خاورمیانه و یا همان بهشت مسبتدین، در غیاب "سریع العمل"

پروردگارا! این طبیعی است که هر موقع دلی به تنگ آید، یاد ملجایی توانا و مهربان کند، این خصلتی انسانیست که تو در ما قرار دادی، که این چنین گسترده بین ماست، ولی نمی دانم چرا به طعنه در کلامی با آخرین فرستاده ات، اینگونه از این خصلت ما به شکایت یاد می کنی؛ [1] 

ایزدا! به عنوان ملجا و پشت و پناه مخلوق، باید پذیرای رجوع او باشی، و اگر ما را به خود دعوت نکرده بودی [2] هم مجبور بودیم به عنوان مخلوق گاه و بیگاه، وقت و بی وقت، درب کوب آستان تو باشیم و درخواست کنیم،

درست و یا غلط ما تو را همانگونه می شناسیم که یافته ایم، و یا به ما گفته و یا آموخته اند، و یا از تو در ذهن مان تصویر ساخته ایم، تو را "سریع الرضا" گویند، یعنی کسی که به سرعت راضی می شود، و با کمترین درخواست، التماس، یا به توبه ایی نیم بند از هرچه گناه ماست که تو در آن مُحِقّ هستی، در می گذری و سریع چشم پوشی می کنی، البته این را باید به چشم در دنیای باقی دید، که تا چه حد "سریع الرضا" هستی و آیا به بهانه ایی از ما درخواهی گذشت، شک ندارم که کریم و بخشنده ایی و دور از انتظار هم نیست، لذا ندیده می توان تو را "سریع الرضا" نامید، هر چند این روزها بسیار شنیده می شود که در این دنیای پر از دروغ، ریا، روباه صفتی و... هیچ چیز را ندیده قبول نکن، اما من به عینه بخشندگی عام و خاص تو را حق خود و دیگر بندگانت دیده ام، لذا قبول آن هم مشکل نیست.

 

اما در کنار "سریع الرضا" بودن از تو "سریع العمل" بودن هم انتظار می رود، نه آنکه آنچنان باشی که بندگانت از صبر و عدم تحرکت تو به تنگ آمده و به شکوه در آیند و گویند "عجب صبری خدا دارد، من اگر جای او بودم و..." [3] و چرا تو در جای خودت نیستی و خالقِ "سریع الرضا"، "سریع العمل" نیست، چرا باید مخلوق تو با این عمرهای کوتاه به انتظار واکنشی از تو، پیر شود و فرصت زیستن با عزت، و در شان انسانیت را به خاطر کنار نشستن و به صبر گذراندنت از دست دهد.

نمونه اش همین منطقه ما، که خاورمیانه اش می خوانند، منطقه ایی که به "بهشت مستبدین" و مستکبرین تبدیل شده است، تمدن از اینجا شروع شد، ولی اکنون در توحش، خون، خشونت و بی تمدنی غرق است، ادیان و انبیا اینجا ظهور کرده اند، ولی اگر نمی آمدند هم فکر نمی کنم، شرایط از این که هست، بدتر می بود، در مناطقی که نامی از انبیا و رسالت شان نیز نمی باشد، شاید وضع شان بهتر از این گرداب فتنه ایی است، که منطقه ما دائم در آن گرفتار است، آنقدر مردم این منطقه بدبختند که سرود پیروزی و خلاصی از مستبدی نخوانده، گرفتار بعدی می شوند، هنوز مبارک [4] نرفته، سیسی [5] از راه می رسد، تازه ملت های خوشبخت این منطقه اماراتی ها، کویتی ها و... هستند که دیکتاتور حاکم بر آنها سازنده هم هست و لابد اماراتی ها و کویتی ها به دیگران فخر خواهند فروخت که ببینید ما چه دیکتاتورهای خوبی داریم!

مهربانا! این سزاوار است، آیا سال هاست که فریاد خرد شدن امید را از استخوان های شکسته شده این مردم مظلوم خاورمیانه نمی شنوی؟!

