برحقش حضرت امام خمینی بزرگ مرجع شیعیان جهان و درود خدا بر تمامی ایثارگران جبهه های نبرد حق علیه باطل که در حال پاسداری از قرآن و اسلام عزیز می باشند. و سلام بر تمامی شهدای راه حق و حقیقت که خونشان درخت تنومند اسلام را آبیاری نمود. خدایا، نمی دانم چه بگویم . از ایمان ناقصم و یا از افکار پریشانم و یا از زیادی گناهانم. بارالها، به حق ائمه اطهار علیه السلام قسم که از سر تقصیرات این حقیر درگذر، چرا که راه طولانی و دراز و سخت است و توشۀ بار کم است و هیچ نیست. پروردگارا، در مقابل این همه نعمت هایت چیزی ندارم که در راه تو بدهم. خدایا، بالاترین چیز من جانم است که آن را خودت عطا فرمودی و این جان بی ارزش را به هر نحو که بخواهی در راه تو هدیه می کنم. ای برادر و خواهر، ما فقط این را می دانیم که تکلیفی که اسلام بر ما واجب نموده انجام دهیم و هدف اصلی ما هم این است که به تکلیف خود عمل نمایم و در این راه هر چه پیش آید، باز ما پیروز هستیم. برادران و خواهران، همان طور که می دانید مبادا که خدایی نکرده امام عزیزمان را تنها بگذارید. شما دست از او برندارید و دنباله رو  او باشید و در صحنه ها حضور فعال داشته باشید و دست از دامن روحانیت برندارید چرا که ما هر چه داریم از زحمات روحانیت بوده و هست. خداوندا، ما را یاری کن تا به تکلیفمان عمل نماییم و جز تو به هیچ کس دیگر فکر نکنیم و تا آخرین نفس از انقلاب اسلامی دفاع کنیم.

ای برادر و خواهر، همان طور که می دانی عمر انسان یک روزی به پایان خواهد رسید و به سوی خدایش خواهد رفت، پس چه بهتر که عاشقانه زندگی کند و عاشقانه هم از دنیا برود و انسان این جان بی ارزش خود را در راه اسلام عزیز فدا کند. برادران عزیز، در این راه مقدس صبر و استقامت داشته باشید که خداوند با صابران است. پدر و مادرم، اگر خداوند خواست که ما را از این دنیا انتقال دهد به آن دنیا، شما هیچ  ناراحت نباشید و صبر را پیشه خود سازید و همیشه به فکر اسلام عزیز باشید و بدانید که هیچ افتخاری از این بالاتر نیست که انسان در راه خدا جانش را فدا کند. پدر و مادرم شما حق بزرگی بر گردن من داشتید و من نه تنها نتوانستم آن را ادا کنم بلکه موجب اذیت و آزار شما بودم لذا از شما عاجزانه می خواهم که مرا حلال کنید و امیدوارم که خداوند شما را از صابران قرار دهد و از برادران و خواهرانم می خواهم که اگر از من بدی دیده اند، مرا ببخشند و در آخر، از کلیه برادرانی که خدای نکرده از این حقیر جسارتی و یا بدی دیده اند می خواهم که مرا ببخشند و مرا حلال نمایند. ای عزیز:

جز خدا بندگی حیف است حیف

بی وصالش زندگی حیف است حیف

 دیگر عرضی ندارم جز سلامتی همه شما مخصوصا امام بزرگوارمان را از خداوند خواهانم و امیدوارم هر چه زودتر رزمندگان عزیزمان به پیروزی نهایی دست یابند.

و من الله التوفیق

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار

محمود بیاریان

اعزامی از شهرستان شاهرود گرمن

مورخ 23/2/1364

در ضمن من دو روز روزه بدهکار هستم و نماز قضا هم دارم. البته تا این تاریخ این مقدار روزه بدهکار هستم یعنی تا تاریخ 22/2/64

« والسلام [ و] علیکم و رحمۀ الله و برکاته »

 

 

[1] - http://mostafa111.ir/neghashteha/trip/1021-4.html

[2] - http://mostafa111.ir/neghashteha/shohada/829.html

[3] - درخصوص شهید رضا قنبری در پست های ذیل می توان مطالبی یافت، http://mostafa111.ir/neghashteha/trip/1021-4.html  و http://mostafa111.ir/neghashteha/shohada/622-2016-06-11-08-10-44.html   و   http://mostafa111.ir/neghashteha/shohada/303-2016-06-09-10-01-28.html و http://mostafa111.ir/neghashteha/trip/145-2016-06-08-15-37-16.html 

[4] - اسم رمز مزاری بود که همه به آنجا ختم خواهیم شد، مزار روستای گرمن لابد زیر باغ دائی موسی قرار دارد

[5] - سوره توبه آیه 111

[6] -  آیه 23 سوره احزاب "مؤمنان با خدا عهد بستند که در برخورد با دشمنان از صحنه کارزار نگریزند. از میان آنان مردانى بودند که به آنچه با خدا بر سر آن پیمان بستند صادقانه وفا کردند. پس برخى از آنان با مردن یا کشته شدن در راه خدا، اجل خود را به پایان بردند و برخى از آنان این را انتظار مى برند و در پیمان و مواضع خود هیچ تغییر و تبدیلى ایجاد نکرده اند."

[7] - امامشهر نامی است که درجریان تعوض نام ها بعد از انقلاب برای شاهرود انتخاب شد و به تصویب نرسید زیرا کلمه شاه در نام شاهرود هیچ ارتباطی به "شاه" پهلوی نداشت و در ادبیات فارسی به معنی "خیلی بزرگ" است.

[8] - این شماره پلاک که در واقع شناسنامه هر رزمنده بود بر پلاکی فلزی نوشته می شد که حتی اگر تمام بدن یک رزمنده هم می سوخت این پلاک فلزی کمک می کرد که او را بتوان شناسایی کرد، و یا در موقع مجروحیت و احیانا فراموشی و...

[9] - سوره توبه آیه 111

You have no rights to post comments

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.