در رثای مردان مرد، احمد شاه مسعود (شیر دره پنجشیر) افغانستان
مزار شیر دره پنجشیر جناب احمد شاه مسعود
زندگی ات مملو از خیر است برای مردم
آشیانت، آشیان مهر، برای آنان
مرگت انسان را به تکان وا می دارد
که تو چقدر بزرگی
و مرگت هم روایتگر بزرگی توست
خداوند تو را آفرید تا بزرگی را معنی کنی
به نمایش درآوری
و در عرصه شغالان بی مقدار
شیر و شیرمردی را تمام و کمال نشان دهی
تو ایستاده مردی تا ایستادن و ایستادگی را بیاموزی
ایستاده کمرت را خم کردند تا افتادنت را به رخ مردمت کشند
اما افتادنی در کار نبود
و حتی مرده ات بر عصای سلیمانی (ع) تکیه کرده و همچنان ایستاده است
مرگت از روی شعور و آگاهی بود
تا مردانه و استوار مردن را نیز بیاموزی
مرگ معمول هم تو را نمی زیبد
که تو برتر از آنی که در بستر، آرمیده بمیری
تو را تنها به تیغ خدعه توانند کشت
مولای مردان علی (ع) را هم از پشت، سر شکافتند
که سینه در سینه، و چشم در چشم، حریفش نبودند
روایتی از آخرين روزهاى زندگى شهيد احمد شاه مسعود.
"... در اينجا ميخواهم در باره ى آخرين روزهاى زندگى آمر صاحب مسعود از زبان همسرش، محافظانش، مسعود خليلى، و ديگران چيزى بگويم. احتمالآ پنجم ماه سپتمبر يعنى آخرين بارى كه خانواده اش مسعود را ديده اند، بيرون خانه بالاى چوكى نشسته بوده، قسمت ساعد دستش را بر روى چشم هايش گذار ده بود. ناگهان دستش را از روى چشم بر داشته به خانمش مى گويد: من به زودى شهيد مى شوم، نمى دانم سرنوشت تو چه خواهد شد، خياطى را هم نمى دانى كه كار كنى و زندگى ات را پيش ببرى. سپس اشاره اى به تپه اى در عقب باغ شان نموده مى گويد: مرا در آنجا دفن كنيد.
خانمش در اين جريان چند بار سخنان او را قطع مى كند و مى گويد: تو چه مى گويى؟ اما ادامه داده بعد به احمد پسرش مى گويد: تو ميتوانى به يك نفس تا سر قبر پدرت بدوى؟ بعدأ قلم و كاغذ را ميگيرد تا وصيتى نمايد، خانمش به گريه افتاده كاغذ را از نزدش گرفته نمى گذارد چيزى بنويسد. روزى كه از پنجشير به شمال پرواز مى كند، هنگام لباس پوشيدن به خانمش مى گويد: اين آخرين لباس پوشيدن من در اين خانه است. گويا او در اين چند روز اخير چند بار همسرش را به گريه انداخته است. آن شب با مسعود خليلى صحبتى طولانى ميكند، سياست كمتر صحبت ميكند و بيشتر به سخنان معنوى علاقه ميگيرد. خليلى گفت: از هر در سخن ميگفتم، از اوليا، مرشدان مشهور، صوفيان بزرگ، روح خدا و آسمانها. بسيار به دقت مى شنيد، بيشتر شنيد كمتر گفت. در ميان سخنان اين شعر را بسيار پسنديد و آن را چند بار برايم تكرار نمود، هر بار كه مى خواندم به آن عميق مى شد و مى گفت يك بار ديگر بخوان:
فريب جهان قصه ى روشن است
ببين تا چه زايد شب آبستن است
تا ساعت سه شب همچنان من سخن گفتم و وى شنيد. چون ساعت سه شب از او اجازه خواستم كه بروم بخوابم، و إلا براى نماز بيدار نخواهم شد. گرچه قلبآ نمى خواست اما اجازه داد. بعد از مرخص شدن مسعود خليلى وضو گرفته به خواندن نماز تهجد آغاز مى كند. مسعود هميشه نماز تهجد مى خواند، به وضو گرفتن و نماز خواندن و قرآن خواندن بسيار حريص بود و علاقه داشت، اما هيچگاه افراط نمى كرد. محافظينش گفتند: آن شب تا صبح نماز تهجد خواند و نخوابيد. بعد از نماز صبح و طلوع آفتاب، كه عادت داشت كمى خواب مى كرد باز هم نخوابيد. حوالى صبح ناگهان همه محافظين خود را طلب نموده دستور مى دهد در يك صف مقابل وى بايستند. سپس از اطاق خارج شده بدون اينكه چيزى بگويد به چهره ى يك يك آنها خيره مى شود. اى كاش آنها مى دانستند كه اين نگاه هاى وداع با دوستان وفادار اوست بعد آنها را مرخص مى كند. محافظانش از اين حركات اخير او هيچ چيزى نمى دانند، آنها بعدأ دانستند كه آن نگاه ها، نگاه هاى جدايى بود. منبع "مسعود شناسی"
+ نوشته شده در پنجشنبه ششم خرداد ۱۳۹۵ ساعت 10:52 AM توسط سید مصطفی مصطفوی
- توضیحات
- زیر مجموعه: مطالب نویسنده
- دسته: درس های دیار سند و هند
- تاریخ ایجاد در 30 -3443
- بازدید: 9980
دیدگاهها
Sameer Bedrud @SameerBedrud
مبارزی که فاتحانه وارد پایتخت شد و هوشمندانه به سنگر مستحکم خود عقب نشست،
چریکی که توانایی مبدل ساختن اتاقک کاهگلی را به کاخ ریاست جمهوری، اتاق پارلمان و محل ملاقات با مردماش، داشت و بلامنازعه بر آن حکم میراند،
مبتکری که توانایی مبدل ساختن رقیبان دیروز به همپیمانان امروز را داشته و در اوج بحران، دولت میساخت،
دلاوری که در روی خاک نشسته و به دشمن پیام جنگ میفرستاد.
… و در نهایت
قهرمانی که به مردمش درس ایستادگی تا آخرین لحظه…. تا پیروزی را داد…
آمر صاحب!
شما همواره برای مردمت زنده هستید.
Ali Maisam Nazary @alinazary
بیست و دومین سالروز شهادت قهرمان ملّی کشور، شهید احمدشاه مسعود (رح) و هفتۀ شهید گرامی باد!
بیست و دو سال قبل، آن یل گردنفراز هندوکش، برای عزت، سرافرازی و آزادی کشور و برای استقلال، دفاع از تمامیت ارضی و نوامیس ملی افغانستان، به شهادت رسید. قهرمان ملی کشور و سایر شهدای راه حق و آزادی سرزمین ما، با فداکاری در این راه مقدس، مشعل تابان مقاومت را فرزنده نگهداشتند.
جبهۀ مقاومت ملّی افغانستان، راه و آرمان والای شهیداحمد شاه مسعود را تا آزادی دوبارۀ کشور از چنگ وحشت، بربریت و تروریسم ادامه خواهد داد و تا برپایی یک نظام سیاسی مردمسالار، از هیچ کوششی دریغ نخواهد کرد.
روح شهدای عزت و آزادی میهن، شاد و راه شان پر رهرو باد!
Amu TV @AmuTelevision · Sep 9
امروز نهم سپتمبر برابر است با بیست و دومین سالگرد ترور احمدشاه مسعود.