ترکیه هم که دمکراسی پیش رونده ایی داشت، امروز دوباره در حال بازگشت به سطانیسم و نفی دمکراسی است، و اسلام گریان این کشور، تمام سعی خود را می کنند که رای مردم شان را بی اثر کرده و به امید بازیافت شوکت امپراتوری عثمانی، از سیستم دمکراسی به سیستم "سلطانیسم عثمانی" بازگردند، که "غازی" های آنها، هر روز همسایه ایی را به نام اسلام غارت کنند و پیش روند، تا سلطانِ عثمانی در قسطنطنیه که اینک در نام اسلامی اش، اسلامبول و یا استانبولش نامیده اند، سهم خود را از غنایم و غارت غازی ها بگیرد و خوش باشد، و به این ترتیب هم سرزمینش توسعه یابد و هم غنایم حاصل از غارت دیگران، که به اسم جهاد در راه خدا انجام می گرفت، هر روز بر بار اَستَران و اُشتُران به سوی "ام القرای اسلامی" و دربار سلطانِ عثمانی و خلیفه و جانشین رسول الله (ص) جاری و ساری باشد.

اما مردم این منطقه همچنان از این پهلو به آن پهلو، در میان گرگ هایی همچون این ها رقص خون و مرگ کرده و می کنند و تو همچنان صبر را پیشه کرده ایی و نگاه می کنی، پس کجاست دستان عزیز و قهارت که در هم شکننده جباران باشد (یا قاصم الجبارین) و... ، آیا ارتباطی بین گوش های شنوایت که ما را با "ادعونی" می طلبند، و دست هایت، هست، که به رحم آید از این همه مظلوم که تحت ظلم مستبدین مادام العمر، ناله می زنند و ضجه اشان به آسمان بلند است و فریاد رسی نمی یابند. "یا سریع الرضا"! آیا زمانش نرسیده است که کمی هم "سریع العمل" باشی،  

 

[1] - سوره اسرا آیه 67 ( "و زمانیکه در دریا به شما خوف و خطری دررسد، به جز خدا همه را از یاد می برید، ولی زمانیکه شما را از دریا بسوی خشکی نجات داد، اعراض می کنید، همانا انسان کافر و ناسپاس است" (وَ إِذا مَسَّکُمُ الضُّرُّ فِي الْبَحْرِ ضَلَّ مَنْ تَدْعُونَ إِلاَّ إِيَّاهُ فَلَمَّا نَجَّاکُمْ إِلَي الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ وَ کانَ الْإِنْسانُ کَفُوراً)  خدایا این خصلت ماست که در دردها به تو روی آوریم و هنگام شادی شاید ترا فراموش کنیم ولی گافر و ناسپاس نیستیم.

[2] - سوره غافر آیه 60 – "و پروردگارتان فرمود مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم در حقيقت كسانى كه از پرستش من كبر مى ‏ورزند به زودى خوار در دوزخ درمى ‏آيند"  وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ

[3] - عجب صبری خدا دارد!  اگر من جای او بودم. همان یک لحظه اول،   که اول ظلم را میدیدم از مخلوق بی وجدان ،  جهان را با همه زیبایی و زشتی ،         بروی یکدیگر ،ویرانه میکردم.   

   عجب صبری خدا دارد !     اگر من جای او بودم .         که در همسایه ی صدها گرسنه ، چند بزمی گرم عیش و نوش میدیدم ،         نخستین نعره مستانه را خاموش آن دم ،           بر لب پیمانه میکردم .       عجب صبری خدا دارد !    اگر من جای او بودم .    که میدیدم یکی عریان و لرزان ، دیگری پوشیده از صد جامه ی رنگین        زمین و آسمان را    واژگون ، مستانه میکردم     

عجب صبری خدا دارد !           اگر من جای او بودم .        نه طاعت می پذیرفتم ،          نه گوش از بهر استغفار این بیدادگرها تیز کرده ،   پاره پاره در کف زاهد نمایان ،        سبحه ی، صد دانه میکردم .   

 عجب صبری خدا دارد !   اگر من جای او بودم .   برای خاطر تنها یکی مجنون صحرا گرد بی سامان ،   هزاران لیلی ناز آفرین را کو به کو ،       آواره و ، دیوانه میکردم .   

 عجب صبری خدا دارد !    اگر من جای او بودم .      بگرد شمع سوزان دل عشاق سر گردان ،   سراپای وجود بی وفا معشوق را  پروانه میکردم . 

عجب صبری خدا دارد !          اگر من جای او بودم .          عرش کبریایی ، با همه صبر خدایی ،        تا که میدیدم عزیز نابجایی ، ناز بر یک ناروا گردیده خواری میفروشد ،         گردش این چرخ را  وارونه ، بی صبرانه میکردم .    

