ادبیات را دریاب که درمانی است بر دردها

گاهی انسان با خود فکر می کند که برای فرار از استرس و فشارهای جور وا جور زمانه که به انسان تحمیل می شوند چه می تواند کرد. گروهی از افراد عاقل و طبیعی به ورزش روی می آورند، گروهی با سفر خود را تسکین می دهند و... گروهی هم که عقل را در طاقچه گذاشته اند و از داشتنش فراموشش شان شده، به مخدرات رو می کنند و اسیر این غول مرد افکن می شوند؛ این دسته توسط زهر نیش این غول رستم افکن، در خواب و بی حسی کشنده، فرو می روند و دنیای خود و اطرافیان شان را به نابودی می کشند.

لاکوتای پیر مردی حکیم بود، او می دانست که

قلب یک مرد خارج از طبیعت سخت خو سنگ واره خواهد شد

او می دانست بی احترامی، به موجودات در حال رشد، و موجودات زنده

به زودی به عدم احترام به انسان ها منجر خواهد شد

قسمتی از یک قطعه ادبی از ادبیات سرخ پوستان امریکا

اما راه بهتری هم هست. آن هم ادبیات است که این راه گریزی بسیار بهتر برای انسان فراهم می کند، خواندن و نوشتن و غرق شدن در دنیای ادبیات می تواند گذرگاه خوبی به سوی فراموشی و خلاصی از درد روزگار باشد. در این دریای پر محتوا ماهی های بزرگی می توان صید کرد و در عین حال از استرس و فکر و اندیشه های مشکل زا نیز خلاص شد. این شیوه در قدیم هم رایج بود. افرادی که عاشق می شدند و معشوق در دسترس نبود، به یاد معشوق منظور در خود و در ادبیات فرو می رفتند و در وصف عشق به معشوق خود شعر می گفتند و خود را تخلیه روانی می کردند و در غیاب عشق با او عشق بازی می کردند و در همین بازی عشق با معشوق خیالی هم بود که متوجه می شدند که معشوق واقعی جایی دیگر است؛ و این اول رستگاری بود و رسیدن به این مرحله را در عرفان به بیداری تعبیر می کنند و یا به قول انگلیسی ها (enlightenment) و این همان قدم اول در عرفان است که از عشقی زمینی به عشقی بالاتر انسان ارتقا می یابد رفتن به اوج را برای انسان مهیا می کند که باید از این دنیای مادی کمی جدا شد و جدا شدن از این مادیت دوای دردهای دیوانه کننده یی از جمله استرس و... است که جنبه روانی و غیر مادی دارد. پس در دوره مهجوریت ادبیات؛ امروز که انسان مورد هجوم از همه جهت، دچار مشکلاتی شده، بهتر است که ادبیات را دریابد و در اقیانوس معرفت آن خود را غرق کند تا مسایل دنیای مادی کمتر زجرش دهد. در این جا شاید فردی از در درآید و گوید که قرآن می فرماید "این ذکر خداست که دل را آرام می کند" ولی باید گفت که اگرچه ذکر خدا چنین کارکردی البته دارد ولی راز و نیاز با معشوق خود ذکر است و ادبیات فارسی مملو از معرفت خداوندی است و این خود نوعی راز و نیاز، و این اقیانوس عظیم مملو از ذکر است. پس ادبیات را دریابیم که درمانی است بر دردها.

+ نوشته شده در یکشنبه بیست و هفتم بهمن ۱۳۹۲ ساعت 8:31 شماره پست: 400

نظرات (0)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در حضور در دوراهی تسلیم و یا انتح...
جمهوری اسلامی با دست خود، خود را در وضعیتی قرار داد که هر کاری کند نتیجه‌اش جز شکست نخواهد بود احسا...
- یک نظز اضافه کرد در حضور در دوراهی تسلیم و یا انتح...
نسبت سید حسن نصرالله و امام موسی صدر مرضیه حاجی هاشمی هیچکس باور نمی‌کرد، «سید حسن نصرالله» با آن...