جوک هایی با لهجه شیرین شیرین شاهرودی

۱-تهرانی به کودکش که می خواهد خوابش کنه می گه : 

یه شب یه فرشته مهربون از آسمون اومد ...  شاهرودیه به کودکش که می خواهد خوابش کنه می گه :
 یه شو یه جنی از میون گور در همیایه، هنگه این وچه کیه که هنوز نخفتیه ؟ بیامیوم بخورومش.

 ۲- معنی واژه "کلیامکو"  (به کسر ک و ضم ک) در فرهنگ لغت شاهرودی ها کدام گزینه زیر است ؟

۱- رشته کوهی است در شمال اسپانیا   2- شعبه ای از رودخانه میسی سی پی در امریکاست             ۳- زمزمه و  شکایت آمیز پیرزن شاهرودی است که کلیدهایش را گم کرده و به دنبالش می گردد.

۳- از بسطومیه همپرسن قبض آب و برقته چجوری پرداخت هنکنی؟ هنگه همسایه ما فلانیه ماشین داره هنبلوم زیر برف پاکن ماشینش اون بیچاره هم فکر هنکنه که جریمش کردن همبره پرداخت هنکنه ...

 ۴- پدر عروس : نظرتون برای مهریه چیه ؟  پدر داماد : با اجازه دولت خدمتگذار و بانک مرکزی و استعانت از ائمه اطهار  (ع) دو تا ربع سکه به نیت دو طفلان مسلم

۵- "هی بگردمش" در فرهنگ شاهرودی یعنی چه ؟  یعنی تشویق یک شاهرودیه وقتی کار سنگینی را (که چهارپایان هم از انجام آن ناتوانند) را به گرده فردی سوار کرده است.

 ۶- زاغکی بر درختی نشسته بود و ساندویچ می خورد. روباهی به او گفت به به چه دمی چه سری عجب تیپ مشکی خفنی که رنگ عشقه یه آواز بخوان حال کنیم. زاغک ساندویچ را گذاشت زیر بالش و گفت "برو دایی مو وچه بسطومم "

۷- واکنش آقایان به رنگ موی جدید همسرشون :

تهرانی :  وای مثل فرشته ها شدی 

شیرازی :  ستاره بودی ماه شدی

شاهرودی :  هی من بدبخت کار کنم هادن گوه بخر دمال به سرت

 ۸- اصرار یک شاهرودیه برای نرقصیدن در یک عروسی :

به حضرت عباس هننتانوم،به ارواح پیرم بلند نیوم، خدا سر شاهده پاهام خو برفته، به روح مادرت ولم کن. 

۹-  لجبازی شاهرودیه با خدا :

اگه حاجتمه ندنی یا، هی روزه هنگیرم هی هنخورم و باطلش هنکنم. پشت به قبله نماز هنخوانم. شو قدر تا صبح هنگیرم هنخفتم. هرم حج وسط راه بر هنگردم. هی وضو هنگیرم، هی هنگوزم تا باطل هاباشه. 

لهجه زیبای شاهرودی از زبان مردم اصیل این شهر تاریخی که در مسیر تند بادهای تاریخی شرق و غرب قرار گرفته، بسیار شنیدنی و شیرین و زیباست. بیاییم از هر کجای ایران عزیز که هستیم فرهنگ خود را حفظ کنیم و بدون خجالت به همان لهجه ای سخن بگوییم که با آن خو گرفته و بزرگ شده ایم. خود کم بینی را کنار بگذاریم مثل بزرگ مردمان یزدی، اصفهانی ها، شیرازی ها و...  

+ نوشته شده در دوشنبه دوم اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت 8:19 شماره پست: 274

You have no rights to post comments

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.