در سالهای اول جهاد در برابر اشغال شوروی نامش بر سر زبانها افتاد. او در کوههای هندوکش با غول آن زمان یعنی نیروهای شوروی پیشین و دولت تحت حمایت آن میجنگید و پنجشیر را تسخیرناپذیر نگاه داشت.
احمد مسعود رهبر جبهه مقاومت در پیامی به مناسبت بیست و دومین سالروز جان باختن احمدشاه مسعود، با تأکید بر یکپارچگی میان مردم میگوید که خواست آنان داشتن نظامی است که مشروعیتاش را از مردم میگیرد.
او میگوید طالبان به دنبال مشروعیت جهانی اند در حالی که «مشروعیت داخلی ندارند.»
احمد مسعود رهبر جبهه مقاومت در یک سخنرانی به پارلمان بریتانیا به روز سه شنبه به مناسبت بیست و دومین سالروز جان باختن احمدشاه مسعود، گفته است که جامعه جهانی نباید تهدید هراسافگنی را نادیده بگیرد زیرا خطر هراسافگنی به مرزهای افغانستان محدود نمیشود.
شهردار شهر کورنادو در ایالت کلیفورنیای ایالات متحده روز نهم سپتمبر را به عنوان روز احمد شاه مسعود نامگذاری کرده است.
در نامه این شهردار از مبارزه احمد شاه مسعود در برابر هراس افگنی نیز یاد شده است.
پیش از این شورای شهر وستمینستر ایالت کالیفورنیا و شهر مکنی در ایالات تگزاس، نهم سپتمبر را روز مسعود نام گذاری کرده اند.
احمد شاه مسعود در ۹ سپتمبر ۲۰۰۱ در یک حمله افراد القاعده جان باخت.
دولت قبلی افغانستان به احمدشاه مسعود لقب قهرمان ملی را داده بود.
National Resistance Front of Afghanistan @NRFafg
از هفتهٔ شهید و ۲۲مین سالروز شهادت قهرمان ملی کشور، گرامیداشت به عمل میآید.
قرار است که از ۲۲مین سالروز شهادت قهرمان ملی کشور، شهید احمد شاه مسعود و هفتهٔ شهید در سراسر جهان و افغانستان، زیر عنوان «مسعود، مقاومت و آزادی» گرامیداشت به عمل آید.
پرچمداران آزادیخواهی، «مسعود، مقاومت و آزادی» را در قارههای آسیا، اروپا، آمریکا، آستراليا و بزرگشهرهای جهان به گوش جهانیان طنین خواهند انداخت.
همچنان، همآیش رهبران جهادی و سیاسی کشور، برنامههای مردمی و نشستهای فرهنگی و سیمینارهای علمی در دوشنبه و نیز در بیش از سی شهر بزرگ جهان با تجمعات گسترده از هژدهم سنبله و هفتهٔ شهید، گرامیداشت صورت خواهد گرفت.
بیستودو سال پیش، به روز هژدهم سنبله، فرمانده كل مقاومت احمدشاه مسعود، توسط دو تروريست وابسته به شبكه القاعده، در تبانى با طالبان و پاكستان در شهرستان/ولسوالى خواجه بهاوالدين ولايت تخار به شهادت رسيد. سال بعد، لويه جرگه تاريخى ٢٠٠٢ لقب قهرمان ملى افغانستان را به شهید احمدشاه مسعود اعطا كرد.
با فرا رسیدن هفتهٔ شهید و هژدهم سنبله، یکبار دگر پيمان میبندیم که متعهد به راه و آرمان شهدای جهاد و مقاومت مردم افغانستان و سپهسالار آزادی، قهرمان ملی کشور، تا صبح آزادی مردم و کشور از چنگ تروریسم و افراطگرایی مبارزه خواهیم کرد.
Neda | ندا | @neda_1111 · Sep 9
احمد شاه مسعود تنها یک فرمانده قدرتمند نبود، شخصیت عارف گونه آن سپه سالار آزادگی تبلور حقیقی یک رهبر بود،رهبری از جنس مردم که عکاسی را دوست داشت، حافظ و سعدی به فرزندش می آموخت،همسری مهربان و عاشق بود
به دخترانش افتخار میکرد و هدف مبارزه را حفظ ادبیات دانست
شاه_شهید_ایرانشهر
Behnam jalali @Behnam_Jalali_ · Sep 9
احمد شاه مسعود چنان زندگی کرد که نبودش محسوس و کمبودش خسرانی است برای افغانستان امروز
به یاد شاه_شهید_ایرانشهر که همه عمرش را در راه جستجوی آزادی گذاشت
Ahmad @ahmad___Tawhidi · Sep 8
به مناسبت گراميداشت از بيست و دومين سالگرد شهادت قهرمان ملى كشور شهيد احمد شاه مسعود
مرد نمیرد به مرگ مرگ از او نام جست
نام چو جاوید شد مردنش آسان کجاست
واقعا آزادگی در سیمای تو نقش بر بسته و میدرخشد برای درس آزادگی فقط نگاهت کافیست .
درود بر روان سردار آزادی
General Abdul Malik (جنرال عبدالملک ) @Abdulmalik_Shms ۱/۲)
هموطنان عزیزم سلام ودرود برشما !
هفت سال ازیاد رفته !
امروز قسمت کوچک خاطرات هفت سال ازیاد رفته را از طریق تویتر (اکس )به مناسبت بیست دو مین سالروز شهادت احمد شاه مسعود قهرمان ملی افغانستان به نشر میرسانم. مدت شش ماه میشود که بنابر تلاش افراد ناسالم، اداره فیسبوک در صفحه اصلی من محدودیت خاص ایجاد کرده و دوستانم نمیتوانند از صفحه قبلی ام نوشته هایم را با ویدیو های مستند ببینند .
دوستان عزیز !
من در ماه ثور سال ۱۳۷۶ برای اولین بار با شهید احمد شاه مسعود در حضور اقای امام علی رحمن اوف ریس جمهور تاجکستان در دوشنبه ملاقات کردم . در این دیدار سرنوشت ساز برای آزادی افغانستان هر سه قول دوستی ، برادری وهمکاری را به همدیگر دادیم . البته قبل از آن روز توافق ، سالها در جنگ ومخالفت بودیم.
بعداز توافق بر سر آزادی کشور وتشکیل حکومت بین الاقوامی ، روابط من با امر صاحب مسعود دوستانه بود. هردو تلاش کردیم تا همه گذشته های تلخ وخونین را فراموش کرده برای یک آینده روشن با هم کار بکنیم.
شهید مسعود شاید در طول زنده گی ومبارزات خود کار نامه های زیادی دارد که من بی خبر هستم و کسی مثبت ، کسی هم منفی ارزیابی میکند . انسانها زمانیکه کار میکنند اشتباهاتی هم میداشته باشند، بشر خالی از خطا نیست.
اینجا من خاطرات کوتاه وبرداشت خود را با شما شریک می نمایم. قضاوت خوب یابد بشما تعلق دارد، که مسعود شهید چگونه یک شخصیت بوده!
هموطنان عزیز!
در دوره مقاومت سال ۱۳۷۶ و ۱۳۷۷ همه مناطق شمالی بزرگ بار دوم سقوط کرد وجنگ به در وازه های پنجشیر رسید. از ۱۳۷۶ الی یازدهم سپتمبر هزار ان خانه به آتش کشیده شد، صدها هزار زن ، مرد ، پیر ، جوان و کودک آواره شده به دره پنجشیر پناه آوردند .
روز های تلخ زنده گی برای همه مردم پنجشیر ، شمالی و شمال کشور بود. جنگ بشدت در مناطق تخار ، بدخشان ، غور ، فاریاب ، سرپل ، بامیان و گلبهار تا دهنه پنجشیر ادامه داشت .