عجب صبری خدا دارد !       اگر من جای او بودم.     که میدیدم مشوش عارف و عامی ، ز برق فتنۀ این علم عالم سوز مردم کش ،        بجز اندیشه عشق و وفا ، معدوم هر فکری ،       ر این دنیای پر افسانه میکردم . 

 عجب صبری خدا دارد !         چرا من جای او باشم .              همین بهتر که او خود جای خود بنشسته و ،       تاب تماشای تمام زشتکاریهای این مخلوق را دارد،!      و گر نه من بجای او چو بودم ،        یکنفس کی عادلانه سازشی ،      با جاهل و فرزانه میکردم .     عجب صبری خدا دارد !    عجب صبری خدا دارد !                                                                   " رحیم معینی کرمانشاهی"

[4] - دیکتاتور نظامی مصر که در اثر انقلاب موسوم به بهار عربی برکنار شد

[5] - نظامی دیگری که با کودتا بعد از انقلاب مصر حاکمیت این کشور را چندی است در دست دارد.

نظرات (1)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
This comment was minimized by the moderator on the site

«خاورمیانه و قانون جنگ‍ـ(ـ‍‍ل)»
مشکل فقط از اردوغان نیست. مشکل از خاورمیانۀ اردوغان‌پرور است. خاورمیانه‌ای که کشورهایش در سیاست داخلی «حکومت قانون» را به سخره می‌گیرند و در سیاست خارجی «قوانین بین‌المللی» را لگدمال می‌کنند. اردوغان هم یکی از بازیگران همین خاورمیانۀ جزامی و طاعون‌زده‌ای است که کانون همه نوع دیکتاتوری، افراط‌گرایی، بنیادگرایی و خودکامگی است. از آن گوشۀ شرقی‌اش که طالبان با پشتیبانی گستردۀ راهبردی‌ـ‌اطلاعاتی از پاکستان سه دهه است جهادی مقدس را ادامه می‌دهد، تا آن سر دیگرش، اسرائیل که جنگی دائمی را از دهۀ ۱۹۳۰ به خاورمیانه آورده است. در جنوبش یمن چندپاره و بمباران‌های کور است و در شمالش، کشاکش کردها یک روز با داعش و فردایش با ترکیه. این همه جنگ در یک محدودۀ جغرافیایی عقب‌مانده و گاه قرون‌وسطایی که پول نفت آن به جای توسعۀ زیرساخت‌ها و تربیت نیروی انسانی کارآمد، خرج خرید تویوتای شاسی‌بلند و دوشکا، خرید و ساخت این جنگ‌افزار و آن جنگ‌افزار زهرماری می‌شود...
قانون جنگل نه، اینجا «قانون جنگ» حاکم است. هر که زورش بیش، حرفش پیش‌تر! اگر امروز اردوغان می‌تواند دست به عملیات نظامی گسترده در مناطق کردنشین بزند، در اصل دلیلش این است که این‌جا قانون جنگ‍ـ(ـ‍ل) حاکم است. در انتخابات اخیر ترکیه اردوغان تزلزل را به خوبی حس کرد و حالا برای ماندن در قدرت باید شهوت ناسیونالیستی بخشی از مردم ترکیه را ارضا کند، همان‌گونه که پیش از آن برای جذب اسلام‌گرایان به هر ترفندی متوسل شده بود. اما همۀ این‌ها به تنهایی نمی‌توانست باعث شود او بتواند هر کاری دوست داشت انجام دهد. این زیست سیاسی خاورمیانه است که به هر کسی اجازۀ هر کاری می‌دهد.
جنگ مخمر بی‌قانونی و آشوب‌زدگی خاورمیانه است. اگر این‌جا حکومت قانون و روابط بین‌المللی قانون‌مدار پا نمی‌گیرد دلیلش «جنگ» است. هیچ ساتوری به بُرندگی جنگ نمی‌تواند قوانین مکتوب و عُرف‌های نانوشته اما کارآمد را تکه‌تکه و نابود کند. جنگ جای قانون را می‌گیرد؛ با شروع جنگ «حق» دیگر یک اصل انسانی مسلّم نیست؛ بلکه زور عین «حق» است و بازیگر هر چه زورمندتر باشد محق‌تر خواهد بود.
