خدایا ممنون از قطراتی که بر ما باریدی

خدایا چقدر زیباست هنگامی که در ناامیدی کامل قرار داریم و تو گشایشی می کنی؛ آن لحظه است که بی اختیار بر سجده شکر بر آستانت وادار می شویم. دیشب که باریدن قطرات باران را بر زمین تشنه امان می دیدم، شادی سراسر وجودم را فرا گرفت و می توانستم دهان باز نباتات دشت تشنه امان را ببینم که در هنگامه یی که از گرفتن "نمی" از ناحیه ریشه ناامید بودند، درهای آسمان برویشان باز شد و قطراتی از نم آسمانی سرازیر گشت و  حریصانه با لب های خشکیده به بلعیدن این قطرات مشغول شدند و طراوت گرفتند، تا به دیگران نیز طراوت دهند و به بار نشینند.

گرچه بر "نمی" نیز باید شاکر بود و از تو طلبکار هم نیستیم. ولی همانطور که می دانی، طولانی زمانی است که خشکی بر این زمین خشک و بی حاصل مستولی گشته و بر تشنگی بیش از حدمان افزوده است و با این قطراتی که نازل فرمودید سیر آب نمی شویم که هیچ، تنها لبی تر و به یاد آب، غم هایمان افزون خواهد گردید. خدایا بارشی جانانه می خواهیم تا تغییری شگرف به وجود آورد و از این خشکی کشنده و سخت نجات یابیم تو خود به عمق تشنگی  این زمین و اهلش آگاه تر از مایی.    
خدایا رحمتت را برما بباران که ریشه هایمان در حال خشکیدن است، از این زمین سوخته و بی آب، دیگر "نمی" هم بالا نمی آید، اصلا سفره های آبیش که بیخود دل بدان بسته بودیم، خالی شده و یا
  از دسترس دورند، که منبع زایش "نمی" برای ما شوند. خشکیده ایم و  بی زایش، این روزها 
تمام از کیسه می خوریم و بس.


+ نوشته شده توسط سید مصطفی مصطفوی در 11:5 AM | چهارشنبه بیست و چهارم اردیبهشت 1393

You have no rights to post comments

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.