من با شنیدن این خبر درد ناک از مشهد به تاجکستان واز انجا به پنجشیر آمدم. امر صاحب مسعود با وجود اینهمه مصروفیت های جنگی شخص خودش در میدان هلوکوپتر از من پذیرایی کرد . از هلوکوپتر پیاده شدم با من بغل کشی واحوال پرسی کرده برایم گفت : “وزیر صاحب درین شرایط حساس چرا آمدی ؟”
من به جوابش گفتم: آمر صاحب، جان من از اینهمه همسنگران مقاومت وازین ملت زیر ستم اضافه نیست . مرگ در کنار یاران جشن ما است .
آمر صاحب مسعود باشنیدن حرف من سکوت کرد، چیزی نگفت وهردو آهسته آهسته قدم زده بطرف موترش رفتیم. در مسیر راه بمن گفت: “شما به مهمانخانه معلم نعیم بروید، من بعدا می آیم” و سپس بامن خدا حافظی کرد .
من با محافظین خود بطرف مهمانخانه معلم نعیم آمدم ودر انجا قرار گاه گرفتیم .
در جریان جابجایی متوجه شدم که روبروی خانه معلم نعیم، در یا ی پنجشیر دوتقسیم شده و دروسط یک جزیزه کوچک سبز با در ختان انبوه بید به زیبایی طبیعت افزوده است. در نزدیکی در ختان بید دوبال طیاره هلوکوپتر زرهی می ۳۵ توپدار پارک شده بود، من برای سربازانم گفتم که برویم قرار گاه را دروسط دریا زیر در ختان بگیریم وهمه فرش دوشک ها را انجا انتقال دادیم . فردای آنروز آقایان هریک شهید حاجی قدیر جلال آبادی ، مرحوم سید حسین انوری ، مرحوم عرفانی یکه ولنگی ، محمدیونس قانونی و آمر صاحب مسعود آنجا در قرار گاه ما اوزبیکها آمدند . همه همسنگران نان وغذای اوزبیکی را یکجا با هم خوردیم، صحبت ها در مورد جنگ ومقاومت تا ساعت سه شب ادامه داشت .
آمر صاحب مسعود هر یک روز بعد جهت احوال گیری وبحث روی قضایای جنگ وکشور در قرار گاه اوزبیکها آمده به سفره اوزبیکی با ما یکجا می نشست. همه همسنگران رهبری مقاومت تا نیمه شب قصه وبحث میکردیم وگاهی شوخی های کاکا جان محمد خان به درد جنگ وآواره گی مرحم میگذاشت .
با گذشت هر روز فشار دشمن بر مقاومت افزوده میشد و اوضاع نگران کننده بود .
شبی آمر صاحب مسعود با چند نفر از محافظین خود یکجا نزد من در مهمانخانه معلم نعیم آمد وبعداز قصه طولانی برایم گفت که شما بزرگان را میخواهم به تاجکستان بفرستم. اگر بروید بهتراست، یک بال طیاره شمارا به دوشنبه انتقال بدهد، وضیعت کمی سخت و پیچیده است و پنجابی ها در جمع طالب ها زیاد تجمع کرده اند .
من برایش گفتم آمر صاحب ما همه وضیعت را فهمیده اینجا نشستیم تا روحیه مقاومت وهمبستگی ضعیف نشود وقطعا ً جایی نمیرویم، همه در یک سنگر باید بمانیم تا شهادت نصیب ما باشد .
آمر صاحب مسعود به جمشید سکرترش صدا زد: “او بچه جمشید تو همان نقشه را بیار .”
جمشید سکرترش امروز در قید حیات و شاهد این صحنه است . نقشه افغانستان را آورده پهن کرد ولحظه ای عمیق بطرف نقشه نگرید ومنهم خاموشانه بطرف نقشه منتظر بودم تا امر صاحب چی میگوید…
آمر صاحب شهید سرش را بالا کرد بمن گفت: “وزیر صاحب اگر دشمن به پنجشیر داخل شده تصرف بکند ما باید قدم به قدم جنگیده برویم تا در این باریکی که می بینید (منطقه ای در بین تاجکستان و بدخشان) جابجا شویم. اینجا یک میدان چه هم برای هلیکو پتر دارد تا مارا اکمالات بکند، این منطقه در زمان ظاهر شاه ساخته شده ویک پل اینجا را باهم وصل میکند وبه آنجا رفته مقاومت را ادامه میدهیم، افغانستان را زنده ترک نمیکنیم .”
به ادامه سخنان خود گفت اگر دشمن پنجشیر را تصرف بکند برعلاوه قتل عام چقدر بی عزتی وبی ناموسی خواهد کرد ؟ با گفتن این سخن بی اراده اشک های چشمش رفت وزود خود را کنترول کرد . من برای اولین بار شاهد اشک چشم او بودم و آنهم بخاطر عزت مردم اش بود، قطعاً زنده نمیخواست کشور را ترک بکند .
بعداز صحبت طولانی نماز بامداد را هردو با جماعت یکجا خواندیم وبرایم گفت که فرماندهان شمالی وفرماندهان پنجشیر را خواسته ام، میروم با انها جلسه دارم تا حمله متقابل را تنظیم نمایم .
دوروز بعد با یک حمله برق آسا دوباره پروان کاپیسا را تصرف نموده به دشمن تلفات سنگین وارد کرد وهر دو به دیدن فرماندهان در شمالی رفتیم و بعداز دیدار با مردم شمالی وفرماندهان جنگ دو باره از شمالی برگشته به پنجشیر آمدیم .
هموطنان عزیزم !
آمر صاحب مسعود شب بعد به احوال گیری من در مهمانخانه معلم نعیم آمد. در جریان قصه های خود، راجع به برادرم شهید رسول پهلوان از من پرسید . “وزیر صاحب، رسول پهلوان برادر شما در زنده گی خود چگونه یک خصوصیات را داشت؟ اگرلازم میدانی برایم بدون سانسور قصه بکن.”
من هم بدون سانسور همه کاکه گی وعیاری های این پهلوان نامدار را از ایام جوانی تا روز شهادتش قصه کردم .
امر صاحب مسعود با دقت سخنان من را گوش میکرد و تا گپ من تمام شد، بعداز یک سکوت برایم گفت: “رسول پهلوان یک اولیا ویا یک نابغه بوده افسوس که ضایع شد و ما نتوانستیم باهم کار بکنیم.”
در جریان گفتگو ها بعضی قصه های استخباراتی، بخصوص از جمیعتی های فاریاب را میکرد. برایم گفت: من در جنگ سالنگ که خودم حضور داشتم، از رسول پهلوان شکست خوردم و امیر اسماعیل خان با لشکر نور در بالا مرغاب از رسول پهلوان شکست خورد. مجاهدین شمال شرق در قندوز از رسول پهلوان شکست خورد، امیر چوغه یی کشته شد و رسول پهلوان قندوز را تصرف کرد. واقعاً او مرد میدان بود. امر صاحب دوباره شهادتش را افسوس کرد.
با این اعتراف، لحظه ای خاموش شد، بعداً چند راز دیگر را برایم قصه کرد که انشاالله در کتاب هفت سال از یاد رفته مفصل خواهم نوشت .
دوستان عزیز وضاحت کوتاه !
شهید امر صاحب مسعود با برادرم شهید رسول پهلوان، از اغاز جهاد تا شهادتش مناسبات خوب نداشت وبه چشم رقیب اصلی در شمال می دید. او از کابل تا بالا مرغاب در شمال با رسول پهلوان در چوکات جنبش ملی جنگید و هیچ پیروزی بدست نیاورد. دریغا که فرصت آبادی وامنیت وطن را با جنگ وبرادر کشی از دست دادیم .
