شعله های درد زبانه می کشد از قلبِ دلم
شعله های درد زبانه می کشد از قلبِ دلم
ولی انگار حنجره ام توان فریاد ندارد
مویه های غم می کشانندم به اشک
ولی انگار چشم هایم قصد باریدن ندارد
دلم هوای رفتن راه های دور دور دارد
ولی انگار پاهایم قصد کشیدن بارِ این تن را ندارد
دلم به نوشتن متنی بلند مشتاق است
ولی انگار این قلم قصدی به حرکت روی کاغذ ندارد
لم هوای پرواز دارد تا شتابان پر کشد
لیک زمین می کشدش سخت که بمان
بدست mostafa111 در ژوئن 5, 2015 |
+ نوشته شده در یکشنبه هفتم تیر ۱۳۹۴ ساعت 4:14 AM توسط سید مصطفی مصطفوی | نظرات
- توضیحات
- زیر مجموعه: مطالب نویسنده
- دسته: سخنی به نظم و نثر
- تاریخ ایجاد در 22 خرداد 1395
- بازدید: 2397