دکتر از زندگی بگو !!! واکنشی به شعر دکتر سید عبدالحمید ضیائی

دکتر از زندگی بگو !!!

این که مرگ حقیقتی در پس هر زندگی است،

درست !!

اما در لحظه درک حقیقت لبخند حقیقی کودکی معصوم در چهار چوبه درب ،

از مرگ گفتن چه صیغه ایست؟!!

میان خنده کودک، که زندگی آور است،

و مرگی که از درب و پنجره ها، بی توجه به قفل ها و خنده ها می آید،

چه تناسبی است؟!!

دکتر از مرگ خارج شو !!!

و به زندگی برگرد و از زندگی بگو.

ذهن خود را درگیر حقیقتی دیگر کن، برادر

حقایق این دنیا، فقط مرگ نیست!!

زندگی هم حقیقتی است واضح و قدر دانستنی.

امروز مردم ایران بیشتر از آن که به مرگ بیندشند،

باید به زندگی بیندیشند.

و ما نیز.

حقا که استاد سخن و تفکری و البته ریز بین،

لذا به هر چه دلت می خواهد بیندیش.

و هرچه دل تنگت می خواهد بنگار

بنگار ، نگاریدنی ماندگار

بنگار که خداوند به آنچه می نگارد و نگاشته می شود،

قسم یاد کرده است.

شاید دل ما را نگاشتن آرام می کند.

پس خداوند دلت را به نگاشتن هایت آرام گرداند.

ضیا قلبت را در نگاشته هایت بروز ده

که روشن کند دل خلقی را

افسار دل را که رها کنی می برد به جایی که رفتن بدان مشکل است.

 پس رها کن تا برویم. 

+ نوشته شده در شنبه دوم اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 21:21 شماره پست: 161

نظرات (0)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

حلالیت‌طلبیدن یا عذرخواهی چند ماه پیش یک استاد جامعه‌ شناسی دانشگاه تهران فوت کرد. او گرایشات مذهب...
- یک نظز اضافه کرد در حجاب، یک عدم تفاهم ملت با قدرت...
اگر حمله موشکی جمهوری اسلامی به اسراییل را برد نظامی بدانیم؛ حمله به زنان سرزمینم توسط «گشت ارشاد ای...