آمر صاحب مسعود آنشب با ادامه سخنانش برایم گفت: “در ابتدا از شهادت رسول پهلوان استقبال کردم وبعداز مدت کوتاه متوجه شدم که او واقعاً بزرگ تر از آن چیزی بود که ما در باره اش فکر میکردیم. اگر رسول پهلوان زنده می بود اینهمه تحولات به افغانستان رخ نمیداد “.
اعتراف آمر صاحب مسعود در مقابل برادر حریفش یکی از عیاری وکاکه گی های او را نشان میداد که از بر جستگی رقیبش توصیف نموده، حقایق تلخ را انکار نمیکرد وبه حریفش احترام میکرد. این یکی از ویژه گی های آمر صاحب مسعود بود.
مسعود شهید گاهی در تنهایی از اطرافیانش شکایت میکرد. روزی در مهانخانه خودش از یک همکار بلند رتبه خود شکایت کرد که اقای انجنیر عارف سروری نیز حضور داشت. تنها سه نفر بودیم وبه انجنیر صاحب عارف وظیفه سپرد تا قضیه را تحت تعقیب داشته باشد.
به برداشت من، اگر در شناختش اشتباه نکرده باشم، آمر صاحب مسعود چند ویژه گی متفاوت با دیگران داشت :
۱- آدم ماهر وبا اراده بود، هیچ وقت نیت ترک افغانستان را نداشت .
۲- رهبر یا فرمانده تشریفاتی ، القاب دوست و مادیات پرست نبود، در ضمن دست باز حاتم تایی هم نداشت.
۳- آدم با ادب بود، متکبر نبود و مانند بعضی اطرافیانش ادم سبک وکوچک نبود. به گریبان هرکسی دست دراز کرده، با بی ادبی توهین و تحقیرش نمیکرد. او با وجود همه جنگ و خرابی ها به رقیبان خود مانند استاد خلیلی ، حاجی قدیر ، رشید دوستم ، استاد محقق ، تورن اسماعیل ، وغیره بیشتر احترام میکرد. تا هیچ یکی از مخالفینش احساس بی حرمتی یا انتقام جویی نکنند.
دوستان عزیز م:
ویدیوی مستند مجلس روز های دشوار پنجشیر را که سیاه سفید ثبت شده بعداً نشر نموده با شما شریک می نمایم.
بااحترام
(روح همه شهدای آزادی وطن شاد ویادشان گرامی باد)
Sameer Bedrud @SameerBedrud
مبارزی که فاتحانه وارد پایتخت شد و هوشمندانه به سنگر مستحکم خود عقب نشست،
چریکی که توانایی مبدل ساختن اتاقک کاهگلی را به کاخ ریاست جمهوری، اتاق پارلمان و محل ملاقات با مردماش، داشت و بلامنازعه بر آن حکم میراند،
مبتکری که توانایی مبدل ساختن رقیبان دیروز به همپیمانان امروز را داشته و در اوج بحران، دولت میساخت،
دلاوری که در روی خاک نشسته و به دشمن پیام جنگ میفرستاد.
… و در نهایت
قهرمانی که به مردمش درس ایستادگی تا آخرین لحظه…. تا پیروزی را داد…
آمر صاحب!
شما همواره برای مردمت زنده هستید.
Ali Maisam Nazary @alinazary
بیست و دومین سالروز شهادت قهرمان ملّی کشور، شهید احمدشاه مسعود (رح) و هفتۀ شهید گرامی باد!
بیست و دو سال قبل، آن یل گردنفراز هندوکش، برای عزت، سرافرازی و آزادی کشور و برای استقلال، دفاع از تمامیت ارضی و نوامیس ملی افغانستان، به شهادت رسید. قهرمان ملی کشور و سایر شهدای راه حق و آزادی سرزمین ما، با فداکاری در این راه مقدس، مشعل تابان مقاومت را فرزنده نگهداشتند.
جبهۀ مقاومت ملّی افغانستان، راه و آرمان والای شهیداحمد شاه مسعود را تا آزادی دوبارۀ کشور از چنگ وحشت، بربریت و تروریسم ادامه خواهد داد و تا برپایی یک نظام سیاسی مردمسالار، از هیچ کوششی دریغ نخواهد کرد.
روح شهدای عزت و آزادی میهن، شاد و راه شان پر رهرو باد!
Amu TV @AmuTelevision · Sep 9
امروز نهم سپتمبر برابر است با بیست و دومین سالگرد ترور احمدشاه مسعود.
در سالهای اول جهاد در برابر اشغال شوروی نامش بر سر زبانها افتاد. او در کوههای هندوکش با غول آن زمان یعنی نیروهای شوروی پیشین و دولت تحت حمایت آن میجنگید و پنجشیر را تسخیرناپذیر نگاه داشت.
احمد مسعود رهبر جبهه مقاومت در پیامی به مناسبت بیست و دومین سالروز جان باختن احمدشاه مسعود، با تأکید بر یکپارچگی میان مردم میگوید که خواست آنان داشتن نظامی است که مشروعیتاش را از مردم میگیرد.
او میگوید طالبان به دنبال مشروعیت جهانی اند در حالی که «مشروعیت داخلی ندارند.»
احمد مسعود رهبر جبهه مقاومت در یک سخنرانی به پارلمان بریتانیا به روز سه شنبه به مناسبت بیست و دومین سالروز جان باختن احمدشاه مسعود، گفته است که جامعه جهانی نباید تهدید هراسافگنی را نادیده بگیرد زیرا خطر هراسافگنی به مرزهای افغانستان محدود نمیشود.
شهردار شهر کورنادو در ایالت کلیفورنیای ایالات متحده روز نهم سپتمبر را به عنوان روز احمد شاه مسعود نامگذاری کرده است.
در نامه این شهردار از مبارزه احمد شاه مسعود در برابر هراس افگنی نیز یاد شده است.
پیش از این شورای شهر وستمینستر ایالت کالیفورنیا و شهر مکنی در ایالات تگزاس، نهم سپتمبر را روز مسعود نام گذاری کرده اند.
احمد شاه مسعود در ۹ سپتمبر ۲۰۰۱ در یک حمله افراد القاعده جان باخت.
دولت قبلی افغانستان به احمدشاه مسعود لقب قهرمان ملی را داده بود.
National Resistance Front of Afghanistan @NRFafg
از هفتهٔ شهید و ۲۲مین سالروز شهادت قهرمان ملی کشور، گرامیداشت به عمل میآید.
قرار است که از ۲۲مین سالروز شهادت قهرمان ملی کشور، شهید احمد شاه مسعود و هفتهٔ شهید در سراسر جهان و افغانستان، زیر عنوان «مسعود، مقاومت و آزادی» گرامیداشت به عمل آید.
پرچمداران آزادیخواهی، «مسعود، مقاومت و آزادی» را در قارههای آسیا، اروپا، آمریکا، آستراليا و بزرگشهرهای جهان به گوش جهانیان طنین خواهند انداخت.
همچنان، همآیش رهبران جهادی و سیاسی کشور، برنامههای مردمی و نشستهای فرهنگی و سیمینارهای علمی در دوشنبه و نیز در بیش از سی شهر بزرگ جهان با تجمعات گسترده از هژدهم سنبله و هفتهٔ شهید، گرامیداشت صورت خواهد گرفت.