وقتی کشوری درگیر جنگ می‌شود از لحظۀ شلیک اولین گلوله قانون «معلق» می‌شود. فرقی نمی‌کند آن کشور چقدر قانون‌مدار و مشروطه باشد، جنگ همان اندازه قوانین موجود را معلق می‌کند، حال چه این قوانین گسترده، دقیق و مردمسالارانه باشند، و چه جزئی و ناقص. از این پس، قانون را جبهه رقم می‌زند. «جبهه» زمانی می‌تواند موفق باشد که «پشت‎جبهه»ای قوی و ایمن داشته باشد و واقعیت این است که قانون پشت‌جبهه را تضعیف می‌کند. در قانون حقوقی برای شهروندان تعریف شده است که رعایت آن‌ها در زمان جنگ دیگر صلاح نیست، چون پشت‌جبهه‌ را تضعیف می‌کند و تضعیف پشت‌جبهه به معنای تضعیف جبهه و احتمالاً شکست است.
شاید گمان کنیم «هر جنگی یک روز تمام می‌شود» و پس از جنگ شرایط به حالت عادی بازخواهد گشت. اما این واهی‌ترین خیال ممکن است! جنگ‌ها دیر یا زود تمام می‌شوند، ولی جنگ چنان تغییرات گسترده‌ای در جامعه و سیاست ایجاد می‌کند که عملاً سرنوشت کشورها را عوض می‌کند. می‌توانم اثبات کنم اگر جنگ جهانی اول رخ نداده بود، فاشیسم و ناسیونال‌سوسیالیسم (نازیسم) بر اروپا حاکم نمی‌شد و جنگ جهانی دومی هم رخ نمی‌داد. اگر در تأثیر ماندگار جنگ‌ها شک دارید، فقط به یاد آورید در کشوری مانند آمریکا که در هر دوره‌ای الگوی دموکراسی بود، پس از جنگ جهانی دوم یک ژنرال، آیزنهاور، رئیس‌جمهور شد! یا در آلمان پس از جنگ جهانی اول، ارتشبدی سالخورده (هیندنبورگ) رئیس‌جمهور شد، یا در فرانسه پس از جنگ جهانی دوم، ژنرال دوگل یک دهه قدرت بی‌رقیب فرانسه بود. پس حتی در کشورهای دموکراتیک، جنگ ژنرال‌ها را به قدرت می‌رساند.
پس جنگ، چه داخلی و چه خارجی، با سرنوشت کشورها چنین می‌کند. حال در نظر بگیرید این‌همه جنگ با خاورمیانه چه کرده است. جنگ سوریه دقیقاً همان بلایی را سر خاورمیانه آورد که معمولاً جنگ‌های داخلی سر یک کشور می‌آورد. به همین دلیل معتقدم باید جنگ سوریه را «جنگ داخلی خاورمیانه» بنامیم. خاورمیانه، با همۀ جنگ‌زدگی و بی‌قانونی دیرینه‌اش، پیش و پس از جنگ سوریه قابل مقایسه نیست. همان اندک عرف‌ها و قوانین بین‌المللی ناچیزی که در خاورمیانه وجود داشت با جنگ سوریه از میان رفت. خاورمیانۀ امروز از آن خاورمیانه‌ای که صدّامش می‌توانست بمب شیمیایی سر مردم غیرنظامی بریزد، بی‌قانون‌تر است.
و در خاورمیانه در این بی‌قانونی محض، هر روز فرقه‌گرایی، این‌گرایی و آن‌گرایی، برتری‌طلبی و بیگانه‌ستیزی چه در ابعاد محلی و چه در گسترۀ منطقه‌ای رنگارنگ‌تر و پرشمارتر می‌شود. نه؛ ما از خوردن هم سیر نمی‌شویم...
مهدی تدینی
@tarikhandishi | تاریخ‌اندیشی (https://t.me/tarikhandishi)

مصطفوی
هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در انتخابات اسفند 1402، دامی برای...
داوود حشمتی - روزنامه‌نگار نزدیک به دو ماه از برگزاری انتخابات سال 1402 گذشته و ایران در حوزه‌های م...
- یک نظز اضافه کرد در حجاب، یک عدم تفاهم ملت با قدرت...
اعتراض شدید آذر منصوری به بازگشت گشت ارشاد: صحنه‌های زشت برخورد خشن با زنان با شدت بیشتر در حال تکرا...