خدمت گذارانی که لایق دعا و حمایتند نه حمله و تهدید

مذاکرات نفس گیر و سخت تیم مذاکره کننده هسته یی ایران با قدرت توسط فرزندان این مرز و بوم با قدرت های جهانی ادامه دارد، کاری که به دعای خیر همه مومنین و دلسوزان به این کشور و سرنوشت آن نیاز دارد؛ آنان امروز همچون سربازانی هستند که تا خیمه بدخواهان دوران پیش رفته اند، ولی مورد غضب داخلی و خارجی قرار دارند؛ کسانی که از طولانی شدن عمر این نظام ناراحتند از عمل آنان نیز که به تمدید آن منجر می شود، ناراحتند و به تضعیف شان مشغولند و کارشکنی می کنند؛ دشمنانی در جمع محور عربی اسراییلی و در داخل هم کسانی که موقعیت خود را با به نتیجه رسیدن این مذاکرات در خطر می بینند و... مخالف و کارشکنی می کنند و با سخنرانی، اعلامیه، راهپیمایی، سمینار و... تحت لوای شعار دلواپسیم و... مرتب به ظریف به عنوان سکاندار این تیم حمله می کنند، خرده می گیرند که چرا خندیدی، چرا لبخند زدی، چرا سخن گفتی، چرا ریش گذاشتی، چرا تراشیدی، چرا به زبان انگلیسی حرف زدی و... اینان انگار در دولت "محمود" مانده و متوقف شده اند و قصد بیرون آمدن از آن فضای خسارت بار و زمستان انسانیت و مسلمانی را ندارند. در حالی که هر روز را سیاستی می سزد و هر زمانی را کاری؛ و در حالی که امروز تعیین کننده ی خطوط کلی نظام به این امر و "نرمش قهرمانانه" رضایت داده اند، مجریان این سیاست را به باد حمله ی خود گرفته اند در حالی که آنان سربازان این نظامند و در این جبهه  ماموریت دارند و تلاش می کنند. 

حتما این دولت و تیم مذاکره کننده اش را از خود نمی دانند و لذاست که به تیغ تیز خود خصمانه می نوازند که در مرام آنان هرکه از آنان باشد که خوب هرکه و هرچه خواهد باشد؛ و اگر نباشد دیگر تفاوتی ندارد هرکه باشد و هرچه کند، اهمیتی ندارد، و لایق حمله و نابودی است، حتی اگر پرچمدار سیاست خارجی و یا رییس جمهور  این کشور باشد، دیگر تفاوتی نمی کند؛ که در مرام آنان "دیگی که برای ما نجوشد، کله سگ در آن بجوشد".
این دوستان اگر در صدر اسلام همراه محمد امین (ص) به سوی مکه رهسپار بودند
 و او (ص) را در حال مذاکره و نگارش صلح نامه حدیبیه می دیدند که به چهره فرستادگان ابوسفیان لبخند می زند و امتیاز های جور واجور می دهد و واژه "رسول الله" را به اصرار تیم مقابل از مقابل اسمش در متن مفاد صلح نامه بر می دارد، او را منکر رسالت خود معرفی می کردند و او را به واسطه امتیازات زیادی و نابرابری که داده بود، به باد انتقادهای تیز و تند خود می گرفتند و او را لابد "واداده" و یا "نفوذی ابوسفیان" و "نادم" در لشکر اسلامش معرفی می کردند و رگ غیرت در گردن شان پاره می شد و شاید هم رسول خدا (ص) را به ترس از جان خود و ... متهم می کردند.
و یا وقتی امام حسن مجتبی (ع) و تیم او در حال مذاکره صلح با تیم قوی معاویه بودند، او را نیز به باد حمله می گرفتند که آن روز او نیز بر خلاف رویه یی که این دوستان می پسندیدند، کاری حسینی (ع) نکردند و یا دیگر ائمه (ع) که اصلا کاری حسینی (ع) بلند نبودند، انجام دهند؟!
این همان فضای تندروی است که اگر از فضای تندروی گذشته خارج نشویم همان "داعش" خواهیم بود که آنان روی هر تندرویی را سفید کردند و در شمشیر اسلام آنقدر غرق شدند که از روس کشی در افغانستان و... به مسلمان کشی در مراکز و مساجد مسلمین در
 مرکز اسلام در حال ختم شدنند. تهدید و خطر این نوع تندروها بیشتر از هر کسی در این جهان متوجه گویندگان شهادتین و مسلمانان است تا اسراییل، امریکا و...
 شما شعر " داعش و دیپلماسی لبخند  " را در آدرس ذیل بخوانید متوجه می شوید که نگاه یک شاعر عزیز و انقلابی به تیم ایرانی مذاکره کننده با حریف، چگونه است:
http://www.ghazveh.blogfa.com/post-422.aspx
 خدایا به برکت این روزها و شب های دعا و نیایش گشایشی در کار خدمتگذاران به این ملت مظلوم و زجر کشیده فرما و با موفقیت این خدمتگذاران کید و حیله دشمنان شان را به خودشان باز گردان و آنان را خوار و ذلیل و رسوا فرما.

+  نوشته شده توسط سید مصطفی مصطفوی در یکشنبه پانزدهم تیر 1393 

You have no rights to post comments

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.