بیستودو سال پیش، به روز هژدهم سنبله، فرمانده كل مقاومت احمدشاه مسعود، توسط دو تروريست وابسته به شبكه القاعده، در تبانى با طالبان و پاكستان در شهرستان/ولسوالى خواجه بهاوالدين ولايت تخار به شهادت رسيد. سال بعد، لويه جرگه تاريخى ٢٠٠٢ لقب قهرمان ملى افغانستان را به شهید احمدشاه مسعود اعطا كرد.
با فرا رسیدن هفتهٔ شهید و هژدهم سنبله، یکبار دگر پيمان میبندیم که متعهد به راه و آرمان شهدای جهاد و مقاومت مردم افغانستان و سپهسالار آزادی، قهرمان ملی کشور، تا صبح آزادی مردم و کشور از چنگ تروریسم و افراطگرایی مبارزه خواهیم کرد.
Neda | ندا | @neda_1111 · Sep 9
احمد شاه مسعود تنها یک فرمانده قدرتمند نبود، شخصیت عارف گونه آن سپه سالار آزادگی تبلور حقیقی یک رهبر بود،رهبری از جنس مردم که عکاسی را دوست داشت، حافظ و سعدی به فرزندش می آموخت،همسری مهربان و عاشق بود
به دخترانش افتخار میکرد و هدف مبارزه را حفظ ادبیات دانست
شاه_شهید_ایرانشهر
Behnam jalali @Behnam_Jalali_ · Sep 9
احمد شاه مسعود چنان زندگی کرد که نبودش محسوس و کمبودش خسرانی است برای افغانستان امروز
به یاد شاه_شهید_ایرانشهر که همه عمرش را در راه جستجوی آزادی گذاشت
Ahmad @ahmad___Tawhidi · Sep 8
به مناسبت گراميداشت از بيست و دومين سالگرد شهادت قهرمان ملى كشور شهيد احمد شاه مسعود
مرد نمیرد به مرگ مرگ از او نام جست
نام چو جاوید شد مردنش آسان کجاست
واقعا آزادگی در سیمای تو نقش بر بسته و میدرخشد برای درس آزادگی فقط نگاهت کافیست .
درود بر روان سردار آزادی
General Abdul Malik (جنرال عبدالملک ) @Abdulmalik_Shms ۱/۲)
هموطنان عزیزم سلام ودرود برشما !
هفت سال ازیاد رفته !
امروز قسمت کوچک خاطرات هفت سال ازیاد رفته را از طریق تویتر (اکس )به مناسبت بیست دو مین سالروز شهادت احمد شاه مسعود قهرمان ملی افغانستان به نشر میرسانم. مدت شش ماه میشود که بنابر تلاش افراد ناسالم، اداره فیسبوک در صفحه اصلی من محدودیت خاص ایجاد کرده و دوستانم نمیتوانند از صفحه قبلی ام نوشته هایم را با ویدیو های مستند ببینند .
دوستان عزیز !
من در ماه ثور سال ۱۳۷۶ برای اولین بار با شهید احمد شاه مسعود در حضور اقای امام علی رحمن اوف ریس جمهور تاجکستان در دوشنبه ملاقات کردم . در این دیدار سرنوشت ساز برای آزادی افغانستان هر سه قول دوستی ، برادری وهمکاری را به همدیگر دادیم . البته قبل از آن روز توافق ، سالها در جنگ ومخالفت بودیم.
بعداز توافق بر سر آزادی کشور وتشکیل حکومت بین الاقوامی ، روابط من با امر صاحب مسعود دوستانه بود. هردو تلاش کردیم تا همه گذشته های تلخ وخونین را فراموش کرده برای یک آینده روشن با هم کار بکنیم.
شهید مسعود شاید در طول زنده گی ومبارزات خود کار نامه های زیادی دارد که من بی خبر هستم و کسی مثبت ، کسی هم منفی ارزیابی میکند . انسانها زمانیکه کار میکنند اشتباهاتی هم میداشته باشند، بشر خالی از خطا نیست.
اینجا من خاطرات کوتاه وبرداشت خود را با شما شریک می نمایم. قضاوت خوب یابد بشما تعلق دارد، که مسعود شهید چگونه یک شخصیت بوده!
هموطنان عزیز!
در دوره مقاومت سال ۱۳۷۶ و ۱۳۷۷ همه مناطق شمالی بزرگ بار دوم سقوط کرد وجنگ به در وازه های پنجشیر رسید. از ۱۳۷۶ الی یازدهم سپتمبر هزار ان خانه به آتش کشیده شد، صدها هزار زن ، مرد ، پیر ، جوان و کودک آواره شده به دره پنجشیر پناه آوردند .
روز های تلخ زنده گی برای همه مردم پنجشیر ، شمالی و شمال کشور بود. جنگ بشدت در مناطق تخار ، بدخشان ، غور ، فاریاب ، سرپل ، بامیان و گلبهار تا دهنه پنجشیر ادامه داشت .
من با شنیدن این خبر درد ناک از مشهد به تاجکستان واز انجا به پنجشیر آمدم. امر صاحب مسعود با وجود اینهمه مصروفیت های جنگی شخص خودش در میدان هلوکوپتر از من پذیرایی کرد . از هلوکوپتر پیاده شدم با من بغل کشی واحوال پرسی کرده برایم گفت : “وزیر صاحب درین شرایط حساس چرا آمدی ؟”
من به جوابش گفتم: آمر صاحب، جان من از اینهمه همسنگران مقاومت وازین ملت زیر ستم اضافه نیست . مرگ در کنار یاران جشن ما است .
آمر صاحب مسعود باشنیدن حرف من سکوت کرد، چیزی نگفت وهردو آهسته آهسته قدم زده بطرف موترش رفتیم. در مسیر راه بمن گفت: “شما به مهمانخانه معلم نعیم بروید، من بعدا می آیم” و سپس بامن خدا حافظی کرد .
من با محافظین خود بطرف مهمانخانه معلم نعیم آمدم ودر انجا قرار گاه گرفتیم .
در جریان جابجایی متوجه شدم که روبروی خانه معلم نعیم، در یا ی پنجشیر دوتقسیم شده و دروسط یک جزیزه کوچک سبز با در ختان انبوه بید به زیبایی طبیعت افزوده است. در نزدیکی در ختان بید دوبال طیاره هلوکوپتر زرهی می ۳۵ توپدار پارک شده بود، من برای سربازانم گفتم که برویم قرار گاه را دروسط دریا زیر در ختان بگیریم وهمه فرش دوشک ها را انجا انتقال دادیم . فردای آنروز آقایان هریک شهید حاجی قدیر جلال آبادی ، مرحوم سید حسین انوری ، مرحوم عرفانی یکه ولنگی ، محمدیونس قانونی و آمر صاحب مسعود آنجا در قرار گاه ما اوزبیکها آمدند . همه همسنگران نان وغذای اوزبیکی را یکجا با هم خوردیم، صحبت ها در مورد جنگ ومقاومت تا ساعت سه شب ادامه داشت .
آمر صاحب مسعود هر یک روز بعد جهت احوال گیری وبحث روی قضایای جنگ وکشور در قرار گاه اوزبیکها آمده به سفره اوزبیکی با ما یکجا می نشست. همه همسنگران رهبری مقاومت تا نیمه شب قصه وبحث میکردیم وگاهی شوخی های کاکا جان محمد خان به درد جنگ وآواره گی مرحم میگذاشت .
با گذشت هر روز فشار دشمن بر مقاومت افزوده میشد و اوضاع نگران کننده بود .
