ایزدا در این سکوت، هوشیاری ات بهر چیست

ای یزدان پاک، یکتا و بی همتای من!

                                               گاه تو را در سکوتی وهم و ترس آور می بینم، و این سوال آزارم می دهد که آیا با مایی، یا نه، فراموش مان کردی؛ گاه می پندارم انگار بر ما بی تفاوت شدی، دغدغه ما را نداری، که این چنین از نظرها خود را غایب نگه می داری، دست تو را آشکارا نمی بینیم، اما باز در لحظه ایی که نا امید از اقدامت هستم، چشمه ایی نشان می دهی، مثل یک جرقه که در تاریکی، در چشمی منفجر شود، و می درخشد و دوباره سریع خاموش می شود، اما ساعت ها و روزها سایه این نور چشم و ذهن ما را به خود مشغول می کند، و به بودنت امیدوار می شویم، بودنت که نه، حضورت؛ اما حضورت هم نه، فعال بودنت؛ فعال بودنت هم نه، بی تفاوتی ات، اما انگار نمی توانم حتی این انگ بی تفاوتی را هم به تو بزنم، زیرا که تو را حاضر، ناظر و فعال می دانم، نمی دانم این کیفیت از حضورت را چه بنامم.

 گاه فکر می کنم انگار در این چند دهه عمر، که باید سرنوشت رقم زد، ما را رها کرده ایی تا در مسابقه ایی بیطرفانه، درجه بندی مان کنی؛ و مثل ناظری که به تماشای صحنه ی مسابقه نشسته، گاه به ما می خندی و گاه لابد غمگین می شوی، و در کمین روزی به خصوص نشسته ایی، که غمگین کنندگان و شاد کنندگانت را سیاست کنی، نمی دانم در آن روز، در این دنیا خواهیم بود، یا در نشئه ایی دیگر، باید شاهد آن روز خاص بود.

نمی دانم ما را به خود رها کرده ایی، و یا در وضع ما فعّالی؛ می دانم که بر ما چیره ایی [1] ، ولی سکوت و صبرت به فکرم فرو می برد، گاه با خود می گویم این دل مهربان تو چگونه می تواند، شاهد اسارت خسارت بار و ظالمانه بندگانش با این حجم از ظلم و گناه جاری بر آنان باشد، در حالی که "قادر متعالی"، و می توانی به لحظه ایی "حَوِّل حال الی اَحسن الحال" باشی، اما چرا دریغ می کنی؟!!

 گاه می گویم در این مسابقه انسانیت که داور حق دخالت ندارد، و اگر دخالت کند دیگر نتایجش واقعی نخواهد بود؛ آنگاه باز با این سوال مواجه می شوم، پس فلسفه خواستن و دعا در برابر داوری که به عدالت خود را بی حق در دخل و تصرف کرده است، چیست؟!! چرا تو راه درخواست را بر ما گشودی، در حالی که حق دخالت در این مسابقه را برای خود نگذاشتی، و عزم تو بر مدار کارکردی طبیعی و بر طبق سنت و قانون قرار دادیست؟! آیا براستی همانی که تو را نه خواب می برد، و نه لحظه ایی غافل خواهی شد؟!  [2] اگر کار ما را به خود و قوانینت واگذاشته ایی، و قرار است طبیعت بر طبق سنن و قوانین خود پیش رود، این همه هوشیاری و نظارت لحظه به لحظه ات برای چیست؟!

این است که گاهی فکر می کنم که تو را نمی شناسم، در حالی که خوب می شناسمت و با تمام نسوجم تو را می بینم و در لحظه لحظه های زندگی ام حست می کنم، ولی باز تو را درک نمی کنم، ایزدا! نوری بر قلب ما بتابان که ماندگارتر از جرقه ها و روشنایی بخش تر و مداوم تر از آن تو را ببینیم، و ابعادت را درک کنیم.

ایزدا در این سکوت، هوشیاری ات بهر چیست

[1] - فعال مایشا و مایُرید (لغت نامه دهخدا) فعال مایرید. [ ف َع ْ عا ل ِ ی ُ ] (ص مرکب ) از نعوت باریتعالی و مأخوذاز دو آیت قرآن است : خالدین فیها مادامت السموات و الأَرض اًِلاّ ماشاء ربک اًن َّ ربک فعال لمایرید. (قرآن 107/11). هو الغفور الودود، ذوالعرش المجید، فعال لمایرید. (قرآن 14/85-16). در فارسی به معنی چیره و غالب و مسلط به کار می رود : شاها روا مدار که مفعول من یراد      گردد به روزگار تو فعال مایرید.

[2] - خدای یکتاست که جز او معبودی نیست ، زنده قائم به ذات و برپا دارنده توانا و دائم (جهان هستی) است ، هیچ گاه او را خواب سبک و سنگین فرا نمی گیرد، آنچه در آسمان ها و آنچه در این زمین است از آن اوست، کیست آنکه جز به اذن او در محضرش وساطت کند؟! آنچه را در جلو روی مردم و آنچه را در پشت سر آنهاست می داند و آنها به چیزی از علم او احاطه ندارند جز به آنچه او بخواهد. کرسی (سلطه و ربوبیت) او آسمان ها و زمین را فرا گرفته و نگهداری آنها بر او سنگینی و خستگی ندارد ، و او والا و بزرگ است (255 بقره). اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا يُحيطُونَ بِشَيْ‏ءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِما شاءَ وَسِعَ کُرْسِيُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ لا يَؤُدُهُ حِفْظُهُما وَ هُوَ الْعَلِيُّ الْعَظيمُ

You have no rights to post comments

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.