شبی آمر صاحب مسعود با چند نفر از محافظین خود یکجا نزد من در مهمانخانه معلم نعیم آمد وبعداز قصه طولانی برایم گفت که شما بزرگان را میخواهم به تاجکستان بفرستم. اگر بروید بهتراست، یک بال طیاره شمارا به دوشنبه انتقال بدهد، وضیعت کمی سخت و پیچیده است و پنجابی ها در جمع طالب ها زیاد تجمع کرده اند .
من برایش گفتم آمر صاحب ما همه وضیعت را فهمیده اینجا نشستیم تا روحیه مقاومت وهمبستگی ضعیف نشود وقطعا ً جایی نمیرویم، همه در یک سنگر باید بمانیم تا شهادت نصیب ما باشد .
آمر صاحب مسعود به جمشید سکرترش صدا زد: “او بچه جمشید تو همان نقشه را بیار .”
جمشید سکرترش امروز در قید حیات و شاهد این صحنه است . نقشه افغانستان را آورده پهن کرد ولحظه ای عمیق بطرف نقشه نگرید ومنهم خاموشانه بطرف نقشه منتظر بودم تا امر صاحب چی میگوید…
آمر صاحب شهید سرش را بالا کرد بمن گفت: “وزیر صاحب اگر دشمن به پنجشیر داخل شده تصرف بکند ما باید قدم به قدم جنگیده برویم تا در این باریکی که می بینید (منطقه ای در بین تاجکستان و بدخشان) جابجا شویم. اینجا یک میدان چه هم برای هلیکو پتر دارد تا مارا اکمالات بکند، این منطقه در زمان ظاهر شاه ساخته شده ویک پل اینجا را باهم وصل میکند وبه آنجا رفته مقاومت را ادامه میدهیم، افغانستان را زنده ترک نمیکنیم .”
به ادامه سخنان خود گفت اگر دشمن پنجشیر را تصرف بکند برعلاوه قتل عام چقدر بی عزتی وبی ناموسی خواهد کرد ؟ با گفتن این سخن بی اراده اشک های چشمش رفت وزود خود را کنترول کرد . من برای اولین بار شاهد اشک چشم او بودم و آنهم بخاطر عزت مردم اش بود، قطعاً زنده نمیخواست کشور را ترک بکند .
بعداز صحبت طولانی نماز بامداد را هردو با جماعت یکجا خواندیم وبرایم گفت که فرماندهان شمالی وفرماندهان پنجشیر را خواسته ام، میروم با انها جلسه دارم تا حمله متقابل را تنظیم نمایم .
دوروز بعد با یک حمله برق آسا دوباره پروان کاپیسا را تصرف نموده به دشمن تلفات سنگین وارد کرد وهر دو به دیدن فرماندهان در شمالی رفتیم و بعداز دیدار با مردم شمالی وفرماندهان جنگ دو باره از شمالی برگشته به پنجشیر آمدیم .
هموطنان عزیزم !
آمر صاحب مسعود شب بعد به احوال گیری من در مهمانخانه معلم نعیم آمد. در جریان قصه های خود، راجع به برادرم شهید رسول پهلوان از من پرسید . “وزیر صاحب، رسول پهلوان برادر شما در زنده گی خود چگونه یک خصوصیات را داشت؟ اگرلازم میدانی برایم بدون سانسور قصه بکن.”
من هم بدون سانسور همه کاکه گی وعیاری های این پهلوان نامدار را از ایام جوانی تا روز شهادتش قصه کردم .
امر صاحب مسعود با دقت سخنان من را گوش میکرد و تا گپ من تمام شد، بعداز یک سکوت برایم گفت: “رسول پهلوان یک اولیا ویا یک نابغه بوده افسوس که ضایع شد و ما نتوانستیم باهم کار بکنیم.”
در جریان گفتگو ها بعضی قصه های استخباراتی، بخصوص از جمیعتی های فاریاب را میکرد. برایم گفت: من در جنگ سالنگ که خودم حضور داشتم، از رسول پهلوان شکست خوردم و امیر اسماعیل خان با لشکر نور در بالا مرغاب از رسول پهلوان شکست خورد. مجاهدین شمال شرق در قندوز از رسول پهلوان شکست خورد، امیر چوغه یی کشته شد و رسول پهلوان قندوز را تصرف کرد. واقعاً او مرد میدان بود. امر صاحب دوباره شهادتش را افسوس کرد.
با این اعتراف، لحظه ای خاموش شد، بعداً چند راز دیگر را برایم قصه کرد که انشاالله در کتاب هفت سال از یاد رفته مفصل خواهم نوشت .
دوستان عزیز وضاحت کوتاه !
شهید امر صاحب مسعود با برادرم شهید رسول پهلوان، از اغاز جهاد تا شهادتش مناسبات خوب نداشت وبه چشم رقیب اصلی در شمال می دید. او از کابل تا بالا مرغاب در شمال با رسول پهلوان در چوکات جنبش ملی جنگید و هیچ پیروزی بدست نیاورد. دریغا که فرصت آبادی وامنیت وطن را با جنگ وبرادر کشی از دست دادیم .
آمر صاحب مسعود آنشب با ادامه سخنانش برایم گفت: “در ابتدا از شهادت رسول پهلوان استقبال کردم وبعداز مدت کوتاه متوجه شدم که او واقعاً بزرگ تر از آن چیزی بود که ما در باره اش فکر میکردیم. اگر رسول پهلوان زنده می بود اینهمه تحولات به افغانستان رخ نمیداد “.
اعتراف آمر صاحب مسعود در مقابل برادر حریفش یکی از عیاری وکاکه گی های او را نشان میداد که از بر جستگی رقیبش توصیف نموده، حقایق تلخ را انکار نمیکرد وبه حریفش احترام میکرد. این یکی از ویژه گی های آمر صاحب مسعود بود.
مسعود شهید گاهی در تنهایی از اطرافیانش شکایت میکرد. روزی در مهانخانه خودش از یک همکار بلند رتبه خود شکایت کرد که اقای انجنیر عارف سروری نیز حضور داشت. تنها سه نفر بودیم وبه انجنیر صاحب عارف وظیفه سپرد تا قضیه را تحت تعقیب داشته باشد.
به برداشت من، اگر در شناختش اشتباه نکرده باشم، آمر صاحب مسعود چند ویژه گی متفاوت با دیگران داشت :
۱- آدم ماهر وبا اراده بود، هیچ وقت نیت ترک افغانستان را نداشت .
۲- رهبر یا فرمانده تشریفاتی ، القاب دوست و مادیات پرست نبود، در ضمن دست باز حاتم تایی هم نداشت.
۳- آدم با ادب بود، متکبر نبود و مانند بعضی اطرافیانش ادم سبک وکوچک نبود. به گریبان هرکسی دست دراز کرده، با بی ادبی توهین و تحقیرش نمیکرد. او با وجود همه جنگ و خرابی ها به رقیبان خود مانند استاد خلیلی ، حاجی قدیر ، رشید دوستم ، استاد محقق ، تورن اسماعیل ، وغیره بیشتر احترام میکرد. تا هیچ یکی از مخالفینش احساس بی حرمتی یا انتقام جویی نکنند.
دوستان عزیز م:
ویدیوی مستند مجلس روز های دشوار پنجشیر را که سیاه سفید ثبت شده بعداً نشر نموده با شما شریک می نمایم.
بااحترام
(روح همه شهدای آزادی وطن شاد ویادشان گرامی باد)
پرترههای فرمانده احمد شاه مسعود که کلاه سنتی معروف به «پکول» را بر سر دارد، هنوز روی دیوارهای بسیاری از شهرهای شمالی افغانستان دیده میشود. بیست سال از ترور او میگذرد و فرمانده مسعود همچنان فرمانده افسانهای افغانستان و نماد ضد شوروی و ضد طالبان است.
شیوۀ نبردهای او تحسین بسیاری از افغانها که از درگیری بیپایان با طالبان خسته شده بودند را برمیانگیخت. او به ویژه با نبوغ نظامیاش چهرهای متمایز بود، نبوغی که باعث شد پنجشیر هم در زمان اشغال خونین شوروی (۱۹۷۹-۱۹۸۹ میلادی) و هم پس از آن در رژیم اول طالبان (۱۹۹۶-۲۰۰۱) دست نخورده باقی بماند.
در جریان اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهیر شوروی پیشین که حدود ۱۰ سال طول کشید، روسها حدود ۱۵ هزار نفر را از دست دادند که بسیاری از این تلفات، حاصل نبرد آنها با نیروهای احمد شاه مسعود در پنجشیر بود.
مردان احمدشاه مسعود هنوز نیز با افتخار از نبوغ تاکتیکی او در زمان جنگ میگویند و اینکه «شیر پنجشیر» در هنر کمین و جنگ فرسایشی، استاد بوده است.
همرزمان او دورانی را به یاد میآورند که ارتش سرخ ۹ بار تلاش کرده بود تا دره پنجشیر را تصرف کند و هر بار شکست خورد؛ شکستهای پیاپی که سرانجام فرماندهان روس را حاضر به مذاکره با احمد شاه مسعود و عقد توافقآتش بس برای مدت دو سال کرد.
این آتشبس به مسعود فرصت داد تا «شورای نظار» را که ائتلافی از گروههای نظامی مجاهدین افغان بود و یکی از قویترین تشکلهای نظامی و چریکی در برابر شوری محسوب میشد، تاسیس کند.
مسعود به گفته نزدیکانش نگاهی «فراقومیتی» در این کشور داشت و به گفته فرزند ۳۲ سالهاش احمد «چشم انداز او برای افغانستان، کشوری آرام با روابط خوب بین همه قومیتها و کشورهای همسایه» بود.
احمد مسعود همچنین پیش از این در جریان مصاحبهای در سال ۲۰۱۹ میلادی و با اشاره به اقدامات آمریکا و دولت افغانستان برای مذاکره با طالبان، گفته بود که پدرش اولین کسی بود که، بیش از بیست سال پیش از این، به طالبان نزدیک شده بود تا درباره صلح گفتگو کند.
مسعود و فرانسه
احمدشاه مسعود رابطهای نزدیک با فرانسه داشت که علت آن نیز ارتباط با روشنفکران و نویسندگان این کشور بود. دولت فرانسه نیز به شیوههای مختلف از او حمایت میکرد؛ از مسیر پزشکان بدون مرز که اعضای آنها مخفیانه به پنجشیر میرفتند، همچنین از طریق عوامل مخفی که از مسعود در مقابل شوروی و سپس طالبان حمایت میکردند.
احمدشاه مسعود که از نظر غرب نمادی از اسلام میانه رو بود، در سال ۲۰۰۱ میلادی به پاریس سفر و با مقامات این کشور دیدار کرد و سپس در پارلمان اروپا واقع در استراسبورگ حاضر شد.
احمد شاه مسعود در جریان حضورش در پارلمان اروپا، دولت پاکستان را متهم به پشتیبانی از طالبان میکند و خواستار فشار غرب بر اسلام آباد میشود. او تاکید می کند که حمایت پاکستان از طالبان تنها حمایت سیاسی و اقتصادی و تامین اسلحه نیست. بلکه «در داخل افغانستان قشون منظم پاکستانی» وجود دارد.
او تاکید میکند که چنانچه پاکستان کمکهایش را به طالبان قطع کند، این گروه نمیتواند حتی برای یک سال دوام بیاورد.
نقاط تاریک زندگی احمد شاه مسعود
احمدشاه مسعود نیز در جوانی مانند بسیاری از رهبران مجاهدین، برای مبارزاتش از جنبش اخوان المسلمین الهام گرفته است.
علاوه بر این، اگرچه بسیاری شعرخوانی او برای سربازانش را به یاد میآورند اما اتهامات زیادی نیز علیه نیروها و فرماندهان زیرمجموعهاش مطرح شده است از جمله اینکه مردانش در سالهای جنگ داخلی افغانستان (۱۹۹۲ تا ۱۹۹۶میلادی) دست به کشتار و غارت زدهاند؛ اقداماتی که دهها هزار قربانی گرفته و کابل را به یک منطقه ویرانه تبدیل کرده است.
ترور هدفمند خلبانان؛ عزم طالبان برای نابودی قدرت دفاعی استراتژیک افغانستان
پیامدهای ژئوپولیتیک خروج آمریکا از افغانستان؛ آیا زمین بازی برای ایران و چین گستردهتر شد؟
پوتین امیدوار است که طالبان «متمدن» شوند
ترور احمد شاه مسعود
احمدشاه مسعود در ۱۸ شهریور ۱۳۸۰ میلادی (۹ سپتامبر ۲۰۰۱ میلادی) توسط خبرنگارانی دروغین که درواقع بمبگذاران انتحاری عضو القاعده بودند کشته شد؛ دو روز قبل از حمله به برجهای دوقلوی نیویورک و ساختمان پنتاگون ۱۱ سپتامبر.
او در زمان ترور ۴۸ سال داشت و پس از کشته شدن، با حکم ریاست جمهوری «قهرمان ملی» نام گرفت. در این بیست سال، بسیاری از مردم افغانستان همچنان بر این باور بودند که اگر او زنده میماند، سرنوشتی دیگر برای این کشور رقم میخورد و اینکه برای نجات افغانستان به یک «مسعود» نیاز است.
مایکل بَری، مردمشناس و نویسنده آمریکایی دربارۀ احمد شاه مسعود میگوید: «او با دو دیدگاه از سه دیدگاه توتالیتاریسم بزرگ قرن ۲۰ مبارزه کرد: کمونیسم و اسلامگرایی» (سومین دیدگاه توتالیتاریسم آن دوران، نازیسم بود).
این استاد دانشگاه پرینستون که از سرشناسترین متخصصان افغانستان محسوب میشود و مدتهای طولانی در کنار احمدشاه مسعود بوده و حتی زندگینامه او را نوشته، این فرمانده برجستۀ افغان را به دلیل تصمیمهای سیاسیاش با افرادی همچون وینستون چرچیل یا شارل دوگل در اروپای غربی مقایسه میکند و مینویسد که «با گذشت زمان، انتخابهای سیاسی او، در پشت تصویری که از او به عنوان کسی که جان خود را برای کشور فدا کرده معرفی شده، مبهم و محو میشوند.»
امسال با تسلط طالبان بر افغانستان حال و هوای دیگری بر سراسر این کشور حاکم است؛ اما تا پیش از این هرساله در ۹ سپتامبر به مناسبت سالروز کشته شدن احمدشاه مسعود مراسم ویژهای در کابل و دره پنجشیر برگزار میشد.
تصاویر او در همه جا دیده میشد، بسیاری از مردان افغان در این روز به افتخار او کلاه «پکول» بر سر می گذاشتند و هوادارانش به یاد او دست به تیراندازی هوایی میزدند؛ تجلیلهایی که فرزندش را چندان خشنود نمیکرد چراکه او خواستار تجلیل از «ارزشهایی» بود که مسعود برای آنها جنگید و نه از عکسهایش.
احمد شاه مسعود به روایت رضا دقتی ("https://ana.press/fa/news/62/97060/%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D8%B4%D8%A7%D9%87-%D9%85%D8%B3%D8%B9%D9%88%D8%AF-%D8%A8%D9%87-%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D8%AF%D9%82%D8%AA%DB%8C")
يكشنبه ۰۶ تیر ۱۳۹۵ ساعت ۱۵:۳۶
فرهنگ و هنر/ موسیقی و هنرهای تجسمی
احمد شاه مسعود به روایت رضا دقتی
مهم نیست که یک علاقهمند حرفهای عکاسی باشید یا نه، هر کسی که یک بار چند عکس از رضا دقتی دیده باشد شیفته هنر عکاسی او و زاویه دیدش میشود و برای ساعاتی میل شدید دوربین به دست گرفتن زنده میشود.
رضا دقتی (۱۳۳۱ - تبریز) فتوژورنالیست ایرانی است که از چهارده سالگی عکاسی را به صورت خودآموز آموخته و پس از آن در رشته عکاسی از دانشگاه تهران فارغالتحصیل شده است. او قبل از انقلاب به عکاسی معماری مشغول بود اما با آغاز درگیریهای انقلاب ۱۳۵۷ ایران به عکاسی خبری علاقهمند شد.
دقتی از سال ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۰ مجموعه آثاری از تحولات پس از انقلاب تهیه کرد که این جریان باعث شد تا به اروپا مهاجرت کند.
خبرنگار مجله نیوز ویک در ایران، خبرنگار مجله تایمز در خاور میانه، مشاور در برنامه بشر دوستانه سازمان ملل در افغانستان، دریافت جایزه نیویورک تایمز به خاطر گزارشهای تصویری، عضو سه دوره داوران جایزه ورد پرس فتو، تهیه گزارشهای تصویری برای مجله نشنال جیوگرافی، فیگارو، وانیتی فایر و نیویورک تایمز، تاسیس مراکز فرهنگی رسانهای آیفا در کابل، برگزاری نمایشگاه عکس بر دیوار باغ لوکزامبورگ پاریس و انتشار هشت مجموعه عکس در سال ۱۳۸۲ از فعالیتهای او است.
وی در حال حاضر آژانس عکسی به نام webistan را راهاندازی کرده است.
هدف او از عکاسی نزدیک شدن به زندگی مردمانی بود که با مشکلات گوناگونی گلاویز هستند و در بدترین وضعیت زندگی به سر میبرند و حتی قادر نیستند چیزی را به عنوان اعتراض بیان کنند.
جسارت رضا دقتی در پذیرش صحنههایی از تفاوتهای زندگی و سلایق مذهبی او را صاحب سبک کرده و آثار او در آوازه شهرتش میدرخشد. در عکسهای او میتوان شاهد نزدیک شدن به احساسات مردم بود و شاید این جسارت همدردی با مردم باعث شد که قبل از انقلاب به سبب برخی از عکسهایش زندانی شود و پس از انقلاب دنبال بهانهای باشد تا از کشور خارج شود.
دقتی هم مانند عکاسان بینالمللی دیگر سفرهای زیادی داشته است تا بتواند به مردم نزدیکتر شود. او از چهرههایی عکاسی کرده است که جریانساز تاریخ بودهاند. بیشترین عکاسی را در کشور افغانستان انجام داده، چرا که هدفش نزدیک شدن و همراه شدن با احمد شاه مسعود بوده است.
افغانستان پس از هجوم شوروی درگیر جنگ با طالبان شد و در این مدت شاه مسعود فرماندهی بخشی از کشورش را در دره پنجشیر بر عهده داشت. شاه مسعود یکی از فرماندهان مبارز و خودجوش افغانستان به کوشش مردم دره پنجشیر به مقابله با این هجومها پرداخت و در روز هجدهم شهریور ماه ۱۳۸۰ بر اثر انفجار انتحاری دو تروریست عرب کشته شد.
رضا دقتی ۲۵ سال نزدیکی و آشنایی با مبارزات شاه مسعود را به صورت نمایشگاهی از آثار عکاسیاش در دره پنجشیر و در کنار مزار شاه مسعود به صورت روباز برگزار کرد.
پرتره سادهای از احمد شاه مسعود از رهبران آزادیخواه مردم ستمدیده افغانستان
تصویر ساده و گویاست؛ آنچه بر ماهیت معنوی تصویر اضافه میکند شخصیت احمد شاه مسعود است در صورتی که اگر این فریم را از یک فرد عادی داشتیم، یک پرتره ساده به نظر میآمد، جذابیت تصویر در نوع نگاه احمد شاه در کادر است که چشم به عنوان مرکزیت روح و بینش انسان و درست در نقطه طلایی تصویر خودنمایی میکند.
نوع نگاه شاه به بیرون از کادر که نگاهی خیره حاکی از اندکی نگرانی است، میتواند تاکیدی به تفکر و تعقل و نگرانی نسبت به آینده مردم سرزمینی باشد که ظلم و آوارگی، بخش لاینفکی از زندگی آنهاست.
در عین حال نوری که از بیرون به صورت شاه تابیده امید به آینده را میتواند القاگر باشد و فرم نشستن شاه مجددا ما را به سمت متفکر بودن این چهره آزادیخواه هدایت میکند.
میتوان گفت یکی از مواردی که رضا دقتی و احمد شاه مسعود را به هم نزدیک کرده بود، زبان پارسی این دو بوده که نقطه اشتراکشان و دلیل دوستی چند سالهشان است و دلیل دیگر، ارتباط فوقالعاده خوب رضا دقتی با اطرافیانش و نفوذی است که بر مردم داشت که میتوانست جلب اعتماد کند و به سرعت به یک رابطه جدید ورود کند.
احمد شاه مسعود شطرنج باز قهاری بود و رضا دقتی با دانستن این مسئله و ایجاد یک دوستی صمیمانه، زمانی که اولین بار به دیدن او میرود، برایش شطرنج میبرد و این رابطه تا جایی صمیمانه و قابل اعتماد میشود که تا ۱۷ سال و تا زمان مرگ احمد شاه مسعود به طول میانجامد.
در تصویری که مشاهده میکنیم، شاه مسعود را مشغول بازی شطرنج میبینیم که متفکرانه به صفحه و مهرهها نگاه میکند.
یکی از خصوصیات بارز شاه مسعود را میتوان متفکر بودن این فرد دانست و میتوان گفت که این شخص، انسانی است که با تمرکز و تفکر کاری را به سرانجام میرساند و برای هر کاری هدفی در سر دارد تا به نتیجه مطلوبی دست یابد.
روبروی احمد شاه یکی از یاران او نشسته که در حال بازی با اوست و او نیز متفکرانه بازی را نگاه میکند. فرد دیگری در تصویر قابل مشاهده است که روبروی عکاس و در کنار صفحه شطرنج احمد شاه نشسته و به بازی مینگرد که با توجه به لباس پوشیدن، پوتینها و اسلحه وی متوجه میشویم که او برای شرایط بحرانی منطقه آمادهباش است و دیواری که در پس زمینه عکس میبینیم شاید نمایانگر غاری باشد که در آن پناه گرفته و مخفی شدهاند.
همچنین میتوان گفت که در چهره احمد شاه مسعود رگههایی از نگرانی و یا استرس ناشی از شرایط بغرنج حاکم در آن روزهای افغانستان دیده میشود.
احمد شاه مسعود به روایت رضا دقتی، زنگ کاروانی را به صدا درآورد که روزگاری مرگ را سرود آزادی و آزادگی کردند و از این دره گذشتند و به تاریخ پیوستند.